افراد در همه جوامع و فرهنگ ها عاشق مي شوند. خصوصيات شايع عشق شامل احساس بودن در يك حالت ذهني تغيير يافته، اشتغال خاطر با افكار و تصاوير معشوق و تغييرات در رفتار با هدف به دست آوردن پاسخ متقابل از معشوق است.
اين پديده زير و رو كننده آنچنان همه گير و جهانشمول است كه برخي از محققان مي گويند ممكن است فرآيند تكامل درون ما برنامه ريزي شده باشد. نظريه اين است كه فرزندان در صورت مراقبت بهتر والدين از آنها با احتمال بيشتري به طور سالم رشد مي كنند و به مرحله توليد مثل مي رسند و عاشق هم شدن احتمال به وجود آمدن چنين خانواده اي را بيشتر مي كند.
البته اين امر هم درست است كه عشق مي تواند زودگذر باشد و به روابط پايدار و به وجود آوردن فرزندان و مراقبت مهربانانه از آنان نينجامد. در هر صورت اين نظريه دگرگوني ظريفي در نظرات معمول ما درباره بقاي اصلح پديد مي آورد.
فرضيه هاي متعددي در مورد اساس زيستي عاشق شدن وجود دارد. برخي مي گويند كه عشق نتيجه اوج گيري ميزان ماده فنيل اتيلامين، مولكولي پيام دهنده در مغز كه ساختمان شيميايي مشابه آ مفتامين دارد، است. دوستداران و عرضه كنندگان شكلات اين نظريه را دوست دارند زيرا شكلات حاوي فنيل اتيلامين است. برخي ديگر افكار ناخوانده عشق را به كاهش يافتن سيستم هاي سروتونين- يك ماده شيميايي پيام رسان ديگر در مغز- نسبت مي دهند.
اما داناتلا مارازيتي و دومنيكوكاناله، دو پژوهشگر از دانشگاه پيزا در ايتاليا، استدلال مي كنند كه عاشق شدن عاطفه اي است كه با اضطراب و ترس مربوط است. آنها معتقدند كه افراد اغلب در شرايط ترس آفرين پيوندهاي قوي عاطفي و صميمي برقرار مي كنند. مارازيتي و كاناله براي آزمودن نظراتشان در يك بررسي به مقايسه 24 فرد جوان كه به تازگي عاشق شده بودند با 24 فرد ديگر كه عاشق نبودند به عنوان آزمودني هاي شاهد پرداختند.
معيارها براي افراد گروه عاشقان شامل فكر كردن به معشوق دست كم چهار ساعت در روز و رابطه داشتن با او براي كمتر از شش ماه بود، پژوهشگران در هر كدام از اشخاص ميزان هشت هورمون مختلف را در خون اندازه گرفتند.
يافته اصلي آنها اين بود كه ميزان كورتيزول، يكي از هورمون هاي اصلي كه در هنگام استرس در بدن ترشح مي شود، در گروه افراد عاشق بالاتر است، اين پژوهشگران ايتاليايي اعتقاد دارند كه يافته هاي نشانه وجود استرس و برانگيختگي در مراحل اوليه يك رابطه عاشقانه است. جالب توجه اينكه مردان درگير عشق ميزان هاي تستوسترون، هورمون جنسي كه مسئول ايجاد ميل جنسي رفتار پرخاشگرانه در هر دو جنس مرد و زن است، كمتر از مردان غيرعاشق بود، اما در زنان عاشق شدن ميزان تستوسترون را افزايش داده بود. اين يافته باعث شگفتي دانشمندان شد، اما آنها اين فرض را مطرح كردند كه شايد عاشق شدن تا حدي تفاوت هاي ميان دو جنس را از بين مي برد يعني مردان را ملايم تر و زنان را مهاجم تر مي كند.
پژوهش هاي قبلي به وسيله مارازيتي و همكارانش نشان داده بود كه احساس عاشق بودن معمولا تا مدت معيني حدود 18ماه تا 3سال ادامه پيدا مي كند.
بنابراين او و كاناله ميزان هورمون ها را اندازه گيري كردند، يعني 18 نفر از گروه عاشقان 12 تا 28 ماه بعد، يعني در زماني كه هنوز رابطه شان با معشوق را حفظ كرده بودند اما گزارش مي كردند كه آرامتر شده اند و ديگر با او اشتغال خاطر ندارند. در اين هنگام ميزان هورمون هاي آنها به سطح عادي بازگشته بود.
چرا شبيه ها جذب هم مي شوند؟
حتي شباهت هاي ظاهراً بي معنا ممكن است ما را به سوي خود جذب كنند. روزهاي تولد مشابه، نام خانوادگي مشابه و حتي مشابهت حرف اول نام كوچك ممكن است افراد را براي يكديگر جذابتر كند. روان شناسان اين امر را به خود پسندي پنهاني نسبت مي دهند. ما به طور خودكار در مورد اشياء، مكان ها و افرادي كه خودمان را به ياد ما مي آورد، حتي اگر اين يادآور چيزي بسيار جزئي و گذرا باشد، به نحوي مثبت فكر مي كنيم. جان تي جونز، روانشناس در آكادمي نظامي آمريكا و همكارانش در مقاله اي كه در سال 2004 نشريه روانشناسي شخصيت و اجتماعي به چاپ رساندند هفت تحقيق را جمع بندي كردند كه در بررسي نقش اين خودپسندي پنهاني در روابط ميان فردي به عمل آورده بودند.
آنها از سوابق اجدادي و ساير انواع اسناد استفاده كردند تا نشان دهند افراد با احتمال بيشتري با كسي ازدواج مي كنند كه اسم كوچك يا اسم خانوادگي اش با مال خود آنها مشابه باشد.
براي مثال تجزيه و تحليل فهرست شماره هاي تلفن نشان داد كه مردان با نام چارلز(Charles) با احتمال بيشتري از حد شانس و اقبال با زناني كه نام شارلوت(Charlotte) دارند ازدواج مي كنند. همين امر در مورد مردان با نام رابرت و زنان با نام رابرتا، پل و پائولا و غيره هم صدق مي كرد، شباهت هاي نام كوچك و نام خانوادگي ممكن است صرفاً بيانگر آن باشد كه افراد درون گروه هاي نژادي و مذهبي خود ازدواج مي كنند، اما جونز و همكارانش سعي كرده بودند كه اين امكان را در نتايج شان در نظر بگيرند و تصحيح كنند.
آنها همچنين از روان شناسي تجربي براي كاوش در تأثيرات ارتباطات مثبت سطحي كه ما درونمان به وجود مي آوريم استفاده كرده اند. در يك بررسي آزمودني ها افراد را در صورتي جذابتر مي يافتند كه شماره رمز ادعايي روي فرم نظرخواهي درباره زنها عدد روز تولد آنها تطبيق مي كرد.
در يك بررسي ديگر مشاركت كنندگان افرادي را در آگهي هاي شخصي گيراتر مي يافتند كه نام قلابي داده شده به آنها در اين آگهي ها مشابه نام خودشان بود.