مروري بر پروندههايي كه با علوم جديد رازگشايي شدند
دي.ان.اي؛ اين روزها همه رازها به اين سه حرف ختم ميشود؛ همان دئوكسي ريبونوكلئيكاسيد خودمان.
كمدهاي بايگاني دستگاه قضايي هر كشوري در هر گوشه دنيا حالا از پروندههايي پرشده است كه با آزمايش دي.ان.اي به نتيجه رسيده است.ايران هم از اين قافله جانمانده است. بازخواني چند پرونده كه با آزمايش دي.ان.اي به سرانجام رسيده را با هم مرور ميكنيم.
جسد سوختهپروندهاي مربوط به زني شيرازي است كه به جرم كشتن شوهرش به قصاص محكوم شد. كارآگاهان پليس شيراز وقتي باخبر شدند جواني سيو پنج ساله به نام مجيد كشته شده و خانوادهاش زمين و زمان را زيرو رو كرده ولي اثري از او به دست نياوردهاند، آستينها را بالا زدند و تحقيقاتشان را شروع كردند. آنها اول از همه فهميدند همسر سي ساله مجيد به نام رويا چند روز قبل با خيال راحت و فراغ بال اسبابكشي كرده و حالا كسي نشاني خانهاش را نميداند. تازه معلوم شد مرد غريبهاي هم در اين اسبابكشي كمكدست رويا بود. خلاصه اينكه ماموران هر سرنخي را بدست آوردند، دنبال كردند تا اينكه فهميدند اسم مرد غريبه احسان است و او حالا با رويا در سواحل درياي خزر در كمال آرامش زندگي ميكند.اين دو نفر وقتي بازداشت شدند دوباره به شيراز بازگردانده شدند و رويا اعتراف كرد شوهرش را كشته است: ما با هم اختلاف داشتيم. وقتي با احسان آشنا شدم، احساس كردم دوستش دارم؛ براي همين هم تصميم گرفتم شوهرم را به قتل برسانم. روز حادثه، اول با چاقو زخمياش كردم بعد يك تير به سرش زدم و موضوع را به احسان خبر دادم. او هم كمكم كرد جنازه را از شهر بيرون ببريم و بسوزانيم.
تا اينجاي كار همه چيز روي نظم و روال پيش رفت و ماموران هم جنازه سوخته را پيدا كردند، اما همينكه پاي رويا به دادگاه رسيد زير همه چيز زد و گفت شوهرش زنده است: مجيد به سفر رفته و دير يا زود پيدايش ميشود، ولي من نميدانم كجا و چرا رفته است. قضات هرچه به اين زن گفتند ولي تو قبلا اعتراف كردهاي و جسد هم پيدا شده، زيربار نرفت و جواب داد آن جنازه اصلا به مجيد مربوط نميشود. اينطور شد كه هيات قضات به ناچار از پزشكي قانوني كمك خواستند. متخصصان هم چاره كار را در همان دي.ان.اي ديدند و از روي استخوانهاي مقتول آزمايش دي.ان.اي انجام دادند و گفتند جسد حتما متعلق به مجيد است. اينطور بود كه رويا در نهايت به قصاص محكوم شد و البته براي همدستش هم 15 سال زندان بريدند.
جنازه بيسرپرونده بعدي در تهران تشكيل شد و باز هم پاي يك زن در ميان بود. اين زن به اسم مريم خيلي شيك و آسوده به دادسراي جنايي رفت و گفت شوهرش گم شده و هيچ رد و اثري از او نيست. ماموران وقتي تحقيق كردند، فهميدند مريم با مردي افغان بارها مكالمات تلفني داشته؛ براي همين به موضوع شك كردند و وقتي مرد افغان بازداشت شد، اعتراف كرد شوهر مريم را كشته است. اين بار هم رابطه پنهاني به قتل منجر شده بود و مريم و همدستش جنازه مرد را مثله كرده و در بيابانهاي اطراف ورامين انداخته بودند. كارآگاهان به ورامين رفتند و بعد از كمي جستجو جنازه را پيدا كردند؛ البته جسد سر نداشت و براي همين مريم و مرد افغان خيلي راحت ميتوانستند زير همه چيز بزنند و اعترافاتشان را تكذيب كنند.
امير اسماعيل رضوانفر ـ بازپرس پرونده ـ وقتي با چنين مشكلي مواجه شد، سراغ دي.ان.اي رفت و از پزشكي قانوني خواست با اين آزمايش معماي جسد بدون سر را حل كند. اينطور بود كه تمام مدارك پرونده تكميل شد.
آي دزددي.ان.اي فقط به درد پروندههاي كشت و كشتار نميخورد مثلا در يك نمونه مردي كه كابلدزدي ميكرد از همين طريق رسوا شد. اين سارق كه كابلهاي برق را در گلپايگان ميدزديد در يكي از سرقتها دچار برقگرفتگي شد و دستكشاش سوخت. ماموران وقتي دستكش را پيدا كردند، ديدند تكهاي از پوست دزد فراري هم به آن چسبيده است. اين نمونه در اختيار پزشكي قانوني قرار گرفت و چند روز بعد مردي كه بهعلت سوختگي دستش به بيمارستان رفته بود. به اتهام سرقت بازداشت شد، اما زيربار جرمش نرفت تا اينكه پزشكي قانوني ثابت كرد دي.ان.اي پوست و مرد بازداشت شده، يكي است؛ اينطور بود كه سارق به جرمش اقرار كرد.
اين، آن نيستمعماي جنازه متلاشيشدهاي كه در بزرگراه نيايش تهران پيدا شده بود هم با دي.ان.اي حل شد يا شايد درستتر آن باشد كه بگوييم پيچيدهتر شد.ماموران وقتي جسد را پيدا كردند،ديدند تمام اندامش متلاشي شده و اصلا قابل شناسايي نيست اما كنار جنازه گوشي موبايل پسري به نام كاوه كشف شد. كاوه چند ماه قبل به طرز مرموزي مفقود شده بود. پليس هم به اين اطمينان رسيد كه جسد متعلق به كاوه است و موضوع را به خانوادهاش اطلاع داد. خلاصه اينكه در جريان تحقيقات يكي از دوستان كاوه به اسم عليرضا بازداشت شد و اعتراف كرد بهخاطر رقابت عشقي و رابطه با يك زن، دوستش را راهي آن دنيا كرده است.
ماموران در قدم بعدي، آن زن را دستگير كردند اما گفت اصلا كاوه نامي را نميشناسد. بعد عليرضا هم زير حرفهايش زد و همهچيز را پيچيدهتر كرد. اين وسط مادر كاوه مدعي شد پسرش نجيب، محجوب، سر به زير، با اخلاق و خلاصه كلي بچهمثبت بوده و اصلا امكان ندارد با يك زن رابطه برقرار كرده باشد. در نهايت، آزمايش دي.ان.اي چارهساز شد و وقتي اين آزمايش را انجام دادند فهميدند حق با مادر كاوه است و جنازه هيچ ربطي به اين جوان ندارد؛ براي همين همه تحقيقات از اول شروع شد، البته اين بار به شكلي تازه.
فرزندكشييكي ديگر از پروندههاي دي.ان.اي مربوط به قتل پسربچه دو سالهاي به نام اميرحسين است. اين كودك به دست مادرش به قتل رسيده و خود زن هم اتهامش را قبول دارد. مساله مهم، وليدم بچه است.
پدر شناسنامهاي اميرحسين وقتي در پليس آگاهي استان البرز محاكمه شد، چنين گفت: من به زنم شك داشتم و سر اين موضوع هميشه با هم دعوا ميكرديم تا اينكه يك شب وقتي از سركار به خانه برگشتم، فهميدم اميرحسين به قتل رسيده است. زنم به من گفت اگر به پليس خبر بدهم خودش را هم ميكشد، من هم ناچار سكوت كردم و با هم جسد را از خانه بيرون برديم و در خرابهاي انداختيم.
مادر اميرحسين هم اينطور اعتراف كرد: شوهرم مرد شكاكي است. او هميشه ميگفت اميرحسين شبيه او نيست. ما سر اين موضوع خيلي با هم دعوا كرديم تا اينكه طاقتم تمام شد و پسرم را با روسري خفه كردم.
اين زن چند روز بعد گفت حرفهاي شوهرش درباره اينكه پدر اميرحسين نيست، صحت دارد و اينطور شد كه پرونده به پزشكي قانوني رفت تا آزمايش دي.ان.اي انجام شود، بعد از آن تكليف پرونده روشن خواهد شد.
ينگه دنيااين روزها، دي.ان.اي در راز گشايي از جنايات در خيلي از كشورها حرف اصلي را ميزند و پروندههاي زيادي با اين روش به نتيجه رسيده است. يكي از جنجاليترين پروندهها مربوط به مردي آمريكايي به نام لري ميز است. او صدمين متهمي است كه در تاريخ قضايي آمريكا با آزمايش دي.ان.اي تبرئه شد و از زندان بيرون آمد.
بههمين دليل هم به شهرت زيادي رسيد. اواخر سال 1980 ميلادي بود كه سارقي مسلح به پمپبنزيني در همونداينديانا رفت و علاوه بر اينكه دزدي كرد زني را كه متصدي آنجا بود، ربود و مورد آزار جنسي قرار داد.
پليس، لري را كه آن موقع مردي سيو يک ساله بود، به اتهام سرقت مسلحانه و تجاوز دستگير كرد اما او خودش منكر چنين اتهامي شد.
شاكي يك بار او را در بين چند مجرم شناسايي كرد، اما دفعه دوم نتوانست اين كار را انجام بدهد البته وقتي عكس لري را نشانش دادند تائيد كرد او همان مرد متجاوز است. يك سال بعد لري محاكمه شد و به 80 سال زندان محكوم شد، اما اين پرونده 19 سال بعد دوباره به جريان افتاد و وكلاي تازه لري خواستار انجام آزمايش دي.ان.اي شدند. خود اين كار آن موقع دو سال طول كشيد و بالاخره معلوم شد حق با لري بوده و او اين جرم را انجام نداده است. اينطور بود كه مرد بيگناه آزاد شد.
مريم عفتيمنبع: روزنامه جام جم