مجید صالحی از همسر و خانواده اش به شدت تعریف می کند و راضی است...
چند سالی می شود که باید منتظر عید نوروز یا مثلا ماه رمضان باشیم تا او را در تلویزیون ببینیم. مجید خان دوست داشتنی سینمای ایران که این روزها به شدت درگیر ساخت تله فیلم هایش است و به تازگی هم یکی از آنها را به پایان رسانده، علاوه بر درگیری کاری، دیگر متاهل هم شده و یک مرد ایده آل برای زندگی اش به حساب می آید. با او چند کلامی هم کلام شدیم و از زندگی متاهلی، تفاوتش با روزهای مجردی و عضو جدید خانه اش حرف زدیم.
مجید صالحی از همسر و خانواده اش به شدت تعریف می کند و راضی است: «الحمدلله یکی از بزرگ ترین نعمت هایی که تا امروز خدا به من داده و امیدوارم لیاقتش را داشته باشم، همسرم است؛ ایشان همیشه و در همه مراحل زندگی همپایم بوده و خانواده بسیار محترم، ارزشمند و سلامتی دارد که همیشه به همنوعان خودشان فکر می کنند و به هیچ وجه سوءاستفاده گر نیستند. مادر خدابیامرزم خیلی خوب آدم ها را می شناخت و هر وقت همسرم را می دید همیشه لبخند می زد و این حس رضایت بخشی در من ایجاد می کرد که چقدر خوب است این ارتباط و تعامل برقرار شده. خدا را شکر روز خواستگاری به هیچ وجه بر من سخت نگذشت، اتفاقا خانواده همسرم خیلی رعایت حال ما را کردند و امیدوارم لیاقت این هدیه خداوند را داشته باشم. واقعا بعد از وارد شدن به این مرحله تازه از زندگی ام احساس آرامش عجیبی دارم و بعضی وقت ها پیش خودم فکر می کنم سینما، تلویزیون و اینها واقعا شاخ و برگ ها و مسائل پیش افتاده زندگی ام به حساب می آیند و تنه اصلی درخت زندگی ام چیز دیگریست.»
به او می گوییم بعد از ازدواجت چقدر تغییر کرده ای که اینگونه جوابمان را می دهد: «مگر من در دوران مجردی با سنگ شیشه خانه مردم را شکسته ام یا دست در جیب کسی کرده ام؟ (خنده) الحمدلله در خانواده ای بزرگ شده ام که همیشه سالم و در آرامش زندگی کردیم و همواره یاد گرفتیم به فکر همنوعانمان باشیم. آشنایی من با همسرم باعث شد باز هم در همین مسیر و خط فکری زندگی کنم و این انگیزه برایم ایجاد شد که بیشتر قدر زندگی ام را بدانم. تفاوت های دوران مجردی و متاهلی من ظاهری نیست، بیشتر حسی است و غیر قابل توصیف. ازدواج برایم خیلی دلچسب بوده چون همسرم را خیلی دوست دارم. جالب اینجاست که هر دو خانواده بیشتر از من، همدیگر را دوست دارند! یعنی یا در محفل خانواده ما ذکر و خیر خانواده همسرم هست یا برعکس. رابطه حسنه بین خانواده یک زوج واقعا نعمت بزرگی است و آرامش را به دختر و پسر هدیه می دهد.»
تفریح؛ این شاید یکی از دوردست ترین اجزای زندگی آدم هایی از جنس او باشد. خودش هم چنین اعتقادی دارد: «جنس کار ما بازیگران به گونه ایست که زمان مشخصی ندارد، بنابراین هیچ وقت نمی توانیم برنامه ریزی دقیقی برای تفریح مان داشته باشیم یا پنج شنبه جمعه هایمان شبیه پنج شنبه جمعه های همه باشد. بچه که بودیم می گفتیم چطور می شود پنج شنبه جمعه های خارجی ها شنبه و یکشنبه است! حالا خیلی وقت ها برای خودمان پیش می آید که پنج شنبه جمعه هایمان را سه شنبه و چهارشنبه یا در روزهای دیگر هفته می گذرانیم. حتی بعضی وقت ها ممکن است ماه ها پنج شنبه و جمعه ای در زندگی ما وجود نداشته باشد. به هر صورت اگر فرصتی فراهم شود تا پنج شنبه و جمعه ای داشته باشم، سعی می کنم استراحت کنم یا به اندوخته هایم بیفزایم چون به شدت تصور می کنم همچنان آدم بی سواد و تو خالی ای هستم، بنابراین بهترین گزینه ها برای یادگیری مطالعه و دیدن فیلم های مختلف است. اگر هم فرصتی باقی بماند تمام وقتم را کنار همسر و خانواده ام می گذرانم تا اینطوری بیشتر قدر زندگی را بدانیم.»
او یک خاطره عجیب اما جالب هم برایمان تعریف می کند: «در زندگی خصوصی ام همان آدمی هستم که در کارهایم می بینید، اما خارج از آن یک آدم بسیار خجالتی هستم، در حالی که اکثر مردم توقع دارند مثل وقت هایی که من را در فیلم ها می بینند همه اش بخندم و همان کارها را انجام دهم! همین چند وقت پیش که تشییع جنازه مادرم در بهشت زهرا بود، خیلی از آدم ها می آمدند سراغم و می گفتند آقا چرا نمی خندی، خودت را گرفتی یا اصلا شما اینجا چه کار می کنی؟! انگار ما زندگی های ماورایی داریم و نه خودمان و نه اطرافیانمان حق مردن ندارند!»
منبع: مجله زندگی ایده آل