مقدمه
در سال های اخیر بیانیه ها و مقالات متعددی در زمینه اصول معماریسبز توسط محققان مختلف در سراسر دنیا به رشته تحریر درآمده است. اغلب این بیانیه هابا اختلاف اندک موضوعاتی را در زمینه تشویق طراحان به حفاظت از انرژی ونیز در نظرگیری ویژگی های محلی مکان و کار با کاربران ساختمان و جوامع اطراف آن تثبیت نمودهاند. معماران انگلیسی، برندا و روبرت ویل در کتاب خویش با عنوان «معماری سبز: طراحیبرای آینده ای آگاه از انرژی» یکی از ساده ترین و صریح ترین چارچوب ها را برایمعماری سبز مطرح نموده اند. آن ها این اصول را با استفاده از مثال های مختلف ازطراحی ساختمان در اروپا انگلستان و امریکا نشان داده اند. ایشان بر فراگیری ازمعماری بومی تأکید زیادی داشتند، معماری که در تجربه نسل های متمادی ساکن یک منطقهو اقلیم ویژه در آن نهفته است .
اطلاعات بیشتر در مورد اصول معماری سبز و نحوه اجرا آن در بسیاریاز پایگاههای اینترنتی از جمله «موسسه آمریکایی کمیته معماران در موضوعات مختلفزیست محیطی» شورای «ساختمان سازی سبز امریکا» و در اروپا وانگلستان «منازل پایدار » نیز وجود دارد. فرآیند سبز در معماریفرآیندی کهن میباشد، برای مثال از هنگامی که انسان های غار نشین برای اولین بار پیبه این مسئله بردند که انتخاب غاری رو به جنوب از لحاظ دمای محیط بسیار مناسب تر ازغاری می باشد که دهانه آن به سمت شمال است. موضوع جدید درک این مهم است که معماریسبز برای محیطهای مصنوع و انسان آفرینش بهترین فرآیند برای طراحی ساختمان هاست؛ بهگونه ای که تمام منابع وارده به ساختمان، مصالح آن، سوخت یا اشیا مورد استفادهساکنان، نیازمند پدید آوردن یک معماری پایدار هستند. بسیاری از ساختمان های موجودحداقل یکی از ویژگی های متعدد و قابل تشخیص معماری سبز را درون خویش دارند، با اینحال،تنها تعداد اندکی از این بناها کل این فرآیند کامل را دارا می باشند.
بطور کلی فرآیند سبز اینگونه مطرح می شود که تمامی موضوعات بهیکدیگر وابسته بوده و در هر تصمیم گیری باید تمامی جنبه های آن مورد بررسی قرارگیرد و بدین ترتیب،ایده بررسی اصول بصورت مجزا با آن در تضاد قرار می گیرد . درمجموع اصول گوناگونی در ایجاد هر نوع سازه مطرح است که نقاط مشترک فراوانی را برایبحث دارامی باشند،
با این حال موضوعات ارائه شده مجموعه ای از اصول مختلفی هستند کهدر نظر گرفتن آنها سبب ایجاد توازن و پدید آمدن معماری سبز خواهد شد .
اصل اول : حفاظت ازانرژی
هر ساختمان باید به گونه ای طراحی و ساخته شود که نیاز آن به سوختفسیلی به حداقل ممکن برسد .
ضرورت پذیرفتن این اصل در عصرهای گذشته بدون هیچ شک و تردیدی باتوجه به نحوه ساخت و سازها غیر قابل انکار می باشد و شاید تنها به سبب تنوع بسیارزیاد مصالح و فن آوری های جدید در دوران معاصر چنین اصلی در ساختمان ها به دستفراموشی سپرده شده است و این بار با استفاده از مصالح گوناگون ویا با ترکیب هایمختلفی از آنها، ساختمان ها، محیط را با توجه به نیاز های کاربران تغییر میدهند .
اشاره به نظریه مجتمع زیستی نیز خالی از لطف نمی باشد، که ازفراهم آوردن سر پناهی برای درامان ماندن در برابر سرما و یا ایجاد فضایی خنک برایسکونت افراد سرچشمه می گیرد ، به این دلیل و همچنین وجود عوامل دیگر مردمانساختمانهای خود را به خاطر مزایای متقابل فراوان در کنار یکدیگر بنا می کردند .
ساختمان هایی که در تعامل با اقلیم محلی و در تلاش برای کاهشوابستگی به سوخت فسیلی ساخته می شوند ، نسبت به آپارتمانهای عادی امروزی ، حاملتجربیاتی منفرد و مجزا بوده و در نتیجه ، به عنوان تلاشهای نیمه کاره برای خلـقمــعـــماری سبــز مطــرح می شوند. بسیاری از این تجربیات نیز بیشتر حاصل کار وتلاش انفرادی بوده؛ و بنابراین روشن است به عنوان اصلی پایدار در طراحی ها و ساخت وسازهای جامعه امروز لحاظ نمی گردد.
اصل دوم : کار بااقلیم
ساختمان ها باید به گونه ای طراحی شوند که قادر به استفاده ازاقلیم و منابع انرژی محلی باشند .
شکل و نحوه استقرار ساختمان و محل قرار گیری فضاهای داخلی آن میتوانند به گــونــه ای باشد که موجب ارتقاع سطح آسایش درون ساختمان گردد و در عینحال از طریق عایق بندی صحیح سازه ، موجبات کاهش مصرف سوخت فسیلی پدید آید. این دوفرآیند مذکور ناگزیر دارای هم پوشانی و نقاط مشترک فراوان می باشند .
پیش از گسترش همه جانبه مصرف سوخت فسیلی ، چوب منبع اصلی انرژی بهحساب می آمد که هنوز هم حدود 15 درصد از انرژی امروز را نیزتأمین می کند. هنگامیکه چوب کمیاب و نایاب شد برای بسیاری از مردم امری طبیعی بود که در راستای کاهشنیاز به چوب ، برای تولید گرما از گرمای خورشید کمک بگیرند . شهرهای یونانی همچون «پیرنه» مکان شهر را به گونه ای تغییر دادند که از ورود سیل به شهر جلوگیری شود ، وشبکه ای مستطیل شکل با خیابانهای شرقی ـ غربی را احداث نمودند که به ساختمان هااجازه جهت گیری به سمت جنوب و استفاده از نور مطلوب خورشید را می داد.
رومی ها نیز پیروی از اصول طراحی خورشیدی را با آموختن از تجربیاتیونان ادامه دادند ؛ اما آنها پنجره های شفاف که اختراع قرن اول پس از میلاد بودرا نیز برای افزایش گرمای بدست آمده بکار گرفتند، با افزایش کمبود چوب به عنوانسوخت ، استفاده از نمای رو به جنوب در ساخت منازل ثروتــمـنـدان و هـمـچنینحمامهای عـمومی شهـر نیز مـتـداول شــد .
سنت طراحی با توجه به اقـلـیـم بـرای ایجاد آسایش درون ساختمان بهقوانین گرمایش محدود نمی شد بلکه در بسیاری از اقـلـیــم ها معماران ملزم بهطـراحـی فـضایی خنک برای پدید آوردن شرایطی مطلوب در داخل ساختمان بود . راه حلمعــمول درعـصـر حاضر ، یعنی استفاده از سیستم های تهویه مطبوع هوا ، تنها فرآیندیناکار آمد در تقابل با اقلیم به شمار می رود و در عین حال همراه با مصرف زیاد انرژیمی باشد ، که حتی به هنگام ارزانی و فراوانی انرژی به دلیل آلودگی حاصل از آن امریاشتباه بشمار می آید.
اصول سوم : کاهش استفاده از منابعجدید
هر ساختمان باید به گونه ای طراحی شود که استفاده از منابع جدیدرا به حداقل برساند و در پایان عمر مفید خود ، منبعی برای ایجاد سازه های دیگربوجود بیاورد .
گر چه جهت گیری این اصل ، همچون سایر اصول اشاره شده به سویساختمانهای جدید است ، ولی باید یادآور شد که اغلب منابع موجود در جهان در محیطمصنوع فعلی بکارگرفته شده اند و ترمیم و ارتقاء وضعیت ساختمانهای فعلی برای کاهشاثرات زیست محیطی ، امری است که از اهمیتی برابر با خلق سازه های جدید برخوردار است . این نکته را نیز باید مورد توجه قرار داد که تعداد منابع کافی برای خلق محیط هایمصنوع در جهان وجود ندارند که بتوان برای بازسازی هر نسل از ساختمان ها، مقداریجدید از آنها را مورد استفاده قرار داد .
این استفاده مجدد میتواند در مسیر استفاده از مصالح بازیافت شدهیا فضاهای بازیافت شده شکل بگیرد، بازیافت ساختمان ها و عناصر درون آنها بخشی ازتاریخ معماری است . صومعه سانتا الباس که در سالهای 1077 و 1115 میلادی بازسازیگردیده ، از آجرهای خرابه های یک ساختمان رومی در نزدیکی خود استفاده نمود. چارچوبهای چوبی که در قرون وسطی به کار گرفته شدند ،قطعاتی چوبی بودند که بریده و درکارگاه نجاری به یکدیگر وصل شده و کد گذاری می شدند و آنگاه از هم جدا شده و بهساختمان ها انتقال داده می شدند. استفاده از این روش بدین معنی بود که در صورت لزوممی توان بخشهایی از ساختمان قرون وسطایی را جا به جا نموده ؛ حتی امروزه نیز میتوان آنها را به مکانی دیگر منتقل کرد . گاهی اوقات کل سازه ساختمان به منظور بناکردن ساختمانی جدید جابجا می گردید. برای مثال در هنگام ساخت موزه ویکتوریا و آلبرتدر لندن، به ساختمان قبلی موجود در سایت دیگر نیازی نبود و در سال 1865 پیشنهادواگذاری این ساختمان فلزی به مسئولان محلی شمال ، شرق و جنوب لندن با هدف برپایی یکموزه محلی در مکانی جدید ارائه گردید. مسئولان شرق لندن این پیشنهاد را پذیرفتند وساختمان این موزه محلی در 1872 تکمیل گردید که امروزه این مکان به موزه کودکان بدلگردیده است.
در اغلب مواردی که دسترسی به منابع جدید به حداقل می رسد روش هاییکشف می شوند که با آن ها می توان ساختمان هایی که برای یک منظور ساخته شده اند برایمقاصد دیگر استفاده شوند، با این حال بعضی تغییرات ضروری می توانند باعث تغییر شکلاصلی سازه یا ساختمان شود. این موضوع برای کسانی که علاقمند به حفاظت و نگهداریدائمی از ساختمان ها هستند یک فاجعه به حساب می آید و این سوال در ذهن نقش می بنددکه آیا یک ساختمان به این علت که زمانی دارای کاربری ارزشمندی بوده است باید هموارهبدون تغییر باقی بماند یا باید برای حفظ بازدهی و کارایی تغییرات الزامی را در آنانجام داد؟ یک فرآیند سبز ممکن است در بررسی این موضوع قضاوت را تنها براساس منابعموجود ممکن بداند. اگر منابع مورد نیاز برای تغییر یک ساختمان کمتر از منابع موردنیاز برای تخریب و بازسازی آن باشد باید از این تغییرات استقبال نمود. با این وجوداین موضوع باعث عدم احترام و بزرگداشت اهمیت تاریخی سازه نمی شود. به علاوه ممکناست این سازه ها دارای ارزش دیگری نیز باشند که توجه به آن ها الزامی است. اینمشکلات در تغییر ساختمان های موجود به منظور آماده ساختن آن ها برای هماهنگی بانیازهای جدید بخصوص در مورد بهبود وضعیت ساختمان از لحاظ عملکرد و کارایی که ممکناست به تغییر ظاهر آن منجر شود با تناقض و تضادهای بیشتری آشکار می شود. تغییر دربعضی از ساختمان های قدیمی برای کاربردی های جدید می تواند هزینه ها و مشکلات خاصیرا با خود همراه داشته باشد. با این حال مزایای حاصل از استفاده مجدد از اینساختمان های بزرگ در کنار یکدیگر و درون یک محیط شهری می تواند بر این مشکلات وهزینه ها غلبه نماید. نوسازی ساختمان ها ی موجود در شهرهای بزرگ و کوچک همچنین میتواند موجب حفاظت از منابع مورد استفاده جهت تخریب و بازسازی ساختمان و بدین ترتیبجلوگیری از تخریب جامعه شود.
اصل چهارم : احترام بهکاربران
معماری سبز به تمامی افرادی که از ساختمان استفاده می کنند احتراممی گذارد.
به نظر می رسد که این اصل ارتباط اندکی با آلودگی ناشی از تغییراتاقلیم جهانی و تخریب لایه ازن داشته باشد . اما فرآیند سبز از معماری که شاملاحترام برای تمامی منابع مشترک در ساخت یک ساختمان کامل هستند انسان را از اینمجموعه خارج نمی نماید. تمام ساختمان ها توسط انسان ها ساخته می شوند اما در بعضیاز سازه ها حقیقت حضور انسان محترم شمرده می شود، در حالی که در برخی دیگر تلاشبرای رد ابعاد انسانی در فرآیند ساخت مشاهده می شود.
در ژاپن تعدادی روبوت نقش انسان را در ایجاد و طراحی ساختمان هابر عهده گرفته اند، اما برای یک روبوت کارآیی مؤثر در مورد پروژه ، شامل اجرای یکوظـیـفـه خـاص مــی باشد که می تواند آن را به دفعات تکرار کرد. اما در مقیاسیمتفاوت یک انسان به عنوان معمار همچنان می تواند بر مهارت خود بر انجام تعدادبسیاری از کارهای نامرتبط اعتماد کند.
احترام بیشتر به نیازهای انسانی و نیروی کار، می تواند در دو مسیرمجزا مورد تجربه قرار گیرد. برای یک ساختمان ساز حرفه ای توجه به این نکـته ضرورتدارد که ایمنی و سلامت مصالح و فرآیند های شکل دهنده ساختمان به همان میزان که برایکارگران و یا استفاده کنندگان آن مهم است برای کل جامعه بشری نیز از اهـمـیتبـســزایی بـرخوردار می باشد. معماران به تدریج از وجود سم های مختلف در سایت هایساختمانی آگاه شده اند و به تازگی استفاده از مواد عایـق دارای انواع cfc و یااستفاده از سایر مصالح خطرناک در ساختمان ممنوع شده است.
شکل دیگر مشارکت انسانی که نیازمند توجه است، اشتراک و دخالت مثبتکاربران در فرآیند طراحی و ساخت است، که چنانچه به طور موثر بکار گرفته نشود یکمنبع کارا و مفید به هدر رفته است. تعداد زیادی از ساختمان ها از این انرژی بهرهبرده اند و نتایج حاصل از آن نیز موجب رضایت در خلـق ساختمان های بزرگ شده است.
اصل پنجم : احترام بهسایت
هر ساختمان باید زمین را به گونه ای آرام و سبک لمس کند.
معمار استرالیایی گلن مورکات این جمله عجیب را بیان می کند که: ساختمان باید زمین را به گونه ای آرام و سبک لمس کند. این گفته یک ویژگی از تعاملمیان ساختمان و سایت آن را در خود دارد که برای فرآیند سبز امری ضروری است و البتهدارای ویژگی های گسترده تری نیز می باشد. ساختمانی که انرژی را حریصانه مصرف می کندآلودگی تولید می کند و با مصرف کنندگان و کاربران خویش بیگانه است در نتیجه هرگززمین را به گونه ای آرام و سبک لمس نمی کند.
تفسیری صریح تر از این گفته چنین است که نـمی توان هر ساختمان رااز درون سایت ساخته شده در آن خارج نمود و شرایط قبل از ایجاد ساختمان را دوباره درسایت احیا کرد. این نوع ارتباط با سایت در سکونتگاههای سنتی اعراب بادیه نشین دیدهمی شود؛ سبکی و آرامش موجود در میان آن ها در لمس زمین فقط در جابجایی خانه ایشاننهفته نبود، بلکه شامل مصالح مورد استفاده ایشان و دارایی هایی که با خود حمل میکردند نیز می گردید. سیاه چادر اعراب بادیه نشین از پشم بزها ، گوسفندان و شترانایشان تولید می شد، هنگامی که این چادر ها برپا می گردید با ایجاد سطح مقطع بسیارکارا از لحاظ ایرودینامیکی از تخریب آن در بادهای شدید جلوگیری می شد؛ چادر باطنابهای بلند در جای خود نگهداری و تیرهای چوبی بسیار اندکی در آن بکار گرفته می شدچرا که چوب در صحرا منبعی بسیار کمیاب بحساب می آمد.
در حالی که در جوامع شهری، زندگی بومی و سنتی خود را برای یکجانشینی ترک کرده اند و معماران وارد عرصه طراحی شده اند، هنوز نیز برای ایجادنمایشگاههای مختلف و دیگر فعالیت های فرهنگی نیازی مستمر به سازه های موقت وجوددارد. این قبیل سازه ها اغلب، شکل چادر بادیه نشینان را بخود می گیرد . طراحی صورتگرفته توسط معماران هلندی برای فستیوال 86 در سونسبیک ، این سازه برای حفاظت ازمجسمه های شکستنی واقع در خارج ساختمان طراحی شده بود و به علاوه بادی به گونه ایطراحی می شد که به چشم نیاید. دراین سازه از چهارنوع مصالح یعنی بتن پیش ساخته برایپی ها ، شیشه های شفاف برای دیوارها و سقف فولاد برای خرپاها و اتصالات و سیلیکونرزینی برای اتصال صفحات شیشه به یکدیگر استفاده شد. باله های شیشه ای نیز بهدیوارهای شیشه ای چسبانده شده بودند تا صلبیت بیشتری را ایجاد کند و همچنین مکانیرا برای اتصال خرپاهای فلزی سبک حامل سقف شیشه ای فراهم نماید. کف ساختمان زمینعادی بود و برای جلوگیری از گل شدن فقط با چوب پوشانده شده بود. پس از پایانفستیوال این ساختمان دوباره از یکدیگر جدا گردید و پی آن نیز از محل خارج و خاکبرداشته شده به جای خود بازگردانیده شد؛ بدین ترتیب زمین سایت بدون هیچ تغییری بهوضعیت پیش از برگزاری فستیوال بازگشت. این ساختمان را می توان برای استفاده در هرنمایشگاه یا فستیوال دیگر به کار گرفت و یا اعضای آن را می توان درهر سازه دیگرمورد استفاده قرار داد.
اصل ششم: کلگرایی
تمامی اصول سبز، نیازمند مشارکت در روندی کل گرا برای ساخت محیطمصنوع هستند.
یافتن ساختمان هایی که تمام اصول معماری سبز را خود داشته باشند کار ساده ای نیست. چرا که معماری سبز هنوز بطور کامل شناخته نشده است. یک معماری سبز باید بیش از یک ساختمان منفرد قطعه خود را شامل شود و باید شامل یک شکل پایدار از محیط شهری باشد. شهر، موجودی فراتر از مجموعه ساختمان هاست؛ در حقیقت آن را می توان بصورت مجموعه ای از سامانه های در حال تعامل دید – سامانه هایی برای زیستن و تفریح – که بصورت شکل های ساخته شده دارای کالبد می باشند و با نگاهـی دقـیـق بـه ایـن سامانه ها اســت کـــه مـی تـوانیـــم چهــــره شهـــر آیــنده را تـرسـیـم نـمایـیـم.