-
معنا در معماری2
کریستیان نوربرگ شولتز
چنین موقعیت ویران گریناشی از برخی بدفهمی های بنیادینی است که تاثیر قطعی بر عصر فرا-قرون وسطایی داشتهاست . این بد فهمی ها بر مفهوم آزادی متمرکز شده است . اگر آزادی معنایی دارد ،باید به معنای "آزادی در انتخاب بین کیفیت ها باشد" ، آزادی که در هر جامعه محدودیتهای خودش را دارد . اما در عوض ، ما همواره آزادی را بیشتر به معنای "رهایی از فرم" قلمداد کرده ایم . انسان مدرن به تمامی فرمها به عنوان تحدید و مانع توجه دارد ؛این فرمها ممکن است تعامل انسانی ، لباس پوشیدن ، زبان ، هنر یا مذهب باشد .
هنرمندان همواره قربانی بدفهمی های واحدی هستند . آنها ، امروزه ، به جایکمک به انسان در ساخت دنیایی مشترک و با معنا ، عموما هدفشان "خود – بیانگری" است . در هر حالی که صرفا زمانی اهمیت واقعی خود را می یابد که خود ( ذات ) را متعالیسازد .
آزادی هنری و رفتاری به یقین از نیاز به موازنه با منطق سخت علم وابزار سالاری خشک فناوری سرچشمه می گیرد ، اما موقعیت به ندرت رضایت بخش است . گیدین از این امر با عنوان "شکاف میان اندیشه و احساس" یاد می کند . اندیشه ی مدرنجهان را در چهارچوبی شبه علمی منجمد ساخته است ، و احساسات ما به سوی فرمها ونمادهای مشترک بیشتر از این جهت داده نشده اند ؛ بلکه به شکل طغیانهای فردی ونامفهوم ظاهر می شوند . انسان معاصر تنها قادر است در سطحی منطقی نما ارتباط برقرارکند و کمبود پرورش و رشد فرهنگی موجب کم شدن ارتباط او شده است . نتیجه آن است کهما خودمان را دست کم بگیریم . فیلم ها و ادبیات معاصر انسان را نفرت اور ، بی اخلاقو فاسد معرفی می کنند ، که این امر نتیجه ی طبیعی تحلیل یک جانبه از "حقیقت" علمیاست . معمولا اندیشه ی حقارت بشر با این گفته که صداقت براب بهبود جهان الزامی استیا اشاره به نیاز انسان به ازادی ، دفاع شده است . اما باید پرسید: صداقت داشتن بهچه چیزی ؟ صداقت به " نهاد بشری" توصیف بی معنایی است و نیز "صداقت به انسان معاصر" ، در جهانی با سه میلیارد ساکن ، معنای دقیقی ندارد . بنابراین ، ما پیوسته بافرآورده های فرهنگی ، که پندارهای پریشانی از اشتراک بشری می سازند ، مواجه هستیم ،فراورده هایی که ویژگی ای به شدت ویرانگر دارند . البته ، قبل از هر چیز باید گفتمن قصد حمله به اندیشه و علم را ندارم ، و نیز هدفم انتشار تفکر عرفانی جدیدی نیست . موضع گیری های تخصصی شده و نیز توجه به پیشرفت فرا جادویی و احساسات پر طمطراقلازم اند ، اما این خطر وجود دارد که ما موضع گیری ویژه ای را غالب سازیم . از اینرو ، من می کوشم تا نشان دهم که عصر فرا – قرون وسطایی با وجود تمامی پیشرفت هایمادی اش فرو ریخته ، زیرا از جنبه های حیاطی بشر دست کشیده ، آن هم به خاطر مفهومیاز آزادی که به غلط درک شده است . فرو پاشی نظام های نمادین غیر توصیفی ، اساسفرهنگ را منهدم ساخته و به بی نظمی ای بشری منتهی شده است .
از این منظر ،گرایش های امروزی در معماری دورنمای گسترده تری یافته است . این که بسیاری ازمعماران دیگر نمی توانند خودشان را با رضایت از برآورده کردن نیازهای فیزیکی بشرقانع کنند ، به آن دلیل است که شک و تردید به برداشت فرا- قرون وسطایی از عالمافزایش یافته است . ذکر این نکته جالب است که گرایش های جدید خودشان را پیش از جنگو از جمله در آثار لوکوربوزیه و آلتو نشان دادند . از این رو ، اگر ما جنگ را عاملاین مشکل منظور کنیم ، نگرشی سطحی است . همانگونه که دیدیم ، توضیح این امر درمسائل عمیق تری نهفته است . لذا سردرگمی فعلی در معماری ، که اساسا سازنده است ،بیان کننده آرزوی باز یافتن تاویل کامل تری از مفهوم "معماری" است . ما صرفا از اینکه ساختمانهایمان را عملکردی بسازیم خشنود نمی شویم غ بلکه می خواهیم آنها "بامعنا" هم باشند . اما اصطلاح "معماری با معنا" شامل چه چیزهایی است ؟
معماری، به مثابه اثر هنری ، واقعیت ها یا ارزشهای برتری را متعین می سازد . معماری بیانتصویری از ایده ها به دست می دهد ، ایده هایی که چیزی را برای بشر معنا دار می کنند، چرا که به واقعیت "سامان می بخشند." صرفا از طریق چنین نظمی و تنها توسط تشخیصوابستگی دو سویه ، چیزها با معنا می شوند . چنین ایده هایی که احتمالا اجتماعی ،علمی، فلسفس یا مذهبی اند . دیدیم که عملکرد گرایی آغازین ، در واقع ، عملکرد خالصرا با گسترده کردن مفهوم فضا ، که دیدگاه علمی – منطقی از جهان را نمادین می کرد ،تعالی بخشید ، و متوجه می شویم که این امر با چنین دیدگاهی قیام و نیز سقوط می کند . گرایش های جدید در معماری نشان می دهند که برداشت جدیدی از عالم شکل گرفته است ،برداشتی که معماران در شکل دهی به آن مشارکت دارند . توصیفات جزئیات محتوای این امرهنوز زود است ، اما تا آنجا که من تشخیص می دهم ، این گرایش ها به ویژه تقسیم وظایفواضح و جدیدی میان هنر و علم را شامل می شود ، در حالی که سیاست ها ، که اخیرا نقشنامعلوم شبه علمی و شبه مذهبی داشته اند ، بیشتر به پشت پرده خواهند رفت . کشورهاییکه اجازه می دهند سیاست ها غلبه یابند عملا با بی روحی چشم گیری هویت یافته اند ،نه لزوما به این دلیل که بشر مظلوم واقع شده بلکه به دلیل آنکه به تجلیات زندگیواقعا اهمیت داده نشده است . برداشت آینده از جهان مطمئنا از عصر فرا – قرون وسطاییعناصر زیادی می گیرد ، که بالاتر از تمامی آنها ایده ی عالمی پویا و "گشوده" قراردارد . بنابراین ، ما به ندرت جدایی از مفهوم فضا را در برداشت عملکرد گرایانهتجربه خواهیم کرد و تا اندازه ای از تمایز و انسانی شدن سخن خواهیم گفت .
درهر حال حاضر بهترین راه ترجمه معماری انست که بگوییم معماری مطالبه ی غیر دقیقیبرای "کیفیت های محیطی" است . تجربه نشان داده است که فضای خنثی و همگن عملکردگراییامکانات کمی برای استقرار زندگی متنوع در اختیار می گذارد . جای بسی تعجب است کهسیاست مداران و طراحان به اجبار پذیرفته اند که انسانها از واحدهای همسایگی دقیقاطراحی شده ی آنها خسته شده اند . انسان یا در آرزوی جاده های باریک و میدانهای بدونقاعده ی شهرهای قدیمی ای است که از آنها می اید یا به سوی طبیعت گرایش دارد . هر دوگرایش نشانه های ارزشمندی از فهوم فضا را که خارج از عملکرد گرایی رشد کرده ارائهمی دهند . به منظور درک بهتر معنای این امر ، ما ناگزیریم ، در وهله ی نخست ، بهبرخی مفاهیم فضایی اولیه نگاهی بیاندازیم .
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن