-
حافظه و فراموشی در روانشناسی!!!
«حافظه» به عنوان یکی از استعدادهای خدادادی، برای ثبت و ذخیره اطلاعات و در صورت لزوم، یادآوری آنهاست؛ ولی بسیاری از مواقع، مطالب به ذهن سپرده شده به هنگام نیاز، به یاد نمیآیند و به انسان فراموشی دست میدهد. در این مقاله، به مفهوم «حافظه» و انواع آن و مفهوم «فراموشی» پرداخته شده است. همچنین مراحل حافظه مورد بررسی قرار گرفته و به روشهای سنجش حافظه نیز اشاره گردیده، و در پایان، به علل فراموشی و راههای تقویت حافظه و راههای پیشگیری از فراموشی اشاره گردیده است.
در عصر اطلاعات، هرچند پیشرفت فناوری اطلاعات، رفاه هرچه بیشتر انسان را به ذهن متبادر میسازد، ولی تبعات روحی و روانی حاصل از آنها، از مشکلات شایع روز شده است. یکی از این مشکلات، بحث «حافظه و فراموشی» است. انبوه اطلاعات، مسائل روزمرّه زندگی انسانها، افزایش جمعیت، درگیریهای شغلی ـ اجتماعی و مانند آن و فقدان شناخت کافی نسبت به شیوههای صحیح حفظ نمودن و به ذهن سپردن اطلاعات، انسانها را با مشکل «فراموشی» روبهرو نموده و چه بسیار افرادی که از این مسئله در رنج هستند.
در مقاله حاضر به این موضوع توجه کرده، ابتدا به تعاریف و توضیحات لازم درباره حافظه و تحقیقات صورت گرفته در این زمینه پرداختهایم، آنگاه انواع حافظه، مراحل و سنجش آن را موردبحثقرارداده و سپس بحث «فراموشی» و نظریههای مربوط به آن، تمرکز حواس، و در نهایت، نکاتی درباره بهخاطرسپاری بهتر را تجزیه و تحلیل کردهایم.
الف. حافظه
حافظه به عنوان ثبت اطلاعات در ذهن، اساس و پایه یادگیری را تشکیل میدهد. اگر حافظه را از زندگی انسان حذف کنیم قادر به انجام هیچ کاری، حتی عمومیترین رفتارهای اختیاری، مثل غذا خوردن، لباس پوشیدن، سخن گفتن و مانند آن نخواهد بود. بدون یاری حافظه، شما نمیتوانید درباره خودتان بیندیشید؛ زیرا همین مفهوم «خود» مستلزم نوعی احساس پیوستگی است که تنها حافظه میتواند برای شما فراهم کند.
از «حافظه» تعاریف گوناگونی به عمل آمده است؛ از جمله: حافظه بهخاطرسپاری رویدادها و اطلاعات و همچنین یادآوری آنهاست. حافظه کنشی است کهتجارب گذشته را دربر میگیرد. حافظه رویدادهای حال را نگهداری میکند و خاطرات گذشته را به یاد میآورد.
تاریخچه حافظه
ابینگهاوس (Ebbinghaus) اولین کسی بود که به طریق عملی درباره حافظه آزمایشهای منظمی انجام داد. او فهرستی از هجاهای بی معنای زبان آلمانی را مشخصکرد و کوشش نمود آنها را حفظ کند. او در پژوهشهای خود، توجه خاصی به قانون «فراوانی» (بسامد) داشت؛ یعنی هر چه یک تجربه بیشتر رخ دهد آسانتر به یاد میآید. بنابراین، برای آزمون این نظریه، او به موادی نیاز داشت که با تجربههای قبلی ارتباطی نداشته باشد تا بتوان تجربههای قبلی را کنترل کرد. به همین دلیل، هجاهای بیمعنا را به کار برد.
نتایج به دست آمده از تحقیقات ابینگهاوس به شرح ذیل هستند:
1. هرقدر مواد آموختنی زیادتر گردد زمان لازم برای به خاطر سپردن آن مطالب به صورت تصاعدی افزایش مییابد. البته این نسبتها ثابت نیستند؛ یعنی اگر فهرست 7 کلمهای 30 ثانیه وقت بگیرد، فهرست 10 کلمهای 52 ثانیه، فهرست 12 کلمهای 82 ثانیه و فهرست 16 کلمهای 196 ثانیه وقت خواهد گرفت.
2. ابینگهاوس میزان کوشش صرف شده با نگهداری آن مطالب در حافظه را با یکدیگر مرتبط دانست، به گونهای که افراد اگر وقت بیشتری برای یادگیری بگذارند و کندتر بیاموزند و برای آموختن، مطالب را چندین بار بخوانند دیرتر فراموش میکنند تا کسانی که به حافظه خود متّکی هستند و کوشش کمتری مینمایند. البته نوع مطالب آموختنی مهم است.
3. فراموشی در ساعات اولیه یادگیری بیشتر است؛ بدینگونه که پس از 20 دقیقه 42 درصد مطالب، پس از 9 ساعت 64 درصد و پس از 31 روز 79 درصد فراموش شدهاند.
4. یادگیری مطالب با تقسیم وقت، بهتر صورت میگیرد تا اینکه مطالب یکدفعه خوانده شوند. او فهرستی متشکّل از 12 کلمه بیمعنا را 68 بار خواند تا توانست حفظ کند. روز دوم 7 بار خواند تا حفظ شد، ولی فهرست دیگری مثل فهرست اول را به مدت 3 روز خواند و با 38 بار خواندن طی سه روز، مطالب را حفظ کرد (یعنی با تقسیم وقت در 3 روز)، تقریبا 50 درصد صرفهجویی در وقت شد.
5. آموختن مطالب به صورت کلی بهتر از آموختن جزء به جزء است؛ مثلاً برای یادگیری کتاب روانشناسی تربیتی، ابتدا باید آن را یک بار مطالعه کرد تا شناختی کلی به دست آوریم، بعد آن را جزء به جزء بخوانیم.
-
انواع حافظه
الف. حافظه حسّی
در این حافظه، اطلاعات حسّی ذخیره میگردند. محرّکهای فیزیکی خارجی مثل، حرارت، نور، صوت، و مانند آن به وسیله اندامهای حسّ بینایی، شنوایی، و مانند آن دریافت میشوند و قریب یک تا سه ثانیه یعنی در مدت زمان کمی در حافظه حسّی ذخیره میشوند. البته در زندگی روزانه، به بسیاری از مسائل توجه نداریم. از اینرو، آن را به حافظه نمیسپاریم. حافظه حسّی نخستین مرحله خبرپردازی بوده و مهمترین دلیل فراموشی اطلاعات از حافظه حسی بیتوجهی به آن است.
نورمن (norman) مثالهای ذیل را از حافظه حسّی توضیح میدهد: دستتان را در مقابل صورت خود تکان بدهید. ردّ ضعیفی که پس از کنار رفتن دست باقی میماند ـ یعنی آثار رویداد اتفاق افتاده ـ گواه مشخصی بر وجود یک نظام حافظه حسّی است. دست خود را مشت کنید، به سرعت دو تا از انگشتانتان را باز کنید، دوباره با حداکثر سرعت ممکن دستتان را مشت کنید. اگر به دقت نگاه کنید ردّی از انگشتانتان را خواهید دید که آنقدر دوام میآورد تا آنها را شمارش کنید. دستانتان را به موازات هم در جهت مخالف هم حرکت بدهید. یک بار آنها را به سرعت در مقابل چشمانتان حرکت دهید، به احساس ظریف و مبهم حرکت وابسته به هر یک از ردها توجه کنید. این احساس واقعی است. فرض کنید یک تصویر پیچیده متشکّل از تعداد زیادی اشیا در مقابل چشمان شما قرار دارد که بعضی از آنها در جهت حرکت عقربههای ساعت و بقیه برخلاف جهت عقربههای ساعت میچرخند. تصویر محو میشود و یک پیکان به جایی در محل قبلی تصویر اشاره میکند. شما قادر خواهید بود جهتی را که شیء در آن مکان خاص حرکت میکرد مشخص کنید. ردّ تصویر برای چندصد هزارم ثانیه پس از محو شدن تصویر فیزیکی، باقی میماند.
