-
مقایسه دو نظریه پیاژه و ویگوتسکی
کارکردهای نخستین به توانایی های طبیعی و نااموخته انسان مانند توجه کردن، حس کردن وادراک کردن اشاره دارد. در جریان رشد و تحول این کارکردهای نخستین ذهنی تدریجا به کارکردهای عالی ذهنی یعنی حل مساله و تفکر تغییر می یابند که این تغییر عمدتا از راه تاثیر فرهنگ و در زمینه تاریخی اجتماعی میسر است. در واقع تبدیل روابط اجتماعی به کارکردهای ذهنی موجب رشد یا تحول شناختی می شود. البته این تبدیل نه بطور مستقیم بلکه از طریق یک واسطه یا علامت امکان پذیر می شود .
درونی سازی و نقش زبان:
ویگوتسکی در تحول یا رشد زبان سه دوره را متمایز می سازد:
1 -گفتار اجتماعی ( بیرونی ): نقش این گفتار کنترل رفتار دیگران است پیش از 3 سالگی .
2 -گفتار خود محورانه: مرحله انتقالی گفتار اجتماعی به گفتار درونی . کنترل رفتار خود ( 3 تا 7 سالگی )
3 -گفتار درمانی : با خود و حرف زدن به طور بی صدا. نقش ان جهت دادن به اندیشه و رفتار انسان است. پس از 7 سالگی .
امروزه یکی از مسائل مهم و قابل توجه در زمینه رشد شناخت، تمرکز بر زمینه های اختلاف بین نظریه رشد شناختی پیاژه و نظریه اجتماعی فرهنگی لئوویگوتسکی است .
مهمترین اختلاف ها معمولا در زمینه های اجتماعی ، عمل و فعالیت، روش های اموزشی و بویژه گفتار خود محور می باشد.
در این جستجو سعی شده است با توجه به مبانی انسانی هر دو نظریه به تفاوت ها و همچنین شباهت های انها اشاره شود.
تفاوت ها :
تفاوت هایی که مطرح می شود معمولا هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ کاربردی است.
ویگوتسکی :
1 کودک فعال است اما تعامل اجتماعی بین کودک و افراد دیگر برقرار است و تفکر و فرایند های شناختی از جامعه به فرد داده می شود. به عبارت دیگر ویگوتسکی رشد شناخت را در متن جامعه و در ارتباط نزدیک با فرهنگ قرار می دهد. در واقع زمینه انجام عمل مهم است یعنی شناخت با مفاهیم فرهنگی شکل می گیرد. بعبارت دیگر فعالیت فرد را جامعه و فرهنگ شکل می دهد.
2 رشد زبان پایه رشد مهارت های شناختی است.
3 گفتار خصوصی عامل رشد و تکامل تفکر و زبان است پایه ارتباط متقابل و اساس اجتماعی دارد، نقش تکوینی دارد و مهمترین پیوند تحولی در انتقال از گفتار بیرونی به زبان درونی شده است. گفتار خصوصی به کودک کمک می کند تا به بررسی و تفکر درباره رفتار خود نماید، گفتار خصوصی جهت عملکرد و رفتار کودک را تعیین می کند. هدایت خود ، رفتار را طرح ریزی و سازمان می دهد. گفتار خصوصی دوره انتقال از گفتار بیرونی به گفتار درونی است ، بنابراین نقش تکوینی دارد. در شرایط دشوار، اشتباهات زیاد از این نوع گفتار بیشتر استفاده می شود.
پیاژه :
1 مهمترین ابزار شناخت خود کودک است، کودک یک کاشف فعال و خودانگیخته است که بدون فشار دیگران فرضیه می سازد و انرا ازمون می کند . ( یعنی تاکید اساسی در شکل گیری ساخت های ذهنی بر فرد و دیدگاه تجربی کودک است ) فعالیت از طریق دو کنش مکمل درون سازی و برون سازی صورت می گیرد.
2 رشد شناختی پایه رشد زبان است. رشد زبان متاثر از رشد عقلانی و ابزارهای شناختی کودک است.
3 گفتار خود محور مانع رشد است ( گفتار غیر اجتماعی ) گفتار خود محور بیانگر ناتوانی کودک در انطباق دهی دیدگاه ها در تبادلات اجتماعی است.
چون یکی از مهمترین تفاوت های پیاژه و ویگوتسکی در زمینه گفتار خودمحور و خصوصی است به شرح دقیق تر ان می پردازیم :
الف) مفهوم تحولی
پیاژه :
بیانگر ناتوانی در اخذ دیدگاه دیگری و درگیر شدن در ارتباط های متقابل است.
ویگوتسکی :
بیانگر تفکر بیرونی است و نقش ان برقراری ارتباط با خود به منظور هدایت و راهنمایی خود است.
ب) سیر تحول
پیاژه :
باسن کاهش می یابد.
ویگوتسکی :
در سنین خردسالی افزایش دارد و سپس جنبه بیرون بودن را از دست می دهد و به شکل تفکر شفاهی درونی در می اید.
ج) ارتباط با گفتار اجتماعی :
پیاژه :
منفی است
ویگوتسکی :
مثبت است. زیرا در ارتباط با دیگران رشد می کند.
د) ارتباط با زمینه
پیاژه :
ندارد .
ویگوتسکی :
با مفاهیم فرهنگی رشد می کند و در زمینه های مشکل نیز که کوشش شناختی بیشتری لازم است گفتار خصوصی نقش کمک رسانی را ایفا می کند.
تحقیقات جدید نظر ویگوتسکی را تائید می کنند بویژه این که هنگامی که کودک با مسائله سختی روبرو می شود از گفتار خصوصی بیشتر استفاده می کند.
پیاژه :
4 تاکید بر یادگیری اکتشافی یعنی روش پیاژه کودک محور است و اثر فعالیت های اموزشی را مشروط به امادگی کودک و توانایی جذب و انطباق وی می داند، از سوئی توجه به مراحل رشد ساختارهای ذهنی که به تعامل ذهن با خود و با دنیای فیزیکی و اجتماعی پیرامون مفهوم می دهند، روش های اموزشی را مقید به رعایت اصولی می کند که بر ویژگی این ساختارها استوار باشند. نقش مسلم غنی سازی محیط ، تسهیل تعامل ها است به طوری که به کشف مستقل از طرف کودک منجر شود.
5 تعارض شناختی در اموزش مبتنی بر تمرکز زدایی به شیوه برخورد ذهن با دنیای فیزیکی . در واقع توجیه پیاژه از تمرکز زدایی شناختی مبتنی بر نظریه او در مورد تعادل شناختی و هم وزن بودن تعامل های فیزیکی و اجتماعی است یعنی هر نوع برهم خوردگی در تعامل های درون و بین فردی یا اجتماعی که تعادل را مختل سازد دست یابی به تعادل عالی تر را سبب می گردد. بنابراین به نظر پیاژه هم تضاد ذهنی با ذهن دیگر و هم تضاد درونی فکر و مقاومت موضوع در برابر جذب شدن در ساختارهای ذهن می توانند در تعادل اختلال ایجاد کنند و لذا تاکید منحصرا برتعامل های اجتماعی نیست.
6 به عقیده پیاژه مراحل رشد شناختی تعیین کننده ماهیت تفکر اوست و لذا با اموزش نمی توان فراتر از رشد شناختی کودک در او یادگیری ایجاد کرد.
ویگوتسکی :
4 تاکید بر یادگیری اکتشافی هدایت شده ، به طوری که شکل گیری کلیه فعالیت های شناختی را ناشی از تعامل اجتماعی و فعالیت های مشارکتی می داند.
افراد با تجربه و بزرگسالان باید به افراد ناشی و کودکان اموزش دهند. تاکید بر نقش مهم مربی بویژه در ارتباط دارد. به عقیده ویگوتسکی می توان منتظر امادگی کودک نبود و با دخالت های دقیق او را در جهت گیری هدایت شده درون منطقه مجاور رشد سوق داد در واقع مربی نقش فعالی را در کمک رسانی به سازمان دهی ذهنی کودک دارد. البته امروزه برخی از روان شناسان مانند برونر با استفاده از اصطلاح سکوسازی سعی دارند از منطقه مجاور رشد، توصیفی تجربی تر و عملیاتی بدهند بنابراین معتقدند که اولین تلاش مربی پیرو ویگوتسکی ان است که تغییر و برداشت کودک از موفقیت را دریابد و بر مبنای ان برنامه اموزش خود را ارائه دهد ( همان تشکیل داربست) در واقع منطقه مجاور رشد ویگوتسکی همان امادگی ذهنی مورد نظر پیاژه است.
5 تعارض شناختی در اموزش مبنایی اجتماعی دارد. چنان که تمرکز زدایی های اجتماعی را مقدم بر تمرکز زدایی های ناشی از برخورد ذهن با دنیای فیزیکی می دانند. به نظر ژیرو و مونیی از طرفداران و پیروان ویگوتسکی به علت ارتباط و برخورد با دیگری است که فرد از تمرکز شناختی بر ذهنیت خود رها می شود و در موقعیت های تنهایی از این امتیاز محروم است. ( تمرکز ادراکی است که هنوز در یک طرح کلی ادغام نشده است و تمرکز زدایی بر سازمان یابی تمرکزها و دیدگاه ها دلالت دارد) در واقع در خلال ارتباط دادن اعمال خود با اعمال دیگران است که فرد نظام سازماندهی را در اختیار می گیرد.
6 فرایند های رشد و تحول به دنبال فرایندهای یادگیری رخ می دهند( اینکه کودکان مسئله ای را که نمی توانند به تنهایی حل کنند با کمک بزرگترها ان را حل می کنند. یعنی به کمک بازی ، اموزش رسمی می توان کودکان را به سطح رشد بالقوه رسانید( الگودهی ، پاداش ، پسخوراند و ....)
نتیجه گیری :
روی هم رفته میتوان گفت که در روش های اموزشی متاثر از نظرات پیاژه و ویگوتسکی اصل مشترکی وجود دارد و ان تاکید برایجاد موقعیت های درگیر ساز فعالیت کودک است. اما از سوی دیگر تاکید پیاژه بر لزوم توازن و تعادل در تعامل های درون فردی و بین فردی و تاکید بیشتر ویگوتسکی بر اهمیت تعامل های اجتماعی، تعامل با بزرگسالان وانتقال کلامی موجب شده است تا در مورد این که موقعیت های اموزشی باید در تقویت چه نوع تعامل هایی بکوشند تفاوت ایجاد شود. اما اگر چه ویگوتسکی بر نقش مربی تاکید می کند در عین حال به نظر می رسد در این که مربی باید از کجا شروع نماید به وجه اشتراکی که طرفداران ویگوتسکی تحت عنوان سکوسازی و پیاژه تحت عنوان امادگی ذکر کرده است می رسیم .
در مقایسه ویگوتسکی و طرفدارانش به نظر می رسد ویگوتسکی به خاطر تاکید فراوان بر تعامل اجتماعی عوامل زیستی را نادیده گرفته اما طرفداران وی هم به عوامل زیستی و هم عوامل اجتماعی ( تعامل اجتماعی ) تاکید دارند.
هردو فعالیت و عمل را قبول دارند ولی پیاژه سعی دارد به نقش عمل و فعالیت اهمیت بدهد از حسی حرکتی به عملیات صوری ولی ویگوتسکی شکل پذیری فعالیت را در اثر فرهنگ با اهمیت می داند پیاژه بیشتر به فرایند عمومی و مشترک فعالیت توجه دارد ولی ویگوتسکی به فعالیت های خاص فرهنگی توجه دارد.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن