حضرت على عليه السلام بارها در نهج البلاغه از نماز و ياد خدا سخن به ميان آورده كه در كتابى به نام «نماز در نهجالبلاغه» گردآورى شده است. ما در اينجا جملاتى را در مورد فلسفه ذكر و ياد خدا كه مهمترين مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مىكنيم:
مىفرمايد: «اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَة وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوة» (31) خداوند ذكر و يادش را صيقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگين با ياد خدا شنوا و چشمهاى بسته با ياد او بينا شوند.
آنگاه حضرت در مورد بركات نماز مىفرمايد:
«قَدْ حَفَّتْ بِهِم المَلائِكَة وَ نُزّلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكينَه وَ فُتِحَتْ لَهُم اَبْوابَ السَّماءِ وَ اُعِدَّتْ لَهُم مَقاعِدَ الكِرامات» فرشتگان آنان را در بر مىگيرند و آرامش بر آنان نازل مىشود، درهاى آسمان بر آنان گشوده و جايگاه خوبى برايشان آماده مىشود.
در خطبهاى ديگر مىفرمايد:
«و اِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَق وَ تُطلِقُها اِطْلاقَ الرَّبَق» (32) نماز گناهان را مثل برگ درختان مىريزد و گردن انسان را از ريسمان گناه آزاد مىكند.
آنگاه در ادامه، تشبيهى جالب از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نقل مىفرمايد كه: نماز همچون جوى آبى است كه انسان روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آيا ديگر آلودگى باقى مىماند؟
در خطبه 196 گوشههايى از مفاسد اخلاقى همچون كبر و سركشى و ظلم را برمىشمرد و سپس مىفرمايد: درماين اين مفاسد نماز و روزه و زكات است. آنگاه در مورد آثار نماز مىفرمايد:
«تَسْكيناً لِاَطْرافِهِم، تَخْشيعاً لِاَبْصارِهِم، تَذْليلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفيضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَةً لِلْخَيْلاءِ عَنْهُم اِنْ اَوْ حَشَتْهُم الْوَحْشَة آنَسَهُمْ ذِكْرك» نماز به همه وجود انسان آرامش مىبخشد، چشمها را خاشع و خاضع مىگرداند، نفس سركش را رام، دلها را نرم و تكبر و بزرگمنشى را محو مىكند. به هنگام وحشت و اضطراب و تنهايى، ياد تو موجب انس و الفت آنها مىشود.
البتّه روشن است كه همه مردم چنين بهرههايى را از نماز ندارند، بلكه تنها گروهى هستند كه شيفته نماز و ياد خدا هستند و آن را با تمام دنيا عوض نمىكنند.
باز هم سيماى نماز
هر چه براى نماز گفته و نوشته شود حق آن ادا نمىشود و چگونه ممكن است عمودِ دين و پرچم اسلام و يادگار اديان و انبيا و محور قبولِ همه اعمال در چند جمله بيان شود؟
نماز، برنامه هر صبح و شام است بهنگام صبح اولين كلامِ واجب نماز و بهنگام شام آخرين واجب، نماز است. پس آغاز و انجامِ هر روزت با ياد خدا و براى خدا است.
نماز در سفر يا وطن، در زمين يا هوا، در فقر يا غنى، رمز آنست كه در هر كجا هستى و هر كه هستى مطيع او باشى نه غير او.
نماز، ايدئولوژى عملى مسلمان است كه در آن عقائد و افكار و خواستهها و الگوهاى خود را بيان مىكند.
نماز، استحكام بخشيدن به ارزشها و جلوگيرى از فروپاشى شخصيتِ افراد و اعضاى جامعه است كه اگر مصالح ساختمان سُست باشد ساختمان فرو مىريزد.
اذانِ نماز، شيپورِ توحيد است كه سپاه متفرّقِ اسلام را در يك صف و زير يك پرچم فرا مىخواند و آنان را پشتِ سر امامى عادل قرار مىدهد.
امام جماعت يكى است تا رمز اين باشد كه امام جامعه نيز بايد يكى باشد تا اداره امور متمركز باشد.
امام جماعت بايد مراعات ضعيفترين مردم را بكند و اين درس است كه در تصميمگيرىهاى جامعه مراعاتِ طبقه محروم را بكنيد. پيامبر خدا بهنگام نماز صداى گريه طفلى را شنيد نماز را به سرعت تمام كرد تا اگر مادر طفل در نماز شركت كرده كودكش را آرام كند! (52)
اولين فرمان بدنبال آفرينش انسان، فرمان سجده بود كه به فرشتگان فرمود: براى آدم سجده كنيد. (53)
اولين نقطه زمين (مكّه و كعبه) كه از زير آب بيرون آمد و خشكى شد مكان عبادت بود. (54)
اولين كار رسول خدا پس از هجرت به مدينه ساختن مسجد بود.
نماز هم انجام معروف است هم نهى از منكر. هر روز در اذان و اقامه مىگوييم «حىّ على الصلوة حىّ على الفلاح حىّ على خير العمل» كه همه امر به بالاترين معروفها يعنى نماز است.
از سوى ديگر نماز انسان را از فساد و فحشا بازمىدارد: «اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنكَر» (55)
نماز، حركاتى است برخاسته از آگاهى و شناخت. شناختِ خداوند كه به فرمان او و براى او و اُنس با او قيام مىكنيم و لذا قرآن ما را از نماز در حال مستى (56) و كسالت (57) نهى كرده است تا آنچه را در نماز مىگوييم با توجه و آگاهى باشد.
نماز، آگاهىبخش است. هر هفته روزهاى جمعه نمازجمعه برپا مىشود و قبل از نماز دو خطبه خوانده مىشود. اين دو خطبه بجاى دو ركعت از نماز و به عبارتى جزئى از نماز است. خطبههايى كه به فرموده امام رضاعليه السلام بايد مردم را از تمام مسائل جهان آگاه كند.
شنيدن خطبهها و آنگاه نماز خواندن يعنى آگاه شدن و بعد نمازخواندن.
نماز خروج از خود و پرواز بسوى خداست و قرآن مىفرمايد:
«وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» (58) هركس از خانهاش به قصد هجرت بسوى خدا و رسولش خارج شود و سپس مرگ او را دريابد پاداشش بر خداست.
امام خمينى مىفرمايد: هجرت از خانه دل بسوى خدا، يكى از مصاديق آيه است، هجرت از خودپسندى و خودخواهى و خودبينى به سوى خداپرستى و خداخواهى و خدابينى بزرگترين هجرتهاست. (59)
نماز به منزله اسم اعظم الهى بلكه خودِ اسم اعظم است.
در نماز، عزّت ربّ و ذلّت عبد مطرح است كه اين دو مقام بس عالى است.
نماز پرچم اسلام است. «عَلَمُ الْاِسْلامِ اَلصَّلوة» (60)
همانگونه كه پرچم نشانه است، نماز نيز نشانه و علامت مسلمانى است. چنانكه پرچم مورد احترام است و اهانت به آن، اهانت به يك ملّت و كشور است، اهانت و بىتوجهى به نماز نيز بىتوجهى به كلّ دين است. چنانكه برپابودن پرچم نشانه حيات سياسى و نظامى و قدرت است. در برپابودن نماز نيز اين امور مطرح است.
نماز و قرآن
در مواردى قرآن و نماز در كنار هم آمدهاند، مانند:
«يَتلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوةَ» (61)
قرآن تلاوت مىكنند و نماز به پاى مىدارند.
و يا در جاى ديگر مىفرمايد: «يُمَسِّكوُنَ بِالْكِتابِ وَ اَقامُوا الصّلوة» (62) به قرآن تمسّك مىجويند و نماز به پاى مىدارند.
گاهى براى نماز و قرآن، يك صفت آورده شده، چنانكه كلمه ذِكر هم به قرآن گفته شده است: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكر» (63) ما ذكر را نازل كرديم. و هم فلسفه نماز شمرده شده است: «اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى» (64) نماز را بخاطر ياد من به پاى دار.
جالب آنكه گاهى بجاى كلمه نماز كلمه قرآن آمده است، مانند آيه «اِنَّ قُرآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً» (65) كه گفتهاند مراد از قرآن الفجر، نماز صبح استبگذريم كه خواندن قرآن بصورتِ حمد و سوره، يكى از واجباتِ نماز است و بحث نماز در اكثر سورههاى قرآن، هم در بزرگترين سوره (بقره) و هم در كوچكترين سورهها (كوثر) آمده است.
نماز و قصاص!
نه تنها در اسلام، بلكه در همه اديان الهى قانون قصاص مطرح است كه طبق آن كيفر كسيكه گوش قطع كند آنست كه گوشش بريده شود و كيفر كسى كه دندان بشكند آنست كه دندانش شكسته شود تا عدالت اجرا شود. يكى از موارد قصاص آنست كه دست دزد بايد قطع شود، ولى فقط چهار انگشت او، و كف دست باقى مىماند. زيرا قرآن مىگويد: «وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ» (66) محلّ سجده براى خداست.
چون انسان هنگام سجده بايد كف دست خود را بر زمين گذارد لذا در كيفر سارق بايد به مسأله نماز و سجده توجه داشت و كف دست او را قطع نكرد تا حقّ عبادت حتى براى سارق هم محفوظ بماند!
نماز و رهبرى
اگر نماز توسط رهبران الهى اقامه شود بساط ظلم و طاغوت را برهم مىزند. نماز عيد امام رضاعليه السلام آنچنان با هيبت و عظمت آغاز شد كه حكومت ظالم بر خود لرزيد و فهميد كه اگر اين نماز به پايان برسد حكومتِ بنىعبّاس نيز به پايان خواهد رسيد. لذا مأمون دستور داد كه امام را از وسط راه بازگرداندند.
دليل آنكه نمازهاى امروز مسلمين اثرى ندارد آنست كه به قسمتى از قرآن عمل شد و قسمتى فراموش شد. زيرا قرآن مىفرمايد:
«وَاَقيمُواالصَّلوةَ وآتُوا الزَّكاةَ وَ اَطيعُوا الرّسُولَ» (67)
نماز به پاى داريد و زكات دهيد و از رسول خدا اطاعت كنيد.
امّا امروز بعضى نماز مىخوانند و زكات نمىدهند و بعضى اهل نماز و زكات هستند، ولى ولايت كفار را پذيرفتهاند. به عبارت ديگر ايمان به خدا دارند، اما كفر به طاغوت ندارند و اين ايمان ناقص است. در حالى كه خداوند مىفرمايد: «فَمَنْ يَكْفُر بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْاسْتَمْسَك بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (68) هركس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به ريسمان محكم الهى چنگ زده است.
يعنى هم كفر به طاغوت و هم ايمان به خدا لازم است، در حالى كه امروزه مسلمين برائت از كفر و طاغوتها را فراموش كردهاند. لذا قرآن در مورد كسانى كه به طاغوت مراجعه مىكنند مىفرمايد: آنها خيال مىكنند كه مؤمن هستند: «اَلَمْ تَرَ اِلىَ الَّذينَ يَزْعُمُونَ اَنَّهُم آمَنُوا»
نمازهاى مشكلگشا
اسلام سفارش مىكند هرگاه حاجت يا مشكلى داشتيد، با خواندن نمازهايى مخصوص حلّ مشكل خود را از خدا بخواهيد، كه مناسب است در اينجا يك نمونه از آن نمازها را بياوريم.
