-
دیریست که رفتیم
در بازیه دل نگاه من مست تو بود هر برگ دلم شکسته پا بست تو بود من شاه دلم را به زمین انداختم اما چه کنم که تک دلم دست تو بود
منی که نام شراب از کتاب می شستم زمانه خادم دکان می ، فروشم کرد
راستش فقط می خواهم به تو بگویم که دلم عجیب هوای دیدنت را کرده نفرین به سرنوشت غم انگیز ما ای کاش می دانستم که آیا تو هم نوشته ام را می خوانی اگر قسمت این بود مرا و دل تنگیهایم را از لابه لای نوشته هایم دریاب
تقدیم به همه ی کسانی که به درد فراق دچارند
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن