گفت و گو با نصرالله کمالیان ، استاد دانشگاه تهران نماینده دوره هشتم مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون عمران
دکترنصرالله کمالیان، استاد ۶۲ ساله دانشگاه تهران که در دوره هشتم مجلس شورای اسلامی عضو کمیسیون عمران نیز بود می گوید: در ایران هر روز ۱۰ تا ۱۲ زلزله زیر چهار ریشتر ثبت می شود و موقعیت جغرافیایی کشورمان سبب می شود که وقوع زلزله به روز و زمان خاصی محدود نشود و هر زمان باید منتظر زلزله باشیم. او که اینک شرکت لرزه نگاری پارسیان را اداره می کند، می افزاید: با توجه به استقرار زیرساخت های مختلف کشور در منطقه تهران وقوع زلزله تهران می تواند در چنین جمعیتی متراکم به موضوع بحرانی تبدیل شود که دیگر یک زلزله نیست و باید نام آن را «زلزله ایران» بنامیم. این زلزله شناس کشورمان که مدت ها رییس مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران نیز بوده است پس لرزه های متعدد در منطقه کاکی را طبیعی توصیف می کند و آن را ناشی از نوع پوسته زمین در بوشهر که از جمله مناطق نفت خیز است می داند.
این روزها پس از وقوع زلزله کاکی که روز سه شنبه روی داد و بعد زلزله گشت که باز هم در روز سه شنبه روی داد مردم به شوخی به هم می گویند این سه شنبه کجا زلزله می آید. این در حالی است که همین دیروز نیز زلزله یی پنج ریشتری فارس و زلزله یی دیگر اصفهان را لرزاند. آیا تناوب زلزله ها را می توان باور کرد؟
آنچه اینک مردم شاهد آن هستند زلزله هایی با بزرگای بالای چهار ریشتر است وگرنه ما هر روز شاهد ثبت زلزله هایی هستیم. حداقل ۱۰ تا ۱۲ زلزله زیر چهار ریشتر در روز ثبت می شود. آن زمان هم که زلزله یی بزرگ به وقوع می پیوندد ثبت پس لرزه های آن فراوان می شود. بنابراین باید توجه داشته باشیم که ما در کشوری زلزله خیز زندگی می کنیم. در شرایطی که کشور ما از لحاظ زمین شناسی دارد دیگر زمان و روزخاصی به وقوع زلزله اختصاص نمی یابد و هر روز باید منتظر زلزله باشیم. البته تناوب زلزله مطرح است کما اینکه هر ۳۰ سال منتظر یک زلزله شدید هستیم و این شامل تهران هم می شود. مدت هاست که منتظر وقوع زلزله در تهران هستیم ولی هنوز اتفاق نیفتاده است.
یعنی آنچه از جنوب، شرق و اینک مرکز ایران اتفاق می افتد یک منشا ندارد؟ آیا این زلزله ها را می توان به هم مرتبط دانست؟
باید توجه داشته باشیم که ایران تحت انرژی تکتونیک صفحه یی یا همان صفحات داخلی زمین و حرکات آن قرار دارد. ایران از چند جهت تحت فشار تکتونیکی قرار دارد که شامل صفحه موسوم به عربستان سعودی (حجاز) که به سمت شمال شرقی در حال حرکت است، صفحه موسوم به هندوستان که خود به سمت شمال در حرکت است و مقداری از این نیرو به شرق کشور ما فشار می آورد و حرکت صفحه اقیانوسی اقیانوس هند که آن هم به طرف شمال است. آثار حرکت این صفحه را در چابهار و مکران می توانیم شاهد باشیم. آثار فشار صفحه هندوستان و حرکت آن را در شرق کشور مثلادر خراسان، طبس و دشت بیاض شاهد هستیم. آنچه در سراوان هم شاهد بودیم زلزله یی ۸/۷ ریشتری بود که حاصل حرکت صفحه موسوم به هندوستان است. جمع این فشار ها بر مرکز ایران سرزمین ایران و به اصطلاح قاره اوراسیا را تحت تاثیر قرار می دهد. آنچه در سلسله جبال البرز نیز روی می دهد نتیجه حرکات همین صفحات زمین است. حال می توان چنین نتیجه گرفت که مجموع فشارهایی که حرکت این صفحه های درونی زمین به سرزمین ما می آورند زلزله هایی را رقم می زنند که همه به نوعی به هم مرتبط هستند اما در عین حال هم هر یک از زلزله ها مربوط به سیستمی مجزا از حرکات داخلی زمین است. برای مثال فشار صفحه شبه جزیره حجاز بر ایران بسیار شدید است و این صفحه هر سال سه تا پنج سانتی متر به سمت سرزمین ما حرکت می کند.
این سوال هم مطرح است که چرا زلزله کاکی تا این حد پس لرزه داشته که گاه همپای زلزله اصلی هم شدت داشته است؟
وضعیت در استان بوشهر و آن منطقه که لایه های درونی زمین متفاوت است و نتیجه آن پس لرزه های متعدد و بسیار است. اصولاآنچه در استان بوشهر روی داد حاصل نوع پوسته یی از زمین است که در آن منطقه داریم و مربوط به مناطق نفت خیز است. در این نوع پوسته از زمین گنبدهای نمکی زیرزمین وجود دارند و این گنبدهای نمکی مثل سنگ ها کاملاسخت نیستند. به نوعی سیال هستند. اما این سیالیت مثل آب و روغن نیست. شکل پذیر هستند ولی شکل پذیری آنها به شدت کند صورت می گیرد. فشار حرکت صفحات زمین در این منطقه سبب می شود این گنبدهای نمکی تا حد ممکن تغییر شکل داده و این فشار را تحمل کنند اما وقتی فشار از حد تحمل آن پوسته خارج می شود این انرژی به صورت زلزله یی آزاد می شود. معمولاهم این تخلیه انرژی با زمین لرزه هایی در حدود شش ریشتر به وقوع می پیوندد. زلزله دراین مناطق پس لرزه های بسیاری را به دنبال خواهد داشت که خود پس لرزه ها بزرگای قابل توجهی دارند.
آیا با توجه به اینکه اینک شاهد وقوع زلزله هایی در بوشهر (جنوب کشور)، سراوان (شرق کشور)، فارس و اصفهان (مرکز) و تسوج در آذربایجان شمال غربی و همین طور گیلان بوده ایم آیا ممکن است این تحرکات درون زمینی منجر به تغییراتی شود که بعد از آن در مناطق البرز مرکزی نظیر تهران هم شاهد وقوع زلزله هایی باشیم؟
اتفاقا گسل هایی که در آذربایجان غربی و شرقی شاهد فعالیت آن هستیم نرخ بالایی دارند و با توجه به نرخ تمرکز جمعیت در محدوده آنها و قرار گرفتن روستاهای مختلف خطرات بالاتری دارند تا نقاطی مثل «گشت» که تمرکز جمعیتی کمتری حول آنها استقرار گرفته است. اما کلانشهر تهران و همه شهرهای ادواری آن همه در دامنه جنوبی البرز قرار گرفته اند. تهران خود بین دو گسل جوان قرار گرفته است. یکی در شمال تهران که از طالقان تا فیروزکوه کشیده شده است و گسل مشافشم هم متاثر از آن است. در آنجا شواهد ساده زمین شناسی هم نشان از آن دارد که ارتفاعات شمال تهران توسط همین گسل ها ایجاد شده و باز می تواند این وضع را ادامه دهد. جنوب تهران نیز متاثر از گسلی است که از بویین زهرا تا کهریزک و ورامین و سپس کویر مرکزی کشیده شده است. این دو گسل جزو مهم ترین گسل ها هستند. تعداد زیادی گسل فرعی هم علاوه بر این دو وجود دارد. این گسل ها همه تهران را محاصره کرده اند و برای همین همیشه زلزله تهران مدنظر بوده است و تحلیل خطر زلزله تهران مطرح بوده و هست. این گسل ها امکان ایجاد زلزله یی با بزرگای هفت و بیشتر در مقیاس ریشتر را دارند. با توجه به تمرکز جمعیتی که تهران و اطراف آن به خود اختصاص داده است و با توجه به استقرار زیرساخت های مختلف کشور در این منطقه وقوع زلزله تهران می تواند در جمعیتی متراکم به موضوع بحرانی تبدیل شود که دیگر یک زلزله نیست و باید نام آن را «زلزله ایران» بنامیم.
الان وضعیت ما در زمینه مطالعه، رصد و آمادگی برای زلزله چگونه است. ما تجربه های تلخی چون ورزقان، بم، طبس، رودبار و نظایر آن داشته ایم.
واقعیت این است که ما به نسبت موقعیتی که از نظر طبیعی و زمین شناسی در آن قرار گرفته ایم تلاش چندانی برای ثبت و مطالعه زلزله ها نمی کنیم. جالب است که کشور ما که خود توان ساخت و تولید لرزه نگارها را دارد در حال وارد کردن لرزه نگارهاست. برای مثال ما از کشور آلمان، امریکا و کانادا در حال وارد کردن لرزه نگار هستیم. کشور آلمان براساس مطالعات زلزله شناسی هر پنج سال یک بار زلزله یی با بزرگای بالای پنج را تجربه می کند حال آنکه ما هر سال پنج زلزله بالای پنج ریشتر را تجربه می کنیم. این در حالی است که تعداد لرزه نگارهای مورد استفاده در کشورمان بسیار محدود و اندک است و نیاز ایران به صدها برابر بیشتر از دستگاه های موجود کشور است. این نکته را می توان درباره ثبت زلزله «گشت» در سراوان به وضوح دید که مسوولان اعلام کردند نزدیک ترین لرزه نگار به کانون این زلزله حوالی سد «زیردان» در نزدیکی زاهدان و صد کیلومتری محل وقوع بوده است و دیگر لرزه نگار نیز در چابهارکه بیش از ۳۰۰ کیلومتر با آن فاصله داشته قرار داشته است. بنابراین ما نسبت به کشورمان و موقعیت آن بسیار ضعیف عمل می کنیم.
شهرسازی انلاین