نماز جعفر طيّار
جعفر طيّار برادر حضرت علىعليه السلام است كه در هجرت به حبشه توانست با استدلال و رفتار مناسب خود دل نجاشى و عدّه كثيرى را به اسلام جذب كند و مؤسّسِ اسلام در قارّه آفريقا شود. او در جنگ موته دو دستش را در راه خدا داد و خداوند بجاى آن دو بال در بهشت به او داد و لذا به جعفر طيّار مشهور شد. هنگامى كه جعفر از حبشه بازگشت، پيامبرصلى الله عليه وآله به او فرمود: آيا مىخواهى هديه با ارزشى به تو عطا كنم؟ مردم گمان كردند كه حضرت مىخواهد طلا يا نقرهاى به او بدهد و لذا هجوم آوردند تا هديه پيامبر را ببينند. اما پيامبر فرمود: نمازى به تو هديه مىكنم كه اگر هر روز آنرا انجام دهى، از دنيا و آنچه در دنياست براى تو بهتر باشد و اگر هر روز يا هر جمعه يا هر ماه يا هر سال بجاى آورى، خداوند گناهان بين دو نمازت را (گرچه يكسال باشد) بيامرزد.
اين نماز به سندهاى معتبر از شيعه و سنّى نقل شده است و نام اِكسير اعظم و كبريت احمر به خود گرفته است.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: هرگاه مشكل يا حاجتى داشتيد پس از خواندن نماز جعفر دعا كنيد كه انشاءاللّه مستجاب مىشود. نحوه اين نماز در اوايل مفاتيح در اعمال روز جمعه پس از ذكر نمازهاى امامان معصوم آمده است.
البتّه اين نماز يكى از دهها نماز مستحبى است كه براى رفع مشكلات وارد شده است. اخيراً كتابى تحت عنوان نمازهاى مستحبى تأليف شده كه حدود سيصدوپنجاه نماز مستحبى را با اسم و رسم آورده است و اين خود از اهميت نماز است كه اينهمه تنوّع دارد و بهر مناسبتى نمازى وارد شده است.
قداست نماز
قداستِ نماز به قدرى است كه زمانِ اجراى بعضى مراسم مانند قَسم و اداى شهادت، بعد از نماز قرار داده شده است.
قرآن در سوره مائده آيه 106 مىفرمايد: هرگاه كسى در سفر دچار بيمارى شد و در آستانه مرگ قرار گرفت، دو نفر مسلمان و يا غير مسلمان را بر وصيّتِ خود گواه گيرد، لكن مراسم اداى شهادت بايد پس از نماز باشد، يعنى آن دو نفر پس از اداى نماز حاضر شده و با قسم خوردن شهادت دهند كه فلان مسلمان در مسافرت چه وصيت كرده است.
امروزه مرسوم است كه مراسمِ قسم را در حضور قرآن و با دست گذاردن بر قرآن انجام مىدهند، امّا خود قرآن در اين مورد مىفرمايد: مراسم قسم پس از انجام نماز باشد!
جامعيّت نماز
خداوند، هم در آفرينشِ تكوينى و هم در دستورات تشريعى عالىترين و كاملترين برنامهها را بكار برده است. مثلاً در آفرينش شير مادر تمام ويتامينهايى را كه نوزاد نياز دارد در شير مادر جمع كرده است.
اگر به آفرينشِ انسان نگاه كنيم مىبينيم آنچه در طبيعت وجود دارد در وجود انسان نيز قرار داده شده است.
اگر در طبيعت صداى رعد است، در انسان فرياد است.
اگر در طبيعت گياه و نبات است، در انسان رويش مو است.
اگر در طبيعت رودخانه است، در انسان رگهاى ريز و درشت است.
اگر در طبيعت آب شور و شيرين است، در انسان اشك شور و آب دهان شيرين است.
اگر در طبيعت معادن بسيار است، در انسان استعدادهاى نهفته فراوان است.
شعرى است كه به حضرت علىعليه السلام نسبت مىدهند كه فرمود:
أتزعم انّك جِرم صغير
و فيك انطوى العالم الاكبر
اى انسان! تو گمان مىكنى جُثّه كوچكى هستى، درحالى كه جهانى بزرگ در تو نهاده شده است.
نماز نيز يك هنرنمائىِ الهى است كه خداوند تمام ارزشها را به نحوى در آن قرار داده است. چه كمالى است كه براى انسان ارزش باشد اما در نماز يافت نشود؟
ياد خدا، يك ارزش و تنها وسيله آرامبخش دلهاست و نماز ياد خداست. «اللّه اكبر»
ياد قيامت يك ارزش و بازدارنده از گناه و فساد است و نماز يادآور «يوم الدين» است.
در خطّ انبيا و شهدا و صالحان بودن يك ارزش است و ما در نماز از خدا مىخواهيم در «صراط الذين انعمت عليهم» قرار بگيريم.
انزجار و برائتِ خود را از ستمپيشهگان و گمراهان با جمله «غير المغضوب عليهم ولاالضّالين» اعلام مىداريم.
عدالت كه در رأس همه ارزشهاست در امام جماعت نماز لازم شمرده شده است.
پيروى از امام جماعت در نماز، يك اصلِ با ارزش اجتماعى است كه بجاى خودسرى و تكروى تابع رهبرى عادل باشيم.
در انتخاب امام جماعت همواره توجه به ارزشهاست: عادلترين، فقيهترين، فصيحترين،...
ايستادن رو به قبله يادآور ارزشهاى بسيارى است، مكّه شكنجهگاه بلال، قربانگاه اسماعيل، زادگاه علىبنابيطالب، پايگاه قيام مهدى، آزمايشگاه ابراهيم و عبادتگاه تمام انبيا و اولياست.
در نماز هرچه هست تحرّك است، در هر صبح و شام، در ركوع و سجود و قيام، حركت در رفتن به مسجد و مصلّى، پس ساكن و ساكت و گوشهگير نباش، بلكه همواره در تلاش و حركت باش، البتّه در جهت خداوند و بسوى او.
در نماز روح و جان انسان غبارروبى مىشود، نماز، غبار غرور و تكبر را مىريزد، چون هر شبانهروز دهها بار بلندترين نقطه بدن را به خاك مىمالد. و سجده بر خاك بهتر از سنگ است كه تذلّل در به خاك ماليدن است.
بر زمين و آنچه از زمين روئيده مىشود سجده كن، بشرط آنكه خوردنى نباشد تا به فكر شكم نيفتى!
بر زمينِ پاك سجده كن كه از راه نا پاك نمىتوان به پاكى و سرچشمه پاكىها رسيد.
گريه از خوف خدا يك ارزش است و قرآن سجده همراه با گريه را ستايش كرده است: «سُجِّداً وَ بُكِيّاً» (81)
نماز يك خط الهى است كه از هنگام تولد تا لحظه مرگ براى ما ترسيم شده است:
نوزاد كه بدنيا آمد در گوش راست و چپ او اذان و اقامه بگو كه سفارش به نماز مىكند، «حىّ على الصلوة» و بهنگام مرگ نيز او را با خواندن نماز ميّت دفن كن. در طول زندگى نيز همواره در حال عبادت و پرستشِ خدا باش. «واعبُد رَبّك حتّى يَأتِيكَ اليَقِين» (82)
نماز پيوند انسان با طبيعت است. براى شناخت وقت نمازها خصوصاً صبح و ظهر بايد به خورشيد نظر كنى. براى بدست آوردن قبله به ستارگان توجه كنى، براى انجام نمازهاى مستحبى در ايام مباركه به حركات ماه دقت كنى. براى غسل و وضو به آب وبراى سجده وتيمم به خاك رو آورى.
اين ارتباط ميان نماز با خورشيد و ماه و ستاره و آب و خاك بدست كدام طرّاح حكيم برنامهريزى شده است؟
ديگر واجباتِ دين نيز به نوعى در نماز حضور دارند. نمازگزار همچون روزهدار حق خوردن و آشاميدن و رفع شهوت ندارد. نمازگزار همچون كسى كه به حج مىرود كعبه قبله و محور كارهاى اوست. نمازگزار همچون كسى است كه به جهاد مىرود، لكن به جهاد اكبر كه جهاد با نفس است. نماز خود بالاترين امر به معروف و نهى از منكر است.
هجرت از مهمترين ارزشهاى دينِ ماست و حضرت ابراهيم بخاطر نماز هجرت كرد و همسر و فرزند خود را در كنار كعبه گذارد و فرمود: «رَبَّنا اِنّى اَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِيَّتى بِوادٍ غَيْر ذى زَرْعٍ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلوة» (83) پروردگارا! من فرزندانم را در بيابانى خشك ساكن كردم تا نماز اقامه شود.
جالب آنكه حضرت ابراهيم نمىگويد: براى برپاداشتن حجّ هجرت كردم، بلكه مىگويد: هدفم از هجرت اقامه نماز بود.
به هر حال خداوند تمام ارزشها را در نماز و با نماز و براى نماز قرار داده است.
اگر زينت و نظافت يك ارزش است، اسلام سفارش مىكند كه: «خُذُوا زينَتَكُم عِنْدَ كُلِّ مُسْجِد» (84) به هنگام شركت در مساجد خود را زينت كنيد و زينتهاى خود را برگيريد. با لباس پاكيزه و معطّر وارد مسجد شويد.
چنانكه سفارش شده زنان به هنگام نماز، زيورهاى خود را همراه داشته باشند و با آنها خود را زينت كنند. (85)
حتّى به مسأله مسواك توجه شده و در روايات مىخوانيم: نماز با مسواك، هفتاد برابر نماز بدون مسواك است. (86) و فرمودهاند قبل از رفتن به مسجد سير و پياز نخوريد (87) كه بوى دهان شما ديگران را اذيّت نكند و مردم را از مسجد فرارى ندهد.
به هرحال اين نمازِ اسلام است و اين نمازِ ما. نمازى كه يا نمىخوانيم، يا غلط مىخوانيم، يا بىتوجه مىخوانيم و يا بدون جماعت و يا در آخر وقت!!
مساجد كه زمانى ابراهيم و اسماعيل و زكريا خادمش بودند (88) و مادر مريم نذر مىكند فرزندش خادم مسجد باشد، (89) مىرسد به جائى كه خادمانش غالباً افرادى از كار افتاده و پير و مريض و فقير و بىسواد و گاه بداخلاق هستند! راستى چرا غبارروبى حرم امام رضاعليه السلام افتخار است، اما غبارروبى خانه خدا هيچ!
چرا بايد مساجد ما به گونهاى باشد كه هركس وارد مىشود غم و اندوه و كسالت او را بگيرد؟ مگر مسجد عزاخانه است و يا مجلس فاتحهخوانى كه همواره پارچه سياه بر در مسجد آويزان باشد؟
البتّه بحمداللّه در چند سال اخير حركتى در مساجد پيدا شده و بسيارى از آنها مجهز به كتابخانه و صندوقِ قرضالحسنه و ديگر امور خدماتى شدهاند.
چه زيباست حديثى كه مىفرمايد: روز قيامت سه چيز از مردم شكايت مىكند: عالمى كه مردم به او مراجعه نكنند، قرآنى كه در منزل باشد اما تلاوت نشود و مسجدى كه مورد بىاعتنايى مردم واقع شود. (90)
سخن در باب مسجد بسيار است و اخيراً كتابى تحت عنوان سيماى مسجد در دو جلد تأليف شده است كه جايگاه مسجد را در جامعه اسلامى روشن مىكند. اما در يك كلام مسجد در صدر اسلام محل اجتماع مسلمين براى تصميمگيرىها و مشورتها، براى كسب علم و دانشها، پايگاه رزمندگان و جهادگران، محل رسيدگى به مشكلاتِ فقراء و بيماران، مركز قيام عليه حكومتهاى ظالم و ايراد خطابههاى تند عليه آنان بوده است.
همين جايگاهِ رفيع مسجد بوده است كه در طول تاريخ، مسلمين بهترين معمارىها را در ساخت مساجد خود بكار برده و براى اداره مساجد اموال بسيارى را وقف مىكردهاند، تا مساجد همواره آباد و سرپا باشند.
نيّت
اولين ركن نماز نيّت است.
نيّت، يعنى آنكه بدانيم چه مىكنيم و چه مىگوييم و براى كه و چه حركت مىنمائيم.
ارزشِ هر كارى به نيّت و انگيزه آنست، نه فقط صِرف عمل. لذا حساب كسى كه بخاطر حفظ نظم و احترام به قانون، پشت چراغ قرمز مىايستد از حساب كسى كه از ترس پليس يا جريمه مىايستد جداست. در همه عبادات و خصوصاً نماز، نيّت جايگاه ويژهاى دارد و اصولاً چيزى كه يك كار را عبادت مىكند، نيّتِ الهى آن كار است كه اگر آن نيّت نباشد، هرچه هم ظاهر كار خوب و صحيح باشد، امّا ارزش عبادت ندارد. پيامبر گرامى اسلام در اين باره مىفرمايند:
«اِنَّمَا الْاَعْمالُ بِالنّيَّات» (91)
كارها به واسطه انگيزهها ارزش پيدا مىكند وبا آنها سنجيده مىشود.
آرى، فرق مادى يا معنوى بودن يك كار، در تفاوت نيّتها و هدفهاست.
نيّت خالص
نيّت خالص آن است كه انسان فقط براى خدا كار كند و در عمق جانش هدفى جز او و رضاى او نداشته و از مردم انتظار تشكر يا پاداش نداشته باشد. (92)
نانى كه اهل بيت رسول خداعليهم السلام در چند شب پىدرپى هنگام افطار به يتيم و اسير و فقير دادند، ارزش مادّىِ زيادى نداشت، اما چون خالصانه بود خداوند بخاطر آن يك سوره نازل كرد. (93)
و عطّار نيشابورى در مورد آن مىگويد:
گذشته زين جهانوصف سنانش
گذشته زآن جهان وصف سِه نانش
در تاريخ مىخوانيم كه كسى در جبهه كشته شد و همه گفتند: او شهيد است، اما حضرت فرمودند: او «قَتيل الحِمار» است، يعنى كشته راه الاغ! مردم تعجّب كردند، اما حضرت فرمود: هدف او از آمدن به جبهه، خدا نبود، بلكه چون ديد دشمن سوار بر الاغ خوبى است، با خود گفت: او را مىكشم و الاغش را به غنيمت مىبرم، اما موفق نشد و آن كافر اين مسلمان را كشت، پس او «قَتيل الحِمار» است. (94)
خالص كردن نيت، كارى بس دقيق و مشكل است. گاهى افكار غيرخدائى چنان در عمق جان انسان رسوخ مىكند كه خود انسان هم متوجّه نيست، و لذا در روايت آمده است: ريا و شرك از حركت مورچه سياه در شب تاريك بر سنگ سياه، آرامتر و دقيقتر است. (95) چه بسيار افرادى كه به خيال خود قصد قربت دارند، اما هنگام فراز و نشيبها معلوم مىشود كه قصد آنها صددرصد خالص نيست.
به قول علاّمه شهيد مطهرى، نيّت يعنى خودآگاهى، و ارزش عبادت به معرفت و آگاهى است. در روايات مىخوانيم:
«نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ» (96)
نيّت مؤمن از عمل او بهتر است.
همانگونه كه در مقايسه جسم و روح، روح مهمتر از جسم است و انسانيتِ انسان به روح اوست، در مقايسه عمل و نيّت، نيّت مهمتر از خود عمل است، چرا كه روحِ عمل است.
نيّت به قدرى ارزش دارد كه اگر انسان نتواند كار خيرى را انجام دهد، امّا نيّت آنرا داشته باشد كه انجام دهد، خداوند پاداش آنرا به او مىدهد.