آیا میدانستید که رییس شرکت کوکاکولا یک اریایی اصیل از خطه ی همیشه قهرمان پرورآبادان بوده است؟
.
.
.
.
بله دوستان!!!
.
.
.
.
چشمانتان را از تعجب گشاد نکنید چون این ماجرا کاملا حقیقت دارد!
تیم تحقیقاتی آقای خط گره از معمایی عجیب و باور نکردنی دیگر باز کرد!!
.
عکسی که در بالا مشاهده میکنید(که تیم تحقیقاتی ما دورش خط قرمز کشیده است)چهره ی رییس شرکت کوکاکولا اقای " جان پمبرتون " يا "جهانگيرپوريايي" است ،که در فرودگاه مهراباد تهران"قبل از انقلاب" از ایشان گرفته شده است.
اقای جان پمبرتون يا همان جهانگير پوريايي" این عکس را در پشت جلد کتاب خاطراتشان که به تازگی با نام جنجال برانگیز: " من یک آريايي هستم ،برادر! " منتشر شده است ،، چاپ كرده اند.
او در اين كتاب خودش را يك اریایی اصیل معرفي كرده است!
بله دوستان!
حالا همه ي دنيا ميدانند كه رييس كارخانه ي كوكاكولا يك آريايي اصيل است،،
حالا همه ميدانند كه او در سال ۱۳۳۷ در شهر ابادان به دنیا امد ، پدرش مجید پوریایی دبیر دبیرستان و مادرش بهار اخوان ،خانه دار بود،، میدانیم که خانواده اش مسلمان است و چهارده تن از بستگانش در جنگ ایران و عراق کشته شدند ، میدانیم که او با پدر و مادر و برادرش در سال ۱۳۵۷ و در بحبوحه ی انقلاب به لندن و بعد هم به نیویورک مهاجرت کردند(این عکس در ان زمان گرفته شده است)، او ان زمان ۲۰ساله بود ، او به محض انکه که به نیویورک رسید نامش را به "جان پمبرتون " تغییر داد ،او در کتاب خاطراتش نوشته است که در ان زمان حتی یک کلمه هم انگلیسی بلد نبوده است ولی زود این زبان را یاد گرفت ، پدرش در یک اداره ی پست کار میکرد و برادرش هم قنادی باز کرده بود، او به قدری خوب درس خواند که به "هاروارد" رفت و با نمره ی عالی تزش را درباره ی "سلول های شیرین بنیادی " به ثبت رساند و بعد ها هم با هوش فراواني كه داشت كارخانه ي كوكاكولا (كه يكي از برترين كارخانه هاي دنياست ) را پايه ريزي كرد.
اما دوستان!
شايد حالا برايتان سوال ايجاد شود كه چرا كوكاكولا ؟
واقعا چرا نام اين كارخانه كوكاكولا است؟
دوستان عزيز!
تمام افسانه هايي كه تا به حال در مورد نام اين كارخانه شنيده ايد را فراموش كنيد،
چون خود اقاي جهانگير پوريايي در كتاب خاطراتش ، (صفحه ي ۶۷) به این سوال شما پاسخ داده است!
او در این کتاب نوشته است :
عده ی زیادی از من میپرسند که چرا نام این کارخانه را "کوکاکولا " گذاشتی؟
اجازه دهید یک خاطره مرتبط با این مسئله برایتان تعریف کنم
زمانی که به نیویورک رسیدیم حتی یک پاپاسی هم ته جیبمان نداشتیم ، پس از هزارها سگ دو زدن موفق شدیم یک کارگاه در خیابان ساپهمتون برای خودمان کرایه کنیم ، با مشورت برادرم انجا را تبدیل به یک شیرینی فروشی کردیم
کار و کاسبیمان هم گرفت ،،بر طبق قوانین سازمان بهداشت انگلستان ، تمامی شیرینی پزی ها باید هنگام کار کلاه اشپزی بر سرشان بگذارند،،
یک روز که در کارگاه شیرینی پزی نشسته بودم و به این فکر میکردم که نام کارخانه ام را چه بگزارم ، برادرم در حال گشتن به دنبال کلاه اشپزی اش بود و بعد از انکه انرا پیدا نکرد با همان لحن شیرین ابادانی از من پرسید :
کو! کا ! کولا ؟
انجا بود که نام کارخانه ام را پیدا کردم،،،
.
....
......
دوستان عزیز !
حالا شاید برایتان سوال ایجاد شود که جمله ی بالا چه معنی ای میدهد؟
اجازه دهید جمله ی ، کوکا کولا را برایتان از لهجه ی شیرین ابادانی به لهجه ی پارسی امروز ترجمه کنیم
.
کو یعنی : کجاست؟
.
کا یعنی : برادر !
.
کولا یعنی : کلاهم
.
پس بنابراین کوکاکولا یعنی :
...
برادر کلاهم کجاست؟
www.mypersianforum.com