PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یک خط برای کسی که دوسش دارم ....



صفحه ها : [1] 2 3 4 5 6 7 8 9

javad jan
07-17-2013, 10:30 AM
فروغ فرخزاد





ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تو ام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شایدم بخشیده از اندوه پیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم ز آلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
ای ز گندمزار ها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردید ها
با تو ام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر ‚ جز درد خوشبختیم نیست
ای دلتنگ من و این بار نور ؟
هایهوی زندگی در قعر گور ؟
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی انگاشتم
درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سرنهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش ‚ نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
زر نهادن در کف طرارها
گمشدن در پهنه بازارها
آه ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره با دو بال زرنشان
آمده از دوردست آسمان
از تو تنهاییم خاموشی گرفت
پیکرم بوی همآغوشی گرفت
جوی خشک سینه ام را آب تو
بستر رگهایم را سیلاب تو
در جهانی این چنین سرد و سیاه
با قدمهایت قدمهایم براه
ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته
گونه هام از هرم خواهش سوخته
آه ای بیگانه با پیراهنم
آشنای سبزه زاران تنم
آه ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب
آه آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق دیگر نیست این ‚ این خیرگیست
چلچراغی در سکوت و تیرگیست
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم ‚ من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم
ای لبانم بوسه گاه بوسه ات
خیره چشمانم به راه بوسه ات
ای تشنج های لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیراهنم
آه می خواهم که بشکافم ز هم
شادیم یکدم بیالاید به غم
آه می خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم هایهای
این دل تنگ من و این دود عود ؟
در شبستان زخمه ها ی چنگ و رود ؟
این فضای خالی و پروازها ؟
این شب خاموش و این آوازها ؟
ای نگاهت لای لایی سحر بار
گاهواره کودکان بی قرار
ای نفسهایت نسیم نیمخواب
شسته از من لرزه های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیا های من
ای مرا با شعور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لا جرم شعرم به آتش سوختی

javad jan
07-17-2013, 10:31 AM
شهيار قنبري(غزل كوچه باغ)م
(ما رو باش)

ماروباش رو چه درختي اسم مون و جا مي زاريم..ما رو باش
قسمتي جز اون دو چشم نا مسلمون نداريم كه نداريم..ما رو باش
تشنه موند يم ولي مشت اب نا اهل و نخواستيم..ما رو باش
گفتي از جنس نذر كرده ي ابريم..ماروباش
چشم خشكيده داره به نا و د و ن خو نه حسادت مي كنه
ما به اين بغض سمج گفته بو ديم ابر بها ريم.. ما رو باش
پاكي تو رو نق يه دريا ماهي رو شكسته تو ي تو
دريا گفته كه ما صيا ديم و غافل كه شكاريم...ما رو باش
به هو اي تو چراغ حرمت رفيق و شكستيم نا رفيق
چو ن براي حجلمو ن ميخو استي مهتاب و بياريم....ما رو باش
به هو اداري تو شيشه مي خو نه را با سنگ شكستيم
سنگ و شيشه ا گه دشمن..من و تو كه موندگاريم...ما ر و باش
غزل كو چه ما قلندراي پير عاشق كه اينه
فكر تازه عاشق پياده باش ما كه سو اريم...ما رو باش
......اينا رو باش
اينا رو باش
تهران(1976)ما رو اش
.

javad jan
07-17-2013, 10:31 AM
گفتي ستاره ماندنيست، ديدي ستاره هم شكست!؟
عهدي ميان ما نبود ،عهدِ نبسته هم گسست!!
اين خوابِ سبز از ابتدا ، يك اشتباه ساده بود
يك اشتباه ساده كه ، آخر مرا در هم شكست
گفتي :« تو را تقصير نيست ، نتوانمت در دل نشاند»
اين آخرين حرف تو بود ، حرفي كه بنيانم گسست
آري! بلور عاطفه ، با سنگِ بي مهري شكست
اين دل شكسته بود ، باز ، يكبار ديگر هم شكست

javad jan
07-17-2013, 10:32 AM
یکی را دوست می دارم ولی افسوس او هرگز نمی داند.
نگاهش می کنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست می دارم، ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند.
به برگ گل نوشتم که او را دوست می دارم ولی افسوس او گل را به به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند.

javad jan
07-17-2013, 10:33 AM
ماه من غصه چرا؟
آسمان را بنگر ، که هنوز
بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست گرمو آبیو پر از مهر به ما می خندید.
ماه من غصه چرا ؟
تو مرا داری و م هر شبو روز
آرزویم همه خوشبختی توست....

javad jan
07-17-2013, 10:34 AM
برایت آسمانی خواهم کشید
پر از ستاره های همیشه نورانی
تو در کنار من روی ابرها
من غرق آنهمه مهربانی

javad jan
07-17-2013, 10:34 AM
اگر شبي فانوس نفسهاي من خاموش شد ، اگر به حجله آشنايي ، برخوردي وعده اي به تو گفتند ، كبوترت در حسرت پركشيدن پر پر زد ! تو حرفشان راباورنكن ! تمام اين سالها كنارمن بودي ! كنار دلتنگي دفاترم ! درگلدان چيني

javad jan
07-17-2013, 10:35 AM
دوست داشتن هميشه گـــفتن نيست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــريبه ! اين درد مشترک من و توست که گاهي نمي توانيم در چشمهاي يکد يگــرنگــــاه کنيم

javad jan
07-17-2013, 10:36 AM
عاشقانه دستهایش را گرفتم. گرمای عجیبی در سینه جانم را می سوزاند.عطر عجیبی پراکنده بود. حالتی داشتم وصف ناپذیر. گویی توآسمون بودم. به من لبخند می زد و در انتظار جوابش بود. گویی هوش از سرم پریده بود. نبضشوتو دستام حس می کردم. حتم داشتم اون هم همینطوریه. حس می کردم، آسمان،زمین، و همه چیز مال منه . آتیشی تو دلم به پا بود. آتشی بالاتر از زمان و جسم.
تنها چیزی درونم را آزار می داد, شرم داشتم در چشماش نگاه کنم. لیاقتش را نداشتم. از بی ابرویی،گریه ام گرفت. من کجا و آسمان کجا؟
احساس کردم اون هم گریه می کنه. سرمو بلند کردم, بی اختیار دستمو روی صورتش گرفت و همون طور اشک می ریخت. درکش برایم مشکل بود. این من بودم که باید گریه می کردم
کاش بودند ستاره ها، تابه من حسودی می کردند

javad jan
07-17-2013, 10:37 AM
لحظه نبودن نيستن ها ، اگر منت مي نهي بر كلام من ، با حترام سلامت مي گويم

و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هديه مي دهم. قابل ناز چشمانت را ندارد.

ديرروز يادگاري هايت همدم من شدند و به حرفهاي نگفته من گوش دادند.

و برايم دلسوزي كردند. البته به روش خودشان كه همان سكوت تكراري بود و

يادآوري خاطرات با تو بودن.

دست نوشته ات را مي بوسيدم و گريه مي كردم. زيبا ، به بزرگي مهرباني ات ببخش

كه اشكهايم دست خطت را بوسيدند. باز هم ستاره به ستاره جستجويت كردم.

ولي نيافتمت.

از كهكشان دلسپردگي من خسته شدي كه تاب ماندن نياوردي و بي خبر رفتي ؟

مهتاب كهكشان نيافتني من ، آنقدر بي تاب ديدنت شده ام كه دلتنگي ام را به قاصدك سپردم

و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوي تو فرستادم.

روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را نديدند. قاصدك هم برنگشت.

شايد او هم شيفته نگاه مهربانت شد. باشد،

اشكالي ندارد. تو عزيزي ، اگه يه قاصدك هم از من قبول كني ، خودش دنيايي است.

كاش ياسهايي كه برايت پرپر شدند و به سويت آمدند، دوست داشتنم را برايت آواز

كنند.كاش باران بعد از ظهرهايت، تو را به ياد اشكهاي من بيندازد.

نازنين ، هر پرنده سفر كرده اي از تو مي خواند و هر غنچه اي كه مي شكفد،

نام تو را بر زبان مي آورد. نيم نگاهي به روزهاي تنهايي ام كن و

لحظه هاي زرد و بي صداي مرا تو آبي و ترانه باران كن.

بگذار باز هم قاصدك ترانه هاي من در هواي دلتنگي تو پرواز كند.

همين حوالي بي قراري ها باز هم گلهاي بي تابي شكفته.

زيبا ، امشب ، شام غريبان عاشقانه من و تو است. به

يادت مثل شمع مي سوزم و ذره ذره وجودم آب مي شود.

تو هم به ياد بي تابي هايم شمعي روشن كن و بگذار مثل من بسوزد.

مهرباني باران ، يادم كن در هر شبي كه بي ستاره شد.

javad jan
07-17-2013, 10:38 AM
دیشب چشمان ابر آلودت را فانوسی از جنس مهتاب دیدم.

دستان گره خورده ات٬ راه حل مساله ای حل مشدنی را نشانی داد.

ولی امروز...

در چشمانم جز صید سایه بختی کسی دایره نمی زند...

دستان پژمرده ای که خار هم زحمت نوازش نمی دهد...

نفس غم دوخته ای که هر دم مهر خاموشی فریاد میزند...



ومن...

سایه رسیدنت را با نگاهی بر قلب منتظرم میکوبم...

ولی نیستی....

javad jan
07-17-2013, 10:39 AM
شايد اين آخرين ترانه ام باشد و شايد مهربانترين قسمت انديشه ام .... گم شده است همه نقشه هايم ...خود را كودكي حس مي كنم كه ميان اسباب بازيهايش گم شده است ... هميشه دلم مي خواست كه بذر محبت درباغچه خانمان بكارم و عشق درو كنم ... مي بيني ؟ لحنم چه ساده شده است ؟
ذهنم خسته است و چشمم تمناي خواب دارد ... نه خواب آشفته ! اي كاش مي شد به دوردستها سفر كنم با كسي كه دلش از سنگ نمي شد ... كاش مي شد با كسي كنار آتش بايستم كه دلش برف زمستان نبود .... كاش مرا كسي با خود مي برد ... .. .. كاش دلم نااميد نمي شد .. كاش تو هم مرا تنها نمي گذاشتي ... كاش از سر بيقراري واژه هم از من فرار نمي كرد

javad jan
07-17-2013, 10:39 AM
قصه ي قرار اخر ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــ يادته تو اوج پاييز ، اخرين لحظه ي ديدار خب مواظب خودت باش، دو سه بار،دوباره تكرار يادته به ماجرامون چقدر نگا مي كرديم تا يكي دلش بياد و بگه خب ،خدانگهدار تو خداحافظي كردي ،دل من يه كم تكون خورد بعدش اسمتو نوشتم رو ساقه ي سپيدار بارون گريه كه باريد از تو ابر غصه هامون هر دومون سر گزاشتيم روي اجراي ديوار يه بار ديگه مي پرسم راس راسي بايد جدا شيم؟ يادته اشك تو افتاد روي سيم گرم گيتار؟ منم انگار مثل اشكت از چشات افتاده بودم يه جوري دلت مي لرزيد پس ديگه نكردم اصرار خيلي اونجا مونده بوديم همه ما رو ديده بودن بدجوري نگا مي كردن مردم كوچه و بازار نگاتو گرفتي از من گفتي خب كاري نداري من شكستم ولي گفتم برو به اميد ديدار دو سه تا فردا گذشت و من ديگه تو رو نديدم شنيدم ولي رسيدي به يكي شبيه دلدار دل من دوباره لرزيد مث اون لحظه ي اخر خاطرت،هر چي كه گفتي،شد رو روياي من اوار حالا موندم از خدامون چي بخوام،خوشيت يا غصت همه گفتن عكس اونو ديگه از رو طاغچه بردار اما من ميگم خدايا،من كه كلي غصه دارم غماي اونم بگير و باز به اين ديوونه بسپار ـــــــــــــــــــــــــ واسه يك بار ـــــــــــــــــــــــــ نه مي خوام بين من و بين دلش جنگ بشه نه مي خوام عشقي كه اون نداره كم رنگ بشه من فقط يه چيزي از خـــــدا مي خــــوام واسه يكــــبارم شده دلش برام تنگ بشه ــــــــــــــــــــــــ تو گم شدي دوباره ــــــــــــــــــــــــ قسم دادي خدا رو به ماه و ستاره به چشمايي كه هر شب اسير انتظاره به اون بنفشه هايي كه مخصوص بهاره به اون مهي كه تنهاست مال شباي تاره يه شب خدا گفت تو رو واسم مياره تو رو اورد و كردي به چشم من اشاره چه كم بود عمر اين فصل ،من و تو و نظاره دنيا كوچيك بود اما، تو گم شدي

javad jan
07-17-2013, 10:41 AM
چه زيبا ديدگانم اشك می ريزند
در اين آيينه ی صد رنگ
و از مجذور چشمان تو در محراب ابرويت
عجب رنگين كمان های قشنگی در نگاه من می آميزند
تو مثل نور مشهودی
تو در عينی كه در نزديكی ذهن منی، دوري
تو مثل منظومه ی شمسي، پر از اوزان نورانی
تو مثل شعر منثوري
چه قدر از حجم اندوه تو می ترسم
چه قدر از شط گيسوی خروشانت
و مثل بره ای از شانه ي كوه تو می ترسم
به قدري دوستت دارم
كه در اوج نمازم
لانه ی شاهين شبگرد قنوت توست

javad jan
07-17-2013, 10:50 AM
عزيزم عشقم مدتها بود كه نامه اي كه از عشق درون و مايه هاي برون نباشد برايد ننوشته ام
مدتها بو دكه دنبال كاغذي از احساس نازك ابريشم چشمهايم بودم كه بر روي دل مهربانت بنشيند
و به تو بگويم كه دوستت دارم
فرصتي نيست بازي سرعت زمانه بدجوري جنون انگيزاست
بدجوري عاشق گونه شدن را در پيله شب هنگام بيداري ام مي تنم
بدجوري در اين وادي ثانيه ها رسيدن به عشق سيب درخت فاصله را گاز مي شمارم
يك دو سه و چهار
آه كه ديگر فرصتي براي عاشقي جز امروز نيست
بگذار كه يك بار ديگر بگويم كه عاشقانه هاي شهر خويش را به عشق تو متحير كرده ام
واژه هاي پوسيده فاصله را با آهنگي از مستي به خواب ابدي كرده ام
امروز فال حافظ را بهانه رسيدن كردم
كسي كه شب همه شب مي كند دعاي تو
امروز استخاره براي رسيدن به تو را بهانه جان كرده است
دوستت دارم دوستت دارم مهربان انگيز ترين ترانه روي زمين
به سكوت خسته چشمهاي گريانت و به مهري از خاموشي كه انداخته اي بر دهانت
دوستت دارم

javad jan
07-17-2013, 10:51 AM
مهلت ما اندک است و عمر ما بسیار نیست
در چنین فرصت مرا با زندگی پیکار نیست
سهم ما جز دامنی گل نیست از گلزار عمر
یار بسیار است اما مهلت دیدار نیست
آب و رنگ زندگی زیباست در قصر خیال
جلوه ی این نقش جز بر پرده ی پندار نیست
کام دولت را ز آغوش سحر باید گرفت
مرغ شب گوید که بخت خفتگان بیدار نیست
با نسیم عشق باغ زندگی را تازه دار
ورنه کار روزگار کهنه جز تکرار نیست

javad jan
07-17-2013, 10:51 AM
از تو مهربان تر كيست كه درد هايم را با او در ميان بگذارم .
و زخمهاي دلم را پيش رويش بشمارم ؟
از تو آئيينه تر كيست كه هزار توي روحم را به من نشان دهد ، بي آن كه سرزنشم كند ؟
در روزهاي كه ابرها بي وقفه بالاي سرم راه مي روند ، جز تو چه كسي زير درخت بيد مي ايستد
و در باد برايك ترانه مي خواند ؟
در شبهاي كه ماه و ستارگان و آتشكده ها و فانوس ها هر يك به سوي مي گريزند ،
جز تو چه كسي شمعي در دلم روشن مي كند ؟
خوبا ، مرا به خاطر همه نامه هايي كه براي تو ننوشته ام ، ببخش !
مرا به خاطر همه آوازهاي كه براي تو نخوانده ام ، ببخش !
مرا به خاطر همه لبخند هايي كه زنداني كرده ام و از تو دريغ داشته ام ، ببخش !
من مي توانستم در يك بعد از ظهر زيبا شاخه اي گل به تو بدهم ، اما پاييز اجازه نداد
من مي توانستم كوزه هايت را پر از موج كنم ، اما طوفان از راه رسيد و موجها را با خود برد
من مي توانستم در يك صبح تازه و معطر سرم را روي شانه هايت بگذارم
و گريه كنم ، اما غرورم نگذاشت .
بهترينا ، صدايم را ببخش ! لبهايم را ببخش ! اشكهايم را ببخش !
از تو مهربانتر كيست كه سرگذشت دست هايم را برايش بنويسم و از فاصله ها گله كنم ؟

javad jan
07-17-2013, 10:52 AM
بار اول که تو را‎ ‎دیدم


برق چشمانت دلم لرزاند

هرم دستانت اسیرم کرد

نقش زیبایت گرفتار

بار اول که تو را‎ ‎دیدم

همه جا گلشن زیبا‎ ‎بود

غم و اندوه همه پنهان

دیده ام روشن و بینا بود

روح خشکم جاریدریا

آن بیابان یک گلستان بود

بار اول که تو را‎ ‎دیدم

آشنای دیرینم بودی

انگار نه اولین بارم

شاید آخرینم بودی

javad jan
07-17-2013, 10:52 AM
برای دیدن تو همیشه سبزه زار می مانم
کنار جنگل شب به انتظار می مانم

تو را میان فاصله ها ی بی کسی خواهم جست
درون این قفس تن به آرزوی بهار می مانم

نمی دهم از دست شوق وصل تو را
میان باغ سبز امید غنچه وار می مانم

به وقت تنگدستی این قلب رنجیده
به گرد شمع وجودت به یادگار می مانم

دو دست دعای خود روان کنم به ملکوت
در این حریم خلوت دل به یاد یار می مانم

برای دوری از این درت دوریت
به کنج محبس تن می گسار می مانم

بدان امید که شرر زنم به جان فراغ
چو عیسیِ عمران تا ابد به دار می مانم

javad jan
07-17-2013, 10:53 AM
ک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم
امروز هم گذشت
با مرور خاطرات دیروز
با غم نبودنت..و سکوتی سنگین
و من شتابان در پی زمان بی هدف
فقط میروم ..فقط میدوم
یاسها هم مثل من خسته اند از خزان و سرما
گرمی مهر تو را میخواهند
غنچه های باغ هم دیگر بهانه میگیرند
میان کوچه های تاریک غربت و تنهایی
صدای قدمهایت را می شنوم اما تو نیستی
فقط صدایی مبهم
قول داده بودی برایم سیب بیاوری
سیب سرخ خورشید
سیب سرخ امید
یادت هست؟؟؟
و رفتی و خورشید را هم بردی
و من در این کوچه های تنگ و تاریک
سرگردانم و منتظر
برگی از زندگی ام را ورق میزنم
امروز به پایان دفترم نزدیکم

javad jan
07-17-2013, 10:54 AM
الا که رفته ای
سر می گذارم بر شانه ی همه ی نیلوفرانی

که امسال بی تو گریسته اند.
گریسته اند و بی تو نزیسته اند.
حالا که رفته ای
بهانه ی خوبی است

برای باران
تا بیاید

کنار سفره بنیشیند
و بشقاب سوم را پر کند
حالا که رفته ای
گمان نمی کنم برگردد
پرنده ای که فقط

از دست تو دانه بر می چیند و
در کلمات تو پرواز می کرد.
حالا که رفته ای
هیچ راهی
مرا به جایی نمی برد

در حافظه ام می چرخم
همه کلید ها را گم کرده ام
حالا که رفته ای
شعری می نویسم

برای گل های مریم
شعری می نویسم

برای مرگ
شعری می نویسم

برای دیداری که اتفاق نمی افتد.

محمدرضا عبدالملکیا ن

javad jan
07-17-2013, 10:54 AM
گفتي ستاره ماندنيست، ديدي ستاره هم شكست!؟
عهدي ميان ما نبود ،عهدِ نبسته هم گسست!!
اين خوابِ سبز از ابتدا ، يك اشتباه ساده بود
يك اشتباه ساده كه ، آخر مرا در هم شكست
گفتي :« تو را تقصير نيست ، نتوانمت در دل نشاند»
اين آخرين حرف تو بود ، حرفي كه بنيانم گسست
آري! بلور عاطفه ، با سنگِ بي مهري شكست
اين دل شكسته بود ، باز ، يكبار ديگر هم شكست

javad jan
07-17-2013, 10:56 AM
تو رو دوست دارم
تو رو دوست دارم مثل حس عجيب خاك غريب
تو رو دوست دارم مثل عطر شكوفه هاي سيب
تو رو دوست دارم عجيب
تو رو دوست دارم زياد چه طور پس دلت مياد منو تنهام بذاري
تو رو دوست دارم مثل لحظه خواب ستاره ها
تو رو دوست دارم مثل حس غروب دوباره ها
تو رو دوست دارم عجيب
تو رو دوست دارم زياد نگو پس دلت مياد منو تنهام بذاري
توي آخرين وداع وقتي دورم از همه چه صبورم اي خدا ديگه وقت رفتنه
تو رو مي سپرم به خاك
تو رو مي سپرم به عشق برو با ستاره ها
تو رو دوست دارم مثل حس دوباره تولدت
تو رو دوست دارم وقتي مي گذري هميشه از خودت
تو دوست دارم مثل خواب خوبه بچگي بغلت مي گيرم و ميرم به سادگي
تو رو دوست دارم مثل دلتنگي هاي وقت سفر
تو رو دوست دارم مثل حس لطيف وقت سحر
مثل كودكي تو رو بغلت مي گيرم و اين دل غريبم و با تو مي سپرم به خاك

توي آخرين وداع وقتي دورم از همه چه صبورم اي خدا ديگه وقت رفتنه
تو رو مي سپرم به خاك
تو رو مي سپرم به عشق برو با ستاره ها

javad jan
07-17-2013, 10:59 AM
جز تو كي مي تونه عزيز من باشه
كي مي تونه تو قلب من جا شه
مگه ميشه مثل تو پيدا شه
همه چيزم آي عزيزم
جز من كي واسه ديدن تو حريصه
اسم تو رو قلبش مي نويسه
گونه هاش از نديدنت خيسه
همه چيزم آي عزيزم
حالا باشي بي قرارم بد ميبينم بد ميارم
بي تو من ...
حس ندارم سربه زيرم گوشه گيرم كاش بميرم
بي تو من ....
همه چيزم آي عزيزم

javad jan
07-17-2013, 11:00 AM
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصهء بی سر سامانی من گوش کنید
ماجرای من حیرانی من گوش کنید
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
این همه مشتری گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اولین کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بس که دادم همجا شرح دلارایی او
شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او
حالیا عاشق سر گشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سر سامان دارد
چون چنین است پی کار دگر باشم به
چند روزی پی دلدار دگر باشم به
از من بندگی من اگرش عاری هست
بفروشد که به هر گوشه خریداری هست
به وفاداری من نیست در این شهر کسی
بندهء همچو مرا هست خریدار بسی

گرچه از خاطر وحشی هوس کوی تو رفت
با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت
حاش الله که وفای تو فراموش کند
سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند

javad jan
07-17-2013, 11:00 AM
برای تو از باران ستاره می چینم
شاید باور زیبایی های تو
همه فانوسهای قندیل بسته چشمانم را پشت سر بگذارد
و به صدای پر خاطره بودنمان برسد .
آسمان دلگیر شد وقتی به ستاره گفتم
(( روی تمام ثانیه ها یم را خط بکش و فقط بگذار سرخی سیبهای امروز من
همیشگی ترین لحظه هایش باشد))
ببین چقدر عاشقت شده ام
به من نگو که بهاریترین ستاره را به من دادی,
نگو که غریبانترین مراقبه هایم را به اوج دل نشانده ای .
به من که حس غربت اشکهایم غریبی مهتاب را می سوزاند
من عاشق یکرنگی توام.
بیکران باش تا آسمان را در ساعت نگاهت خلاصه کنم.
تردید دلم ببخش اگر به عشقت خندیدم .
اگر به غرورت گفتم ارزانی خودت
بهاری ترین ستاره من! بگذار تنها گله کردن از تو
نبودنت باشد نه گرفتن نگاهت از من .
نگو نگاهت هنوز عاشقم نکرده,
نگو اگر هم عاشق بوده ام حرفهایت دل را سوزانده...
دلم را که تمام حرفش ,
تمنای چشمان توست نشکن.
دیشب دلم برای لمس نگاهت تنگ شده بود
دیشب همه ستاره هارا برایت فرستادم
تا یکی یکی فدای تو شوند
و تو در خیالت به سادگی جشن مرگشان بخندی
دیشب به خاطر تو عروج لحظه ها را گریستم
دیشب به وسعت آسمان صدایت کردم.......
نشنیدی؟

javad jan
07-17-2013, 11:01 AM
خاطره اي در درونم است
چون سنگي سپيد درون چاهي .
سر ستيز با آن ندارم ، توانش را نيز:
برايم شادي است و اندوه .

در چشمانم خيره شود اگر كسي
آن را خواهد ديد .
غمگين تر از آني خواهد شد
كه داستاني اندوه زا شنيده است .

مي دانم خدايان انسان را
بدل به چيزي مي مي كنند ، بي آن كه روح را از او بر گيرند .
تو نيز بدل به سنگي شده اي در درون من
تا اندوه را جاودانه سازي .

javad jan
07-17-2013, 11:01 AM
حکایت بارانی بی امان است

این گونه که من

دوستت می دارم

شوریده وار و پریشان باریدن

بر خزه ها و خیزاب ها

به بی راهه و راه ها تاختن

بی تاب , بی قرار

دریایی جستن

و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن

و تو را به یاد اوردن

چون خونی در دل

که همواره فراموش می شود

حکایت بارانی بی قرار است

این گونه که من

دوستت می دارم .

javad jan
07-17-2013, 11:03 AM
این را برای کسی مینویسم که مدتهاست او را گم کردم ولی همیشه با من است و او را دوست میدارم


تو را به جاي همه کساني که که نشناخته ام دوست مي دارم
تو را به جاي همه روزگاراني که نمي زيسته ام دوست مي دارم
براي خاطر عطر نان گرم و برفي که آب مي شود
و براي خاطر نخستين گلها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم
تو را به جاي همه کساني که دوست نمي دارم دوست مي دارم
سپيده که سر بزند در اين بيشه زار خزان زده
شايد دوباره گلي برويد شبيه آنچه در بهار بوييديم
پس به نام زندگي هرگز مگو هرگز …

تو را دوست مي‌دارم

تو را به جاي همه مرداني که نشناخته‌ام دوست مي‌دارم
تو را به جاي همه روزگاراني که نمي زيسته‌ام دوست مي‌دارم
براي خاطر عطر گسترده بيکران و براي خاطر عطر نان گرم
براي خاطر برفي که آب مي شود،براي خاطر نخستين گل
براي خاطر جانوران پاکي که آدمي نمي‌رماندشان
تو را براي خاطر دوست داشتن دوست مي‌دارم


جز تو ، که مرا منعکس تواند کرد؟من خود،خويشتن را بس اندک مي‌بينم.

بي تو جز گستره بي کرانه نمي بينم
ميان گذشته و امروز.
از جدار آينهَ خويش گذشتن نتوانستم
مي‌بايست تا زندگي را لغت به لغت فرا گيرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از يادش مي‌برند.

تو را دوست مي دارم براي خاطر فرزانگيت که از آن من نيست
تو را براي خاطر سلامت
به رغم همه آن چيزها که به جز وهمي نيست دوست مي‌دارم
براي خاطر اين قلب جاوداني که بازش نمي‌دارم
تو مي پنداري که شکي ،حال آنکه به جز دليلي نيستي
تو همان آفتاب بزرگي که در سر من بالا مي‌رود
بدان هنگام که از خويشتن در اطمينانم.

javad jan
07-17-2013, 11:03 AM
ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من

آن دم که با توام، پِرم از شعر و از شراب
می‌ریزد آبشار غزل از زبان من

آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
سیمرغ کی‌ رسد به بلندآسمان من

بنگر طلوع خنده‌ی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!

با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خود خوانده‌ای به گوش من این، مهربان من

javad jan
07-18-2013, 11:13 AM
رسم بر این نبود

که مرا بگذاری

که رهایم بکنی

رسم بر این نبود

که تو بی من سفر اغاز کنی

دیشبم یاد تو بر خانه ی دل در میزد

لحظه ام تیره و تار

نفسم باز گرفت

پاک دیوانه شدم

تو چرا درد بجانم کردی

تو چرا روی زمن گرداندی توچرا؟؟!!!!

نه سوالی دارم

تو چرا خوابیدی؟

هیچ فکر دل ما را کردی؟

هیچ از من نظری پرسیدی؟

این حریر مهتاب که در او انهمه دنیای من است

انهمه زمزمه و وسوسه وراز من است

جای تو نیست

صبر ندارم دیگر پاسخم ده اکنون

تو چرا خاموشی؟؟ تو چرا خاموشی؟؟!!؟

javad jan
07-18-2013, 11:14 AM
وقتي كه تو رفتي
شكوفه ها و برگها هم رفتند
و من تنها توانستم به نقطه اي خيره شوم
و اندوهم را به شكل كلمات كوچك در آورم
نمي توانم به عشق التماس كنم
يا ارزو كنم
كه اندوه تلخ مرا در خود غرق كند
همان اندوهي كه ريسمانهاي مرا
همچون قايقي شكسته اي از هم جدا مي كند
تنها قلم خسته من است
كه اندوه مرا به روي كاغذ مي ريزد
در حالي كه آهسته آهسته قلبم را مي خورد ....
در تغير و تبديل سالها لطف و مرحمتي نيست
ونه هيچ زيبايي در اين جهان براي من !
پس به كلمات كوچك بدل ميشوم
تا تو عزيزم
مرا تلفظ كني
اين تنها كاري است كه از دستم بر مي آيد ..

javad jan
07-18-2013, 11:21 AM
ديشب دوباره ديدمت اما خيال بود
تو در کنار من بشيني محال بود

هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود
چشمان مهربان تو پاك و زلال بود

پاييز بود و آوچه اي و تك مسافري
با تو چه قدر آوچه ما بي مثال بود

نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم هاي تو محتاج بال بود

سيب درخت بي ثمر آرزوي من
يك عمر مانده بود ولي آال آال بود

گفتم آمي بمان به خدا دوست دارمت
گفتي مجال نيست و ليكن مجال بود

يك عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود

چيزي شبيه جام بلور دلي غريب
حالا شكست واي صداي وصال بود

شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خيال تو بودم حلال (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=%D8%AD%D9%84%D8%A7%D9%84) بود

javad jan
07-18-2013, 11:26 AM
نشستم در فراغت گریه کردم
تمام شب به یادت گریه کردم
میان کوچه های سرد و خلوت
به یادت تا بی نهایت گریه کردم
تمام روز در فکر تو بودم
چو دیدم رد پایت گریه کردم
در ان خاموشی سرد و مه الود
به یاد اهنگ صدایت گریه کردم
تو ای ابر بهاری شاهد هستی که
چگونه به پایش گریه کردم
مبار ای اسمان امروز دیگر
که من به جایت دیشب گریه کردم

javad jan
07-18-2013, 11:27 AM
اين روزا سنگين سرت
طول و دراز سفرت
هواي ما رو نداري شلوغ شده دور و برت
برات شدم مثل همه يه سايه مجسمه
از جون دنيا چي مي خواي كجاي دنيا مبهمه
هر چي ميگم ماله مني
ساز مخالف ميزني
حلقه بي نگين شدي با اونا همنشين شدي
ما رو ديگه مي خواي چي كار
تو خوبا بهترين شدي
آرزو خواب نمي كني
شهر و خراب نمي كني
ديگه واسه خاطر من كسي رو خواب نمي كني
هر چي ميگم مال مني ساز مخالف ميزني

javad jan
07-18-2013, 11:28 AM
بین نام من و تو، اندکی فاصله است

بین دست من و تو

فاصله بسیار است

بین احساس من و تو اما

ذره ای فاصله نیست

درک این جمله مرا می گوید:

می توان در گذر از سختی ها

یاوری را حس کرد

مطمئن بود و یقین پیدا کرد

که اگر فاصله را برداریم

من و تو

یک نفریم

javad jan
07-18-2013, 11:29 AM
خبر به دورترین نقطه جهان برسد :

"نخواست او به منِ خسته -بی گمان- برسد!"



شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت

کسی که سهم تو باشد, به دیگران برسد؟!



چه می کنی اگر آنرا که خواستی یک عمر

براحتی کسی از راه,ناگهان برسد...



رها کنی برود از دلت جدا باشد

به آنکه دوست ترش داشته, به آن برسد



رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند...

خبر به دورترین نقطه جهان برسد



گلایه ای نکنی , بغض خویش را بخوری

که هق هق تو مبادا به گوششان برسد !



خدا کند که ... نه ! نفرین نمی کنم , که مباد

به او که عاشق او بوده ام زیان برسد !



خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد ... !

javad jan
07-18-2013, 11:31 AM
یک دوست معمولی هیچگاه نمی‌تواند گریه تو را ببیند.

یک دوست واقعی شانه‌هایش از گریه تو تر می‌شود.



دوست معمولی از دیر تماس گرفتن تو دلگیر و ناراحت می‌شود.

دوست واقعی می‌پرسد چرا نتوانستی زودتر تماس بگیری.



دوست معمولی دوست دارد به مشکلات تو گوش دهد.

دوست واقعی سعی در حل آن دارد.



دوست معمولی می‌پندارد که دوستی شما بعد از یک مرافعه تمام می‌شود.

دوست واقعی می‌داند که بعد از یک مرافعه دوستی شما محکم‌تر می‌شود.

حالا بگو ببینم تو چی فکر میکنی؟؟؟

javad jan
07-18-2013, 11:31 AM
لحظه ها می گذرند

من در آیینه ی چشم تو، پی گمشده ای می گردم

پی حسّی موهوم، لحظاتی شیرین، خاطراتی رنگین

رشته ای مروارید،و گلی سرخ که در خنده ی تو می رویید

آه افسوس افسوس

بی امان عقربه ها چرخیدند

از فراسوی مه آلود نگاه

موجهایی موزون

روی پیشانی تو لغزیدند

ناگهان سردم شد

بادها پنجره را کوبیدند

بوی پاییز در اعماق وجودم پیچید

دستهایم لرزید

تو تبسم کردی

مهربانی همه جارا پر کرد

آه از آن برفی که ، روی موهای بلند تو نشست

آه از آن برفی که ، خاطرات شب یلدای مرا پنهان کرد

javad jan
07-18-2013, 11:32 AM
قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم

جز به تو و به خوبیات به هیچ کسی خو نکنم

قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از این

اسم تو رو داد می زنم تا دم دمای آخرین

قطره به قطره خونم و یک جا به نامت می کنم

دلخوشیهای دنیا رو خودم به فالت می کنم

می برمت یک جای دور می شم واست سنگ صبور

برات یه کلبه می سازم پر از یک رنگی پر نور

روح و دل و جون و تنم، نذر نگاهت می کنم

دنیاها رو فدای اون چهره ماهت می کنم

javad jan
07-18-2013, 11:33 AM
من همون جزيره بودم خاكي صميمي و گرم
واسه عشق بازي موجا قامتم يه بستر نرم
يه عزيز دوردونه بودم پيش چشم خيسه موجا يه نگين سبز خالص روي انگشتر دريا

تا يك روز تو رسيدي توي قلبم پا گذاشتي
غصه هاي عاشقي رو تو وجودم جا گذاشتي

زير رگبار نگاهت دلم انگار زيرو رو شد
براي داشتن عشقت همه جونم آرزو شد

تا نفس كشيدي انگار نفسم بريد تو سينه ابر و باد و دريا گفتن حس عاشقي همينه
اومدي تو سرنوشتم بي بهونه پا گذاشتي
اما تا قايقي اومد از منو دلم گذشتي

رفتي با قايق عشقت سوي روشني فردا منو دل اما نشستيم چشم به راهت لب دريا
ديگه رو خاك وجودم نه گلي هست نه درختي
لحظه هاي بي تو بودن ميگزره اما به سختي

دل تنها و غريبم داره اين گوشه ميميره ولي حتي وقت مردن باز سراغ تو ميگيره
مي رسه روزي كه ديگه قهره دريا ميشه خونم
اما تو درياي عشقت باز يه گوشه اي مي مونم

javad jan
07-18-2013, 11:35 AM
هی نکوب پایت را و نزن دادو هوار

مگر از پاکی احساس نداری تو خبر لا مذهب؟

-به تو چه کوچه که مال تو نیست دوست دارم بزن پایم را وکنم دادو هوار مالک جان منی؟

جان من داد نزن

بس کن ودر گذر از داد و هوار

چون که در خانه یار

به خود جان عزیزت

یار من خواب مرا میبیند
.

javad jan
07-18-2013, 11:36 AM
چه روزهای زلالی بود!
همیشه یکی از ما چشم می گذاشت،
تا بی نهایت ِ بوسه می شمرد
و دیگری
در حول و حوش ِ شهامت ِ سایه ها پنهام می شد!
ساده ساده پیدایم می کیدی! پونه پنهان نشین من!
پس چرا در سکوت این مغازه پیدایم نمی کنی؟
بیا و سرزده برگزد!
بگو: «-سک سک! مسافر ساده سرودنها!»
من هم قوطی ِ قرصهایم را در جوی روبروی مغازه می اندازم!
قلمم را،
چرکنویس های تمام ترانه های تنهایی را!
بعد شانه شعر را می بوسم!
می گویم: «-خداحافظ! واژگان نمناک کوچه و باران!
آخر فرشته فراموشکار ِ من برگشت!»
پیاده راه می افتیم!
از دره گرگها،
تا کوچه دومین پرنده تنها
راه دوری نیست!
کنج دنج کوچه می نشینیم!
من برایت از تراکم تنهایی این سالها می گویم
و تو برایم از حضور ِ دوباره بوسه!
دیگر «کبوتر باز برده» صدایت نمی زنم!
بر دیوار ِ بلند کوچه می نویسم,
«کبوتر با کبوتر، باز با باز»
باور میکنم که عاقبت ِ علاقه به خیر است!
کف ِ دست ِ راستم را نشان فالگیر ِ پیر پُل گیشا می دهم،
تا ببیند که خط ِ عمرم قد کشیده است
و دیگر مرا از نزدیکی نزول نفسهایم نترساند!
آنوقت، ما می مانیم و تعبیر ِ این همه رؤیا!
ما می مانیم و برآوردِ این همه آرزو!
ما می مانیم و آغوش ِ امن علاقه...
بیا و سرزده برگرد!
بی بی ِ بازیگوش ِ من!●
یغما گلرویی

javad jan
07-18-2013, 11:38 AM
جای من خالی میان
جمع مرغان سپید
جای من خالی
درون شاخه های
سبز بید
جای من خالی
میان بوته های
سبز و زرد
جای من خالی
کنار
رنج و درد
جای من خالی
به شط
طول موج
جای من خالی
پریدن
سوی اوج
جای من خالی
کنار پیکر
اعداد فرد
جای من خالی
کنار دوستانم
در نبرد
جای من خالی
میان
دشت سبز آفتاب
جای من خالی
حبابی باشم
اندر
روی آب
جای من خالی
میان بازوی
عریان باد
جای من خالی
به عمق
جنگلی متروک
و شاد
جای من خالی
درون گله
سگهای مست
جای من خالی
درون
هرچه هست
جای من خالی
درون
هرچه هست

javad jan
07-18-2013, 11:39 AM
رنگ سال گذشته را دارد، همه لحظه های امسالم
365 حسرت را همچنان میکشم به دنبالم
قهوه ات را بنوش و باور کن، من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی، که به تکرار میکشد جانم...
یک نفر از غبار می آید ، مژده تازه تو تکراریست
یک نفر از غبار آمد و زد، زخم های همیشه بر بالم
باز در جمع تازه اضداد، حال و روزی نگفتنی دارم
هم نمیدانم از چه میخندم، هم نمیدانم از چه می نالم......

javad jan
07-18-2013, 11:40 AM
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست ؛
گر شکستیم زغفلت من و مایی نکنیم

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم ؛
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ؛
طلب عشق زهر بی سر و پایی نکنیم ...

javad jan
07-18-2013, 11:41 AM
نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروخت
با همان چشمی که می زد زخم، مرهم می فروخت

زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر داشت
یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت

زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر
مرگ را همچون شراب ناب کم کم می فروخت


در تمام سالهای رفته برما روزگار
مهربانی می خرید از ما و ماتم می فروخت

من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها
گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت

javad jan
07-18-2013, 11:41 AM
در دفتر شعر من صدا پنهان است

یک رود پر از ستاره در جریان است

من در سر خود ابر زیادی دارم

جیب کلمات من پر از باران است...

javad jan
07-20-2013, 02:45 PM
شاعرانه؟!

عاشقانه؟!

می دانم منصفانه نیست…

که با یک لبخند،

مسیر آغاز می شود…

با یک اشک،

ادامه می یابد…

و من همیشه دلم برایت تنگ است…

javad jan
07-20-2013, 02:48 PM
ساز دهنی ام را بی حضور تو به دهان می گذارم و سرخوش از عشقت نوای خاموش قلبم را می نوازم تا شاید نسیم صدایم را به توبرساند وباز تورا به یاد قلب سوخته ام بیندازد.گر چه خیلیدیر است اما هنوز هم چشم به راه جاده ای هستم که از آن به آسمانها پیوستی و هیچ کبوتری خبری از برگشتنت نیاورد...و باز هم کنار جاده بی حضور تو می نوازم...

javad jan
07-20-2013, 02:49 PM
سگ اصحاب كهف گريست و گفت:من هشتمين آن هفت نفرم.با من اينگونه نكنيد....آيا كتاب خدا را نخوانده ايد؟...آيانمي دانيد پروردگار از من چگونه به نيكي ياد مي كند؟
هزارسال پيش از اين،خوي سگي ام را كشتم و پليدي ام را شستم،امروز از غارم بيرون آمدم كه بگويم چگونه سگي مي تواند به آدمي بدل شود،اما ديدم كه چگونه آدمي بدل به دام و دد شده است.

برگزيده اي از كتاب «من هشتمين آن هفت نفرم» نوشته اي از عرفان نظرآهاري

javad jan
07-20-2013, 03:04 PM
تو درمن ساده مینگری

من درتو فلسفه ی اشراق را میجویم

تو من را ساده میخواهی

من تورا نردبان عروج میخواهم

تو ساده رد میشوی و میروی

من در حلاجی رفتن تو

بین بودن و نبودن

ذره ذره آب میشوم

javad jan
07-20-2013, 03:06 PM
گفتی که میشناسی و نشناختی مرا
یک روز در قمار غزل باختی مرا
من کاخ آرزوی تو بودم که سالها
با دست های عاشق خود ساختی مرا
دنبال اسب وحشی چشم تو روز و شب
می آمدم و از نفس انداختی مرا
من قطعه شعر چشم تو بودم که با قلم
در انزوای تلخ زمین ساختی مرا
اما خراب کرد دلت خانه ای که ساخت
گفتم که آه کاش نمی ساختی مرا
هرچند می شناسمت اما غریبه ای
گفتی که می شناسی و نشناختی مرا

javad jan
07-20-2013, 03:09 PM
در اين جهان لا يتناهي

آيا به بيگناهي ماهي

بغضم نمي گذارد، تا حرف خويش را

از تنگناي سينه بر آرم !

گر اين تپنده در قفس پنجه هاي تو،

اين قلب بر جهنده،

آه... اين هنوز زنده لرزنده،

اينجا، كنار تابه !

در كام تان گواراست ؛

حرفي دگر ندارم ! ...

javad jan
07-20-2013, 03:11 PM
بازم یه غروب دیگه..

بازم یه دلتنگیه دیگه..

بازم همون انتظار تموم نشدنی..

خب دیگه..

زندگی یعنی همین..

یعنی همیشه یه قدم عقب تر از دنیا باشی..

نمیدونم چرا اون روز گفتم

دلم نمیخواد کسی نوشته هامو بخونه ..

شاید چون همه میخوان با معیار حرف بزنن..

اما من نه

من دوست دارم اینجوری بگم..

بگم دل ما که دیگه دلی نیست ..

اما

شما قدر دلتونو خوب بدونین..

شاید یه روزی و یه جایی خوب ازتون خریدن..


البته اگه خوب پا خورده باشه...

میفهمی که چی میگم؟

دعا یادتون نره

javad jan
07-20-2013, 03:12 PM
بگذار سروده های ما رمز پیوندی دوباره باشد .بگذار عشق را زیباتر از همیشه در میان تک تک ترانه ها و واژه ها درمیان سبدی از الفت و محبت بنشانیم و تقدیم کنیم.

بگذار بگوییم وقتی هرکدام از ما دلش رنجیده باشد ،دنیا برای ما رنگ شادی ندارد .

و وقتی اندیشه هایمان در معرض یورشی است ،تحکیم دستها و عهدهایمان را بیشتر کنیم تا هجمه های ستیزجویانه بی اثر شود.

مگذار هیچ چیز بین ما فاصله بیندازد .مگذار بی تلاشی برای فهم و درک حرفهایمان خسته شویم و در انبوهی از ملال و ناامیدی کزکنیم و بمانیم.

مگذار فکرمان را به پوچی مایل کنیم ....دستهایت را به من بده....

javad jan
07-20-2013, 03:13 PM
در امتداد
لحظه های بی امید فراق
دلم را به باد
میسپارم ..
شاید تو را کمی دورتر
پیدا کند.

javad jan
07-20-2013, 03:13 PM
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود


گاهی تمام حادثه از دست می رود


گاهی همان کسی که دم از عقل می‌زند


در راه هوشیاری خود مست می رود

گاهی غریبه‌ای که به سختی به دل نشست


وقتی که قلب خون شده بشکست، می رود


اول اگرچه با سخن از عشق آمده است


آخر، خلاف آنچه که گفته است، می رود

وای از غرور تازه به دوران رسیده ای


وقتی میان طایفه ای پست میرود


هرچند مضحک است و پر از خنده‌های تلخ


بر ما هرآنچه لایق‌مان هست می رود

javad jan
07-21-2013, 03:56 PM
تو آن ستاره منی که گر شبی ز کلبه ام گذر کنی
ز شوق روی ماه تو،
صدای خنده دلم
به عالمی سفر کند...

javad jan
07-21-2013, 03:57 PM
قاصدك شعر مرا از بر كن
برو ان گوشه باغ
سمت آن نرگس سبز و بخوان در گوشش
و بگو باور كن

يك نفر ياد تو را لحظه اي
از ياد نخواهد برد...

javad jan
07-21-2013, 03:58 PM
آن زمان که خورشيد قلب من برای هميشه غروب کرد

آن زمان که خونی که در رگهايم جاری بود برای هميشه خشکيد

آن زمان که لبهايم برای هميشه بسته شد

آن زمان که افکارم من را تنها در ميان آسمان رها کردند

آن زمان که تنها جسمم از ميان رفت روحم به پرواز در آمد

آن زمان من مرده ام

وشب هنگام برای يک بار و آخرين بار من را در خوابت ببين

ببين که چگونه تمام استخوانهايم و تمام افکارم در گمنامی وتنهايی پوسيدند

و من از ميان رفتند

و آن لحظه من تنها يک چيز دارم

و آن خداوند يکتاست که بيشتر از هميشه به او نزديک شدم

javad jan
07-21-2013, 03:59 PM
مي گويي مثل نفس کشيدن برايت تکراري است
وقتي مخاطبت قرار مي دهند که:
«دوستت دارم»
حالا براي اينکه حساب مرا از ديگران جدا کني
يک نفس عميق بکش.

javad jan
07-21-2013, 03:59 PM
چشمم به جز بروی تو بینا نمی شود
مایل به سیر و گشت و تماشا نمی شود
عالم اگر به طنز شود چون تو نیستی
لبهای من به خنده دگر وا نمی شود
خواهان حرکتیم ولی غیر ممکن است
پایی که سست گشت توانا نمی شود
با جان و دل قبول نموديم بار عشق
گفتيم پشتمان که دگر تا نمی شود !
غافل از اینکه عارضه عشق در جهان
تنها غمی بود که مداوا نمی شود
آنگه به اشتباه خود آگه شدم که هیچ
راهی برای فیصله پیدا نمی شود
حالا نه اينکه پشت من از دوريت خميد
طوری خميده است که بالا نمی شود
يار غريب ، اين کلام تو در خاطرم پريد
حق با تو بود ، فاصله معنا نمی شود
خدااااا

javad jan
07-21-2013, 04:00 PM
آنگاه چشمهای تو پرواز کرد و رفت
رفتی به آسمان زمین ماه نیمه مست!

حالا خدای روی زمین عاشقت شده
در آسمانِ خوابِ من ِ آسمان پرست

شاید زمین برای شما جا نداشته
شاید زمان برای نگاهت کم آمده است

ای دختر خیال خدایان بابلی!
ماه بلند خاطرهٔ توست دور دست

من تا ابد به یاد شما صبر میکنم
زیر سه متر خاک، به دشتی همیشه پست

javad jan
07-21-2013, 04:01 PM
گر خون دلى بيهده خوردم،خوردم
چندان كه شب و روز شمردم،مردم

آرى،همه باخت بود سرتاسر عمر
دستى كه به گيسوى تو بردم،بردم

javad jan
07-21-2013, 04:02 PM
عشق با حسرت ديدار تو بودن زيباست

javad jan
07-21-2013, 04:04 PM
همه آفاق پر از نعره‌ي مستانه‌ي تست پاشو اي مست که دنيا همه ديوانه‌ي تست
آن که باز است هميشه در ميخانه‌ي تست در دکان همه باده فروشان تخته است
زيور زلف عروسان سخن شانه‌ي تست دست مشاطه‌ي طبع تو بنازم که هنوز
توشه‌ي من همه در گوشه‌ي انبانه‌ي تست اي زيارتگه رندان قلندر برخيز
رندم و حاجتم آن همت رندانه‌ي تست همت اي پير که کشکول گدائي در کف
عقل ديوانه‌ي گنجي که به ويرانه‌ي تست اي کليد در گنجينه‌ي اسرار ازل
هر که توفيق پري يافته پروانه‌ي تست شمع من دور تو گردم به کاخ شب وصل
همه بازش دهن از حيرت دردانه‌ي تست همه غواص ادب بودم و هر جا صدفيست
چشمک نرگس مخمور به افسانه‌ي تست زهره گو تا دم صبح ابد افسون بدمد
شهريار آمده دربان در خانه‌ي تست اي گداي سرخوانت همه شاهان جهان

javad jan
07-21-2013, 04:05 PM
یک صندلی خالی کنار رویاهایم از آن توست،
بنشینی یا بروی
دوستت دارم...

javad jan
07-21-2013, 04:05 PM
وقتي عاشقم
درختان همه
پا برهنه از برابرم مي دوند…..

javad jan
07-21-2013, 04:10 PM
نه خطی گوشه ی چشمم نه رنگی بر لب و گونه اتاق خواب من خالی زعطر وحشی پونه دو باره روی تخت من کتاب شعر و خودکارم ...

javad jan
07-21-2013, 04:11 PM
من آمده ام که با تو راهی بشوم

آنی که تو از دلم بخواهی بشوم

دریا بغلم کن! بغلم کن دریا!

می خواهم از این به بعد ماهی بشوم...

javad jan
07-22-2013, 04:29 PM
سردم شده است و از درون می سوزم
حالا شده کار هر شب و هر روزم
تو شعر مرا بپوش سرما نخوری
من دکمه ی این قافیه را می دوزم.......

javad jan
07-22-2013, 04:30 PM
اینکه باید همیشه از تو گفت،

برای من مشقی تکراری نیست.

اینکه امشب خواب به چشمانم نمی آید

چیز تازه ای نیست.



ساعت از ۳ نیمه شب گذشته

و من در این امواج پرتلاطم قلبم به دنبال

روزنه ای،

نقطه ای،

نشانه ای،



به دنبال چیز تازه ای هستم

javad jan
07-22-2013, 04:31 PM
شب که مي رسد به خودم وعده مي دهم
که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت
صبح که فرا مي رسد و نمي توانم بگويم
رسيدن شب را بهانه ميکنم
و باز شب مي رسد و صبحي ديگر
و من هيچ وقت نمي توانم حقيقت را به تو بگويم
بگذار ميان شب و روز باقي بماند که
چه قدر
دوست دارم.....

javad jan
07-22-2013, 04:31 PM
بی تو دوباره دل من گرفته بازم
زندگیم و پای تو دارم می بازم
تنهایی راه افتادم و رفتم و رفتم
درد دلامو حتی به خدا نگفتم

javad jan
07-22-2013, 04:33 PM
سکوت کردم وعشق در دلم جاریست / که این شگفترین نوع خویشتن داریست / تمام روز اگر بی تفاوتم اما / شبم قرین شکنجه دچار بیداریست / رها کن هرچه دیدی وشنیده ای هرچیز/به جز من وتو عشق من وتو تکراریست/

javad jan
07-22-2013, 04:33 PM
نقش ما گو ننگارند به ديباچه ى عقل
هر كجا نامه ى عشق است نشان من و توست

javad jan
07-22-2013, 04:34 PM
اینکه باید همیشه از تو گفت،

برای من مشقی تکراری نیست.

اینکه امشب خواب به چشمانم نمی آید

چیز تازه ای نیست.

javad jan
07-22-2013, 04:34 PM
اوست نشسته در نظر من به كجا نظر كنم
اوست گرفته شهر دل من به كجا سفر برم

javad jan
07-22-2013, 04:37 PM
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

javad jan
07-22-2013, 04:37 PM
همه چی آرومه / تو به من دل بستی

این چقدر خوبه که / تو کنارم هستی

همه چی آرومه / غصه ها خوابیدن

شک نداری دیگه / تو به احساس من

همه چی آرومه / من چقدر خوشحالم

پیشم هستی حالا / به خودم می بالم

تو به من دل بستی / از چشات معلومه

من چقدر خوشبختم / همه چی آرومه

javad jan
07-22-2013, 04:39 PM
دوستت دارم به چشمانی كه رنگش رنگ شبهاست

به آن نازی كه در چشم تو پیداست

به لبخندی كه چون لبخند گلهاست

به رخسارت كه چون مهتاب زیباست

به گلهای بهار و عشق و هستی

به قرآنی كه او را می پرستی

قسم ای نازنین تا زنده هستم

تو را من دوست دارم....میپرستم

javad jan
07-22-2013, 04:42 PM
در نگاهت خوانده ام غرق تمنايي هنوز

گر چه در جمعي ولي تنهاي تنهايي هنوز

بي تو امشب گريه هم با من غريبي مي كند

ديده بر راهند چشمانم كه باز ايي هنوز...

javad jan
07-22-2013, 04:42 PM
روی باغ شانه ات هروقت اندوهی نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم...

javad jan
07-22-2013, 04:43 PM
جایی در پشت ذهنت ، به خاطر بسپار که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.

javad jan
07-22-2013, 04:43 PM
فراموش نکن،
اونی که فکرش رو نمیکنی همیشه به یادته....

javad jan
07-22-2013, 04:44 PM
و تو ای مهربانم مرا یاد کن آن دم که خدا را تلاوت میکنی،
شاید به صداقت قلب پاکت من نیز مستجاب شوم....

javad jan
07-22-2013, 04:44 PM
آن قدر باورت دارم كه وقتى ميگويى:
باران!
خيس مى شوم...

javad jan
07-23-2013, 11:06 AM
خداحافظ همين حالا، همين حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگين، به ياد اون همه ترديد
به ياد آسمونی که منو از چشم تو ميديد
اگه گفتم خداحافظ نه اينکه رفتنت ساده اس
نه اينکه ميشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اينکه نبندی دل به رؤيا ها
بدونی بی تو و با تو، همينه رسم اين دنيا
خداحافظ خداحافظ
همين حالا
خداحافظ

javad jan
07-23-2013, 11:06 AM
كجايى اى كه دلم بى تو در تب و تاب است
چه بس خيال پريشان به چشم بى خواب است

javad jan
07-23-2013, 11:06 AM
برکه کوچک تو، پر آغوش شقایق ها باد...
نفس سبز تو ای بارانی، همصدا با نفس دریا باد...
تو به اندازه آواز چکاوک خوبی......

javad jan
07-23-2013, 11:07 AM
اگر می دانستی چگونه هراسان وپریشان به دنبال تو می گردم

اینقدر مرا به حال خود رها نمی کردی ودر وادی تنهایی عشق

به دیدارم می آمدی و با نگاه نافذت صفحه ی نیلگون

آسمان را می شکافتی و درقلب حقیر من جای

میگرفتی و آنوقت بود که به تو

می فهماندم قلب من

بر اثر انتظار در

عشق

تو

شکست .

javad jan
07-23-2013, 11:10 AM
لبانت به ظرافت شعر
شهوانيترين بوسه ها را به شرمى چونان مبدل ميكند كه
جاندار غار نشين از آن سود جويد تا
به سرعت انسان درآيد.(ا.شاملو)

javad jan
07-23-2013, 11:10 AM
ای که هوای من شده ای،

دم زدن در تو حیات من است.....

javad jan
07-23-2013, 11:11 AM
عهد بستم با خودم، به كسي نگم....
اما نمي دونم چي شد به تو گفتم!؟
گفتي غرورت رو بشكن،
شكستم

اما غرورم به درك
بابا،‌با صفا، دلم، دلمو بپا
نمي دونم به چه زبوني بگم، بمون، بد نمي گذره بهت
بازم تنهايي اومده
مثل اينكه اين تنهايي 6 ساله،‌بايد هميشگي بشه.
گلم
هناس
به چيزي رو هم بدون:
دوست داشتن دليل بچگي نيست

javad jan
07-23-2013, 11:11 AM
نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست....

javad jan
07-23-2013, 11:12 AM
حکایت ها که با تو از دل بی تاب می کردم اگر با سنگ می گفتم دلش را آب می کردم

javad jan
07-23-2013, 11:13 AM
خوشا شب نشستن به پهلوی تو

تـــماشای پـــرواز گـــــیسوی تو

خوشا با تــو سرگرم صحبت شدن

وســـجده به محـــراب ابـــروی تو

خوشا در نگاه تو چون می خـــراب

خوشا نـــازنین چشم نــــازوی تو

javad jan
07-23-2013, 11:14 AM
من در این خلوت خاموش سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم....

javad jan
07-23-2013, 11:14 AM
بر دلم اولین کسی باش که می نگارد خط عشق

javad jan
07-23-2013, 11:16 AM
http://pnu-club.com/imported/2013/07/90.gif
کسی که من دوستش دارم یک خط براش کمه.http://pnu-club.com/imported/2013/07/90.gif

اون باید یک خط همراه اول داشته باشه تا همیشه در دسترس باشه.
و یک خط ایرانسل، برای اینکه هر وقت با من کار داشت حتی اگه شارژ نداشت، بتونه برام پیام بده:
Lotfan ba man tamas begirid
!!!!!!!!!!

javad jan
07-23-2013, 11:19 AM
چقدر تكراريست كلامي كه پر از تكرار است . اما چه تكراري زيباتر از آن ميتواند اينگونه فكر را در غل و زنجير بكشد .تو را مي گويم كه تكرار نام تو ، زندگي ام را مي سازد كه سراسر تكرار توست . چه زيبا تكرار مي شود نام شيرينت ، چون دم ، چون بازدم ، و هر دم ودمادم كاش ميشد بر تارك هستي ، بر صورت خورشيد بر چهره ماه و برزمزمه باد و بر هر آنچه تكراريست نام تو را حك كرد تا تكراري ترين جلوه هستي تو باشي ، و من بزرگترين حس دنيا كه اين تكرار دوست داشتني را عاجزانه مي بلعد

javad jan
07-23-2013, 11:20 AM
میل دریا گر کنی ، من دیده را دریا کنم
میل صحرا گر کنی ٬ من سینه را صحرا کنم

نا امیدم گر کنی میمیرم اما باز هم
در همان حالت که میمیرم دعایت می کنم ...

javad jan
07-23-2013, 11:21 AM
دستی ز كرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی

ديری است دلم چشم به راهت دارد
ای عشق،سری به خانه ی ما نزدی

javad jan
07-23-2013, 11:22 AM
نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است وافسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
نمیدانم چه میخواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال نا شناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج وگمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردیست خونبار
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمیدانم چه می خواهم بگویم
نمیدانم چه می خواهم بگویم

javad jan
07-23-2013, 11:24 AM
حکایت من و تو

حکایت تشنه ای است که

ظرف آبی گوارا را به او نشان می دهند و

بعد می گویند :" فراموشش کن ! "

هنوز هم تشنه ام

javad jan
07-23-2013, 11:25 AM
تحویل سال نو، بی تو، بدون تو:
تکرار سالای تاریکِ پشتِ سر...
سالایی که تو شون از تو اثر نبود،
نه یه نشونی و نه خط و نه خبر!

یه ماهی قرمزه مُرده رو آبِ تنگ،
که خواب آخرش یخ بسته تو چشاش...
یه سبزه ی کچل تو کاسه ی سفال،
که گندمی شدن رؤیا شده براش...

یه دسته سنبله پژمرده ی بنفش،
با چند تا سکه ی ده شاهیِ سیاه؛
یه ساعت خراب که کل زندگیش،
وقتو نشون داده، اما به اشتباه...

این سفره ی منه وقتی تو غایبی،
وقتی که سال نو یه شوخیه برام!
وقتی که پشت هر زنگ تلفنی،
دنبال ردتم... تنها تو رو می خوام...


.....
دلم برات تنگ شده خیلی زیاد
.

عیدت مبارک و سالت پر از خوشی!
یک بارم عیدو به تقویم من بیار!

javad jan
07-23-2013, 11:25 AM
نه از مرگ می ترسم
نه از زندگی

از تو می ترسم
و از این صندلی

که یک روز
تنها بنشیند مقابلم .

javad jan
07-23-2013, 11:26 AM
آنجا که تویی رهگذری نیست مرا
جز دوری تو غمی دگر نیست مرا
خواهم که به جانب تو پرواز کنم
اما چه کنم که بال و پر نیست مرا...

javad jan
07-23-2013, 11:27 AM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

javad jan
07-23-2013, 11:28 AM
بیست تا دوستت دارم

من

ریاضی را در كلاس آقای رجبی

یاد گرفته ام

او از بیست به ما بیشتر یاد نداد

تا

همیشه بیست بگیریم

و این تقصیر من نیست

كه بیشتر دوستت ندارم

javad jan
07-23-2013, 11:28 AM
"دوری" پايان عشق نيست،
گاهی لطيف ترين "غم" دنياست...

javad jan
07-23-2013, 11:29 AM
هر چند عاشقان قدیمی
از روزگار پیشین
تا حال
از درس و مدرسه
از قیل و قال
بیزار بوده اند
اما
اعجاز ما همین است :
ما عشق را به مدرسه بردیم

javad jan
07-23-2013, 11:30 AM
نمي دانم چرا در ايم موقع شب كه حتي خيابان ها هم خوابيده اند، نشسته ام و واژه ها را به زور بر گرده كاغذ مي نشانم. شايد به نظر برسد اين همه نوشتن بيهوده است، اما كسي كه در بستري از واژه ها مي خوابد و براي خود قفسي از واژهها ساخته است، از نوشتن ناگزير است.
واژه ها فرياد هاي من را نمي شنوند. مثل آدمهاي كر و لال دنيايي حرف دارند، اما فقط اشاره مي كنند و اين اشاره كوتاه از شگفت ترين شعرها گوياتر است. من از صداهاي رنگارنگ كلافه ام و از هر طرف كه مي روم به بن بست مي رسم. دريغ وقتي كه دري به روي تو گشوده نيست، حتي اگر راه بروي به جايي نمي رسي. بودن چه مصيبت بزرگي است. كاش سايه كوچكي بودم;خر صبح به دنيا مي آمدم و هر غروي يه پايان مي رسيدم. كاش جهان يك گل سرخ بود و من آن را به تو مي دادم. گاش جزيره اي متزوك بودم و درياها مرا در بر مي گرفتند. كاش يك دفتر نقاشي بودم و برادر كوچكم بر برگبرگ من خورشيدي مي كشيد و پرنده اي. آن وقت چه كشي مئ توانست خورشيد ها را فراموش كند؟
احساس مي كنم گلويم پر از كلمه است. احساس مي كنم آسمان در قلبم فرود آمده است. به اطرافم نگاه مي كنم، پاها تا زانو در زمين فرو رفته اند. كسي از بودن خود خبر ندارد. مي خواهم حرف بزنم پرنده اي از دهانم بيرون مي آيد و در افق گم مي شود.
كاش كسي مرا از شاخه بودن مي چيد. كاش قبل از سيب ها و گيلاس ها به زمين مي رسيدم. چه كسي دست هاي بي حوصله مرا به ابديت مي رساند؟چه كسي مرا با عقريه هاي ساعت آشتي مي دهد؟
آيا تو حرفهاي مرا مي شنوي؟ببين!واژه هايم به رنگ روزند و طعم خاكستر دارند. آيا براي كفشهاي من مرثيه اي خواهي سرود؟بودن چه مصيبت بزرگي است. شب آنچنان در من رخنه كرده است كه از دست سپيد مرگ هم كاري ساخنهنسشت

javad jan
07-23-2013, 11:30 AM
دوست ترت دارم از هرچه دوست
اي تو به من از خود من خويشتر

هيچ نيرزد بجز از نام تو
بررگ من گر بزني نيشتر

javad jan
07-28-2013, 03:27 PM
تا به کی باید رفت از دیاری به دیار دیگر
از بهاری به بهار دیگر
نتوانم،نتوانم جستن...هر زمان عشق دیاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری به بهار دیگر....

javad jan
07-28-2013, 03:28 PM
شبیه حس پژمردن ، دچار شک و بی رنگی
من آرومم ، تو تنهایی ، حقیقت داره دلتنگی
تو در گیری ، نمی دونی ، چه رویایی به من دادی
اگه فکر می کنی سردم ، برو رد شو ، تو آزادی....

javad jan
07-28-2013, 03:29 PM
دلم كه شكوه ز دست توبا خدا ميكرد
ميان شكوه ،نهاني تو را دعا ميكرد
به ياد توست همه لحظه هاي هستي من
دل تو كاش كه يك لحظه ياد ما ميكرد...

javad jan
07-28-2013, 03:30 PM
پدر بزرگ همیشه می گفت : حرف دو نفر رو باور کن،
بچه ای که ترسیده و پیری که در حال مرگه...این دو نفر چیزی برای از دست دادن ندارند.
من همچون بچه ترسیده ای هستم که داره می میره...
باور کن دوستت دارم...

javad jan
07-28-2013, 03:36 PM
مي‌نويسم از تو اي زيباي من
مي‌سرايم از تو اي روياي من
اي نگاهت سبزتر از سبزه زار
مي‌نويسم بي قرارم بي‌قرار

javad jan
07-28-2013, 03:36 PM
تا با تو بودم شادم نكردي
رفتم زه كويت يادم نكردي

javad jan
07-30-2013, 03:08 PM
مهربانیت را به دستی ببخش که میدانی با او خواهی ماند وگرنه حسرتی می گذاری بر دلی که دوستت دارد... .

javad jan
07-30-2013, 03:09 PM
آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری...

javad jan
07-30-2013, 03:09 PM
صدای قلب نیست
صدای پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی


کافی ست کمی خسته شوی
کافی ست بایستی

javad jan
07-30-2013, 03:10 PM
امشب قاصدك خيالم را فوت كرده ام،
ديدمش،
به سوى آسمان رفت،
ماه را پشت سر میگذارد و كهكشانها را رد خواهد كرد،
چشم انتظار باش!
نشانى تو را به او داده ام.
به او خوب گوش كن،
به تو خواهد گفت كه چه اندازه دوستت دارم...