به نام یکتای بی‌همتا


پیامبر (ص) فرمودند:
تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين فرقة، كلها في النار إلا فرقة واحدة.
أمت من به 73 فرقه متفرق خواهند شد و جز يک فرقه، تمام آن فِرَق، اهل آتش هستند.[1]





بعد از پیامبر (ص) مسلمانان به دو گروه تقسیم شدند، عده‌ای به گفته‌های پیامبر (ص) که در مواقع متعدد بیان کرده بودند، من جمله روز غدیر، عمل کردند و به امیر مومنان حضرت علی (ع) ایمان آوردند و از او طبعیت کردند، که به آنها شیعیان گفته می‌شود.(به معنی پیرو)
و عده‌ای هم قبل از این که بدن پیامبر (ص) را تشیع کنند، در سقیفه‌ی بنی ساعده اجتماع کردند و جانشینی برای پیامبر (ص) انتخاب کردند، و از خلیفه‌ای که در آن روز انتخاب کرده بودند تبعیت کردند.
در این مجال بحث در مورد حق و یا باطل بودن آن کار نداریم اما بحثی که اینجا مطرح است، امروزه فرقه وهابیت که خود را از اهل سنت می‌دانند در جوامع دست به کارهای می‌زند که حتی اهل سنت هم آنها را رد می‌کنند.
اولا شیعه:


شیعه از همان اول از این گروه جدا بوده، به گفته‌های پیامبر (ص) عمل کرده و از حضرت علی (ع) طبعیت کرده. پس واضح است که وهابیت را فرقه‌ای ضاله می‌داند.
ثانیا اهل سنت:


وهابیتی که خود را فرقه‌ای از آنها (اهل سنت) می‌داند، به گفته علماء بزرگ اهل سنت، وهابیت فرقه‌ای ضاله و گمراه است.
اهل سنت به چهار شاخه اصلی، حنفی، حنبلی، شافعی و مالکی تقسیم می‌شوند که به مرور زمان برخی از این شاخه‌ها به ده‌ها شاخه‌ی دیگر تقسیم شده و هر کدام برای خود به مسلکی جداگانه با عقایدی خاص تبدیل شده‌اند.
وهابیت خود را منتسب به حنبلی‌ها می‌دانند بدین معنی که افکار و اعتقادات آراء خود را از احمد بن حنبل گرفته‌اند، اما با این حال بسیاری از علماء حنبلی، وهابیت را از خود جدا دانسته و آنها را قبول ندارند.


به طور مثال ذهبى متوفّاى 774، دانشمند بلند آوازه اهل سنّت كه خود همانند ابن تيميّه (موسس اصلی فرقه ضاله‌ی وهابیت) حنبلى مذهب بود و در علم حديث و رجال سرآمد عصر خويش بود، در نامه‏‌اى خطاب به وى مى‌‏نويسد:
اى بى ‏چاره! آنان كه از تو متابعت مى‏‌كنند در پرتگاه زندقه و كفر و نابودى قرار دارند... نه اين است كه عمده پيروان تو عقب مانده، گوشه گير، سبک عقل، عوام، دروغ‏گو، كودن، بيگانه، فرومايه، مكّار، خشک، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان كن و با مقياس عدالت بسنج.
تا آن جا كه مى‌‏نويسد:
گمان نمى‏‌كنم تو سخن مرا قبول كنى! و به نصيحت‏‌هاى من گوش فرا دهى! تو با من كه دوستت هستم اين چنين برخورد مى‏‌كنى پس با دشمنانت چه خواهى كرد؟ به خدا سوگند، در ميان دشمنانت، افراد صالح و شايسته و عاقل و دانشور فراوانند، چنان كه در ميان دوستان تو افراد آلوده، دروغ‏گو، نادان و بى‏‌عار زياد به چشم مى‏‌خورند.[2]
یا پدر محمد بن عبدالوهاب که وهابیت از طرف وی جان تازه‌ای گرفت و در حقیقت وی وهابیت را به طور رسمی تاسیس کرد، در مورد فرزندش این گونه اعتقاد داشت که؛ وی گمراه است و مردم را از ارتباط با وى برحذر مى‏‌داشت.[3]
پس وهابیت را نه شیعه و نه اهل سنت حتی شاخه حنبلی قبول ندارند، و امروزه کارهایي را انجام می‌دهند که حتی حیوانات هم انجام نمی‌دهند.


منابع:
[1]- ميزان الاعتدال للذهبي، ج2، ص430ـ لسان الميزان لإبن حجر، ج3، ص291 ـ تفسير الرازي، ج1، ص3 ـ تفسير ابن كثير، ج2، ص482 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج6، ص166
[2]( الإعلان بالتوبيخ، ص 77 و تكملة السيف الصقيل، ص 218.)
[3] (الدرر السنيّة فى الردّ على الوهّابيّه، ص 42)