ب. حافظه کوتاه مدت
اگر اطلاعات مورد توجه و دقت قرار گیرند به حافظه کوتاه مدت وارد میشوند و برای حداکثر 30 ثانیه ذخیره میشوند. اطلاعات در این نوع حافظه به صورت رمز درمیآیند. آنها رمزهای صوتی، دیداری یا معنایی هستند؛ بدین معنا که رمز صوتی یا شنیداری به صدا و رمز دیداری به تصویر ذهنی7 و رمز معنایی به معنای حرکات وابستههستند. 8 البته رمز شنیداری به معنای اینکه مطالب تکرار و مرور ذهنی شوند از رمزهای دیگر غالبتر است. اگر بخواهیم از فراموشی در حافظه کوتاه مدت جلوگیری کنیم باید اطلاعات را مرتب تکرار کنیم؛ زیرا گنجایش حافظه کوتاه مدت محدود است و همین امر علت فراموشی است؛ زیرا اطلاعات جدید جای مطالب قبلی را میگیرند.
صاحبنظران گنجایش حافظه کوتاه مدت را 2+7 (هفت به علاوه، منهای دو) میدانند؛ یعنی دستکم 5 حرف یا عدد و حداکثر 9 با میانگین 7. گرچه مهمترین علت فراموشی در حافظه کوتاه مدت این است که با ورود اطلاعات جدید، به دلیل گنجایش کم آن، اطلاعات قبلی فراموش میشود، اما عدهای از محققان معتقدند: گذشت زمان هم خود به خودموجبازبینرفتناطلا اتمیگردد.
با توجه به اینکه گنجایش حافظه کوتاه مدت محدود است، زمانی که این گنجایش تکمیل میشود، اطلاعات قبلی باید از آن خارج گردند تا اطلاعات تازهای وارد آن شوند. به این پدیده «جانشینی اطلاعات» میگویند. بنابراین، عامل مهم فراموش شدن مطالب از حافظه کوتاه مدت جانشین شدن مطالب جدید با آن مطالب است. از اینرو، اگر بخواهیم مطلبی را برای مدتی در حافظه کوتاه مدت نگه داریم، باید آن را تکرار کنیم. این تکرار از ورود مطالب تازه به این حافظه جلوگیری به عمل میآورد و مانع جانشینی مطالب جدید با مطالب موجود در حافظه میشود.
روشی که موجب افزایش ظرفیت حافظه کوتاه مدت میگردد روش «تقطیع»9 نام دارد. «تقطیع» به معنایقطعه قطعه کردن اطلاعات و دستهبندی آنهاست؛ مثلاً، اگر بخواهیم این حروف را به حافظه بسپاریم به دلیل زیاد بودن آن با مشکل مواجه هستیم. به فرض، حروف «ی، م، ا، ل، س، ا، د، ا، ز، آ، ه، ا، گ، ش، ن، ا، د». حال اگر تمام این حروف را به طور معکوس به سه قطعه دستهبندی کنیم کلمات دانشگاه آزاد اسلامی به دست میآید؛ یعنی 16 حرف را در سه قطعه قرار دادهایم، در حالی که اگر این کار را انجام نمیدادیم قادر به خواندن آنها نبودیم. بنابراین، ظرفیت حافظه کوتاه مدت را به مقدار بالایی افزایش دادهایم. یا برای حفظ آثار نظامی گنجوی، کلمه «ملخها» را میتوان به کار برد که شامل حروف اول (مخزن الاسرار، لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، هفت پیکر، اسرارنامه) است. یا برای به یاد آوردن دورههای پادشاهی پیش از اسلام تا اسلام، واژه «مهساسا» که حروف اول، «مادها، هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان، ساسانیان و اسلام» است کاربرد دارد.
با عنایت به مطالب مطرح شده، بهتر است معلمان به دانشآموزان فرصت دهند تا آنها بتوانند مطالب درسی را مرور و تکرار نمایند تا آموختهها دوام و ثبات لازم را به دست آورند، وگرنه ارائه مطالب جدید در حافظه کوتاه مدت، مطالب قبلی را محو میکند.
به حافظه کوتاه مدت، حافظه «فعّال» هم میگویند؛ زیرا این حافظه با اطلاعاتی که به طور فعّال در ذهن وجود دارند برای انتقال به حافظه دراز مدت سرو کار دارد. این حافظه را میتوان حافظه «هوشیار» نامید؛ زیرا فرد از تمام محتوای آن آگاه است.
ج. حافظه دراز مدت
مطالبی که به حافظه کوتاه مدت انتقال داده میشوند اگر تکرار گردند به حافظه بلند مدت انتقال مییابند، وگرنه در مدت زمان کمی فراموش میشوند. البته تکرار صرف مدّنظر نیست، بلکه منظور از تکرار نوعی ارتباط مطالب جدید با مطالب از قبل آموخته شده است. بنابراین، رمزگردانی در حافظه بلند مدت به صورت رمز معنایی است، برخلاف حافظه کوتاه مدت که رمزگردانی به صورت رمز دیداری و شنیداری است. برای حافظه بلند مدت، هیچ محدودیتی وجود ندارد و هیچگاه حافظه بلندمدت پر نمیشود، تا مثل حافظه کوتاه مدت نیاز به آن باشد که برای ورود مطالب جدید لازمهاش این باشد که مطالب قبلی حذف گردند.
دانشمندان معتقدند: چیزی به نام «فراموشی» در حافظه بلند مدت وجود ندارد، بلکه باید علل به یاد نیامدن را جستوجو کنیم. لفتوس (Loftus) در رابطه با اهمیت حافظه بلند مدت میگوید: ما همه آگاهیم که انسانها میتوانند مقادیر هنگفتی اطلاعات، کلمات، نامها، صورتها و مکانها را به طور دایم یا نیمه دایم در مخزن درازمدت خود ذخیره کنند. بدون مخزن درازمدت، چیزی وجود نخواهد داشت؛ نه کتاب، نه تلویزیون، نه یادگیری و نه ارتباط؛ زیرا توانایی یادآوری گذشته است که به ما امکان میدهد تا به شکلی پویا با محیط خود کنش متقابل داشته باشیم.
برخی از مطالب به دلیل داشتن ارزش زیاد، بدون تکرار و تمرین، رمزگذاری شده، در حافظه بلندمدت نگهداری میشوند؛ مثلاً، وقتی انسان خبر ارزشمندی را یکباره میشنود، هرگز احتیاج به تکرار این خبر برای جایگزین شدن آن در حافظه بلندمدت ندارد، بلکه صرف شنیدن خبر، خود عامل جای گرفتن آن در حافظه بلندمدت است.
بیشتر رویدادهای مهم، که در زندگی تکرار میشوند، به حافظه درازمدت انتقال مییابند و بنابراین، میتوان از این حافظه برای تفسیر، طبقهبندی و پاسخ دادن به تجارب روزانه سود برد.
تحقیقات انجام شده نشان میدهند که اطلاعات موجود در حافظه درازمدت هرگز فراموش نمیشوند؛ زیرا افرادی که به خواب مصنوعی رفتهاند خاطرات دوران کودکی فراموش شده خود را به یاد آوردهاند. بنابراین، فراموشی به این دلیل است که وقتی فرد میخواهد مطلبی را به یاد آورد نشانهها یا سرنخهای بازیابی لازم در اختیار فرد نیست.
در کتاب زمینه روانشناسی، تألیف اتکینسون (Atkinson) و همکاران، آزمایشی در این زمینه بیان شده است. در این آزمایش، از آزمودنیها خواسته شد تا فهرستی طولانی از کلمات گوناگون را حفظ کنند. بعضی از این کلمات نام حیوانات بودند؛ مانند سگ و گربه، و بعضی نام میوهها بودند؛ مانند سیب و پرتقال. در زمان یادآوری، آزمودنیها به دو گروه تقسیم شدند. به یک گروه از آنها (گروه آزمایشی) نشانههای بازیابی از قبیل حیوان و میوه داده شد و به گروه کنترل (گواه) این نشانهها داده نشد. گروه آزمایشی بیش از گروه کنترل کلمات را به یاد آوردند. در آزمون بعدی، وقتی به هر دو گروه نشانههای بازیابی را دادند، تعداد کلمات به یاد آمده در این دو گروه یکسان بود. بنابراین، اختلاف اولیه بین دو گروه، در یادآوری کلمات، به ناتوانی گروه گواه در بازیابی اطلاعات نسبت داده شد.
با توجه به مطالب عنوان شده، نتیجه میگیریم که چرا شاگردان در امتحانات تستی عملکرد بهتری دارند تا آزمونهای تشریحی؛ زیرا امتحانات تستی بازشناسی مطالبی هستند که فرد قبلاً مطالعه کرده؛ مثلاً، کدام گزینه درست است. او پیشتر گزینه درست را مطالعه کرده و در آزمون تستی زودتر به یاد میآورد تا هنگامی که امتحان تشریحی باشد و بخواهد مطالب قبلی را یادآوری کند؛ زیرا گزینه درستی در اختیار او نیست.
اطلاعات در حافظه دراز مدت برای ذخیرهسازی به سه صورت رمزگردانی میشوند:
1. حافظه معنایی: در این قسمت، معانی ذخیره میگردند. برای نمونه، هنگامی که در یک کتاب جملهای را میخوانیم معنای آن را حفظ میکنیم، نه کلمات یا ویژگیهای دستوری را که در آن جمله به کار رفتهاند.
2. حافظه رویدادی: این نوع حافظه مربوط به خاطرات فرد از تجارب شخصی خود است که شامل رخدادها و اتفاقاتی میشود که در زندگی فرد رخ داده و به زمان و مکان خاصی وابستهاند.
3. حافظه روندی: این نوع حافظه، که روند انجام کاری را شامل میشود، مربوط به فعالیتهای فیزیکی و جسمانی است که به صورت «محرّک ـ پاسخ» ذخیره میشوند. هرقدر عمل بیشتر تکرار گردد فعالیت خودکار بودن افزایش مییابد. برای نمونه، اگر برای مدتی طولانی کسی دوچرخه سواری نکرده باشد، به محض اینکه شروع به این کار میکند، محرّکها پاسخها را فرامیخوانند. وقتی دوچرخه به سمت چپ خم میشود او به طور خودکار، وزن خود را به سمت راست میدهد تا تعادل خود را حفظ کند. از اینرو، حافظه روندی به دانستن چگونه انجام دادن یک عمل گفته میشود.
-
مراحل حافظه
حافظه دارای سه مرحله رمزگردانی، اندوزش، وبازیابی است؛ بدین معنا که در مرحله اول، مطالب بهصورت رمز مورد قبول به حافظه سپرده میشوند. درمرحله دوم، مطالب در حافظه ذخیره و نگهداری میشوند و در مرحله سوم، هنگام نیاز، مطالب از مخزن حافظه فراخوانده میشوند.
رویکرد پردازش اطلاعات (خبرپردازی) جدیدترین دیدگاه در ارتباط با یادگیری است که یادگیری انسان را یک «فعالیت مستمر پردازش اطلاعات» میدانند. بدین منظور، راههایی را مطالعه میکنند که توسط آنها انسان معلومات را کسب، ذخیره و یادآوری میکند. این نظریه فرایند پردازش اطلاعات را به کامپیوتر تشبیه میکند؛ همانگونه که در قرن هفدهم، ساعت و ماشینهای ساده به عنوان الگویی برای شناسایی جهان و ذهن آدمی به کار میرفتند. در نیمه اول قرن بیستم، با توجه به مطرح شدن دیدگاه رفتارگرایی و آزمایشهای گوناگونِ روانشناسان رفتارگرا بر روی حیوانات و تأکید بر رفتار انسان، مطالعه فرایندهایذهنیوفکری مورد توجه چندانی قرار نگرفت.
در نیمه دوم قرن بیستم، شباهت انسان به سایر حیوانات برای مطالعه فرایندهای پیچیده فکری و ذهنی گویا نبود. به همین دلیل، با توجه به پیشرفت فناوری و پیدایش رایانه، الگوی مناسبی برای توضیح و تبیین ذهن انسان بود.
هرگنهان (Hergenhan) در کتاب مقدّمهای بر نظریههای یادگیری در این زمینه چنین مینویسد: هم رایانه و هم انسان اطلاعات را از محیط میگیرند. رایانهها با استفاده از وسایل کارتخوانی، نوارخوانی و مانند آن این کار را انجام میدهند، در حالی که انسانها از اندامهای حسّی خود، برای این منظور سود میبرند. در درونرایانه، اطلاعات رسیده از محیط مورد دستکاری واقع میشوند، به رمز در میآیند و با اطلاعات دیگری که از قبل در رایانه ذخیره شدهاند، ترکیب میشوند. این کار توسط فعّال شدن ثبتکنندههای الکترونیکی انجام میگیرد.
در درون انسان، اطلاعات مورد دستکاری واقع میشوند، به رمز درمیآیند و با اطلاعات دیگری که از قبل در انسان ذخیره شدهاند، ترکیب میشوند. این کار توسط فعّال شدن نورونها انجام میگیرد. در نهایت، رایانه اطلاعات را از طریق تدابیر بروندادی، همانند دورنویسها و چاپگرها، بیرون میدهد. عدهای دیگر از متخصصان میگویند: همانگونه که رایانه دارای سختافزار و نرمافزار است، انسان هم دارای چنین ویژگیهایی است. سختافزار رایانه عواملی مثل ترانزیستورها، مقاومتها، مدارهای الکترونیکی و مانند آن هستند. در انسان هم ماهیچهها، استخوانها، مدارهای عصبی سختافزار را میسازند. در رایانه، نرمافزار شامل برنامههایی است که از طریق آنها، عملیات مختلف را انجام میدهد. در انسان نرمافزار عبارت است از عملیاتی که از تجربه آموخته میشوند مثل صحبت کردن، نوشتن، رانندگی و مانند آن.
هایدن (Hyden) معتقد است: «RNA»21 مولکولیاست که احتمالاً نقش میانجی شیمیایی حافظه را ایفا میکند. برخی آزمایشها نشان دادهاند که «RNA» را میتوان از یک جاندار به جاندار دیگر انتقال داد. تزریق «RNA» از موشهای آموزش دیده به موشهای آموزش ندیده منجر به انتقال پاسخ آموخته شده از موشهای گروه اول به موشهای گروه دوم میشود. همچنین پنفیلد (Penfield) ضمن عمل جرّاحی بر روی مغز بیماران صرعی، با تحریک اعصاب مغزی آنها، توانستماجراهای فراموش شده دوران کودکی را به یاد آنها بیاورد. بنابراین، فرض چنین است که در ضمن یادگیری، در ماهیت بیوشیمیایی سلولهای مغز تغییراتی رخ میدهند.
-
سنجش حافظه
برای ارزشیابی و اندازهگیری حافظه، میتوان از روشهای ذیل استفاده کرد:
الف. روش یادآوری
در این روش، از آزمودنی خواسته میشود تا فهرستی از نامها، ارقام، اشکال و تصاویر، موضوعها و مانند آنها را حفظ کند و پس از گذشت مدت مشخصی، آنها را به یاد آورد. تعداد مطالب به یاد مانده میتواند درجه حافظه را نشان دهد. البته لازم به ذکر است که این مطالب یاد گرفته شده باید برای اولین بار باشد که فرد با آن مواجه میگردد؛ زیرا اگر با مطالب قبلی یاد گرفته شده ارتباط داشته باشد پیوند مطالب قبلی با فعلی و کمک گرفتن از حافظه بلندمدت، یادآوری را ساده مینماید. بنابراین، از مطالب تازه و جدید استفاده میشود؛ مانند هجاهای بیمعنا که ابینگهاوس استفاده میکرد.
ب. روش بازشناسی
در این روش، به آزمودنی مجموعهای از ارقام، نامها، کلمات، اشکال، تصاویر و مانند آن را نشان میدهند و پس از مدتی از او میخواهند در بین مطالب جدید، چیزهایی را که دیده است تشخیص دهد؛ مانند سؤالات تستی در امتحان که دانشجو باید گزینه درست را، که پیشتر مطالعه کرده است، از بین گزینههای غلط بازشناسی کند.
ج. روش حفظ کردن مجدّد
در روش «یادگیری مجدّد» از آزمودنی خواسته میشود مطالب یاد گرفته شده در گذشته را دوباره بخواند و آنها را به یاد آورد، گرچه ممکن است قبلاً مطالب را فراموش کرده باشد و به یاد نیاورد؛ ولی با مطالعه مجدّد آنها را به یاد میآورد. بنابراین، مدت زمانی که او صرف یادگیری مجدّد کرده به مراتب کمتر از زمانی است که برای اولین بار میخواست مطالب را بیاموزد. از اینرو، در مدت زمان صرفهجویی میشود؛ مثلاً، دانشجو مطالب امتحانی را طی یک نیمسال مطالعه کرده است، اما شب امتحان آنها را مرور میکند. مدت زمان صرف شده در شب امتحان، که حالت مرور کردن دارد بسیار کمتر از مرحلهای است که برای اولین بار میخواند. اگر او برای یادگیری فصل «هوش» کتاب روانشناسی ـ مثلاً ـ برای اولین بار هفت ساعت وقت صرف کرده بود، پس از گذشت مدت زمانی ـ فرضا چهار سال بعد ـ اگر او بخواهد امتحان کارشناسی ارشد بدهد، دیگر برای یادگیری مجدّد این فصل، نیازی به صرف هفت ساعت وقت نیست. او شاید با یک ساعت بتواند آن را به یاد آورد.
بنابراین، از طریق درصد مطالب فراموش شده، که طی مدت زمان به وجود آمده است، میتوان حافظه و فراموشی را سنجید. برای نمونه، شما برای یادگیری اشعاری آن را ده بار میخوانید تا کاملاً حفظ شوید. بعدا که دوباره میخواهید آنها را بخوانید و به یادآورید 2 بار میخوانید و کل مطالب را به یاد میآورید. بنابراین، مقیاس حفظ کردن شما 8 است و مقیاس فراموشی شما 2؛ یعنی 2 درصد مطالب یاد گرفته شده خود را فراموش کردهاید.
-
ب. فراموشی
عدهای از صاحبنظران اعتقاد دارند که اصلاً چیزی به نام «فراموشی» وجود ندارد، بلکه مطالب در حافظه دراز مدت به طور درست جای نگرفتهاند و ما توانایی یادآوری آنها را نداریم. ظرفیت حافظه یکی از موارد تفاوت بین انسان و حیوان است. حافظه انسان همچون ظرفی دارای خاصیت ارتجاعی بسیار زیاد و نامحدود است. در این ظرف، هر چیزی ریخته شود موجب افزایش حجم آن میشود و آنچه به «ضعف حافظه» معروف است، محدودیت ظرفیت حافظه نیست، بلکه ضعف یادآوری است. 26 بنابراین، اگر مطالب را به خوبی نیاموخته باشیم در یادآوری آنها مشکل خواهیم داشت.
نظریات مربوط به فراموشی
در ارتباط با فراموشی، نظریات گوناگونی وجود دارند که به اختصار، به چند نظریه معروف آن اشاره میشود:
الف. نظریه تداخل
با توجه به این نظریه، مطالبی را که میآموزیم در یکدیگر تداخل نموده، سبب فراموشی میشوند. این نظریه از معروفترین نظریات مربوط به فراموشی است که یک یادگیری با یادگیری دیگر مخلوط میگردد.
تداخل دو نوع است: تداخل یادگیریهای قبلی در یادگیریهای بعدی که به آن «بازداری پیشگستر» یا «منع قبلی»28 میگویند؛ بدین معنا که یادگیریهای قبلی مانعیادآوری مطالب جدید میگردند. نوع دیگر، تداخل یادگیریهای بعدی در یادگیریهای قبلی است که در اصطلاح، «بازداری پسگستر» یا «منع بعدی»29 گفتهمیشود؛ یعنی یادگیریهای بعدی با یادگیریهای قبلی تداخل میکنند و سبب فراموشی مطالب آموخته شده قبلی میگردند.
برای جلوگیری از تداخل یادگیری، یکی از روشها رعایت توالی مناسب مطالب است. بدین منظور، باید مطالب شبیه به هم را به دنبال هم یاد نگیریم. روش دیگر برای جلوگیری از تداخل مطالب، پرآموزی در یادگیری است؛ بدین صورت که یادگیری به حدّ سیری (اشباع) برسد و به حدّی مطالب تکرار و مرور گردندکه دیگر تمرین اضافی نتواند موجب بهبود مطالب در یادگیری شود؛ یعنی دیگر تمرین اثری بر یادگیری آموختهها ندارد؛ زیرا به حدّ کامل و کافی مطالب یاد گرفته شده و نیازی به تمرین و تکرار اضافی نیست. از اینرو، جلوی تداخل گرفته میشود.
ب. نظریه «روانکاوی»
طبق این نظریه، فرد خاطرات ناخوشایند را سرکوب میکند و آنها را به یاد نمیآورد و اصلاً دوست ندارد به یاد آورد؛ چراکه یادآوری آن رویدادهای ناخوشایند سبب ناراحتی او میگردد. بنابراین، روانکاوان از روش «تداعی آزاد» (بیان آنچه که به ذهن میرسد) استفاده میکنند. فروید میگوید: ما دوست داریم وقایع رنجآور و افکار غیرقابل قبول را از ذهن خود حذف کنیم؛ زیرا موجب احساس گناه اضطراب و ناراحتی ما میشوند. بنابراین، تجارب ناخوشایند را به قسمت ناخودآگاه میبریم تا به طریقی سرکوب شوند. فرض میکنیم شخصی در مکانی عملی را انجام داده که ناشایست و خلاف بوده است. به همین دلیل، سعی میکند از آن محل دور شود یا آن کار نادرست را فراموش کند که در این صورت، سرکوب مطالب به دلیل ناخوشایند بودن آنها، مشکلی برای بازیابی به وجود میآورد.
ج. نظریه مربوط به هیجان
هیجانات میتوانند به دو طریق مثبت و منفی در بازیابی اطلاعات از حافظه دراز مدت اثر بگذارند. هیجان مثبت موجب تقویت آموختهها و رویدادها میگردد و هیجانات منفی موجب فراموشی آنها میگردند؛ مثلاً، کسی که در سینما فیلمی را تماشا میکند، اگر در آن زمان سینما آتش بگیرد و همه آنجا را با هیجان خاصی ترک نمایند، این فرد آن فیلم و خاطره را همیشه در ذهن خواهد داشت؛ زیرا ممکن است آن را چندین بار برای افراد دیگر تعریف کرده باشد که همین تکرار، شرح و توصیف ماجرا، خود میتواند موجب عدم فراموشی گردد.
برخی مواقع هیجانات به صورت منفی هستند و اختلالی در یادآوری به وجود میآورند؛ مثلاً، دانشجویی که امتحان دارد و آمادگی لازم برای امتحان ندارد، وقتی با سؤال اول امتحان مواجه میگردد و آن را درک نمیکند دچار اضطراب میگردد. حال ممکن است سؤالبعدی چندان دشوار نباشد، ولی اضطراب قبلی بر روی او اثر منفی میگذارد و بدینسان، وحشتزدگی سراسر وجود او را میگیرد. در این صورت، هیجان منفی ایجاد شده بر حافظه دانشجو اثر میگذارد و حتی آن مطالبی را هم که میدانست ممکن است نتواند به یاد آورد و افکار نامطلوبی برای او به وجود میآیند و توانایی تمرکز رااز او میگیرند که در این صورت، تأثیر هیجان بر روی حافظه منفی است و موجب فراموشی مطالب میگردد.
د. آمنزیا (یاد زدودگی)
«زوال حافظه» در اصطلاح «آمنزیا» نامیده میشود که نقص عمیق در حافظهبهشمارمیآید. یاد زدودگی میتواند پایه زیستی یا روانشناختی داشته باشد. از اینرو، برخی مواقع مغز دچار اختلال میشود و برخی مواقع ریشه آن روانی است که در پردازش اطلاعات ـ یعنی رمزگردانی، اندوزش و بازیابی ـ اختلال به وجود میآید.
ه. نظریه «تحریف»
بر اساس این نظریه، هنگامی که یادگیری صورت میپذیرد بر روی دستگاه عصبی اثر میگذارد و موجب تغییرات زیستی میگردد و علت فراموشی تحریفی است که در رد یا اثر حافظه به وجود میآید. فرض کنید داستانی برای افراد خوانده شود، سپس آنها آن را برای دیگران نقل کنند. مشاهده میکنیم که بسیاری از مطالب تغییر یافته است. عواملی از جمله؛ عدم دقت کافی، تمایلات و رغبتها میتوانند در تحریف حافظه دخالت داشته باشند. بنابراین، مطالب و اطلاعات زیادی که در متن اصلی داستان وجود داشتهاند به دلیل تعریف آنها، برخی مطالب فراموش میگردند.
و. گذشت زمان
یکی از قدیمیترین نظریههای فراموشی «گذشت زمان» است؛ به این معنا که وقتی چیزی آموخته میشود و به حافظه سپرده میشود، پس از مدتی چون به کار نرفته است، فراموش میگردد.
جابربن حیان از امام جعفر صادق علیهالسلامپرسید: چرا انسان در پیری کم حافظه میشود؟ امام صادق علیهالسلامفرمودند: این مسئله همگانی نیست. آنچه فراموشی میآورد به کار نینداختن نیروی یادسپاری است؛ زیرا نیروی یادگیری چون دیگر نیروهای بدن انسان، باید به کار گرفته شود تا توانمند گردد. جوان هم اگر حافظه خود را نشناسد و به خوبی از آن بهره نگیرد به ضعف حافظه دچار میگردد.
البته صِرف گذشتن زمان عامل فراموشی نیست؛ زیرا بسیاری از افراد بینا، که بعدتر نابینا گشتهاند، بدون آنکه از آموختههای بینایی خود استفاده نمایند، از فردی که نابینای مادرزاد است کاملاً قابل تشخیص هستند، به گونهای که اگر کودکی در دو سال اول زندگی بینایی طبیعی داشته باشد و سپس کور شود، همه آثار بینایی را، که پیشتر یاد گرفته است از دست میدهد و هنگام رشد، از یک نفر کور مادرزاد دیگر، قابل تشخیص نیست.
بنابراین، یادگیری بینایی اولیه نقضپذیر است و فراموشی از طریق عدم استفاده از آثار حافظه، رخ میدهد. از نظر بالینی نیز معلوم شده است که وقتی آدمی حسّ بینایی خود را برای مدتی طولانی داشته باشد سپس اگر کور شود، اثرات آن از بین نمیرود. اگر کودک تا سن چهار یا پنج سالگی کور نشود، یادگیری جایگزین میشود و عدم استفاده از آنچه یاد گرفته شده است، اثر کمی دارد یا اصلاً اثری ندارد. در این شرایط، آزمودنی هرگز مانند کور مادرزاد نخواهد شد. البته گذشت زمان به عنوان یک عامل فراموشی، باید مدّنظر قرار گیرد.
گِیج (Gage) و برلاینر (Berliner) در کتاب روانشناسی پرورشی خود، از «فراموشی» به عنوان یک حُسن بزرگ یاد میکنند. آنها معتقدند: فراموشی خود نعمت بزرگی است. بدون فراموشی، ذهنمان به طرزی وحشتناک، به صورت مخزنی پر از چیزهای درهم و برهم درمیآید. اما همه اطلاعاتی را که روزانه دریافت میکنیم، نمیخواهیم در حافظهمان نگه داریم. افراد برای ادامه حیات خود، لازم است بیشتر آنچه را در ابتدا پردازش میکنند، فراموش نمایند. این مسئله میتواند برای معلمان مشکلآفرین باشد؛ زیرا اگر فکر میکنیم اطلاعاتی را که آموزش میدهیم ارزش یادداری در ذهن را دارند، پس باید با جریان طبیعی فراموشی مبارزه کنیم. مشکل موقعی به وجود میآید که میخواهیم مطالبی را به یاد آوریم، اما از انجام آن ناتوانیم. البته بسیاری از مطالبی را که به یاد نمیآوریم به این دلیل است که به درستی از حافظه کوتاه مدت به حافظه دراز مدت رمزگردانی واندوزش نشدهاند.
-
به نظر روانشناسان «گشتالت»، هر تجربهای را که فرد کسب میکند یک «ردّ یاد» از خود به جای میگذارد و با اضافه شدن تجارب مشابه، این رد یاد نیرومند میشود. بنابراین، حافظه یک فرایند فعّال است که به واسطه تجربه تغییر میکند و تجربههای بعدی را تغییر میدهد. در ارتباط با فراموشی، تحقیقات وسیعی توسط روانشناسان انجام گرفته است که نتایج آن به اختصار، شامل موارد ذیل میشود:
1. مهارتهاوعادتهاییکه جنبه عملی42 و حرکتیدارند، نسبت به مطالب حفظی دیرتر فراموش میشوند.
2. فراموشی در ابتدا بسیار سریع است، ولی با گذشت زمان، از سرعت فراموشی کاسته میشود. البته این مسئله به ماهیت موضوع یادگیری، فهم و درک مطالب و روش حفظ کردن43 بستگی دارد.
3. بین افراد از نظر حفظ کردن، تفاوتهای فردی وجود دارد که موجب میگردد برخی به سرعت فراموش کنند و برخی دیگر با کندی و مقدار کم فراموش کنند.
4. موضوعاتی را که معنا و مفهوم خاصی برایمان داشته باشند دیرتر از مطالب بیمعنا فراموش میکنیم.
5. این طرز تفکر که افرادی زودتر فراموش میکنند که زودتر حفظ میکنند مورد قبول روانشناسان نیست؛ زیرا این مسئله به دقت، تمرکز و توجه افراد بستگی دارد؛ چه بسا کسانی زودتر حفظ میکنند، ولی ممکن است کمتر توجه و دقت داشته باشند و زیاد به حافظه خود اعتماد و تکیه کنند که این خود موجب میشود تکرار نکنند و در نتیجه، زودتر فراموش کنند. بعکس، کسانی که دیرتر حفظ میکنند از ترس فراموشی، بیشتر تکرار میکنند. بنابراین، ممکن است دیرتر هم فراموش کنند.
6. فعالیتی را که شخص پس از یادگیری آموختهها انجام میدهد میتواند در فراموشی دخالت داشته باشد؛ مثلاً، دانشجویی که پس از فارغالتحصیلی شغل مناسب با رشته خود را به دست نیاورد و شغل دیگری را که تناسبی با رشته تحصیلی او ندارد انتخاب کند، طبیعی است که مطالب یادگرفته شده قبلی را زودتر فراموش میکند.
7. پس از یادگیری، اگر فرد استراحت کند مطالب بهتر در ذهن او جای میگیرند تا فردی که بدون استراحت و پیوسته بخواهد مطالب را به ذهن خود بسپارد.
8. تازگی موضوع میتواند موجب یادآوری سادهتر گردد؛ مثلاً، افرادی را که جدیدا با آنها آشنا شدهایم زودتر به یاد میآوریم.
9. اگر مطالب دارای بار هیجانی مثبت باشند بهتر در ذهن جای میگیرند و دیرتر فراموش میشوند؛ مثلاً، دانشجو پس از گذشت سالها تحصیل، از درس «روانشناسی تربیتی» نمره بیست بگیرد!
10. گرایشها، افکار و تمایلات فرد دیرتر از معلومات و رویدادها فراموش میشوند؛ مثلاً، ممکن است دانشجو مطالب درسی را فراموش کند، اما نگرش مثبتی را که به دانشگاه دارد هرگز فراموش نکند؛ زیرا هنگامی که او میخواست وارد دانشگاه شود علاقه خاصی به وارد شدن در دانشگاه داشت و با ذوق و علاقه خاصی به دانشگاه راه یافت که هیچگاه آن نگرش مثبت را فراموش نمیکند؛ ولی ممکن است به دروس علاقه چندانی نداشته و به دلیل مشکلات عدیده، مطالب درسی را فراموش کرده باشد؛ اما خاطرات دوران دانشگاهی خود را هرگز فراموش نکند.
-
20 گام روشمند در حافظه نیرومند
1 - من حافظه ضعیفى دارم و کارى هم نمىشود کرد! این یک جمله کاملاً بى معناست. شما به سادگى مىتوانید حافظه ضعیف خود را تقویت کنید و کارآیى آن را افزایش دهید؛ همان گونه که ضعف بینایى یا شنوایى خود را با استفاده از عینک یا سمعک اصلاح مىکنید. پس قدم اول این است که شما باید باور کنید که ضعف حافظه، یک بیمارى گذراست و به راحتى قابل علاج و اصلاح است. حالا وقت آن است که دست به کار شوید.
2 -شما حافظهاى بسیار نیرومند دارید! باور نمىکنید؟ آیا مىخواهید این امر را به خودتان ثابت کنید؟ بسیار خوب، سعى کنید چیزى را که قبلاً مىدانستهاید، فراموش کنید؛ امکان ندارد! این طور نیست؟ حافظه شما به شدت مقاومت مىکند و مطمئن باشید که بالاخره این حافظه شماست که برنده مىشود. در یک رویارویى کاملاً مستقیم با حافظه خود، مىتوانید باور کنید که حافظه شما هم قوى و نیرومند است تا براى تقویت بیشتر حافظه، بیش از پیش اعتماد به نفس پیدا کنید.
3 -اولین قدم براى آماده ساختن حافظه، ایجاد یک ارتباط و پیوند و تداعى معانى است. تداعى معانى آگاهانه و کنترل شده، دقیقاً همان حافظه تربیت شده و قابل کنترلى را ایجاد مىکند که شما به دنبال آن هستید.
این پیوند یا اتصال معانى، ممکن است آگاهانه و در اختیار یا نیمه هشیارانه و نیمه آگاهانه باشد. تداعى معانى نیمه آگاهانه، یعنى همان تداعىهاى ناخودآگاهى که در ذهن شما میان کلمات یا حرکات یا تصاویر خاصى با یک خاطره یا معانى دیگر شکل مىگیرد.
اما تداعى معانى آگاهانه که کاملا در کنترل اراده و خواست ماست، همان نیروى اتصالى است که حافظه ما را بیدار و تربیت مىکند؛ پس ارتباط میان معانى برقرار کنید تا حافظهاى نیرومند بدست آورید. مثلاً فرض کنید که مىخواهید معناى کلمه انگلیسى New را به خاطر بسپارید؛ شما در ذهن خود با تکرار کلمه «نیو»، به یاد کلمه نو مىافتید. نو و تازه، معناى کاملاً نزدیک به جدید، یعنى کلمه Newدارد. سپس شما با نام نیو به یاد نو ودر نتیجه به یاد جدید و تازه مىافتید.
4 -یکى از محرکهاى تقویت و تولید کننده جرقه حرکت حافظه، علاقه است. به یاد آوردن چیزهایى که به آنها علاقه داریم، همیشه آسانتر از به خاطر آوردن چیزهایى است که مورد علاقه ما نیستند.
یکى از روان شناسان متخصص حافظه مىگوید: نیروى حافظه، بستگى زیادى به علاقه دارد. او هر روز صبح از کارهایى که مىخواهد انجام دهد، فهرستى ذهنى تهیه مىکند و مىگوید نکته مهم این است که اتصالهاى یاد آورنده ذهنى، مارا مجبور کنند در لحظه مناسب، به آن چیزها علاقهمند شویم.
به عبارت سادهتر، تداعى، باعث ایجاد علاقه مىشود.
براى به خاطر آوردن هر چیز جدید، آن چیز باید با چیز دیگرى مربوط شود که از قبل آن را مىشناسیم یا آن را به راحتى به خاطر مىآوریم.
5 -بعد از این که دو چیز در ذهن ما به هم مربوط شدند، موضوعى که از قبل آن را مىشناسیم، چیز جدید را به یادمان مىآورد انجام چنین کارى آنقدر ادامه مىیابد تا مطلب جدید به صورت اطلاعى در آید که از قبل آن را مىشناسیم و به عبارت سادهتر، در ذهن ما استقرار و استحکام یابد و به راحتى در حافظه ما حضور یابد.
چرا ما به سادگى نقشه ایتالیا را به خاطر مىآوریم؛ اما به دشوارى مىتوانیم شکل سرزمینهاى آلمان یا فنلاند را به یاد آوریم؟ زیرا معلم از کودکى به ما آموخت که ایتالیا شبیه یک چکمه است؛ یعنى شکلى که ما از قبل آن را مىشناختیم.
از قدرت تصویر ذهنى خود بیشتر استفاده کنید! متخصصان فن حافظه مىگویند: هر چه به تصویر درآید، به سادگى به خاطر سپرده مىشود.
6 -وقتى شما فکر مىکنید، تصویر هایى در ذهن شما پدید مىآید. این عمل تصور کردن، تصویر سازى یا تصویرى کردن است. این کارى است که شما هر لحظه و پیوسته انجام مىدهید و هیچ مشکلى درباره آن ندارید.
ارسطو در یکى از کتابهایش مىگوید:
«براى فکر کردن، ما باید با تصویرهایى گفتوگو کنیم که آنها را در ذهن خود مىبینیم. فرض کنید من به شما مىگویم که به صندلى فکر کنید. شما در ذهن خود چه چیزى را مىبینید؟ بدون شک، اولین تصویرى که در ذهن شما ساخته مىشود، یک صندلى است.
شما مىتوانید با پیوند دادن بعضى معانى به بعضى تصاویر قرینه و نزدیک به آن، به حافظه خود در یاد آورى آن معنا کمک کنید؛ مثلاً یادگیرى یک مطلب علمى در کلاس درس با حادثهاى که همان زمان موجب جلب توجه شما شده است، عجین مىگردد و به محض یاد آورى تصویر آن حادثه یا جریان، آن مطلب علمى نیز در ذهن شما حضور مىیابد. بسیارى از این تصاویر جالب را مىتوان به صورت خودآگاه و عامدانه به وجود آورد.
7 -اسپینوزا مىگوید: هر قدر یک چیز قابل فهمتر و روشنتر باشد، آسانتر در حافظه، حفظ و نگه دارى مىشود و بر عکس هر قدر مبهمتر باشد، آسانتر از یاد مىرود.
نتیجه مىگیریم که بهتر است مفاهیم مبهم و مشکل را به اجزاى ساده و قابل فهم تبدیل کنیم و یا تصویر ذهنى ملموسى از آنها بسازیم تا سادهتر در ذهن باقى بمانند و یاد آورى آنها آسانتر گردد.
8 -ما تمایل داریم چیزهاى ساده، ملموس، روزمره و معمولى را فراموش کنیم؛ اما به ندرت چیزهاى منحصر به فرد، خشونتآمیز، غیر معمولى، مضحک و فوق العاده را از یاد مىبریم.
ما مىتوانیم با ایجاد پیوندهاى ذهنى میان اشیا و کلمات، آنها را غیرمعمولى، تمسخرآمیز یا غیر ممکن سازیم تا مثل چسب به هم محکم شوند و در ذهن بمانند.
براى تصویرسازى از کلمات مبهم، از نیروى تخیل و ابتکار خود بهره بگیرید. یک ذره تخیل به اضافه مقدارى ابتکارى، به شما امکان مىدهد تا هر چیزى را تصویرى کنید. تخیل مىتواند بسیار مهمتر و مفیدتر از اطلاعات باشد. اگر شما تخیل نداشته باشید تا از اطلاعات خود استفاده کنید فایده ذهن و مغز چیست؟
مثلاً براى به خاطر آوردن سورهاى از قرآن کریم که سجده واجب دارند، این گونه خیالپردازى کنید: شبى در حالى که ستاره در آسمان مىدرخشید، پدرم را دیدم که در حال سجده، سوره فصلت را قرائت مىکرد. نام چهار سوره مذکور، در این داستان آمده است: نجم (ستاره)، سجده، فصلت و اقرأ یا علق(قرائت).
9 -خوب مشاهده کردن در تقویت حافظه، کمک بزرگى است. نگاه کردن و دیدن،آسان است؛ اما به دقت و به درستى مشاهده کردن، مهارتى است که باید آن را کسب کنید. حافظه و مشاهده، رابطه نزدیکى با هم دارند و در کنار هم شما را به موفقیت نزدیکتر مىکنند. تفاوت دیدن با مشاهده کردن چیست؟ تفاوت آن است که ما با چشمان خود مىبینیم؛ اما با ذهن خود مشاهده مىکنیم؛ به عبارتى مشاهده کردن، یعنى با ذهن دیدن.
تنها قاعده براى مشاهده کردن خوب و حساس، دقت و توجه است. شما با تمرین آگاهانه یا نا آگاهانه، مىتوانید درست مشاهده کردن را به صورت یک قاعده در آورید و آن گاه که بر اثر کسب این مهارت، از هر معنایى یک تصویر ذهنى دقیق و روشن و همراه با جزئیات در ذهن شما تشکیل شد، متوجه خواهید شد که چقدر در به خاطر آوردن آن توانا هستید و چه حافظه نیرومندى پیدا کردهاید.
10 -اطلاعات، قابلیت اتصال به یکدیگر را دارند و هر اطلاعى را مىتوان به اطلاع دیگر متصل کرد. مهم نیست که اتصال چقدر واضح و روشن یا مبهم و رمز گونه باشد؛ مهم آن است با تمرین در ذهن ما جایگزین شود.
اطلاعات به هم متصل شدهاى که شما زیاد استفاده مىکنید و در مدت کوتاهى به معلومات شما تبدیل مىشوند، فقط به این دلیل است که مورد استفاده قرار گرفتهاند. حال با اطلاعاتى که به طور مرتب مورد استفاده ما نیستند، چه کار کنیم؟ اصلاً نگران نباشید! فقط کافى است چند وقت یک بار آنها را در ذهن مرور کنید. در این صورت، وقتى که به آنها نیاز دارید، آن اطلاعات به یاد شما مىآیند. این کاربرد مرتب است که بر چگونگى نگه دارى اطلاعات در ذهن، نظارت مىکند.
11 -علت فراموشکارى چیست؟ ریشه مشکل فراموشى در کجاست؟ اگر به دقت توجه کنید، مىبینید علت این است که به موقع حضور ذهن نداشتهایم. ذهن ماغایب و در حقیقت در جاى دیگرى بوده است. ما در شرایط معین، کارهایى را انجام مىدهیم که وقتى بعد مىخواهیم آن وضعیت یا کارها را به خاطر آوریم، موفق نمىشویم و این، یعنى فراموشکارى.
براى حل مشکل فراموشکارى، باید مطمئن باشید که در لحظهاى که دارید آن کارهاى معین را انجام مىدهید، ذهن شما حاضر است و غایب نیست. وقتى شما بدون تفکر درباره عملى، آن را نا خود آگاه انجام مىدهید، در واقع آن را در ذهن خود ثبت نمىکنید؛ پس در آینده نیز چیزى را به خاطر نمىآورید. راه حل آن است که آگاهانه عمل کنید و اطمینان حاصل کنید که به اندازه کافى توجه و حضور ذهن دارید.
12 -چه کار کنیم که مجبور نباشیم یک مطلب را بارها و بارها بخوانیم تا بتوانیم آن را به ذهن بسپاریم و به عبارتى چگونه مىتوانیم حافظه مطالعاتى خود را تقویت کنیم؟ شما باید خوب خواندن (خواندن مؤثر) را یاد بگیرید.
خواندن مؤثر، یعنى تلاش براى تبدیل واژهها به اندیشهها، افکار و پاسخها.
خواندن مؤثر، چیزى بیشتر از شناخت و درک مفهوم ساده کلمات است. خواندن انفعالى و مکانیکى، باید به خواندن فعال و تهاجمى تبدیل شود. خواندن شما وقتى فعال است که با تلاش، کلمات را ذره ذره و بخش به بخش هضم کنید و از آنها اندیشه بسازید؛ اندیشه هایى مفید، مؤثر و حیاتى. این گونه خواندن، وقت بیشترى مىبرد، اما شما را از زحمت چندین بار خواندن خلاص مىکند.
اولین قانون در خواندن مؤثر آن است که اندیشه اصلى مطلب را استخراج کنید و حول محور آن با ذهن خود کار نمایید.
13 -براى تقویت حافظه ناچارید که تمرکز حواس داشته باشید. تمرکز، یعنى توجه و دقت اختصاصى، انحصارى و منحصر به فرد، درباره یک شىء، یک هدف، یا یک موضوع.
شما چگونه مىتوانید تمام توجه و دقت خود را به طور کامل به یک موضوع اختصاص دهید؟ براى رسیدن به این هدف، باید قانون اصلى تمرکز را به کار ببرید؛ خود را درگیر کنید.
چگونه خود را درگیر کنید؟ جواب مهم و طلایى ما این است: سؤال کنید؛ شما با سؤال کردن، شروع به فکر کردن مىکنید. وقتى مطالب را با هدف یافتن پاسخهاى معین براى پرسشهاى معین بخوانید، این امر حافظه شما را در یادگیرى مطالب تقویت مىکند.
14 -براى تقویت حافظه یک دفتر یادداشت تهیه کنید و از مطالبى که معمولاً فراموش مىکنید، فهرستى تهیه کنید.
فهمیدن این که چه مطالبى را فراموش مىکنید، از آن جهت مفید است که مىتوانید براى فراموش نکردن آنها بیشتر تمرکز ایجاد کنید.
مشکل اساسى آن است که ندانید چه مطالبى را فراموش مىکنید.
این روش فایده بزرگ دیگرى هم دارد. شما وقتى فهرستى از فراموش کارىهاى خود تهیه مىکنید، خود را هم متقاعد مىسازید که حافظه شما چندان هم خراب نیست و فقط در موارد محدودى که فهرست آن را در اختیار دارید، دچار مشکل هستید و تازه مىفهمید که بسیارى از موارد هم راه حل هایى بسیار ساده و آسان دارند و در واقع شما از دو جهت مشکل خود را کوچکتر مىکنید.
15 -مطالبى را که ممکن است فراموش کنید، به صورت سؤال در آورید و در طول امروز چندین بار آن سؤال را خود بپرسید. اغلب مسائل، با ایجاد سؤال در ذهن شما حک مىشوند و تصویر سؤال، نا خود آگاه با تصویر پاسخ آن، حالت تداعى پیدا مىکنند؛ اما احتمالاً سؤالاتى هستند که با این روش به آسانى پاسخ آنها را به خاطر نمىآورید و باید توجه و دقت خاصى به خرج دهید و از روشهاى دیگرى نیز استفاده کنید.
16 -براى تقویت حافظه خود مىتوانید از دیگران بخواهید که سؤالاتى را که احتمالاً پاسخ آنها را فراموش مىکنید، از شما بپرسند. با تکرار این تمرین، شما بر نقاط ضعف حافظه خود تسلط پیدا مىکنید و فرا مىگیرید که همیشه آماده پاسخ به هر سؤالى باشید و در نتیجه ذهن شما مطلب مورد نظر را به صورت آماده باش نگه مىدارد تا آرام آرام آن مطلب به دانستههاى ناب و دائم شما اضافه گردد.
فرقى نمىکند که چه کسى آن سؤالات را از شما مىپرسد؛ خود شما خوب مىفهمید که چه وقت خوب و کامل پاسخ دادهاید و چه وقت پاسخ را از خود ساختهاید؛ پس خود را فریب ندهید.
17 -یک روش مؤثر دیگر براى تقویت حافظه آن است که از متدهاى کمکى استفاده کنید. شما مىتوانید از قلم و کاغذ یارى بجویید و مفاهیم، ارقام یا مطالبى را که در حفظ آنها مشکل دارید، بر روى کارتهاى کوچکى بنویسید و هر روز چند دقیقه را صرف باز نویسى فهرستها نمایید. دقت کنید که کدام مطلب را به خاطر دارید و کدام را هنوز فراموش مىکنید. فهرست جدید دیگرى از مطالبى که بیشتر فراموش مىکنید، تهیه کنید و دوباره آنها را تمرین کنید.
وقتى بدانید چه مطالبى را فراموش کردهاید، به راحتى مىتوانید در جهت حفظ آن اقدام کنید. هر چه بیشتر مطلب مهم را فراموش کرده باشید، کمتر احتمال دارد که مجدداً آنها را فراموش کنید. این را بدانید که به خاطر سپردن مطلبى به دفعات در حافظه، مؤثرتر است از این که آن مطلب یک بار و در موقعیتى خاص در ذهن شما جاى گرفته باشد.
18 -یک مطلب مهم در افزایش کارآیى حافظه آن است که بدانید دقیقاً چه مطلبى را باید به خاطر بسپارید. فهرستى از نکاتى که باید همیشه در ذهن آماده داشته باشید، تهیه کنید تا به سؤالات مربوطه به طور موفقیتآمیز و سریع پاسخ بگویید و از تکرار مطالبى را که نیازى به یادآورى مداوم و همیشگى آنها ندارید، پرهیز کنید تا ذهن خود را بیهوده خسته نکنید. مردم وقت زیادى صرف یادگیرى مطالبى مىکنند که به طور منطقى از آنها انتظار نمىرود که به خاطر داشته باشند.
همیشه از خود بپرسید که آیا لازم است این مطلب را به خاطر بسپارم یا اگر بتوانم در مواقع لزوم از آن استفاده کنم، کافى است؟
19 -از صدر المتألهین نقل مىکنند که مىگفت: تعقل و تعلق هرگز یک جا جمع نمىشوند. او داستانى را درباره یکى از دوستانش نقل مىکند که حافظهاى بسیار قوى داشت و در یادآورى علوم کلى و سنگین بسیار توانا بود؛ اما طى حادثهاى جذب مادیات شد و تعلقات مادى و دنیایى چنان توجه او را به خود جلب کرد که قدرت سرشار حافظه خود را آرام آرام از دست داد؛ به گونهاى که در سادهترین مسائل تعقلى در مىماند.
به عقیده ملاصدرا، هر چه مشغلههاى فکرى و تعلقات دنیایى و افکار حاشیهاى از ذهن آدمى دور شود، قدرت تمرکز بر مطالب خاص و توانایى به حافظه سپارى آن چه شایسته و ارزشمند است، بیشتر مىشود.
20 -بنابر آموزههاى اسلامى نیز راهکارهایى براى تقویت حافظه وجود دارد: 1. پرخورى نوعى حماقت را به همراه مىآورد و قواى عقلى را ضعیف مىکند و کم خورى یکى از راههاى زیاد شدن حافظه است. 2. زیاده از حد آب خوردن و بدون احساس نیاز آب نوشیدن، موجب کندى ذهن مىشود. 3. مسواک زدن منظم، حافظه را زیاد مىکند و بى توجهى نسبت به بهداشت دهان و دندان، موجب بروز حالات و امراضى مىگردد که فراموشى و کند ذهنى ایجاد مىنماید.
4. شستوشوى بینى یا استنشاق آب، یکى از راههاى تقویت و گشایش حافظه است. بدیهى است که اصلاح وضعیت تنفسى و رسیدن اکسیژن کافى به مغز، قدرت قواى ذهنى را افزایش مىدهد.
5. حجامت در محل متعارف آن یعنى میان دو کتف، یکى از عوامل افزایش حافظه است و علاوه برآن، بر عقل نیز مىافزاید. جالب است که میان افزایش تحرک و قدرت جابه جایى اجزاى خون که با حجامت و فصد حاصل مىگردد با خون رسانى صحیح و آسان به کوچکترین عروق مغزى، رابطه نزدیکى وجود دارد. 6. خواب کوتاه قبل از نهار (قیلوله) از عوامل تقویت حافظه و ترک آن از عوامل فراموشى شمرده شده است. 7. مویز، کندر، سیب، انار، به، سرکه، بادام و پسته، پیاز و سیر، شیر گوسفند و فلفل سیاه براى تقویت حافظه، مفید هستند.
نتیجه
چیزى به نام حافظه ضعیف وجود ندارد. حافظهها دو نوعند؛ تربیت شده و تربیت نشده. فقط باید بدانیم که ما کدام یک از این دو نوع حافظه را داریم و در صورت نیاز براى تربیت و پرورش حافظه خود اقدام اساسى کنیم. روشهاى تقویت حافظه فراوانند و شاید بسیارى از آنها از حوصله این بحث خارج باشد و شاید هم اغلب راهکارها به تمرین و ممارست ختم شود که کارى عملى است و نه تئورى.
آن چه ما قصد بیان آن را داریم تلنگرى به ذهنهاى تسلیم شدهاى است که گمان مىکنند هرگز نخواهند توانست طلسم فراموش کارى خود را بشکنند. آنها باید بدانند که براى داشتن یک حافظه قوى و نیرومند، لازم است زحمت بکشند و با روشهاى علمى و مجرب، از سرمایه وجودى خود استفاده کنند.
به قول نیکلاس راو: «حافظه، گنجینهاى است که اگر مىخواهیم از آن به قدر نیاز یارى بگیریم، باید به آن بها بدهیم و برایش سرمایه گذارى کنیم.»
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن