مشاعره

[DEH-AB]

من ان رندم که گیرم از پادشاهان باج
بپوشم جوش بر سر نهم تاج
فرو ناید سر مردان به نامرد
اگر ذارم کشند مانند حلاج

[Fahime.M]

جام می و خون دل هر يک به کسی دادند
در دايرهء قسمت اوضاع چنين باشد

در کار گلاب و گل حکم ازلی اين بود
کاين شاهد بازاری وان پرده نشين باشد

[mohamadasas]

ديدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و ندر اين ايينه صد گونه تماشا ميكرد

[MAHBOOBEH]

در راهت اي جان جهان،تا كي زجان پروا كنم؟
دريا چو مي خواند مرا،با قطره چون سودا كنم

[ali3937]

در این درگه که گه گه
که که که که شود ناگه مشو غره به امروزت که از فردا نیی آگه

[mohamadasas]

همي گفت و ميرفت دورش بسر
كه اينست پايان عشق اي پسر

[MAHBOOBEH]

روزي كه دل عاشق من تازه نفس بود
در چشم من اندر دو جهان،عشق تو بس بود

[mohamadasas]

دوش ان وقت شب از غصه نجاتم دادند
وندر ان ظلمت شب اب حياتم دادند

[MAHBOOBEH]

دستهاي مهربانت مثل گلدان هاي ما
پر ز گل هاي قشنگ و ياس هاي ناز بود

[mohamadasas]

دردم از ياراست و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم

[MAHBOOBEH]

مرا از ياد برد آخر،ولي من
به جز او عالمي را بردم از ياد

[mohamadasas]

در جواني پاك بودن شيوه ي پيغمبري ست
ورنه هر گبري به پيري ميشود پرهيز كار

[MAHBOOBEH]

راز دل را كس ندانسته است،آه
فاش بايد كرد امشب مستي پنهان تو

[mohamadasas]

وگرنه این چه نمازی بود که من با تو
نشسته رو به محراب و دل به بازارم

[MAHBOOBEH]

ما چون دو دريچه روبروي هم
آگاه ز هر بگو مگوي هم

[mohamadasas]

مرا غرض ز نماز ان بود که پنهانی
حدیث درد فراغ تو با تو بگذارم


(بيت اول شعر قبليم)

[MAHBOOBEH]

من به افسانه بازيگري نيرنگ زمان مينگرم
به نسيم سحر،اين پيك دل انگيز مكان مينگرم

[mohamadasas]

من از چاك گريبان عزيز مصر دانستم
كه ننگ افترا بر پاكي دامان نمي ماند

[MAHBOOBEH]

دلم دريا شد و دادم به دستت
مكش دريا به خون،پروا كن اي دوست

[mohamadasas]

تو در خواب گران آسوده تا صبح
به شبها ديده ي بيدار با من

[mahdi271]

نظر بر قرعه ی توفیق و یمن دولت شاه است

بده کام دل حافظ که فال بختیاران زد

[mohamadasas]

در ره عشق نشد كس به يقين محرم راز
هر كسي بر حسب فهم، گماني دارد

[Fahime.M]

دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

[mohamadasas]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

[MAHBOOBEH]

دوست دارم شمع باشم در دل شب ها بسوزم
روشني بخشم ميان جمع و خود تنها بسوزم

[*omid*]

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجــــیم که آسودگی ما عدم ماسـت

[mohamadasas]

تاراه قلندري نپويي نشود
رخساره بخون دل نشوي نشود

سودا چه پري تاكه چو دلسوختگان
ازاد بترك خود نگويي نشود

[MAHBOOBEH]

در راه تو،كي ارزشي دارد اين جان ما
پاينده باد خاك ايران ما

[sheda]

صد هزار جوان در خون یکدیگر بغلطند/از برای اینکه می خواهد یکی کشور بگیرد /چرخ بازیگر اگر بازیگری از سر بگیرد/آتشی روشن شود دامان قیصر هم بگیرد:120:

[MAHBOOBEH]

دل اگر از من گريزد،واي من
غم اگر از من گريزد،واي دل

[mohamadasas]

لب بام امدي چادر طلايي
سر گردون به عاشق مينمايي

[MAHBOOBEH]

يكي گفتا ز دوران نا اميدم
كه ميرويد به سر موي سپيدم
از اين موي سپيد انديشه دارم
كه بر پاي جواني تيشه دارم

[mohamadasas]

مزن بر سر ناتوان دست زور
كه روزي درافتي به پايش چو مور

[MAHBOOBEH]

رفتم كه گم شوم چو يكي قطره اشك گرم
در لابلاي دامن شبرنگ زندگي

[mohamadasas]

يك روز زبند عالم ازاد، نيم
يك دم زدن از وجود خود شاد، نيم

شاگردي روزگار كردم، بسيار
در كار جهان هنوز استاد، نيم

[MAHBOOBEH]

من يكي،دنيام يكي،همسفر رويام يكي
ميدونم عاشق تو هزار هزاره نازنين

[mohamadasas]

نی باز سپیدست او نی بلبل خوش نغمه
ویرانه دنیا به آن جغد غرابی را

خاموش و مگو دیگر مفزای تو شور و شر
کز غیب خطاب آید جان​های خطابی را

[MAHBOOBEH]

الهي در تب فقرم بسوزان
ولي محتاج نامردان مگردان

[mohamadasas]

نه هر کو نقش نظمی زد، کلامش دلپذیر افتد
تذروطرفه من گیرم، که چالاک است شاهینم

[MAHBOOBEH]

من ديگه اون گل پژمرده افتاده به خاكم
صورتم خاكي شده،اما خدا ميدونه پاكم

[mohamadasas]

من هيچ ندانم كه مرا ،انكه سرشت
از اهل بهشت كرد ،يا دوزخ زشت

[MAHBOOBEH]

تن بيشه پر از مهتابه امشب
پلنگ كوه ها در خوابه امشب
به هر شاخي دلي سامان گرفته
دل من در تنم بي تابه امشب

[mohamadasas]

بيا تا گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم
فلك را سقف بشكافيم وطرحي نو داندازيم

[MAHBOOBEH]

ماه گردم در شب تار سيه روزان بتابم
شعله آهي شوم خود را ز سر تا پا بسوزم

[mohamadasas]

محتسب مستي به ره ديد و گريبانش گرفت
گفت مستي، زين سبب افتان و خيزان ميروي

[MAHBOOBEH]

ياد باد آنكه ز ما وقت سفر ياد نكرد
به وداعي دل غمديده ما شاد نكرد

[mohamadasas]

ده روز مهر گردون ،افسانه است وافسون
نيكي به جاي ياران فرصت شمار يارا

[*omid*]

ای که در نسیه بری همچو گل خندانی

پس سبب چیست که در دادن آن گریانی!:50:

[mohamadasas]

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود

[MAHBOOBEH]

دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت
ديريست كه عمرم همه در كار دعا رفت

[mohamadasas]

تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هرکسی کند ادراك

[MAHBOOBEH]

كام جان تلخ شد از صبر كه كردم اي دوست
عشوه اي زان لب شيرين شكربار بيار

[mohamadasas]

رود به خواب، دو چشم از خیال تو هیهات
بود صبور ،دل اندر فراق تو، حاشاك

[MAHBOOBEH]

كي توان ترك تو اي قبله دلها كردن
كه محال است هرگز مثل تو پيدا كردن

[mohamadasas]

نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آیينه سازد سکندری داند

[MAHBOOBEH]

ديروز به آرزوي امروز گذشت
امروز به آرزوي فردا مانديم

[mohamadasas]

من آن شقایقم که با خیال روی ناز تو
میان دشت خاطره به روی باز می روم

[MAHBOOBEH]

مخور فريب محبت كه دوستداران را
به روزگار سيه بختي آزمودم من
به باغباني بي حاصلم بخند اي برق
كه لاله كاشتم و خار و خس درودم من

[mohamadasas]

نزدیک منی مرا مبین چون دوران
تو شهد نگر، به صورت زنبوران

ابلیس نه‌ای به، جان آدم بنگر
اندر تن او نظر مکن ،چون کوران

[MAHBOOBEH]

نباشم گر در اين محفل چه غم،ديوانه اي كمتر
خوش آن روزي ز خاطر ها روم،افسانه اي كمتر
بگو برق بلا خيزي بسوزد خرمن عمرم
به گرد شمع هستي،بي خبر پروانه اي كمتر

[mohamadasas]

روز هجران وشب فرقت يار اخر شد
زدم اين فال وگذشت اختر وكار اخر شد

[MAHBOOBEH]

در كلبه درويش وفا هست
كشكول يه رنگي و صفا هست
يك لقمه نان با محبت
در سفره فقر فقرا هست

[donya88]

تا فضل و عقل بيني بي معرفت نشيني

يك نكته ات بگويم خودرا مبين كه رستي

[*omid*]

یکی در آرزوی دیدن توست
یکی در حسرت بوئیدن توست
ولی من ساده و بی ادعایم
تمام هستیم تبسم توست

[donya88]

تا كي به تمناي وصال تو يگانه

اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

[MAHBOOBEH]

هنرم نيست به جز عشق،چنان پندارم
كه ندارد به جهان كس هنري بهتر از اين

[mohamadasas]

نه به اشتري سوارم ،نه چو خر به زير بارم
نه خداوند رعيت ،نه غلام شهريارم

[MAHBOOBEH]

من نگويم كه كنون با كه نشين و چه بنوش
تو خود داني گر عاقل و زيرك باشي

[mohamadasas]

يارم همه نيش بر سر نيش زند
گويم که مزن ستيزه را بيش زند

[MAHBOOBEH]

دوستي با هر كه كردم خصم مادر زاد شد
عاقبت خنجر كشيد و بر سرم جلاد شد

[mohamadasas]

دراين دنياي بي حاصل چرا مغرور ميگردي

سليمان گر شوي اخر خوراك مور ميگردي

[pnugirl]

یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
قسمت گرگ شد یوسف کنعانی من

[mohamadasas]

نباشد عیب پرسیدن، تو را منزل کجا باشد
نشانی ده اگر یابیم آن ،اقبال ما باشد

[MAHBOOBEH]

در شعله ميسوزد پرت پروا نداري
پرواي جان در حسرت فردا نداري

[mohamadasas]

یارب کی ان صبا بوزد کز نسیم ان
گردد شمامه کرمش کار ساز من

[MAHBOOBEH]

نه جان بي نصيبم را پيامي از دلارامي
نه شام بي فروغم را نشاني از سحرگاهي

[mohamadasas]

یک سلسله دیوانه‌ی آن حلقه زلفند
کز بهر چه بر طرف بناگوش تو افتاد

[MAHBOOBEH]

ديروز به آرزوي امروز گذشت
امروز به آرزوي فردا مانديم

[mohamadasas]

من می نه ز بهر تنگدستی نخورم
یا از غم رسوایی و مستی نخورم
من می ز برای خوشدلی میخوردم
اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم

[MAHBOOBEH]

من مي نخوردم امروز
با كه بگويم اين سوز

[mohamadasas]

زمن جدا مشو اي نور ديده
ارام جان و مونس قلب رميده

[MAHBOOBEH]

هر كجا مينگرم نور رخش جلوه گر است
من ندانم كه چه سريست كه در خانه اوست

[mohamadasas]

تو كز محنت ديگران بي غمي
نشايد كه نامت نهند ادمي

[MAHBOOBEH]

يارم به يك لا پيرهن،خوابيده زير نسترن
ترسم كه بوي نسترن،مست است و هشيارش كند

[mohamadasas]

در زلف چون کمندش ای دل مپيچ کان جا
سرها بريده بينی بی جرم و بی جنايت

[MAHBOOBEH]

تو را قسم به غم عشق و آشنايي ها
دل چو شيشه من مشكن از جدايي ها

[mohamadasas]

اي كه دل بريدي بهر دلداري دگر
باز گرد و زنده كن دل را به ديداري دگر

[MAHBOOBEH]

روز ها فكر من اين است و سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

[mohamadasas]

ميخانه اگر صاحب نظري داشت
مي خواري و مستي راه ورسم دگري داشت
پيمانه نمي داد به پيمان شكنان باز
ساقي اگر از حالت مجلس خبري داشت

[MAHBOOBEH]

تا معطر كنم از لطف نسيم تو مشام
شمه اي از نفحات نفس يار بيار

[mohamadasas]

روح من بود و پریشان به مزار آمده بود
آوخ این عمر فسونکار بجز حسرت نیست

[MAHBOOBEH]

تو در چشم مني هر جا كه هستم
تو را هر جا كه هستي ميپرستم

[mohamadasas]

ما آزموده​ایم در این شهر بخت خویش

بیرون کشید باید از این ورطه رخت خويش

[MAHBOOBEH]

شادي كن اگر طالب آسايش خويشي
كاسودگي از خاطر ناشاد گريزد

[ahoo]

درمزرعه تخم تلخ مپراکن
هنگام زراعت آنچه کشتستی
آنت برسد به موسم خرمن
گرسوی تودیو نفس ره یابد

[MAHBOOBEH]

دوست آن باشد كه گيرد دست دوست
در پريشان حالي و درماندگي

[pnugirl]

یکی روبهی دید بی دست و پای
فروماند در لطف و صنع خدای

[50cent]

یار دبستانی من با من و همراه منی چوبه الف بر سره ما بغضه منو اه منی

[pnugirl]

یوسف غریب من چهره نجیب تو
تا همیشه می کند در برابرم عبور

[50cent]

رهرو ان نیست که گهی تندو گهی خسته رود
رهرو ان است که اهسته و پیوسته رود

[pnugirl]

دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن درآید

[*omid*]

دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را

[مه دخت]

این طرف مشتی صدف آنجا کمی گل ریخته
موج، ماهیهای عاشق را به ساحل ریخته


بعد از این در جام من تصویر ابر تیره‌ ایست
بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته


مرگ حق دارد که از من روی برگردانده است
زندگی در کام من زهر هلاهل ریخته


هر چه دام افکندم، آهوها گریزان‌تر شدند
حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته
هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست
هر کجا پا می‌گذارم دامنی دل ریخته


زاهدی با کوزه‌ای خالی ز دریا بازگشت
گفت خون عاشقان منزل به منزل ریخته!

[Fahime.M]

همره موسی و هارون باش در میدان عشق
فرش فرعونی مساز و فعل هامانی مکن

[DEH-AB]

نپرسی حال یار دلفکارت
که هجران چون کند با روزگارت
ته که روز و شوان در یاد مویی
هزارت عاشق با ما چه کارت

[50cent]

تو که از محنته دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند ادمی

[DEH-AB]

یارب چو برآرنده حاجات تویی
هم قاضی و کافی مهمات تویی
من سر دل خویش به تو کی گویم
چون عالم اسرار خفیات تویی

[50cent]

یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

[DEH-AB]

تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا
حیف است زخوبی که شود عاشق زشتی
آلودگی خرقه خرابی جهان است
کو راه روی اهل دلی پاک سرشتی

[Fahime.M]

یا رب تو مشکلم اسان کن
از فضل وکرم درد مرادرمانکن
بر منگر که بی کس و بی هنرم
هرچیز که لایق تو باشد ان کن

[DEH-AB]

نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد
مگر از مردمک دیده مرادی طلبیم
عشوه ایی از لب شیرین تو دل خواست به جان
به شکر خنده لبت گفت مزادی طلبیم.

[Fahime.M]

ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست
درد تو به جان بسته داریم ای دوست
گفتی که به شکستگان نزدیکیم
ما نیز دل شکسته داریم ای دوست

[mohamadasas]

تو خفته‌ای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارک الله از این ره که نیست پایانش

[Fahime.M]

شکست عهد من و گفت هرچه بود گذشت
بگریه گفتمش اری ولی چه زود گذشت
بهار بود و تو بودی عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت

[DEH-AB]

تا کار به کام دل مجروح بود
تا مُلک تنم بی مَلِک روح بود
امید من آنست ز درگاه خدا
که ابواب سعادت همه مفتوح بود.

[Fahime.M]

در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

[mohamadasas]

تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتم

ذاک دعوای و ها انت و تلک الایام

[TAHA]

ميازار موري كه دانه كش است:44:
جان دارد و جان شيرون خوش است

[muhsin]

دیریست از عاشقی اسیرم
تنها خسته از صدای زنجیرم..

[DEH-AB]

می لعل مذاب است و صراحی کان است
جسم است پیاله م شرابش جان است
ان جام بلورین که ز می خندان است
اشکی است که خون دل در او پنهان است

[mohamadasas]

تورانشه خجسته که در من یزید فضل
شد منت مواهب او طوق گردنم

[Fahime.M]

مست شو تا كه نظر بازي رندانه ترا
گويد اي سوخته دل ظاهر و پنهان اينجاست

[DEH-AB]

تحصیل عشق و رندی اسان نمود اول
اخر بسوخت جانم در کسب این فضائل
حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید
از شافعی نپرسند امثال این مسائل

[mohamadasas]

لب از ترشح می پاک برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

[mahdi271]

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آنجا
ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند