موضوع خیابان به عنوان فضای عمومی ، موضوع حساس و پر دامنه ای در قلمرو معماری و شهرسازی است . از جوانب مختلف و دیدگاههای متفاوت می توان از این عنصر فضای شهری تعاریف متفاوت ارائه نمود . خانم ها دکتر گیتی اعتماد و مهندس انوشه منصوری به همراه آقایان مهندسین علیرضا قهاری ، احمد سعید نیا ، و محمد حسین جهانشاهی در کنار دکتر مجید جوزانی مدیر عامل خانه هنرمندان با تخصص تئاتر و سینما ، در نشستی کوتاه و صمیمانه نظراتشان را بیان نموده اند . طبیعی است که این حرف و سخن ها می توانند به عنوان سرفصل بحث های اصلی تر و جدی تر قرار بگیرند ، ولی در همین حد هم بسیار مغتنم هستند . در این نشست خیابان ولیعصر تهران به عنوان مصداق بحث نظری دیده شده است و حاضرین در جلسه ، البته به اختصار ، در این خصوص نیز نظراتی اعلام نموده اند . در حقیقت ، هدف آن است که روش و روال نگاه به خیابان را با هم مرور کنیم . به خیابان نباید صرفا به عنوان یک کالبد نگاه کرد . خیابان را نباید در حد یک عنصر تک منظوره و تک ساحتی پایین آورد . خیابان عنصری است پویا و زنده که ده ها عملکرد شهری و زیبایی شناسانه می تواند داشته باشد . خیابان می تواند برشی از شهری تلقی شود با تمام خصوصیات آن و نشان دهنده آن
خیابان، ملاک شهر
گیتی اعتماد : خیابان عمومی ترین فضای شهری است در ایران ، بخصوص پس از ورود اتوموبیل و خیابان هایی که پس از رضا شاه به وجود آمد ، فضای عمومی که قبلا میادین و مساجد بودند ، کشانده شد به خیابان . علاوه بر این خیابان هم از نظر عملکردی هم از نظر هویت شهری و هم از نظر سیمای نقش مهمی دارد . وقتی شهری راتجسم می کنیم ، پیش از همه خیابان اصلی و فضایی را که آن ارائه می کند ، به نظر می آوریم . در قیاس بین شهرها ، عموما ، زشتی و زیبایی خیابان هایشان ملاک قرار گیرد . مثلا خیابان شریعتی یکی از زشت ترین خیابان های تهران است . عدم هماهنگی و آشفتگی در آن موج می زند .
در ویتنام یادم هست سیمای شهری سیگون را . سایگون هم شهری بزرگ است ، شاید با ۱۰ میلیون جمعیت و ۵ میلیون موتور سیکلت . خیلی شلوغ . من که دغدغه سیمای شهر را دارم این همه سیم کابل روی جداره خانه ها و ساختمان های عجیب بود ، ولی با این حال سایگون را به زشتی خیابان شریعتی ندیدم .نمی دانم چرا آن دلمردگی و آشفتگی را نداشت . البته شاید بخاطر حضور رنگ در بدنه ها بود . رنگ های ملایم همخوان . و طبیعت سبز محیط .
از یک خیابان چه انتظاری داریم
علیرضا قهاری : نخست باید دید که چه اولویت هایی از خیابان انتظار داریم . اساسا از خیابان در عصر اتوموبیل تعریف و برداشت خاصی وجود دارد : محور اتصال و ارتباط . ارتباط بین فضاها . شبکه آمد و رفت . بدون این شبکه شهر می شود یک مکعب . حالا اولویت کدام است ؟ زیبایی ؟ سهولت آمد و شد ؟ ماهیت خیابان اساسا چیست ؟ وقتی جاده شاهی را می بینیم ، آن را نشانه تمدن می دانیم . آن را محور اتصال دو پایتخت می بینیم ، نه محور زیبایی . خیابان را از گذر باید جدا کنیم . در خیابان های دو طبقه و چند طبقه ای که الان در بعضی جاها ، از جمله در تهران ، می سازند ، آیا باید دنبال زیبایی باشیم یا دنبال عملکرد ؟ در مقابل ، پل های اصفهان را داریم که برای اتصال دو فضا ساخته شده اند . ولی در زیبایی هم معروفیت جهانی دارند و امروز هم دیدن و گذر از کنارشان احساس خوبی به آدم می دهد . یا مثلا لاله زار یک موقعی خیابان تفریح و گذران وقت آزاد بود ، امروز خابانی است آزار دهده و پر از موتور سیکلت در این خیابان حتی کار هم نمی شود کرد . عملکرد خیابان کاملا عوض شده ، پس باید روشن کنیم که از یک خیابا چه انتظاری داریم . در همین تهران ، که مداوما در حال توسعه و رشد جغرافیایی است ، بدون این خطوط ارتباطی بزرگراه ها واقعا چه باید کرد ؟ پس ممکن است در نقاطی از شهر اولویت با سرعت باشد نه زیبایی . این موضوعی است که در برنامه ریزی های شهری باید روشن شود نه در معماری .
یک پل ساده هم باید معماری داشته باشد
دکتر جوزانی :متاسفانه در بسیاری از مواقع کار به برنامه ریزی ربط پیدا نمی کند . مدیران هستند که عمل می کنند و مسئولند . وقتی تهران را می ساختند ، سپردند دست مهندس عمران نه معمار و شهرساز . اگر فلان اتوبان را از بالای فلان خیابان یا بافت رد می کنید ، در حقیقت دارید شهر را داغان می کنید . مهندس فنی ، اساسا به این مسائل کاری ندارد . ولی من که در این شهر زندگی می کنم دغدغه این مسائل را دارم . الان هم وقتی فیلم رضا موتوری را دوباره می بینم ،تصاویری از ولیعصر را داریم که لذت بخش هستند . من معتقدم یک پل ساده هم باید معماری داشته باشد . چه ایرادی دارد اینهایی را که در داخل شهرها می سازیم زیبا هم باشند ؟ چرا الان نباید احساسی را داشته باشیم که رد شدن از کنار پل خواجو یا سی و سه پل داشت ؟ هم پل هستند و هم زیبایی و معماری دارند .
خیابان یعنی شهر
سعید نیا : تعبیر زیبایی شاید تعبیر کافی برای مطلوبیت و جذابیت و کیفیت خیابان نباشد .آنچه مطلوبیت و کیفیت محیط را به آدم منتقل می کند احتمالا با زیبایی متفاوت است . برخی خیابانها بسیار ساده اند شاید زیبای را تعبیر کنیم به وضوح ، شفافیت و حتی کارایی . ممکن است بگوییم کارایی زیبا است . خیابان را با این دید نمی توان سنجید خیابان یک فضای عمومی است . فضایی است بین فضای خصوصی (خانه ) و فضای عمومی تر (رفت و آمد ) . مکانی برای اوقات فراغت و تفریح . محل عبور و مرور هم هست . محل رخدادهای اجتماعی هم هست . مکانی است برای فعالیت های اجتماعی ، تجاری و فرهنگی . گالری ها ، سینماها و کارگاه ها ، یعنی شهر آنجاست . خیابان یعنی شهر ، در تعابیر جدید، یک زمانی بازار به عنوان شارع عام بود . همه چیز در آنجا بود . بازار ، مسجد ، سقف بالای سر . امروزه شهر انکشاف پیدا کرده ، گسترش پیدا کرده و تنوع یافته است . خیابان در زبان فارسی ، درست نقطه مقابل بیابان است . هر جا که جریان آبی جاری بود (در باغ ) خیابان نامیده می شود . مثل خیابان چهار باغ بست بالا و بست پایین در مشهد . در دوره هایی از تاریخ که زندگی بیرونی مردم شکل غالبی دارد، میدان ها نقش قوی تر پیدا می کنند . پاتوق می شوند . میعادگاهها و قرار گاه ها . و در دوره های متاخر خیابان چنین کارکردی می یابد . در خیابان همه سهم دارند : اتوموبیل سهم دارد ، پیاده هم سهم دارد . از خیابان مغازه دار هم سهم دارد، لوطی محل هم سهم دارد . بچه ، پیر ،زن و مرد و کارگر و کارفرما و همه و همه از خیابان سهم دارند . اگر همه اینها را بگیرید و تبدیل به سهم اتوموبیل کنید ، که در بسیاری جاها در ایران چنین شده است ، فاجعه است . بر عکسش هم همینطور ، باید چالش بین کاسب محل ، سواره و پیاده را در نظر داشته باشیم . و سهم آن بیکار و لوطی محل را .
سقف بازار را بردارید می شود خیابان
جهانشاهی : از موضع تاریخ ، میدان اهمیت داشته است . حکومت ، مسجد و سردر بازار به آن وصل می شد . این شکلی است که در تاریخ خودمان تجربه می کنیم . اگر سقف بازار را بردارید ، تبدیل به خیابان با مفهوم امروز می شود .
در خیابان های عصر صفوی چهارباغ موضوع منظر است . نقش دیگری ندارد . در جاهای دیگر چنین نیت خیابان در سنت پترزبورگ و پاریس فعالیتهای متفاوتی در خود دارد . وقایع اجتماعی از صبح تا نیمه های شب در آن اتفاق می افتد . شاید بهترین تصویر از خیابان را (جین جکوبز ) به دست می دهد که تاکید بر فعالیت های خیابان دارد . صبح ها یک دسته از مردم و کار را به خود جذب می کند . بعد از ظهرها اتفاق دیگری می افتد و عصر و شب هم داستان خود را دارد . جکوبز خیابان را به ارکستر سمفونی تصویر می کند که گویای فعالیت های اجتماعی است با این دید ، خیابان یک ارتباط دهنده صرف نیست ، ضمن اینکه ارتباط دهنده هم است . یک وقتی در غرب خیابان ها را غرق اتوموبیل کردند ولی الان دیر زمانی است د ر اروپاو چند سالی است در آمریکا که از این دید پرهیز می کنند و لازم می دانند که خیابان را به فضای شهری برگردانند چرا ما ازاین تجربه شهری استفاده نکنیم ؟
شهر را یک میزانسن می بینم
جوزانی : خیابان حتما تعریفی دارد . تعریفی که شهرسازان و معماران از خیابان دارند ، حتما با تعریف کوچه تفـــاوت دارد . با جاده هم فرق می کند . من شهر را یک میزانسن می بینم . به این معنی که اگر یک میزانسن همین اتاق را تعریف کنیم . یعنی وقتی کسی وارد اتاق می شود چه می بیند ؟ می بیند که من و شما کجا نشسته ایم تابلو کجا آویزان است ، میز چه شکلی است و صندلی ها چه فرمی دارند . چه صداهایی در اتاق هست . رنگ و نور و .. وقتی وارد شهر می شویم ، میزانسن آن را می بینیم خانه ها ، ساختمان ها ، کف خیابان ، صدا ، ماشین … و انسان بنظرم باید بگوییم ماشین در خیابان ، فضای سبز در خیابان ، اقتصاد در خیابان . خانم دکتر اعتماد هم آن چیزی را که در ویتنام دیده اند ، میزانسن آنجا بود سیم ها در بدنه بوده در کف ونما نبوده . دراین خیابان این انسان است که در رفت و آمد است . انسانی که به فکر آموزش است به فکر بازسازی است و … در خیابان باید دو وجه دیگر راهم دید شب در خیابان ، خیابان در شب ، نور در خیابان عامل مهمی است .من از فضای بی دفاع شهر می گویم . فضاهایی از شهر را در روز نمی بینیم ولی در شب می بینیم .
بطور ویژه در خصوص ولیعصر ، که ری قدیم را به شمال گسترش داد تا به کوه برسد . اگر الان به یک شهرساز بگویند یک (ولیعصر ) تازه بساز ، قطعا خیابانی می سازد که با ولیعصر فعلی متفاوت است . الان در هر حال دغدغه هایی داریم . این خیابان چه هست و چه باید بکنیم برای بالا بردن کیفیت زندگی در آن .
زیباترین یا جذاب ترین خیابان دنیا
اعتماد :به زعم من این خیابان اززیباترین یا جذاب ترین خیابانهای دنیاست . شایداز طولانی ترین ها هم باشد . حداقل در خاورمیانه از طولانی ترین ها هم باشد حداقل در خاورمیانه ۴۰ کشور را دیده ام ، حدود ۱۰۰ شهر را گشته ام ، خیابانی به این طول و درازا سراغ ندارم. و ردیفی چنین طولانی از چنارها در جایی ندیده ام . در اصفهان در چهار باغ درختهای دوره صفویه هست ، ولی طول خیابان اینقدر نیست .
موضوع مهم دیگر، عملکردهای متنوع این خیابان است از راه آهن تا تجریش ، از یادمان تاریخی راه آهن و تا تجریش . از یادمان تاریخی راه آهن و ویلاهای قاجاری و پهلوی اول و دوم تا تئاتر شهر ، میدان ولیعصر . اینها ویژگی و بار فرهنگی به این خیابان می بخشند. ولیعصر شاید در شکلی از تکاملش ، می توانست تبدیل به (برادوی ) نیویورک شود . نیویورک که خود شاید بهترین شهر دنیاست .
- جوزانی :
یونسکو هم نیویورک را بهترین شهر دنیا برای زندگی تعریف می کند .- اعتماد :
و خیابان برادوی سرزندگی و جنب و جوش خاصی دارد که از دید شهرسازی بسیار مهم است .- جوزانی :
و مرکز نمایش و فیلم و موسیقی است .- اعتماد :
ولیعصر این استعداد را داشت که چیزی شبیه پرادوی شود . ولیعصر با این تنوع عملکردی ، با این امتیازات جغرافیایی اش می توانست بسیار ممتاز تر شود . تهران شهری زنده است . خواب ندارد . اما الان به این خیابان خیلی ظلم می شود . صدمه های زیادی به نماها و سیمای شهری اش می زنند .
این خیابان چه تقصیری دارد ؟
قهاری : تاریخ و مردم خیلی به این مور فشار آورده اند . همه آمال و آرزوهایشان را در این محور دیده اند . هم فرهنگی باشد ، هم سرعت باشد ، هم تجاری ، هم … مثل پدر و مادرهایی که یک بچه می آورند و تمام عقده هایشان را سر او خالی می کنند . بچه باید شاگرد اول کلاس باشد ، پیانو کار کند ، ژیمناست بشود و … در طول تاریخ هم به ولیعصر چنین فشاری وارد شده است . الان هم ما انتظار زیادی از این محور داریم . این خیابان چه تقصیری دارد که باید این همه را جواب بدهد . آیا برای سریع رسیدن از جنوب به شمال باید این خیابان را تعریض کنیم ؟ آیا باید دانشگاه درحوزه نفوذ این خیابان بسازیم . آیا باید تمام پاساژهای بزرگ را در این خیابان بسازیم ؟ در کنار اینها باید سرعت راهم بالا ببریم !
به اعتقاد من باید کمی از توقعات خود از این خیابان را کم کنیم و اجازه دهیم خیابان به روال تاریخی خود به تدریج تداوم یابد . لازم نیست آنرا خیابانی بخواهیم که با فلان خیابان جهانی رقابت کند . شاید لازم باشد از شتاب تخریبش جلوگیری کنیم . یا جلو تخریبش را بگیریم . مثلا شاید کافی است فاکتور سرعت را از آن بگیریم . شاید اصلا لازم نباشد ولیعصر را شبکه سریع اعلام کنیم . این درست است که احتمالا مردمی که از این اتوبوس های سریع السیر استفاده می کنند ، راضی باشند ولی این از سر ناچاری است . درست است که معضل کندی حرکت در ولیعصر مهم بود ولی ما الان آنرا تبدیل کرده ایم به تونل حرکت . این دیگر ولیعصر نیست . هر چه که باشد ولیعصر نیست .
ولیعصر واجد یک شخصیت واحد است ؟
انوشه منصوری : نخست این سئوال برای من مطرح است که آیا تمام طول خیابان ولیعصر واجد یک شخصیت واحد است ؟ مثلا قطعه میدان راه آهن با قطعه بورس لباس و لوازم ورزشی منیریه و امیریه شخصیت یکسانی دارند. این دو آیا مثلا قطعه چهار – راه تا میدان راه آهن ولیعصر هم شخصیت هستند؟ تازه تنوع خاصی که در قطعه شمالی تر در محدوده باغ فردوس و تجریش وجود دارد . با آن پلاک های درشت و سراباغ ها ، آیا این قسمت هم شخصیت بخش های دیگر ولیعصر است ؟
از نظر اداری هم موضوع به همین پیچیدگی است . در طول این مسیر شهرداری های مختلف وجود دارد .در طول این مسیر شهرداری های مختلف وجود دارد . سیاست یکی فروش تراکم است سیاست دیگری ممنوعیت هر نوع تراکم اضافی ، یکی معتقد به مطالعه و کارشناسی قبل از هر اجراست آن یک پیرو سیاست اجرا به هر قیمت . خیلی مشکل است مثلا به شهردار منطقه ۶ بگوییم بیا خودت را با شهردار منطقه ۳ هماهنگ کن یا بر عکس .
نکته دیگری هم هست : وضعیت اجتماعی : وضعیت اقتصادی و مکنت اقتصادی ساکنان محور ولیعصر در سکانس های مختلف آن با هم یکی نیست . ساکنان زعفرانیه و فرشته منش روش متفاوتی در زندگی و پول خرج کردن با ساکنان مثلا سر پل بهادر دارند. اساسا خواستگاه اجتماعی و فرهنگی متنوعی در طول محور وجود دارد . این را چه باید کرد ؟ احتمالا ساده ترین بخش قضیه ، موضوع اداری است . یعنی شاید بشود تعریفی اداری از کل محور ولیعصر داشته باشیم و مدیریت آن را به یک شهردار ویژه بسپاریم بنام شهرداری ولیعصر . هر چند که همین موضوع هم از نوع غیر ممکن هاست ، باز ساده تر از آن است که مثلا خاستگاه اقتصادی ساکنان سکانس های مختلف را بشود عوض کرد یا عملکرد اقتصادی تجاری آنها را به هم زد .
می گفتند برویم شهر
سعید نیا : سوء تفاهم به وجود نیاوریم . همه خیابان ها را نباید با یک چشم نگاه کرد . یکی مسکونی است ، دیگری تجاری و آن یکی عملکرد غالب تردد و حرکت دارد . یکی برای تفرج است آن یکی راسته دانشگاهی و فرهنگی است . شهر است و تنوع عملکردها . هر کارکردی بر روی یک سلسله از ساز و کارهای بسیار پیچیده سوار است که شهردار نمی تواند به راحتی تصمیمی واحد درباره اش بگیرد . در شهر ، شما با غولی سرو کار دارید که به روش و روال خود رشد می کند . این یک از و کار اجتماعی اقتصادی فرهنگی است . مدیریتی نیست . مدیریت اگر هنر داشته باشد فقط باید خود را با این ساز و کار تطبیق دهد . در خصوص ولیعصر خیابانی است که به عناوین و دلایلی استثنا است . این خیابان نیم رخ تهران است . در این نیمرخ فقیر و غنی تهران را می شود دید . زشت و زیبا را و رنگ و بی رنگی را هم می شود دید . این خیابان یک بدیل دارد که آن هم خیابان انقلاب است . قدیم ها این دو چنین نقشی نداشتند . سال ۳۲ تقریبا از بلوار به بالا را می گفتند جاده پهلوی ، از آب کرج (بلوار کشاورز ) به بالا با اتوبوس که می آمدیم ، یک جایی اتوبوس را برای کنترل نگه می داشتند (حوالی پارک ساعی ) و بعد ادامه راه تا … که برسیم به تجریش .
در آن سال ها خیابان های اصلی تهران شاه آباد (جمهوری ) بود و لاله زار و بهارستان و نادری . با آن راسته های کتاب فروشی در اطراف بهارستان و پاتوق کافه نادری . هر که می خواست قدم بزند و کارت پستال یا کراواتی برای هده بخرد، می رفت آنجا ، بعدها ، خیابان انقلاب چنین شخصیتی پیدا کرد و سپس تخت جمشید و … با این حال در محور های شمالی جنوبی هیچ خیبابانی تا کنون نتوانسته جای ولیعصر را بگیرد . آن موقع ، شمرانی ها وقتی می خواستند بروند تهران ، می گفتند برویم شهر . با کوچ کاخ ها به شمال شهر کم کم جاده پهلوی شد خیابان . یک خیابان استثنایی ، چرا ؟ چون یک سرشآبشار دو قلوست . سر دیگرش راه آهن تا تجریش و البرز قطعات پازل تاریخ را در کنار هم داریم . در کنا خصلت تاریخی ، منظر و رابطه بصری خیابان است که بسیار ممتاز است . من این تنوع سکانس ها را امتیاز می دانم و به عنوان یک شهرساز تاکید می کنم که در این خیابان سهم ها زیادند سهم سواره ، سهم پیاده سهم خرید ، سهم گردش و … ار کسی بیاید وهمه محور را تبدیل به زون پیاده کند به باقی سهم ها ظلم کرده است . بر عکس آن هم همینطور . مجموع این سهم ها و چانه زنی ها را باید در این خیابان دید و در طراحی ها و برنامه ها و برنامه ریزی ها مد نظر قرار داد.
زیبایی های خیابان را فدای سرعت کردیم
جهانشاهی : در دوره پهلوی به جاده قدیم شمیران جفا شد . در روزگار رضا شاه آنجا بیرون حصار ، و محل باغ ها و کاخ های قاجاری بود ، رضا شاه اغلب آنها را تبدیل به زندان یا پادگان کرد . جاده قدیم شمران تاریخی تر از ولیعصر است . بویژه اگر تپه های تاریخی قیطریه را مد نظر داشته باشیم . وجود کاخ ناصرالدین شاهی در این محور تا شهرستانک تداوم همان نقش تاریخی است . رضاشاه با اتصال کاخ مرمر به تجریش از یک سو ، و تاسیس راه آهن و ساخت ایستگاه راه آهن در انتهای جنوبی محور ، به روال هوسمن ، می خواست کاخ های اشراف در شمال را به بازار و راه آهن وصل کند . تاریخ ولیعصر از این زمان شروع می شود و تا به امروز تحولات و تغییرات زیادی را متحمل می شود . ولی در تمام دوره ها با محلات اطراف خود تعامل داشت . همیشه دارای سکونت بوده . بر خلاف برخی محورها ،مثل لاله زار که با خالی شدن از سکونت تبدیل به بورس های تجاری شدند ، ولیعصر چنین نشد . هر چند که بورس هم دارد ، تجاری هم هست . تنها بخش نامانوس و وصله ای به نظر می رسد سکانس راسته لوازم پزشکی است که بین امام خمینی و جمهوری متمرکز هستند. از دید من آنچه که سبب سر زندگی مداوم ولیعصر شده همین حضور مداوم کارکردهای متنوع است : خصلت های فرهنگی ، خرده فروشی و گردشگری در کنار سکونت به زعم من یکی از ویژگی ها و کارکردهای ولیعصر خصلت گردشگری است . این خصلت با وجود چنارها و نهرهای زیبای محور جنبه تمدد و تفرج هم پیدا می کند . اما آنچه که این خیابان را تهدید می کند ، در وهله اول ، به نظر من آلودگی محیطی به ویژه آلودگی ناشی از تردد سواره است . نخستین قربانیان این آلودگی هم پرندگان و چنارها هستند . اینکه تردد و دسترسی ها باید تسهیل شود ، شکی نیست ولی تنها راه و چاره کار این نیست که الان می بینیم . الان همه خصلت ها و زیبایی های خیابان را فدای سرعت دسترسی سواره کرده ایم .
شهر باید کارگردان واحد باشد
جوزانی : ایده هایمان را باید با ایده های مدیران اجرایی تطبیق دهیم .البته مدیرانی که از مشاورینی کارشناس برای پیدا کردن نظرات ما استفاده می کنند . از سوی دیگر برای پیدا شدن حرفهایمان موانعی وجود دارد که باید شناسایی کنیم . در غیر اینصورت راه حل ها و پیشنهادها از نظر اقدام ناشدنی و غیر محق خواهند بود. مثلا چگونه ممکن است ولیعصر را به گذشته اش برگردانیم و تبدیل به محور گردش و تفرج کنیم ؟ موضوع انسانها در میان است . انسان تمنیات دارد نیازهایی دارد. الان به هر دلیلی اولویت این مردم ترافیک است . این ترافیک دارد مردم را داغون می کند . مدیران شهر می نشینند ، کسانی را دعوت می کنند و از آنها می خواهند که راهی برای کاهش این ترافیک بیابند . و مثلا به این نتیجه می رسند که خیابان ولیعصر را از جنوب به شمال یک طرفه کنند. مستند به مطالعه ای که تردد از جنوب به شمال . مدیر شهر این پیشنهاد (کارشناسان ) را می برد به شورایعالی ترافیک آنها هم همین را تایید می کنند و اجرا می شود . ممکن است این راه حل اشتباه باشد در بقیه امور هم چنین است . مثلا می آیند بر اساس طرحی کفسازی می کنند. مثلا سنگفرش می کنند معابر را . خوب ممکن است این هم اشتباه باشد . مثلا بهتر می بود اگر آجر فرش می کردند . به باور من اینها فرع بر قضیه است . اصل این است که چنین ایده هایی در شهر مطرح می شود . اشتباه هایی هم در راه حل ها پیش می آید . مهم نیست . رفع می شوند . وقتی در طرح جامع شهر صحبت از محور فرهنگی و محور گردشگری می شود ، و اینکه در کجای این محور مثلا سینما باشد یا کافه یا گالری ، کار بسیار سخت می شود . اینها پدیده هایی هستند که با ساز و کارهای بسیار متنوعی سر و کار دارند . الان موضوع مهم برای مدیران این است که چگونه می توان تردد و ترافیک در شهر را چشم نواز نمود . شورایعالی فرهنگی می آید . ماتریس فرهنگی تهران را ترسیم می کند و به شهرداریهای مناطق مختلف می گوید که مثلا ماتریس خیابان ولیعصر از راه آهن تا تجریش به گونه ای باشد که ضمن برخورداری از عملکردهای خود چشم نواز هم باشد .
خلاصه می کنم تا زمانی که مدیریت واحد شهری نداشته باشیم اتوپیای ما شدنی نیست . امروز شما کف معابر را می سازید . فردا اداره برق می آید می کند . با هر اقدام شهردار هر منطقه قیمت زمین ها بالا و پایین می شود . در منظر سازی شهر هم چنین است . نقاشی های بزرگ جداره های شهری را ببینید چقدر متنوع و نا همخوان هستند . تا زمانی که شهر کارگردان واحد نداشته باشد . کارگردانی دانا و جامع الاطراف که هارمونی را بشناسد ، طراحی لباس بداند ، صدا و افکت بداند ، نمی توان خیلی امیدوار بود .
به نقل از مجله جستارهای شهری