-
یک ناگفته خواندنی از مقبره کوروش هخامنشی
اگر این شانس را داشته باشید که وارد آرامگاه کورش شده باشید، به احتمال زیاد اولین چیزی که باعث تعجبتان میشد سقف بسیار کوتاه محفظه داخلی آرامگاه نسبت به ارتفاع بلند بیرونی آن است.
شاید جالب باشد بدانید که آرامگاه واقعی کورش و همسرش (کاسان دان - ملکه وقت) نه در محفظه داخلی، بلکه به صورت مخفی در بالای سقف جاسازی شده بوده است! این محفظه در سال 1338 هنگام کندن درخت انجیر وحشی که بر سقف روییده بود به وسیله باستان شناسان کشف شد و مشخص شد که پیشتر مورد دستبرد قرار گرفته و تخلیه شده است!
کوروش نخستین پادشاه و بنیان گذار شاهنشاهی هخامنشی بود. کوروش به مدت سی سال، از سال 559 تا 529 پیش از میلاد، بر ایران سلطنت کرد. مرگ کورش در سال سی ام سلطنت او در حدود سال 529 پیش از میلاد اتفاق افتاده است. روایات مختلفی دربارهٔ مرگ کوروش وجود دارد.
هرودوت می نویسد، راجع به در گذشت کوروش روایات مختلف است اما من شرحی را که بیشتر در نظرم معتبر می نماید نقل می کنم. کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ماساگت (ماساژت) قومی از سکاها که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت می پرداختند، به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد، میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانه ای بود که لشگریان کوروش باید از آن عبور می کردند. هنگامی که کوروش به این رودخانه رسید، تهم رییش (تومیریس) ملکهٔ سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند. کوروش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدیه و دایی مادر کوروش که تا پایان عمر، به عنوان یک مشاور به کوروش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد.
کوروش نظر کرزوس را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. نخست عده ای از جنگاوران ماساگت ها به رهبری سپارگاپیس فرزند ملکه، به دسته ای از سربازان لشکر کوروش که از بقیه جدا افتاده بودند، حمله کرده و همه را به خاک هلاکت انداختند. بعد از آن پیروزی آنها بر سفرهٔ طعام بازمانده از لشکر کوروش نشسته و با اشتیاق فراوان انقدر خوردند و نوشیدند که مست و بیهوش شدند.
نمای داخلی مقبره کوروش
پارسیان در این هنگام وقت را غنیمت شمرده بر سر آنها ریختند و سپارگاپیس را اسیر کردند. سپارگاپیس وقتی به هوش آمد و خود را اسیر دید، از کوروش استدعا کرد که غل و زنجیر از او بردارند. کوروش این تقاضا را اجابت کرد. وقتی دستان او آزاد شد، از شدت ننگ و عار خود را درجا کشت. بعد از جنگی بین دو سپاه درگرفت که از جهات شدت و خشونت در میان سایر اقوام سابقه نداشت و عاقبت ماساگت ها غلبه کردند و خود کوروش نیز کشته شد.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن