محمد ملقب به تاج الشعرا فرزند علی در شهر نسف واقع در نزدیکی سمرقند چشم به جهان گشود . در آغاز جوانی برای تحصیل علوم به بخارا رفت و بر اثر تعلق خاطر به خیاط پسری زبان به شاعری گشوده سوزنی تخلص کرد
سوزنی از شاعران چیره دست زمان خود بود و در گفتن هجو از هیچ کس پروا نداشت و شاید کمتر کس از تیغ زبان او سالم ماند . چنانکه یک سوم دیوان او را هجا تشکیل میدهد
اشعارش بسیار ساده و روان و شیرین است و حتی در تمام دیوان او یک بیت مشکل و معقد پیدا نمیشود
حکیم سوزنی با انوری ، عمعق ف امیر معزی ، ادیب صابر ، وطواط و سنائی معاصر بوده و در هجو بعضی از آنان زبان گشوده و از خود آزرده است
در پایان عمر از هجو توبه کرد و به عبادیت و ریاضت پرداخت
ز هر بدی که تو دانی هزار چندانم- مرا نداند از آنگونه کس که من دانم
به آشکار بدم در نهان ز بد بتر- خدای داند و من ز آشکار و پنهانم
تن من است چو سلطان معصیت فرمای- من از قیاس غلام و مطیع سلطانم
غاتم نیست به فرمان خواجه رام چنان- که من به هر زه تن خویش را به فرمانم
به یک صغیره مرا رهنمای شیطان بود -به صد کبیره کنون رهنمای شیطانم
به حق دین مسلمانی ای مسلمانان -که چون به خود نگرم ننگ هر مسلمانم
رسول گفت پشیمانی از گنه توبه کن -بدین حدیث کس از تائب است من آنم
فلان و بهمان گوئی که توبه یافته اند- چه مانع است مرا ؟ من فلان و بهمانم
به زهد سلمان اندر رسان مرا ملکا -چو یافتم ز پدر کز نژاد سلمانم
به حق اشهد ان اله الا الله- چنان بمیران کاین قول بر زبان رانم
یطوریکه از اشعار بر میآید نسبت وی به سلمان فارسی می رسیده است . حکیم سوزنی در سال 552 - 569 هجری - در سمرقند در گذشت و در منار قبر پیر خود ابو منصور ترمذی به خاک سپردندش
منبع : مردان پارس - بزرگان سرزمین پارسزندگی نامه حکیم سوزنی سمرقندی
مستندات : دویست سخنور اثر علی نظمی