توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یک خط برای کسی که دوسش دارم ....
صفحه ها :
1
2
[
3]
4
5
6
7
8
9
javad jan
10-31-2013, 04:25 PM
با تیر و کمان غرورت ،
سنگ میزنی ،
بر شیشه های بی قراریم .
زنگ خاطراتم را میزنی و فرار میکنی .
فرصتی نیست ،
فرار نکن .
معنی این شیطنت ها را بگو .
این بار اگر دلت در حیاط قلبم افتاد ،
سراغش را نگیر .
پس نمیدهم ،
به جریمه ی زنگ هایی که زدی و فرار کردی
javad jan
10-31-2013, 04:26 PM
آخرش نفهمیدم
كه عشق
آموزگارِ بوسه هایِ دزدكیِ ماست
یا چشم هایِ
مضطربِ
مرگِ
مهربان
javad jan
10-31-2013, 04:26 PM
چه سوژۀ بكر ی!
هر غروب
پرنده ای با دو بالِ بریده
درِ گشودۀ قفس را
تماشا می كند
در گشودۀ ِ قفس را
وخندۀ ملیحِِ زخمی تازه
در زلالیِ روح اش ...
javad jan
10-31-2013, 04:27 PM
جز به جاذبه ی چشمهات
- این بیشه ی باران خورده -
دلم
-آن سیب سرخ -
نمی افتاد
زیر پات
javad jan
10-31-2013, 04:27 PM
غمگینم
به اندازه ی جان تو
و باید خفه شوم
javad jan
10-31-2013, 04:28 PM
آن روزها رفتند
آن روزهاي عيد
ان انتظار آفتاب و گل
آن رعشه هاي عطر
در اجتماع ساکت و محجوب نرگس هاي صحرايي
که شهر را در آخرين صبح زمستاني
ديدار مي کردند
آوازهاي دوره گردان در خيابان دراز لکه هاي سبز
javad jan
10-31-2013, 04:29 PM
لبانات
به ظرافت ِ شعر
شهوانيترين ِ بوسهها را به شرمي چنان مبدل ميکند
که جاندار ِ غارنشين از آن سود ميجويد
تا به صورت ِ انسان درآيد.
و گونههايات
با دو شيار ِ مورّب،
که غرور ِ تو را هدايت ميکنند و
سرنوشت ِ مرا
که شب را تحمل کردهام
بيآنکه به انتظار ِ صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتي سربلند را
از روسبيخانههاي ِ دادوستد
سربهمُهر بازآوردهام.
هرگز کسي اينگونه فجيع به کشتن ِ خود برنخاست که من به زندهگي
نشستم!
□
و چشمانات راز ِ آتش است.
و عشقات پيروزيي ِ آدميست
هنگامي که به جنگ ِ تقدير ميشتابد.
و آغوشات
اندک جائي براي ِ زيستن
اندک جائي براي ِ مردن
و گريز ِ از شهر
که با هزار انگشت
بهوقاحت
پاکيي ِ آسمان را متهم ميکند.
□
کوه با نخستين سنگها آغاز ميشود
و انسان با نخستين درد.
در من زندانيي ِ ستمگري بود
که به آواز ِ زنجيرش خو نميکرد ــ
من با نخستين نگاه ِ تو آغاز شدم.
□
توفانها
در رقص ِ عظيم ِ تو
بهشکوهمندي
نيلبکي مينوازند،
و ترانهي ِ رگهايات
آفتاب ِ هميشه را طالع ميکند.
بگذار چنان از خواب برآيم
که کوچههاي ِ شهر
حضور ِ مرا دريابند.
دستانات آشتي است
و دوستاني که ياري ميدهند
تا دشمني
از ياد
برده شود.
پيشانيات آينهئي بلند است
تابناک و بلند،
که خواهران ِ هفتگانه در آن مينگرند
تا به زيبائيي ِ خويش دست يابند.
دو پرندهي ِ بيطاقت در سينهات آواز ميخوانند.
تابستان از کدامين راه فرا خواهد رسيد
تا عطش
آبها را گواراتر کند؟
تا در آئينه پديدار آئي
عمري دراز در آن نگريستم
من برکهها و درياها را گريستم
اي پريوار ِ در قالب ِ آدمي
که پيکرت جز در خُلوارهي ِ ناراستي نميسوزد! ــ
حضورت بهشتيست
که گريز ِ از جهنم را توجيه ميکند،
دريائي که مرا در خود غرق ميکند
تا از همه گناهان و دروغ
شسته شوم.
و سپيدهدم با دستهايات بيدار ميشود.
javad jan
11-08-2013, 01:48 PM
بنشين در غزل سايه كه چون آيت عشق
از سر صدق بخوانند به هر انجمنت
javad jan
11-08-2013, 01:51 PM
نود روز بعد
کمی باران بارید
اما هنوز تو
به اندازه ی علفزاری در سرزمین های دور
محال و دست نیافتنی بودی
آنگاه
صدای تپش هایم اسبی سرکش بود
که سم بر زمینی گل آلود می کوفت و
فرو می رفت
و بیهودگی همراه باران بود...
javad jan
11-19-2013, 12:30 PM
چتر می شوم
تا هیچ بارانی
هراسانت نسازد
باد می شوم
و زیر هرم آفتاب
خنک به گونه هایت می وزم
مهتاب می شوم
و روشنای شبهای تاریکت می شوم...
javad jan
11-19-2013, 12:30 PM
گریان شده ٬
همچون
دخترکی لجباز
پا به زمین می کوبد...
تو را می خواهد ٬
تمام ِ تو را
دلم.
javad jan
11-19-2013, 12:30 PM
بوی یوسف میدهد پیراهنت
پیرکنعانم برای دیدنت
javad jan
11-19-2013, 12:31 PM
گفتي بمان! مي خواستم ، اما نمي شد!
گفتي بخوان! بغض گلويم وا نمي شد!
گفتم که مي ترسم من از ، سِحر نگاهت
گفتي نترس اي خوب من ، اما نمي شد!
مي خواستم ناگفته هايم را بگويم
يا بغض مي آمد سراغم يا نمي شد!
گفتي که تا فردا خداحافظ ، ولي آه
آن شب نمي دانم چرا فردا نمي شد ...
javad jan
11-19-2013, 12:31 PM
به آرزوی دیدنت تا خودآسمون میرم
ابرارو آتیش میزنم چشمای ماه و میگیرم
رو شونههای عطر تو خورشید و پر پر میکنم
میون پرسههای شب عشق تو باور میکنم
هنوز تو اینهٔ چشات شرم گلهای مریمه
با تو حریم لحظه هام غرق نسیم و شبنمه
نگاه ناز تو مثل یه معبد (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=%D9%85%D8%B9%D8%A8%D8%AF) مقدسه
تو که نباشی عشق من دنیا به آخر میرسه
دستتو میگیرم بمون، من بی تو میمیرم بمون!
javad jan
11-19-2013, 12:32 PM
وقتی مسافر می شوی
زمان استراحت می کند
و من سایه ای می شوم
روی نعش شعرهایم!
وقتی مسافر می شوی
من می مانم و مشتی واژه ی خیس
و تو
روزی هزار بار
در آینه ی شکسته قلبم
تکثیر می شوی...!
javad jan
11-19-2013, 12:33 PM
تو بزرگي
و لايق بهترين ها
همين براي ستاره شدنت كافيست
هميشه ستاره مي ماني
دست نيافتني
در دوردست ها
اما نزديك
بمان هميشه ستاره
كه نور پاك وجودت اگرچه هميشه دور
روشن مي كند دل كوچك تنهايي را
تو بزرگي
و لايق بهترين ها
همين براي ستاره شدنت كافيست...
javad jan
11-19-2013, 12:33 PM
از من مپرس
که چه اندازه
دلتنگم !
دلی که تو
در آن جای بگیری
هیچ گاه
تنگ نخواهد شد!
javad jan
11-19-2013, 12:34 PM
اگر دل سپردن به تو یک خطاست به تکرار باران خطا می کنمhttp://pnu-club.com/imported/2013/07/90.gif
javad jan
11-19-2013, 12:35 PM
آسمان هست
من هستم
مثل يک پرستوی مهاجر با حسی غريب
اما نه برای تو و نه برای هيچکس
در کنار اين مردم
شايد حضور صدايی نتواند نگاههايی چنين سنگين را جا به جا کند
شايد برای باور وجودم اثباتی لازم باشد
اما من وجود دارم
برای تنهايی ديوارهای اتاق
برای انتظار قلبهای بدون عکس
برای ترک خوردگی روح باغچه
من هستم با قلبی شکسته اما در حال تپيدن جدا از همه بودنها
همانطور که آسمان هست
javad jan
11-19-2013, 12:36 PM
نمی شود که تو باشی، به مهربانی مهتاب
در آن زمان که روح دردمند ولگردم
بستری می جوید
بالینی می خواهد
تا شاید دمی بیاساید
نمی شود که تو باشی به مهربانی مهتاب
و این روح دردمند ولگرد
باز هم کوله را زمین نگذارد
و سر را بر زانوی مهربانی تو
نمی شود که تو باشی و شعر هم باشد
نمی شود که تو باشی، ترانه هم باشد
نمی شود که شب هنگام
عطر نگاه تو باشد
«محبوبه های شب» هم باشند.
نمی شود که تو باشی، من عاشق تو نباشم
نمی شود که تو باشی
درست همینطور که هستی
و من، هزار بار خوبتر از این باشم
و باز، هزار بار ، عاشق تو نباشم
نمی شود، می دانم
نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد......
(نادر ابراهیمی)
javad jan
11-19-2013, 12:36 PM
دلی بستم به آن عهدی که بستی
تو آخر هر دو را با هم شکستی
javad jan
11-19-2013, 12:37 PM
قلبت طاقتم را نداشت
طاقتم تو را
javad jan
11-19-2013, 12:37 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
پروردگارا!
زمانی درک کردم که بی نهایتی که مابین من و او جدایی انداختی در حالی که هرگز فکر نمی کردم چنین شود!
javad jan
11-19-2013, 12:38 PM
ای صمیمی! . . . ای دوست
گاه و بیگاه لب پنجره ی خاطره ام میایی
دیدنت . . . حتی از دور
آب بر آتش دل می پاشد
آنقدر تشنه ی دیدار تو ام
که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم
دل من لک زده است
گرمی دست تو را محتاجم
و دل من . . . به نگاهی از دور
طفلکی می سازد
ای قدیمی! . . . ای خوب
تو مرا یادکنی . . . یا نکنی
من به یادت هستم
من صمیمانه به یادت هستم
دایم از خنده لبانت لبریز
دامنت پرگل باد
javad jan
11-19-2013, 12:39 PM
چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست
تقدیر و ویران میکند من هم مرمت می کنم
در اشتباهی نازنین تو فکر کردی این چنین
من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم
نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت
هر جای دنیا که روم احساس غربت می کنم
بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم
یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت
هر چند اندک باشد آن را با تو قسمت میکنم
javad jan
11-19-2013, 12:43 PM
از همه خسته ام
دارم چاهی توی دلم می کنم
می خواهم بروم آن تو
اینجا پررفت وآمده
شاید کسی دستم را گرفت
و بیرونم آورد ...
کسی که باید!
javad jan
11-19-2013, 12:44 PM
از پل های زیادی پریده ام
در رودخانه های بسیاری غرق شده ام
بارها
شاخ به شاخ شده ام با زندگی
بارها
گلوله خورده ام
و بارها
مرده ام
عشق
از من یک بدل کار حرفه ای ساخته است
javad jan
11-22-2013, 10:57 AM
گلم
قصه غصهانگیزتر از این حرفهاست که سعی کنیم با سوئیتتاک تهش را با آغوش و بوسه وصل کنیم. رسالت من در ناباوریهایِ کودکیِ نابارورم تاب[ان]یده شده. و توئی که هر لحظهی پشت-پنجره-به-انتظار بودنت، گمکردن واژهی معصوم دیگریست و بهتبع آن ترغیب خودتخریبی ذاتی من.!!!!!!!!!
javad jan
11-22-2013, 10:58 AM
جفای خلق و غم روزگار دیده منم
وزین دو، رشته ی پیوند خود بریده منم
شبم که سینه ی من پرده دار اسرار است
به انتظار تو، این خنجر سپیده! منم
ز تیغ طعنه ی دشمن دلم چو گل شد چک
کنون چو غنچه زبان در دهان کشیده منم
ز اوج چرخ ِ تمنّا چو برف با دل سرد
فرونشسته و بر خک آرمیده منم
ز من گسسته ای و همچو گِرد باد به دشت
ز تاب هجر تو پیچیده و دویده منم
ز غم گداختم و اشک گرم سردم کرد
زمن بترس که پولاد آبدیده منم
بسان سایه ز آزار مردمان، سیمین!
غمین به گوشه ی دیوارها خزیده منم
javad jan
11-22-2013, 10:59 AM
در دلت جایی اگر بود مرا
پس چرا دیده زدیدارم بستی
javad jan
11-22-2013, 11:00 AM
بسه دیگه.
سردم شده.
لطفاً سایه ات رو از سرم بردار.
javad jan
11-22-2013, 11:00 AM
...تو را
من همیشه بیقرارم..
همه ثانیه های زندگی ام به شوق دیدن تو در سکوت می گذرند..
لحظه هایم پر شده از یاد تو..
....و....
...ونگاه منتظرم همیشه چشم به راه امدنت..
کاش همه حرف هایم را از چشمان پر از اندوهم
می خواندی...
کاش....
و انوقت دیگر فاصله ای نبود...
....میان من و تو
javad jan
11-22-2013, 11:01 AM
پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست
حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست
شعر زلال جوشش احساس های من
از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست
يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست
خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست
من در فضای خلوت تو خيمه می زنم
طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست
تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا
با بالهای عشق تو پرواز ،ديدنی ست ...
javad jan
11-22-2013, 11:03 AM
این صدای قلب نیست...
صدای پای توست که شب ها در سینهام قدم میزنی...
کافیست کمی خسته شوی ...
کافیست کمی بایستی...
javad jan
11-22-2013, 11:06 AM
پیچک نگاهم
دزدانه تا پشت پنجره ی
اتاق تو
بالا آمده
به کجا خیره شده ای!
باران که بگیرد
تمام پنجره پر از پیچک خواهد بود.
javad jan
11-22-2013, 11:07 AM
زمستان آمده است.
خسته ام
می خوابم
بهار که آمد
پیله ام را می شکافم
تا با پرهای خیس
دوباره
عاشقت شوم.
javad jan
11-22-2013, 11:09 AM
دلم را بردی به که گویم یار
غمم نخوردی ز چه جویم یار
سرو روانم ، آرام جانم ، بی تو نمانم ، دردت به جانم
گر یار من برافکند ، از رخ نقاب رویش
عالم به هم پر می زند در انقلاب مویش
سرو روانم ، آرام جانم ، بی تو نمانم ، دردت به جانم
عارف قزوینی
javad jan
11-22-2013, 11:14 AM
سهراب!!!
گفتی:چشم ها را باید شست شستم ولی...
گفتی:جور دیگه ای باید دید دیدم ولی...
گفتی:زیر باران باید رفت رفتم ولی...
او نه ولی چشمای خیس شده ام را؟؟؟ نه نگاه دلگیرم را؟؟؟...نه نه نه هیچکدام ندید
فقط زیر باران با صحنه ای خندید گفت:
ای دیوانه ی باران ندیده...!
javad jan
11-22-2013, 11:17 AM
مطرب دوره گرد باز آمد
نغمه زد ساز نغمه پردازش
سوز آوازه خوان دف در دست
شد هماهنگ ناله سازش
ای کوبان و دست افشان شد
دلقک جامه سرخ چهره سیاه
شیزی ز جمع بستاند
سر خویش بر گرفت کلاه
گرم شد با ادا و شوخی ی او
رامشگران بازاری
چشمکی زد به دختری طناز
خنده یی زد به شیخ دستاری
کودکان را به سوی خویش کشید
که : بهار است و عید می اید
مقدم فرخ است و فیروز است
شادی از من پدید می اید
این منم ، پی نوبهار منم
که به شادی سرود می خوانم
لیک ، آهسته ، نغمه اش می گفت
که نه از شادیم پی نانم
مطرب دوره گرد رفت و ، هنوز
نغمه یی خوش به یاد دارم از او
می دوم سوی ساز کهنه ی خویش
که همان نغمه را برآرم از او
javad jan
11-22-2013, 11:18 AM
بارانی باید تا که رنگین کمانی برآید
حرمت اعتبار خود را
هرگز در میدان مقایسه ی خویش با دیگران مشکن
که ما هر یک یگانه ایم
موجودی بی نظیر و بی تشابه
و آرمانهای خویش را
به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن
تنها تو می دانی که « بهترین » در زندگانیت
چگونه معنا می شود
از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است آسان مگذر
بر آنها چنگ درانداز، آنچنان که در زندگی خویش
که بی حضور آنان، زندگی مفهوم خود را از دست می دهد
با دم زدن در هوای گذشته
و نگرانی فرداهای نیامده
انگشتانت فرو لغزد و آسان هدر شود
هر روز، همان روز را زندگی کن
و بدین سان تمامی عمر را به کمال زیسته ای
و هر گز امید از کف مده
آنگاه که چیز دیگری
برای دادن در کف داری
همه چیز در همان لحظه ای به پایان می رسد
که قدمهای تو باز می ایستد
و هراسی به خود را مده
از پذیرفتن این حقیقت که
هنوز پله ای تا کمال فاصله باشد
تنها پیوند میان ما
خط نازک همین فاصله است
برخیز و بی هراس خطر کن
در هر فرصتی بیاویز
و هم بدینسان است که به مفهوم شجاعت
دست خواهی یافت
آنگاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت
عشق را از زندگی خویش رانده ای
عشق چنان است که هر چه بیشتر ارزانی داری، سرشارتر شود
و هر گاه که آن را تنگ در مشت گیری، آسان تر از کف رود
پروازش ده تا که پایدار بماند
رؤیاهایت را فرومگذار
که بی آنان زندگانی را امیدی نیست
و بی امید، زندگی را آهنگی نباشد
از روزهایت شتابان گذر مکن
که در التهاب این شتاب
نه تنها نقطه ی سرآغاز خویش
که حتی سرمنزل مقصود را گم کنی
زندگی مسابقه نیست
زندگی یک سفر است
و تو آن مسافری باش
که در هر گامش
ترنم خوش لحظه ها جاریست.
نانسی سیمس (Nancye Sims
javad jan
11-22-2013, 11:18 AM
بیا که رقص کنان جام را به شانه کشم
به بزم گرم تو، چون شعله یی، زبانه کشم
به ککل تو نهم چهره و بگریم زار
به تار عشق، ز الماس سفته دانم کشم
شوم چو پرتو مهتاب و تابم از روزن
که تن به بستر گرمت بدین بهانه کشم
شوم درخت برومند وسرکشم از بام
که دست شوق تو را سوی بام خانه کشم
شوم چو برق جهان سوز خشمگین، که مگر
به کوه درد و غمت، سخت، تازیانه کشم
هزار چک دلم شد ز تاب این حسرت
که پنجه در سر زلفت بسان شانه کشم
به چشم، سرمه کشم تا دلت بلرزد سخت
هنر بود که خدنگی براین نشانه کشم
شبی به کلبه ی سیمین، اگر به روز آری
دمار از غم ناسازی زمانه کشم
javad jan
11-22-2013, 11:20 AM
بیا و برایم
نامه بخوان
بیا و برایم
ناله بخوان
بیا و برایم
لالایی بخوان
تو بیا، برایم آیه بخوان ...
این روزگار بیصاحب
امانم را بریده است ...
امان امان سر دادن هم
چاره این روزگار تلخ نیست ...
ای صاحب آدینهها
ای ناجی
بیا و مرهم باش
مرهمِ من و، منهایی که تو را محبت می کنند
من و، منهایی که تو را نردبان نکردهاند
مرهمِ من و، منهایی که هنوز آبروی خویش را، آبروی تو میدانند ...
اما دستهاشان هنوز پاک مانده است
بمانند شکوفههای سیب
و هنوز سیبهاشان را
با دستهای خالی
تقسیم می کنند ...
از سرپناهی آسمان
در این شبهای بیکسی
خسته شدهام ...
میخواهم در زیر چتر تو، قلمم را برقصانم ...
بدون ترس ...
بدون سرشکستگی ...
بیا که از روزگار بیتو
حرفها و دردها، بسیار دارم ...
بیا ...
بیا و، مرهم باش ...
javad jan
11-22-2013, 11:22 AM
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت ،
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد،
تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت
javad jan
11-22-2013, 11:23 AM
درشکه ای سیاه می خواهم
که یاد تو را با خود ببرد
یا نه
نه
یاد تو باشد
مرا با خود ببرد
javad jan
11-22-2013, 11:29 AM
تمام شب را
شکارچیان از تو گفتند
چطور نفهمیدی ؟
آن غزال زیبا و گریز پا
تو بودی . . .
javad jan
11-22-2013, 11:33 AM
مهر، بر سر چادر ماتم کشید:
آسمان شد ابری و غمگین و تار-
باز خشم آسمان کینه توز...
باز باران، باز هم تعطیل کار...
قطره های اول باران یأس
روی رخسار پر از گردی چکید.
دیده یی بر آسمان، اندوه ریخت،
سینه یی آه پر از دردی کشید.
خسته و اندوهگین و ناامید
بر زمین بنهاد دست افزار خویش،
در پناه نیمه دیواری خزید،
شسته دست از کار محنت بار خویش.
باز، انگشتان خشکی، شامگاه
شرمگین، آهسته می کوبد به در:
باز، چشم پر امید کودکان
باز، دست خالی از نان پدر...
javad jan
11-22-2013, 11:34 AM
تاب تاب عباسی
خدا منو نندازی
گفتم هلم بده
در من کودکی تاب آورده هنوز
که میخواهد در انگشتهای تو بالغ شود
اگه منو بندازی
کودک گریخت
نامت
تنگ آبی بود در دستش
که ریخت
حالا بفرما
این منم
با سی و دو بهار و چهل زمستان در تنم
گیسهای بافته ام را میشکافم
تا تماشا کنی
تارهای سفیدی را که از هفتا د پاییز جامانده اند
گفتم نرنجان
دلم ترنج زخم خورده ایست
بند تاب را بریدی
............
javad jan
11-22-2013, 11:35 AM
دوستم بدار
من کوچکم اما
نه آنگونه که در یاد نمانم.
نه آنگونه که دلم برایت تنگ نشود.
دوستم بدار
من مغرورم اما
نه آنگونه که تکرار عشق را
تاب نیاورم
نه آنگونه که حرفهای درشتت
وقتی قلبم را هدف میگیرند
دیگر نبوسمت.
دوستم بدار
من انتظارم مانند دستانم است
باز و کوچک
اما آنقدر وسعت دارم که تو
با همۀ امتدادت
درونم چو رودی خروشان جاری باشی.
مرا دوست بدار
من فرشته ای از آسمان نیستم،
اما
زمین هم فرشته دارد !!
javad jan
11-22-2013, 11:39 AM
ديشب بود !
جايی ميان شک و يقين !
نياز به تازه شدن بيداری ام را می آزرد و خوابهايم آشفته تر از قبل ؛ ميل به رويای لبخند تو داشت ...
انگار ساليان سال ؛ حال در خود مانده ی ايمانم تحويل نشده بود .....
بايد پنجره را به سمت نگاهت می گشودم .
می خواستم حضورت را نفس بکشم و در صداقت چشمانت شناور شوم !
گذاشتم برايم عشق را تلاوت کنی تا با تفسير لحن صميمی ات تپشهای قلبم انعکاس نام تو باشد .....
و تو عجب صدايی داشتی .........
ـــ يک دشت مخمل سبز که بر قامت کوهی استوار می درخشيد ـــ
مخصوصاْ وقتی در نخستين سپيده ی ديدار ؛ اذان عاشقی سر دادی !!!
حالا من بايد بروم .... تا هزاران رکعت شکر به جا آورم...
باید بروم....
javad jan
11-22-2013, 11:40 AM
با ياد چشم هاي تو خوب است خواب من
از ابـرهـا كنــــــاره بگــــير آفتـــــــاب من
رو بر كدام قبله به چشم تو مي رســـم؟
چيــزي بگـو پيــــــــامـبـر بـــي كتاب من
چشم تو را كجاي جهان جستجو كنــــم؟
پايان بده به تاب و تب بي حســـــاب من
دور از شمايل تو چنـــــانم كه روز و شب
خنـــديده اند خلــق به حال خــــراب من
از تشنگـي هــــــلاك شـدم، ساقيـا بيا
چيزي نمــــــانده از قدح پر شــــراب من
javad jan
11-22-2013, 11:41 AM
مشتاق تو ام جانا ، آهسته صدايم كن
بيمار تو ام هر دم ، پيوسته دوايم كن
نامم بنويس اكنون در مدرسه ی عشاق
يا جان مرا بستان ، يا مست و رهايم كن...
javad jan
11-22-2013, 11:42 AM
هزار بار نوشتم و پاره کردم باز
نيامدي و دلم را ستاره کردم باز
چقدر شعر شدم شعرهاي آبي رنگ
رديف و قافيه و استعاره کردم باز
چقدر سوره شدم آيه آيه دلتنگي
چقدر محض شما استخاره کردم باز
گره به قلب من افتاده صد هزار گره
به اسم اعظمتان راه چاره کردم باز
دلم گرفت از اين شهرهاي بي موعود
تمام پنجره ها را دوباره کردم باز
javad jan
11-22-2013, 11:43 AM
وقتی دلم به سمت تو مایل نمیشود
باید بگویم اسم دلم ، دل نمیشود
دیوانهام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانهی تو است که عاقل نمیشود
تکلیف پای عابران چیست؟ آیهای
از آسمان فاصله نازل نمیشود
خط میزنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی زِ پنجره داخل نمیشود؟
میخواستم رها شوم از عاشقانهها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود
تا نیستی تمام غزلها معلّق اند
این شعر مدتیست که کامل نمیشود
javad jan
11-22-2013, 11:45 AM
هنوز هم نگاه های تومسیر پاییز را نشان می دهند
و خیال تـــــــــــــو
گوشه ای از تنهایی ام شده
برایم بمان و عشق را معنا کن
من با حس یک راز
عاشق ترین شدم
و حالا در ابتدای راه
دلتنگی نگاهت ، مرا افسون کرد
می دانم
هنوز هم هستی
تا ابد
مثل یک راز
در قلب من ...
javad jan
11-22-2013, 11:46 AM
امشب از داغ غمت دل را چراغان میکنم
تا سحر بیدارم امشب با تو پیمان میکنم
گاهی از شوق وصالت ساز مستی میزنم
گاهی از شرم گنه سر در گریبان میکنم
با غم عشقت بسازم یا بسوزم منتظر
فال حافظ میزنم نی نی به از آن میکنم
باده ای سر میکشم آری وضو دارم هنوز
پیر مستان هر چه فرماید به قرآن میکنم
javad jan
11-22-2013, 11:47 AM
رعشه ای چند شبی است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
آه ای بیرنگتر از آیینه یک لحظه بایست
راستی آن شبح هر شبه تصویر تو نیست؟
اگر آن شبح هر شبه تصویر تو نیست،
پس چرا رنگ تو و آینه آنقدر یکی است
حتم دارم که توئی آن شبح آئینه پوش
عاشقی جرم قشنگی است در انکار مکوش...
javad jan
11-22-2013, 11:48 AM
تو رو تو گریه می بوسم تو رو که غرق لبخندی
رو این حالی که من دارم چرا چشماتو میبندی
بزار این آخرین بوسه تمام باورت باشم
بذارفردا تو این خونه تو آغوش تو پیداشم
نمیدونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب تو هم حال منو داری
نمیدونی چه آشوبم از این آرامش خونه
از این رویای شیرینی که میدونم نمی مونه
چقدر این حس من خوبه همین که از تو میمیرم
همین که هرنفس امشب هوامو از تو می گیرم
نمیدونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب تو هم حال منو داری ....
javad jan
11-22-2013, 11:49 AM
آغوش را
در تاریکی دزدیدن،
و تمام روزها را
دنبالـش گشتن،
سهم من است.
javad jan
11-22-2013, 11:49 AM
اول اینکه :
وقتی ناله های خرد شدنت
زیر پای عابران
نوای دل انگیز شد ،
چه فرقی می کند
برگ سبز کدام درخت بودی؟
دوم اینکه :
،کفش نوزاد
فروشی
هرگز پوشیده نشده
سوم اینکه:
بذار خیلی ساده بگم
این روزا دلم واسه چند چیز به طور عجیبی ، به شدت تنگ شده :
خودم وقتی بچه بودم
بابام وقتی بچه بودم
شهرم وقتی بچه بودم
خدای خودم وقتی بچه بودم
عشق دوران بچه گیم
دوستای دوران بچه گیم
کتاب قصه ی من و بابام
نوار قصه ی علی مردان خان
حنا دختری در مزرعه
زنگ تفریح مدرسه با تغذیه هاش
کش رفتن پول از جیب بابام
و تو ...
javad jan
11-22-2013, 11:50 AM
مرا بخوان
مرا به نام خودت بخوان
که آوازی در آغوش تنهایی
صدای خون آلود
و پیکری خونین
را در حوالی چشمانت گم کرده
آهنگ تنهای شرقی ام..گردی ست از مهتاب
که می کشد بر این صورت تنهایی
نقابی از حیله ی پنهان را
بمان
که بر تن سیاه و خسته ی تو
گامهای سفید
مرا می خوانند
مرا بخوان
به نام خودت
به یاد خون های سرخ
که آرامش ابروهاست
وخنجری که بر من می کشید
مرا بخوان
به نام یادگاری غمگین ها
به یاد سوسن های گم شده
در این صورت خیال
که چشمی و ابرویی کور است
نشانی ندارد
اشک های من
برای یادگاری های تو
مرا بخوان
که نامم برای توست.
javad jan
11-22-2013, 11:51 AM
بی عشق تو
من چوب لباس
لباسهایمم
javad jan
11-22-2013, 11:51 AM
جزر و مد های زیادی آمده اند و رفته اند
موج در موج
امـــــــــا نمی دانم چرا
هنوز هم بر تن خیس ساحل
نام تــــــــــو را می بینم ...!
javad jan
11-22-2013, 11:55 AM
خدایا
او که در تنهاترین تنهاییم :تنهای تنهایم گذاشت
هیچ وقت در تنهاترین تنهاییش
تنهای تنهایش نذار
javad jan
11-22-2013, 11:56 AM
دهان این پنجره چفت و بست ندارد
بی پرده با کوچه حرف می زند
آغوش میگشاید
برای هر باد بی سرو پایی
نازنینم
دوست ندارم قاب عکس ات
به دیوار کوچه آویخته باشد
پنجره ای را دوست دارم
که کلیدش
سنگ ریزه ای است در دستان من
javad jan
11-22-2013, 11:57 AM
از شب روشن تر چشم های تو
چرا آسمان را
پشت و رو میکنی
javad jan
11-22-2013, 11:58 AM
تو به من یک شلوار جین
یک پژو 206
و یک عمر زندگی عاشقانه بدهکاری.
javad jan
11-22-2013, 11:58 AM
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست
سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاست
بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست ؟
javad jan
11-22-2013, 11:59 AM
"تو" و ضمیرت
دیگر به کارم نمیآید
به دنبال سوم شخص ناشناس میگردم
javad jan
11-22-2013, 12:00 PM
دریــــا
غرق نگاهت
دست و پا میزند !
چشمانت را ببنـد ...
javad jan
11-22-2013, 12:00 PM
من
نه عاشقم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من
خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس می ارزد...
javad jan
11-22-2013, 12:01 PM
انگار لبانت تكان خورد ...
چيزي گفتي ...
javad jan
11-22-2013, 12:02 PM
«طوری متهمم میکنید
انگار
سوسکی را کشتهام
آدم بود
به سزایش رسید»
javad jan
11-22-2013, 12:02 PM
انگار حال خوشی ندارد دنیا
گاهی ، سعادت از در و دیوار آدمی می بارد
گاهی
مینی فراموش شده در جنوب فرانسه
زیر میز نهار خوریت منفجر می شود
javad jan
11-22-2013, 12:04 PM
در زمین عشقی نیست که زمینت نزند
اسمان را دریاب.
javad jan
11-22-2013, 12:07 PM
اسمان جای عجیبی است نمی دانستیم
عا شقی کار غریبی است نمی دانستیم
عمر مدیون نفس نیست نمی دانستیم
عشق کار همه کس نیست نمی دانستیم
javad jan
11-22-2013, 12:11 PM
بی تو دوباره دل من گرفته بازم
زندگیم و پای تو دارم می بازم
تنهایی راه افتادم و رفتم و رفتم
درد دلامو حتی به خدا نگفتم
javad jan
11-22-2013, 12:11 PM
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت مرا بين که از پاي تا سر بسوخت
javad jan
11-22-2013, 12:16 PM
به تيغ بي دريغم چون کشد جلاد عشق تو چو گوئي حيف از آن مسکين همين بس خونبهاي من
يارب چه مهر خوبان حسن از جهان برافتد گيرد بلا کناري عشق از ميان برافتد
عشق از تنزل حسن گردد به خاک يکسان نام و نشان عاشق زين خاکدان برافتد
فلک که سکه عشقش به نام من زده است عجب که باز به عشق تو نامزد کندم
javad jan
11-22-2013, 12:17 PM
در حاشیهی روز
از مسیر دقایق
یواش
رد میشوی
مبادا که پیراهنات
به قلاب خاطرهای
گیر کند
javad jan
11-22-2013, 12:17 PM
ستارهشناسی از همین حوالی
مشقهای (اقلیدس) را خط زد:
- از نو بنویساش!
آمدند به چار میخاش بکشند.
- صبر کنید، زمین گرد نیست و
دور خورشید نمیچرخد!
فکر میکنم ، نه یقین دارم که
عالیجناب هم بر این باورند!
ولی زمین همچنان گرد بود و
دور خورشید میچرخید!
javad jan
11-22-2013, 12:18 PM
چیز بدی نیست جنگ
شکست می خورم
اشغالم کنی
javad jan
11-22-2013, 12:18 PM
باید از عطراقاقی تو رو آغاز کنم
با صدای خیس بارون تو رو آواز کنم
از تماشای قناری به تو پرواز کنم
به توپل میزنم از بهانه هامو
از همه شبانه هامو
به تو میرسم دوباره
بوی عطر تو میدن ترانه هامو
پر اسمت میشن عاشقانه هامو
از گل و شعر و ستاره میرسم به تو دوباره
نیستی اما یادت اینجاست
وقت گل کردن رویاست
javad jan
11-22-2013, 12:20 PM
دلبرکم چیزی بگو
به من که از گریه پرم
به من که بی صدای تو
از شک شکست می خورم
دلبرکم چیزی بگو
به من که گرم هق هقم
به من که آخرینه
آواره های عاشقم
چیزی بگو که آینه خسته نشه از بی کسی
غزل بشن گلایه ها نه هق هقه دلواپسی
نزار از سکوت تو پر پر بشن ترانه ها
دوباره من بمونم و خاکستر پروانه ها
چیزی بگو اما نگو
از مرگ یاد و خاطره
javad jan
11-22-2013, 12:21 PM
عشقی که تنها با یک نگاه آغاز میشود ، با شناخت سست و سست تر میشود
ولی عشقی که با شناخت آغاز میشود با هر نگاهی عمیق و عمیق تر میشود . . .
javad jan
11-22-2013, 12:21 PM
کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود
حــاجــی احــرام دگـر بند ببیـن یار کـجـاسـت
javad jan
11-22-2013, 12:22 PM
قلبی که مرده بود افتاد زیر پا!
×..........................................
*فرقی نمی کند؟!! الحق که بی وفا...
نه بی وفا که نه،یک جور کافری
یک جور آتشی، شکر خدا شما....
شکر خدا شما از جنس آب رود
شکل خلیج فارس یا بحر احمری
×........................................
*نه احمدی که نه دریای احمری
×.........................................
*من حرف کی زدم؟تهمت نمی زدم!
تو گیر می دهی پشت هر اشتباه...
×................................................ ...
*بس کن .. ببین... شکست لیوان مادرت
هی غر نزن به من ، جون خودت... خدا
×................................................ ....
*من داد می زنم؟؟ کی داد؟کو ؟کجا؟
اصلا ولم کن و از خانه ام برو
لعنت به تو،به من،بر شیر مادرت...
-------------------------------------
در بسته شد و((من)) افتاده روی مبل...
هی فکر می کنم... لعنت به آدما...
او رفته است و من وقتی که میکنم
در این غزل نگاه...در این غزل چرا ؟؟؟؟
وزنش شکسته است.. لیوان مادرش...
کو قافیه ؟ کجاست؟ پس نظم خانه اش؟
من گیج می شوم تو گیج میشوی
((گویی پریده باز رنگ از رخ قلم...))
یک کورس می روم پای پیاده باز
از خوابگاه سنگ تا آن سر علم .
javad jan
11-22-2013, 12:25 PM
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
تو را می سپارم به دل های خسته
javad jan
11-22-2013, 12:26 PM
سلام
برای فرشته ای که نمیشناسمش....
کنار کوههای عافیت
درمیان سنگهای سخت و سنگ
دختری سکوت دره را شکسته بود.
دختری شبیه بوته های سبز
از میان کوهسار کهنه سرکشیده بود....
javad jan
11-22-2013, 12:27 PM
عشق...
بخشیدن است هنگامی که فراموش کردن سخت مینماید؛
دستگیری است و رها نکردن
امیدوار که فردا چون امروز پرشکوه خواهد بود؛
بازگویی رازها و نجواها
و لذت بردن از شبهای غرق در ستاره
و از همه مهمتر،
عشق
آن است که بدانی که دیگر تنها نخواهی ماند.
ادیث شافر لدربرگ
دوست داشتن تو،
به سادگی دوست داشتن غروب،
رنگین کمانها و بارانهای بهاری است،
چه، همه و همه از زیبایی سرشارند.
استفان تاف
javad jan
11-22-2013, 12:27 PM
http://pnu-club.com/imported/2013/11/1525.jpg
javad jan
11-22-2013, 12:33 PM
تقصیر من نیست که بعد از "تو" ...... "او" آمد.
تقصیر قوانین دستور زبان ماست
javad jan
11-22-2013, 12:33 PM
در خیابان ها
با متانت راه می رویم
بارعایت آداب
نشان می دهیم که خوشبختیم
اما این طور نیست
و این رژه
رژه ای است شبیه فرار
یعنی ما
آرام و منظم
از حقیقت خود می گریزیم
javad jan
11-22-2013, 12:34 PM
شب لالایی ش را گفت
اما به خواب نرفتم
هنوز
در جایی
بیداری
با کسی...
javad jan
11-22-2013, 12:36 PM
همیشه برده - خواه تو -همشه مات -خواه من -!
ببین !دوباره می زنیم ، سفید تو - سیاه من !
ستاره های مهره و مربعات روز و شب
نشسته ام دوباره روبروی قرص ماه ، من !
"پیاده " را دو خانه تو و من یکی - نه بیشتر -!
همیشه کل راه تو - همیشه نصف راه من !
یکی تو و یکی من و یکی تو و یکی نه من
دوباره رو سفید تو - دوباره رو سیاه من !
دوباره شاد لذت نبرد تن به تن تو و
دوباره شرمسار ارتکاب این گناه ، من !
تو برده ای و من خوشم که در نبرد زندگی
تو هستی و نمانده ام دمی بدون شاه ، من !
javad jan
11-22-2013, 12:36 PM
فکر کردن به آفریقا را دوست دارم
بخاطر حیات وحش!
و تو
که چقدر
شبیه یک شیر گرسنه ای
وقتی
می خواهی ببوسی مرا !
javad jan
11-22-2013, 12:37 PM
دو فنجان چای
تنها منم
و از تو جای...
javad jan
11-22-2013, 12:41 PM
اگر کسی گلی را دوست داشته باشد که در میلیون ها سیاره فقط یکی از آن وجود داشته باشد ، وقتی به آن سیاره ها نگاه می کند احساس خوشبختی می کند و با خود می گوید : گل من در یکی از این سیاره هاست.
شازده کوچولو
آنتوان دو سنت اگزوپری
javad jan
11-22-2013, 12:42 PM
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی دانم کوزگر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
...وبسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد،گلویم سوتکی باشد
به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
که یک ریز و پی در پی دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد بدین سان بشکند
سکوت مرگبارم را و...
خواب آشفته آشفتگان را آشفته تر سازد.
دکتر علی شریعتی
javad jan
11-27-2013, 04:32 PM
خوب بود مثل فیلمها
تکرار داشت
قسمت آخر تو
javad jan
11-27-2013, 04:33 PM
به تو که میرسند فعلها
میشوند ماضی بعید.
درست مثل برگشتنت
خیلی
خیلی
بعید
javad jan
11-27-2013, 04:35 PM
خوشبختی در ایلام
زنی است
که شکم پنجمش را هم دختر زاییده
روی نفت خوابیده
کبریت زیر سرش می گذارد
خوشبختی در تهران
زنی است
که ۲۰۶ نقره ای دارد
و دنبال جای پارک می گردد
از اینجا تا تهران
800کیلومتر راه است!
javad jan
11-27-2013, 04:36 PM
پدربزرگ خیالش راحت بود
که مادربزرگ
هرجایی نمی رود
غافل از این که
هرشب دور از چشم او
به خواب هفت پادشاه می رفت
javad jan
11-27-2013, 04:37 PM
من بهاران را نخواهم .. من بهاری چون تو دارم
من بهاران را نخواهم
من بهاری چون تو دارم
پهنه ی دشتی ز وحشی لاله ی پر خون نخواهم
من گلی همچون تو دارم
اشتیاق وصل را با دیگری هرگز نخواهم
چونکه امید تو دارم
چشم شهلای پر از افسون نخواهم
بلکه خود افسونگری همچون تو دارم
خنجری آغشته با خون را چه خواهم؟
چونکه ابروی تو دارم
من خروش آبشاران را نخواهم
چون که گیسوی تو دارم
آسمانی پر ستاره را نخواهم
چونکه مه روی تو دارم
من بهاران را نخواهم
من بهاری چون تو دارم
( این اشعار تقدیم به عشقم)
javad jan
11-27-2013, 04:40 PM
قصّه ی مرگ عشق
خدایا دوستت دارم
چرا که تو آموزگار اول عشق در من بودی
آری تو بودی که به من ، پیکی از گوهر عشق را نوشاندی
و خودت بودی که ، معشوق را در وجودم پروراندی
و امّا…!
من چه گویم در برت؟
من نگویم… تو خود دانی که در عشقم نباشد هیچ رنگی و ریایی
بسی سخت است…
بسی سخت است نالیدن ز معشوق
" در زمانی که وفا قصّه ی برف به تابستان است
و صداقت گل نایابی
با چه کس باید گفت : با تو انسانم و خوشبخت ترین؟ "
خدایا ...!
اعترافی می کنم در محضرت...
عشق را تنها تو می دانی و بس
آه...!
عشق کو ؟
عاشق کجاست ؟
معشوق کیست ؟
آنکه دارد ادعا (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=%D8%A7%D8%AF%D8%B9%D8%A7) ی عاشقی ،
خود نداند عاشق آن نیست که کند شیدایی
خود نداند عاشق آن نیست که کند سودایی
او نداند که در این زمانه ی بی عشقی ...
عشق یک حس غریبیست که قدرش را نداند هیچکس
عاشقی در عهد ما بازی شده
ای خداوند رحیم
عاشقی نزد تو می ماند ...
تا ابد...
تا به کی این درد در دلها بماند؟
تا ابد ؟
javad jan
11-27-2013, 04:44 PM
مناجات عشق
بار الها...
تخم عشق را در دل جانان بکار
عاشقان را با خودت مأنوس ساز
درد دوری از دل دلدادگان بیرون بساز
عشق را سامان بده...
عشق را از نو بساز...
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 04:45 PM
من میروم
یاد دارم هر زمان با دوریت یارای پیکارم نبود
چشمها می بستم
در خیالم با دو بال خویشتن
سوی تو پر میزدم
اوج پرواز خیالم بی افق بود
مرزهای بسته ی هفت آسمان را می گشود
کاش میدانستی
چشم من از باز بودن خسته بود
کاش می دانستی
من به چشم بسته از آن آسمانها می گذشتم
تا بدانجا می رسیدم
کز خودم چیزی نبود
هر چه هم بود از تو بود
در من این حال غریب
لحظه لحظه اوج و شدت میگرفت
روزها و هفته ها و ماه ها
راستی انگار
وقت و لحظه معنی خود را نداشت
در من امید نگاه عاشقانه اوج می یافت
آه اما در خیال خام خود بودم...
و نمی دانستم
دست تقدیر برایم چه نوشت!
قبل از آن که صید صیادم شوم او صید شد
و از آن روز دگر
غصه ی آن عشق نافرجام در من مانده است
و از آن لحظه فقط
اشکها یار و وفادار من اند
درک من از عشق این شد
که اگر
خاطرت با رفتنم آسوده است
من میروم
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 04:45 PM
رویای عشق
دوش یادت بر سرم زد ناگهان
جسم و روحم رفت یکجا ناگهان
عقل و هوشم را ببرد از این جهان
در خماری بودم اندر کوی تو
کور سویی دیدم از گیسوی تو
من سلامی دادمت از عمق جان
صبر کردم ...... نه نیامد یک کلام
خوابِ من ....... رویای من ........
گر تو نمی خواهی مرا...
گوش کن حرف مرا
خود ندانی...
جان من را سوختی
دین و ایمان مرا با یک نگه بفروختی
جان من از آنِ تو جانان من
دین و ایمانم تویی دلدار من
در شکن خاموشیت را ، ای خموش
عشق را کن تو هویدا - چون خروش موج دریا-
باز هم ، صبر کردم.......
نه.... نیامد یک کلام
ناگهان احساس کردم نیستی
سرد شد جانم ، ز تنهایی دل
باز شد چشمم ، ندیدم من تو را
آری.....
من تو را در خواب دیدم
چون شبی که ماه را بر آب دیدم
آه کو...؟
آن چهره ی زیبا...
روی ماه کو...؟
رفتی از خوابم ولی یادت همیشه زنده است ،
من در امید تو هستم هر نفس
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 04:48 PM
عشق و جان
من آن عاشق ترین پروانه هستم
که عهدی بر سر جان با تو بستم
تو آن شمع خرامان سوز هستی
که چون آتش به جان من نشستی
چه خوش آن سوزشی کز یار باشد
بنازم آتشی کز دوست افتد
خوشا شب زنده داری های بسیار
که در فرقت به جان هیزم بریزد
ندارم هیچ باک از آتش عشق
که این آتش ز مرهم خوشتر آید
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 04:49 PM
آخرین سلام
سلام منم
فدای تو...
من.... عاشق چشای تو
آره همون که می میره
واسه ی خنده های تو
این دل دیوونه ی من
مثل قدیما انگاری
میخواد بسوز... اما نه...!
می افته باز به پای تو
هنوز باور نکرده که
آسمون چشای تو
شده محل پر زدن
واسه ی عاشقای تو
سلام نکن که میدونم
دلت پیش یکی دیگست
بهم میگن اینو همش
نگاه تو.. صدای تو..
اگه یه وقتی یه جایی
تو فکرا و تو خیالا
منو تو عاشقات دیدی
یادت باشه من همونم
که میمیره به پای تو
همون که حرف میزد همش
از خوبیات ، حیای تو
حالا فقط یه چیز میگم
که دوست دارم یادت باشه
اگرچه زندگی واسم بدون تو یه قفسه
ولی گذشتن از خودم
برام بیشتر مقدسه
دلم خوشه به اون دوتا
نگاه چش تو چشم تو
عاشق هر کی هستی باش
منم خوشم به یاد تو
اصلا نمیشه زنده بود... بدون خاطرات تو...
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 04:52 PM
چند گویم من از جدایی ها
روزگاری با غم دوری تو من ساختم
قصه ها و غصه ها با یاد تو پرداختم
با امید دیدنت یک لحظه و یک ثانیه
بارها در کنج غم شعر و غزلها ساختم
شور عشقت خانه ی دل را به بازی میگرفت
من چه تلخ این بازی بی انتها را باختم
گرچه سازت همنوا با ساز من هرگز نشد
باز اما من برایت این نوا بنواختم
بی تو سرگردان و حیران گم بدم در خویشتن
با تو اما من خودم را بیشتر بشناختم
عقل در آغوش عشقم خفته و مدهوش بود
من به رأی عشق سوی قلب سنگت تاختم
پیش چشمم این جهان تمثیلی از روی تو شد
گوییا جز تو همه دنیا به دور انداختم
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 04:54 PM
من و تو
من و تو با همیم اما دلامون خیلی دوره
همیشه بین ما دیوار صد رنگ غروره
نداریم هیچ کدوم حرفی که باز هم تازه باشه
چراغ خنده هامون خیلی وقته سوت و کوره
من و تو
من و تو
من و تو
هم صدای بی صداییم ، با هم و از هم جداییم
خسته از این قصه هاییم ، هم صدای بی صداییم
نشستیم خیلی شب ها قصه گفتیم از قدیما
یه عمره وعده ها افتاده از امشب به فردا
تمام وعده ها رو دادیم و حرفا رو گفتیم
دیگه هیچی نمی مونه برای گفتن ما
من و تو
من و تو
من و تو
هم صدای بی صداییم ، با هم و از هم جداییم
خسته از این قصه هاییم ، هم صدای بی صداییم
گل های سرخمون پوسیده موندن توی باغچه
دیگه افتاده از کار ساعت پیر رو طاقچه
گل های قالی رنگ زرد پاییزی گرفتن
اون هام خسته شدن از حرف هر روز تو و من
من و تو ، من و تو ، من و تو ، من و تو
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 04:54 PM
قصه ی شهر سکوت
روزی دل من که تهی بود و غریب
از شهر سکوت به دیار تو رسید
در شهر صدا که پر از زمزمه بود
تنها دل من قصه ی مهر تو شنید
چشم تو مرا به شب خاطره برد
در سینه دلم از تو و یاد تو تپید
در سینه ی سردم ، این شهر سکوت
دیوار سکوت به صدای تو شکست
شد شهر هیاهو ، این سینه ی من
فریاد دلم به لبانم بنشست
خورشید منی ، منم آن بوته ی دشت
من زنده ام از نور تو ای چشمه ی نور
دریای منی ، منم آن قایق خرد
با خود(ناگه) تو مرا می بری تا ساحل دور
کنون(اکنون) تو مرا همه شوری و صدا
کنون(اکنون) تو مرا همه نوری و امید
در باغ دلم بنشین بار دگر
ای پیکر تو ، چو گل یاس سپید
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 04:55 PM
مستی
مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
شب که از راه می رسه غربت هم باهاش میاد
توی کوچه های شهر باز صدای پاش میاد
من غمای کهنمو ور می دارم که توی میخونه ها جا بذارم
می بینم یکی میاد از میخونه زیر لب مستونه آواز می خونه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
گرمی مستی میاد توی رگ های تنم
می بینم دلم می خواد با یکی حرف بزنم
کی میاد به حرفای من گوش بده
آخه من غریبه هستم با همه
یکی آشنا میاد به چشم من
ولی از بخت بدم اونم غمه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
خسته از هر چی که بود
خسته از هر چی که هست
راه می افتم که برم
مثل هر شب مست مست
باز دلم مثل همیشه خالیه
باز دلم گریه ی تنهایی می خواد
بر می گردم تا ببینم کسی نیست
می بینم غم داره دنبالم میاد
مستی ام درد منو
دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 04:56 PM
دو
حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران
می خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته
باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران
می خواستم
می خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در اینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 04:57 PM
انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری
ایینه ای به پاکی سر چشمه ی یقین
با اینکه روبروی منی و مکدری
تو عطر هر سپیده و نجوای هر نسیم
تو انتهای هر ره و آن سوی هر دری
لالای پر نوازش باران نم نمی
خاک مرا به خواب گل یاس(سرخ) می بری
انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدا خوب برایم صداتری
درهای ناگشوده ی معنای هر غروب
مفهوم سر به مهر طلوع مکرری
هم روح لحظه های شکوفایی و طلوع
هم روح لحظه های گل یاس پرپری
از تو اگر که بگذرم ، از خود گذشته ام
هرگز گمان نمی برم از من ، تو بگذری
انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری
من غرقه ی تمامی غرقاب های مرگ
تو لحظه ی عزیز رسیدن به بندری
من چیره می شوم به هراس غریب مرگ
از تو مراست وعده ی میلاد دیگری
از تو اگر که بگذرم از خود گذشته ام
هرگز گمان نمی برم از من تو بگذری
انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 05:01 PM
بهت
توی بهت چشم من درد ناباوریه
فصل سرد عشق ما رنگ خاکستریه
دردی که من می کشم اگه کوه هم می کشید
ذره ذره می تکید قطره قطره می چکید
می تونست با دست تو بهت من ویرون بشه
فصل زرد قصه هام ظهر تابستون بشه
قصه یقین عشق توی دفترم بودی
توی ایینه ی شعر شکل باورم بودی
من از خوش باوریهام به ویرونی رسیدم
تو را یک لحظه نزدیک یه لحظه دور می دیدم
از تب ناباوری گر گرفته تن من
سهم من از تو اینه چکه چکه آب شدن
دروغ آخرینی که من از تو شنیدم
خودت بودی که از تو به ویرونی رسیدم
از تب ناباوری گر گرفته تن من
سهم من از تو اینه چکه چکه آب شدن
از تب ناباوری گر گرفته تن من
سهم من از تو اینه
چکه چکه آب شدن
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 05:01 PM
دو راهی
شدیم از یاد یکدیگر فراموش دو راهی بین ما بگشوده آغوش
از آن عشقی که در ما شعله می زد به جا مانده اجاقی سرد و خاموش
میان من و تو دوراهی نشسته صدایی نمانده به لب های بسته
به لب های خموش این دوراهی نشسته قصه ی غمگین رفتن
همیشه راه ما با هم یکی بود ولی راهت جدا شد دیگر از من
اگر در چشم هم اشکی ببینیم توان رفتن از ما می گریزد
برو بگذار ایندیوار کهنه به نام عشق ما در هم بریزد
میان من و تو دوراهی نشسته صدایی نمانده به لب های بسته
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 05:02 PM
اسم تو
این همه شهر عاشقونه هق هق گریه شبونه
این همه قصه از یک اسمه اسمی که مثل یک طلسمه
یک اسمه طلسمه
یاد تو یاد تو روزهای رفته
اسم تو اسم تو اسم هر روز هفته است
شیشه ی عمر من افسون این یه اسمه
زندگیم بسته ی جادوی این طلسمه
دنیای من طلسمه یک اسمه یک اسمه
سب های چوبی تکیده بادبادک های پر کشیده
این همه خاطره طلسمه یاد یک عمره و ی ه اسمه
طلمسه ، یک اسمه
اسم تو اسم دریا ، کبوتر
بوی تو بوی گل گل های سرخ پرپر
اسم تو ، رو تن هرسنگ و هر درخته
گفتنش ، خواستنش مثل عشق تو سخته
کی گفته این یک اسمه ... طلسمه ... طلسمه
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 05:07 PM
دستای تو
ای که بی تو خودمو
تک و تنها می بینم
هر جا که پا می ذارم
تو رو اونجا می بینم
یادمه چشمای تو
پر درد و غصه بود
قصه ی غربت تو
قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
تو برام خورشید بودی
توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو
دستای تو پاک می کرد
حالا اون دستا کجاست
اون دو تا دستای خوب
چرا بی صدا شده
لب قصه های خوب
من که یاور ندارم
اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا
پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده
خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها
گریه ها مو ندیده
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 05:11 PM
چشم من
چشم من بیا منو یاری بکن
گونه هام خشکیده شد ، کاری بکن
غیر گریه مگه کاری می شه کرد
کاری از ما نمی آد ، زاری بکن
اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت دل من گریه می خواد
هر چی دریا و زمین داره خدا
با تموم ابرای آسمونا
کاشکی می داد همه رو به چشم من
تا چشام به حال من گریه کنن
اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت ، دل من گریه می خواد
قصه ی گذشته های خوب من
خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن
حالا باید سر رو زانوم بذارم
تا قیامت اشک حسرت ببارم
دل هیچ کی مثل من غم نداره
مثل من غربت و ماتم نداره
حالا که گریه دوای دردمه
چرا چشمم اشکشو کم می آره
خورشید روشن ما رو دزدیدن
زیر اون ابرای سنگین کشیدن
همه جا رنگ سیاه ماتمه
فرصت موندنمون خیلی کمه
اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت دل من گریه می خواد
سرنوشت چشاش کوره نمی بینه
زخم خنجرش می مونه تو سینه
لب بسته سینه ی غرق به خون
قصه ی موندن آدم ها اینه
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت ، دل من گریه می خواد
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 05:12 PM
اون منم
اون که هر چی ابر دنیاس ، خونه داره تو چشاش
اون که ناچاره بخنده ، اما گریه س خنده هاش
اون که تو شهرش غریبه ، با یه عالم آشنا
هیچ کدوم باور نکردن ، غربت تلخ صداش
اون منم ، اون منم ، اون منم
بغضمو تو گلوم می شکنم
دیروز من ، مثل امروز ، مثل فرداس
هر روز دستام ،سرد و تنهاس
دیروز ، امروز ، فردا
خیلی سخته ، این تنهایی ، بی فردایی
تنها موندن ، تنها خوندن
تنها ، تنها ، تنها
اون که خیلی قصه داره ، رو لبای بی صداش
مونده فریادش تو سینه ،در نمی آد از لباش
قد یه دنیا کتابه ، با یه عالم گفتنی
هر کدوم از غصه هاشون ، هر کدوم از قصه هاش
اون منم ، اون منم ، اون منم
بغضمو تو گلوم می شکنم
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 05:16 PM
غروبا قشنگن
وقتی خورشید میره تا چشماشو رو هم بذاره
رنگ خورشید غروب چشماتو یادم میاره
همیشه غروب برام عزیز و دوست داشتنیه
واسه اینکه رنگ خوب چشمای تو رو داره
غروبا قشنگن ، با چشات یه رنگن
قشنگ ترین غروبو تو چشای تو می بینم
تموم عالمو پر از صدای تو می بینم
تو چه پاکی ، تو چه خوبی
تو شکوه یه غروبی
مث دریای پر آواز جنوبی
تو برام دیدنی هستی مث دریای جنوب
که پر از رازی و آوازی و قصه های خوب
دیدنت برای من همیشه تازگی داره
مث جنگل مث ساحل ، مث دریا تو غروب
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 05:17 PM
گنجشک های خونه
ای چراغ هر بهانه
از تو روشن از تو روشن
ای که حرفای قشنگت منو آشتی داده با من
من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه
باز میایم که مثل هر روز
برامون دونه بپاشی
من و گنجشکا می میریم تو اگه خونه نباشی
همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
بس که اسم تو رو خوندم بوی تو داره نفس هام
عطر حرفای قشنگت عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون
سرخ گونه های عاشق
شعر من رنگ چشاته
رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم
رنگ زرد کهربایی
من و گنجشکای خونه
دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 05:19 PM
کیه کیه
پشت دیوار دلم
یه صدای پا می آد
یه صدای آشنا
از تو کوچه ها می آد
یه صدای پا می آد
یه صدای پا می آد
نفسم راهشو گم کرده تو سینه
چشم من یه سایه رو دیوار می بینه
صدای تیک تیک قلبم نمی ذاره
صدای پاها تو گوشام بشینه
اونجا کیه کیه
پشت دیوار کیه
سایه شو من می بینم
شاید خواب می بینم
برگشته پیش من
امید آخرینم
یه روزی پیدا بشه
قفل زندون دلم
با کلیدش وا بشه
همه خوبی ها رو همراش بیاره
دست خوبشو تو دستام بذاره
تقدیم به عشقم
javad jan
11-27-2013, 05:20 PM
همزاد
عشق لالایی بارون تو شباس
نم نم بارون پشت شیشه هاس
لحظه ی شبنم و برگ گل یاس
لحظه ی رهایی پرنده هاس
تو خود عشقی که همزاد منی
تو سکوت منو فریاد می زنی
تو خود عشقی که شوق موندنی
غم تلخ و گنگ شعرای منی
وقتی دنیا درد بی حرفی داره
تویی که فریاد دردای منی
تو خود عشقی که همزاد منی
تو سکوت منو فریاد می زنی
دستای تو خورشید و نشون می دن
چشمای بستمو بیدار می کنن
صدای بال پرنده رو لبات
تو گوشام دوباره تکرار می کنن
زندگی وقتی که بیزاری باشه
روز و شب هاش همه تکراری باشه
شاید عشق برای بعضی عاشقا
لحظه ی بزرگ بیداری باشه
عشق لالایی بارون تو شباس
نم نم بارون پشت شیشه هاس
لحظه ی عزیز با تو بودنه
آخرین پناه موندن منه
تو خود عشقی که همزاد منی
تو سکوت منو فریاد می زنی
تقدیم به عشقم
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2025 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.