الف


ال اف:لاف،بزرگنمایی.با دروغ و خالی بندی خیلی فرق دارد.

آب مکانیک:فاضلاب.در شرکت نفت به قسمت ادارهء فاضلاب گفته میشد.

آبودان:آبادان.

آسک:آسیاب دستی که با آن در خانه ها گندم را آرد می کردند.تشکیل شده بود از دو صفحهء سنگی که روی هم قرار میگرفتند و یک دستهء چوبی یا فلزی،سنگ بالایی متحرک بود و سنگ پایینی ثابت وستمکش.گندم را از درون سوراخ سنگ بالایی به میان این دو سنگ می ریختند و دستهء آنرا مادر بزرگها با دست می چرخاندند و آنقدر می چرخاندند تا گندم کاملا" آرد میشد.اگر شنیدید که مردان آبادانی در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیاب بوده اند،معنایش همین است.یعنی همیشه صبر پیشه کرده اند و صبوری به خرج داده اند.

آف:تعطیلی،بیکاری،خاموشی.

آفیس بوی:پادو،گماشته.

آفیس:دفتر کار.

آمو:عمو،عامو هم میگوییم.

اب سنت:غایب.اصطلاح شرکتی هاست.

ادووه:ادویه.

اُرد:دستور دادن،امر کردن،از اردر انگلیسیها گرفته شده.

اسپکتر:رئیس،مسئول.

اسپیتال:آبادانی شدهء هاسپیتال است به معنای بیمارستان.

استور:کلمه ایست که از انگلیس آمده ولی دیگر مال خودمان شده،به معنای فروشگاه،بطور خاص به فروشگاههای شرکت نفت گفته میشد.

استیج:سکو،جایگاه.

استیشن:ایستگاه.

اسکرو:پیچ گوشتی،اصل آن اسکوردرایور است.

اش تی تی:نوعی بازی محلی است.زووو هم میگفتیم.

ام پی:پلیس محافظ شرکت نفت و منازل شرکتی.

ایستگاه 13:فیه،بعد از زیارتگاه سید عباس است.اصطلاحی طنزگونه بوده که دیگر مصطلح نیست.