nerisious

آواي گياه...
من تو را زيستم ، شبتاب دور دست !
رها كردم ، تا ريزش نور ، شب را ب رفتارم بلغزاند .
بيداري ام سر بسته ماند : من خوابگرد راه تماشا بودم
و هميشه خوشه چيني از راهم گذشت ، وكنار من خوشه راز از دستش لغزيد .
و هميشه من ماندم و تاريك بزرگ ،من ماندم و همهمه ي آفتاب .
و از سفر آفتاب ، سرشار از تاريكي نور آمده ام :
سايه تر شده ام
و سايه وار بر لب روشني ايستاده ام .

کاریکلماتور
گاهی احساس دل بالاتر از منطق است ... از ماجرای عشقمان ، موهایم روسفید بیرون آمدند!!!
شاید لباس آرزو برای تن خیلی ها گشاد باشد ...
سعدی کجایی ؟ بنی آدم ابزار یکدیگرند!!!!
تمام ارزها را در صرافی معامله کردند ،بجز عرض معذرت را!!!
دهانم پُر از حرف است، اما میدانی که با دهان پُر نباید سخن گفت...

شکسپیر گفت:

من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟

برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم،

انتظارات همیشه صدمه زننده هستند ..

زندگی کوتاه است ..

پس به زندگی ات عشق بورز ..

خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و ..

قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن

قبل از اینکه بنویسی » فکر کن

قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش

قبل از اینکه دعا کنی » ببخش

قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن

قبل از تنفر » عشق بورز

...

عزیز دیدنت را بهانه بسیار داریم اما بها نه
کلاس اول خواندیم " آن مرد در باران آمد " ...
اکنون می فهمیم تا آن مرد نیاید باران نخواهد آمد ...
اللهم عجل لولیک الفرج

خدايا..

آخرنفهميدم اينجايي كه هستم تقديرمن است

يا

تقصيرمن است