«سرود آب ها»، نيايش ايرانيان باستان در جشن آبانگان
به مناسبت 10 آبان، روز ايزد‌بانوي اساطير ايران؛آناهيتا «سرود آب ها»، نيايش ايرانيان باستان در جشن آبانگان گروه فرهنگ، آرزو رسولي _ آناهيتا، آناهيد، ناهيد، نام هاي زيبايي كه هنوز بسياري از دختران ايراني را با آنها مي نامند، يادآور بزرگ ترين ايزد‌بانوي اساطير ايران، «اَردوي سوره اَناهيتا Ardavi – Sura Anāhita» است كه نام آن با آب و آباداني عجين شده است. ماه آبان از آن اوست و روز آبان (= دهم) از ماه آبان جشن آبانگان به افتخار او و در ستايش او برگزار مي شده است. ايزد‌بانويي با شخصيتي بسيار برجسته كه جاي مهمي در آيين هاي ايران باستان به خود اختصاص مي دهد و قدمت ستايش او به دوره هاي بسيار پيشين و حتي به زمان پيش از زردشت مي رسد. شان نزول القاب ايزد‌بانوي اساطير ايران «اَردَوي» به معني رطوبت، در آغاز، نام رودخانه مقدسي بوده است و سپس، نام رودخانه، شخصيت خدايي پيدا كرده است. او را همتاي ايزد‌بانوي سَرَسوَتي Sarasvati در آيين ودايي مي دانند و برخي بر اين عقيده اند كه «اردوي» در اصل صفت «سرسوتي» بوده است كه در هند به رودخانه كوچك مقدسي به نام «مذيدسا Madhyadesa » در ناحيه پنجاب كنوني اطلاق مي شد. در ايران، بر اثر تغييرات معمول گويشي اين نام به هَرَخوَتي Haraxvati تبديل شد. در اوستا، اين نام به ناحيه اي كه هرخوتي (رَخوذ يا رُخَج) خوانده مي شود، اطلاق شد. ناحيه اي كه رودخانه ها و درياچه هاي فراوان دارد و در افغانستان كنوني است. در آغاز، هرخوتي مظهر رودخانه عظيم اساطيري بود كه از بلندي هاي كوه مقدس «هَرا» سرازير مي شد و به درياي «فراخكرت» مي ريخت و سرچشمه تمام آب هاي دنيا بود. ايرانيان كشاورز و گله دار همان گونه كه هر كوه بزرگي را كه در كوهپايه آن زندگي مي كردند، كوه هرا و هر درياي پهناوري را فراخكرت مي خواندند، هر رودخانه حيات بخشي را نيز با اسم هرخوتي مي شناختند. اندك اندك نام ايزد سرسوتي فراموش شد و دو صفت آن، «اردوي» و «سوره» جاي آن را گرفتند. سوره يا سورا، بخش ديگر نام اين ايزد‌بانو، به معني «نيرومند» و «پرزور» است كه كاملا برازنده صفت رودخانه اي پر آب و تند و تيز است. اما سومين لقب او، اَناهيتا، كه در كتيبه اردشير دوم هخامنشي و در بسياري از متن ها به همين صورت خلاصه شده مي آيد، ظاهرا در زمان هخامنشيان بر نام اين ايزد‌بانو افزوده شده و به معني «پاكي» و «بي آلايشي» است. همانند خود آب كه مظهر پاكي و پاك كننده آلودگي است. ويژگيهاي ايزد‌بانوي اساطير ايران اردو سوره اناهيتا كه نخست بر رودخانه اردوي سروري داشت كم كم بر همه آب ها سروري يافت و بنا بر متن پهلوي «بُندَهِشن» پدر و مادر آنها شد و از اَپام نَبات (= ايزد آب ها) نيز پيشي گرفت و شخصيت اپام نبات در شخصيت او تحليل رفت. تا جايي كه نيايش به درگاه او، «آبان يشت» يعني «سرود آب ها» خوانده مي شود و يشت پنجم اوستاست. اين يشت يكي از طولاني ترين و شايد باستاني ترين يشت ها باشد. در اين يشت، او زني است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زيبا چهره، با بازوان سپيد و اندامي برازنده، كمربند تنگ بر ميان بسته، به جواهر آراسته، با طوقي زرين بر گردن، گوشواري چهارگوش در گوش، تاجي با صد ستاره هشت گوش بر سر، كفش هايي درخشان درپا، با بالاپوشي زرين و پرچين از پوست سگ آبي. چنين تجسمي احتمالا نشان از اين دارد كه تنديس هايي از او در دوره هخامنشي وجود داشته است. آناهيتا؛ ايزد‌بانوي نيرومندي، زيبايي و خردمندي و الهه عشق و باروري اين ايزد‌بانو با صفات نيرومندي، زيبايي و خردمندي به صورت الهه عشق و باروري نيز در مي آيد؛ زيرا چشمه حيات از وجود او مي جوشد و بدين گونه «مادر _ خدا» نيز مي شود، و به عنوان ايزد‌بانوي باروري، زنان در هنگام زايمان براي زايش خوب و دختران براي يافتن شوهر مناسب به درگاه او استغاثه مي كنند. او نطفه مردان را پاك مي كند و زهدان زنان را براي زايش آماده مي سازد و سبب جاري شدن شيري مي شود كه نوزاد را نيرو مي بخشد. همانند سرسوتي هندي سبب فراواني غلات و زاد و ولد گاو و گوسفند است. اردوي سوره اناهيتا مال و ثروت دنيايي همچون اسب، گردونه، اسلحه و لوازم خانگي نيز مي بخشد. جنگجويان به درگاهش دعا مي خوانند تا در نبرد پيروزي يابند و دشمن را سركوب كنند. گرچه اين صفات اخير شايد چندان با مظهر رودخانه بودن هماهنگ نباشد. اَناهيد گردونه اي دارد با چهار اسب سفيد. اسب هاي گردونه او ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بلندترين طبقه آسمان جاي گزيده است و بر كرانه هر درياچه اي، خانه اي آراسته با صد پنجره درخشان و هزار ستون خوش تراش دارد. او از فراز ابرهاي آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو مي باراند. در بند سوم يشت پنج در توصيف صفات رودخانه اي اين ايزد‌بانو آمده است: «بدان هنگام كه اردوي سوره اناهيتا _ آن دارنده هزار چشمه و هزار رود _ هر يك به درازاي چهل روز راه مردي چابك سوار _ به سوي درياي فراخكرت روان شود، سراسر كرانه هاي آن دريا به جوش در افتد و ميانه آن برآيد. اوست كه در بزرگي همچند همه آب هاي روي زمين است و به نيرومندي روان شود.» بامدادان تا غروب، هنگام شايسته نيايش و نثار به درگاه آناهيتا از زمان هاي بسيار كهن قايل به وجود گونه اي پيوند آسماني و ايزدي ميان آب از يك سو و خرد يا عقل از سوي ديگر بودند. از اين رو، مرسوم بود روحانيون و شاگردان آنان به درگاه اردوي سوره دعا كنند تا از خرد و دانش بهره مند شوند. مناسب ترين و بهترين وقت براي انجام دادن مراسم مذهبي نيز بامدادان بود. در بندهاي 91 و 95 يشت پنجم از زبان اين ايزدبانو آمده است كه از هنگام برآمدن خورشيد تا به گاه فرو رفتن خورشيد هنگام نيايش و نثار زوهر (نوعي فديه ديني) به درگاه اوست و پس از آن، شايسته ستايش ديوان خواهد بود. اين ايزد‌بانوي پاكي و بي آلايشي كه از هر گونه بدي، نقصان و بيماري به دور بود، در بندهاي 92 و 93 همين يشت قدغن مي كند كه ديوانگان و بدخلقان و دروغ گويان و بزدلان و حسودان و نيز جذاميان و نابينايان و ناشنوايان و ديگر معلولان از آنچه نذر او مي شود، مصرف كنند. آناهيتا؛نگهدار نطفه پسران موعود زردشت او ياور «سپندارمد»، امشاسپند موكل بر زمين و نيز نگهدار نطفه زردشت در درياچه «كيانسه» است‌، نطفه اي كه بعدها نجات بخشان دين زردشتي و پسران موعود زردشت، اوشيدر، اوشيدر ماه و سوشيانس، از آن به وجود خواهند آمد. از تمام اين صفات و نقش ها چنين بر مي آيد كه اناهيد خداي محبوبي بوده و هميشه علاقه و احترام عميق پيروان بسياري را به خود جلب كرده است. تنديس هاي باروري را كه به الهه مادر موسوم اند و نمونه هايي از آن از تپه سراب كرمانشاه (با قدمتي در حدود نه هزار سال قبل از ميلاد) و در كاوش هاي ناحيه شوش به دست آمده است، تجسمي از اين ايزدبانو مي دانند. بازمانده معابد و آيين هاي مربوط به آناهيتا او همتاي ايراني آفروديت، الهه عشق و زيبايي در يونان و ايشتر، الهه بابلي، به شمار مي رود. آيين هاي مربوط به اين ايزد‌بانو با پاكي و طهارت آميخته بوده است. براي اين ايزد‌بانو معابدي بر پا مي شده است و در آنها دوشيزگاني خدمت مي كرده اند كه تعهد پاكدامني داشته اند. از ميان اين معابد، معابد همدان و شوش و كنگاور از همه مجلل تر بوده است. معابد اناهيتا معمولا در كنار رودي برپا مي شده و احتمال مي رود كه قلعه ها و زيارتگاه هايي كه با اسامي دختر و بي بي امروزه مشهور است و معمولا در كنار آنها آبي جاري است، بقاياي معابد اناهيتا باشند. برخي حتي سفره هاي نذري با نام بي بي (همچون بي بي سه شنبه) را بازمانده آيين هاي مربوط به اناهيتا مي دانند. قدر و اهميت ايزدبانوي اساطيري ايران در تاريخ و اساطير و اديان ايراني اناهيتا بايد در آغاز سلسله ساساني كه اجدادشان در استخر به معبد او وابسته بودند، نقش مهمي بازي كرده باشد. اردشير بابكان سرسلسله ساساني خود، نگهبان معبد اناهيتاي استخر (در نزديكي تخت جمشيد) بوده است. از دوره اشكانيان نيز سكه هايي با نقش اين ايزد‌بانو به جا مانده است. پرستش اناهيتا در شاهنشاهي هخامنشي هم بسيار مهم بوده است. كِلِمِنس اسكندريه اي در كتاب تاريخ خود مي گويد كه اردشير دوم مجسمه هاي اناهيتا را در سراسر كشور برپا كرده بود. همچنين از اين دوره سنگ هايي قيمتي با نقش ايزد‌بانويي تاج بر سر يا زني ايستاده به جا مانده كه آن را اناهيتا تشخيص داده اند. در تاريخ اساطيري نيز قهرمانان بزرگ اساطيري همچون هوشنگ، جمشيد، فريدون، كيخسرو و گرشاسب به درگاه اين ايزدبانو دعا كرده و او را به ياري طلبيده اند. در قدر و اهميت اين ايزدبانو همان بس كه ايرانيان قديم و زردشتيان احترام ويژه اي براي آب قايل بودند و هر گونه ناپاكي را از آب ها به دور مي داشتند. آنان هيچگاه در آب جاري شست و شو نمي كردند و چنان در پاك نگهداشتن آب ها مي كوشيدند كه به گفته پژوهشگران، در دوره هايي كه در اغلب كشورهاي جهان بيماري هاي واگير قربانيان زيادي گرفت، در سرزمين ايران هيچگاه هيچ گونه بيماري همه گيري شايع نشد. منابع: _ آموزگار، ژاله؛ تاريخ اساطيري ايران؛ تهران: سمت، 1380. _ بويس ، مري؛ تاريخ كيش زرتشت؛ ترجمه همايون صنعتي زاده؛ تهران: توس، 1374. _ __ ؛ «ديانت زرتشتي در دوران متاخر» از كتاب «ديانت زرتشتي»؛ ترجمه دكتر فريدون وهمن؛ تهران: بنياد فرهنگ ايران، 1348. _ پورداود، ابراهيم؛ يشت ها، ج 1؛ تهران: طهوري، 1347. _ كريستن سن، آرتور؛ نمونه هاي نخستين انسان و نخستين شهريار در تاريخ افسانه اي ايرانيان؛ ترجمه ژاله آموزگار _ احمد تفضلي؛ تهران: نشر چشمه، 1377. _ موله، ماريان؛ ايران باستان؛ ترجمه ژاله آموزگار؛ تهران: توس، 1365. _ ويدن گرن، گئو؛ دين هاي ايران؛ ترجمه دكتر منوچهر فرهنگ؛ ويراسته آرزو رسولي؛ تهران: آگاهان ايده، 1377. _ هينلز، جان؛ شناخت اساطير ايران؛ ترجمه ژاله آموزگار _ احمد تفضلي؛ تهران: نشر چشمه، 1375.