احساس گناه در ساختمان عصبیت نقش بسیار مهمی ‌‌بازی می‌كند. این احساس در تمام افرادعصبی وجود دارد و جزئی از ساختمان عصبیت است، منتهی بعضی افراد آن را به‌صراحت و راحتی بروز می‌دهند، ولی بعضی دیگر صریحاً نشان نمی‌دهند كه چنین احساسی در آنها هست؛ اما به هر حال از مجموعه‌ی حالات، رفتار، طرز فكر و عكس‌العمل‌هایشان می‌توان فهمید كه آنها به‌شدت گرفتار احساس گناه هستند. شخص عصبی معمولاً خود را مستحق رنج‌ها عذاب‌هایی كه گرفتار آنهاست می‌داند و به نظرش می‌رسد كه مستحق زندگی‌ای بهتر از این نیست. این امر حكایت ضمنی بروجود احساس گناه می‌كند. البته این احساس ممكن است مبهم باشد یا فقط در زمینه‌های خاصی مشاهده شود؛ مثلاً شخص عصبی از اینكه دارای تمایلات جنسی انحرافی است، از اینكه گاهی آرزوی مرگ بعضی دوستان و بستگان خود را می‌كند، یا از اینكه احساس می‌كند در رابطه اش با دیگران صمیمیت و صداقت ندارد؛ آشكارا احساس گناه می‌كند.

ولی باید دانست كه احساس گناه وی تنها محدود به این زمینه‌ها نیست ،بلكه در تمام زمینه‌های زندگی چنین احساسی را دارد، منتهی در بعضی زمینه‌ها به‌وضوح و روشنی مشاهده می‌شود و در بعضی زمینه‌ها دیده نمی‌شود. ما می‌بینیم كه شخص عصبی آمادگی عجیبی دارد به اینكه در هر پیشامد و در هر موقعیت خود را مقصر و گناهكار تصور كند.فرضاً اگر رئیس اداره‌اش او را احضار كند، اولین فكری كه از ذهنش خطور می‌كند این است كه لابد رئیس می‌خواهد او را به‌خاطر فلان عمل اشتباهی كه مرتكب شده است توبیخ و سرزنش كند؛ اگر دوستانش چند روز به دیدنش نروند یا به او تلفن نكنند، اولین مطلبی كه به ذهنش می‌رسد این است كه شاید خودم مرتكب عملی شده‌ام كه موجب رنجش و دلخوری شده است؛ در مواردی كه با دیگران اختلاف پیدا می‌كند، چشم بسته گناه را به گردن خود می‌گیرد- ولو این‌كه صد درصد مسبب اختلاف دیگران باشند؛ حتی در مواردی كه صریحاً به او اهانت می‌كنند یا با او بدرفتاری می‌كنند، بازهم میل دارد تقصیر را از جانب خود بداند و دیگران را تبرئه كند. پس
اولین علامت احساس گناه این است كه شخص همیشه خود را متهم می‌كند و مورد سرزنش و ملامت قرار می‌دهد.



علامت دیگر احساس گناه این است كه شخص به‌محض انجام هر عمل، خود رامجبور می‌بیند كه عمل انجام شده را برای خودش و دیگران توجیه كند. یكی از دلائل این امر وجود احساس گناه است. اگر به‌خاطر فشار احساس گناه نبود، لزومی‌نداشت كه انسان بعد از انجام هر كار به طفره و تلاش بیفتد تا كار خود را موجه جلوه دهد.
یكی دیگر از نشانه‌های احساس تقصیر و گناه این است كه شخص همیشه نگران این است كه مچش باز شود و دیگران به باطن او پی برند؛ انگار تمام زندگی و رفتار خود را نوعی بلوف توخالی یا نوعی نمایش می‌داند


و بنابر این همیشه می‌ترسد كه دیگران به بلوف او پی‌ببرند و او را آن طور كه واقعاً او را می‌پسندند و او را تأیید می‌كنند یا نه - و البته چندان امیدی به مورد پسند واقع شدن خود ندارد؛ بیشتر فكر می‌كند دیگران رفتار او را محكوم و ملامت خواهند كرد. در جلسات روانكاوی رابطه او با روانكاو عیناً مثل رابطه‌ی متهم با قاضی است. هر حرف روانكاو را نوعی استنطاق اتهام آمیز تلقی می‌كند؛ تعبیرات روانكاو از رفتار خود درحكم سرزنش فرض می‌كند؛ مثلاً وقتی روانكاو به او می‌گوید:
«حالت دفاعی تو در مورد فلان موضوع به‌خاطر ترس از مواجه شدن با اضطراب است .» با حالتی قهرآمیز می‌گوید:«آره ، خودم هم می‌دانم كه آدم بدبخت ترسویی هستم!» اگر روانكاو به او حالی كند كه «مردم گریزی» تو به‌خاطر آن است كه می‌ترسی دیگران رفتارت را نپسندند، این اشاره را فقط به‌عنوان سرزنش تلقی می‌كند و در هر حال می‌پذیرد كه نقصی در او وجود دارد - بی‌آن‌كه نتیجه مثبتی از آن بگیرد؛ یعنی او فقط می‌پذیرد كه آدم مقصر و گناهكاری است، حال آن‌كه باید اشاره روانكاو را با یك دید واقع‌بینانه نگاه كند و از آن به‌عنوان سرنخی جهت شناخت ساختمان روانی خود استفاده كند، نه اینكه به‌خاطر آن خود را سرزنش و ملامت كند.


به‌عنوان یك اشاره‌ی فرعی تذكر این نكته را لازم می‌دانم كه ترس از رد شدن و مورد تأیید دیگران قرار نگرفتن اثرات بسیار وسیعی در ساختمان عصبیت و در رفتار شخص عصبی دارد؛ مثلاً علت اینكه با یك حالت اجبار و نگرانی می‌كوشد تا تمام رفتار ، حركات و به‌طور كلی شخصیت خود را عالی و بی‌عیب و نقص گرداند این است كه می‌ترسد دیگران در رفتار او نقص و ایرادی ببینند، و در این صورت او را رد كنند.

آخرین علامت احساس گناه این است كه اغلب مشاهده می‌شود شخص عصبی داوطلبانه از حوادث ناگوار استقبال می‌كند. اگر در موقعیت نامطلوبی قرار گیرد، فرضاً اگر تصادف كند و صدمه‌ای ببیند، باطناً احساس خرسندی روحی می‌كند و حتی بسیاری ازحالات عصبی‌اش موقتاً تسكین می‌یابد. گاهی دانسته یا به‌طور ناخودآگاه اوضاع و احوالی پیش می‌آورد تا دچار مصائبی گردد. این جریانات حكایت از آن می‌كند كه وی باطناً و عمیقاً گرفتار احساس گناه شدیدی است و برای اینكه مقداری از بار این احساس را سبك كند ندانسته می‌كوشد تا خود را دچار صدماتی گرداند و در حقیقت خود را تنبیه نماید.