ترس خصیصه رایج دورة کودکی است و در واقع یک واکنش طبیعی نسبت به تهدید ادراک شده است. و هر انسانی از بهره ترس برخوردار است تا بتواند از گرفتاریها و اشتباهات و خلاف ها رها شود ترس از گرفتن نمرة بد- ترس از شکست - ترس از فرستادن پیش ناظم - ترس از معلم و این ها باعث عدم موفقیت در کودکان میشود و شایعترین ترسهای دورة کودکی با تاریکی ، حیوانات و مدرسه مرتبطاند ، در برخی کودکان ترس ممکن است از طریق الگو گرفتن و تقویت ایجاد شود بدین صورت که کودکان اشخاص زیادی را میبینند که ترس و اضطراب از خود بروز دهند و از ابراز ترس و اظطراب از طریق عکسالعمل ما والدین که باعث میشود در کارها موفق نباشند.
اضطراب و ترس از مدرسه رایج است هر چند کینگ و همکارانش اظهار میدارند که فقط کمتر از یک درصد از کودکان و نوجوانان به اضطراب حاد ناشی از شرکت در مدرسه مبتلا میشوند. کودکان و نوجوانان به دلایل بسیار متفاوتی از رفتن به مدرسه امتناع میکنند و تأثیرات منفی آن روی کودک و افت تحصیلی و همچنین بر اعضای خانواده ممکن است بسیار شدید و ناراحت کننده باشد بر اساس قوانین آموزش و پرورش در انگلستان در صورت غیبت مداوم کودک از مدرسه خانواده جریمه میشود بنابراین بیشترین فشار ناشی از غیبت و هراس کودک متوجه خانواده است و برای جلوگیری از اضطراب والدین وظایفی دارند
1 - خواندن داستانی که دربارة مدرسه باشد
2- تماشای برنامه تلویزیونی که در آن مدرسه را نشان میدهند.
3- راه رفتن در کلاس و دیدن کلاس است که باعث میشود اضطراب در کودکان کمتر شود.
2- دومین علت را میتوان در عدم اعتماد به نفس در مهارتها و تواناییها اشاره کرد. لیاقت و شایستگی یعنی توانایی اداره کردن چیزی . وقتی ما احساس کنیم شایسته و لایق هستیم اعتمادمان به خود افزایش مییابد. فهنگ واژه ها، اعتماد در ایمان و اعتقاد محکم و استوار» توقع و انتظار قطعی » یا جسارت تعریف کرده است. خودباوری کودکان همچنین در اعتماد ما به این امر ریشه دارد که آنان لایق و مستعد هستند هر چه بیشتر باعث شکست کودکان خود شویم آنان پیام منفی بیشتر دریافت میکنند.
کمتر وظایف خود را تمرین می.کنند و کمتر اصلاح میشوند و برای موفقیت در کارها کودکان باید اعتماد به نفس داشته باشند که باعث عدم موفقیت کودکان نباشد کودک زمانی دارای حس خودباوری و اعتماد به نفس خواهد بود که به او اجازه داده شود خودش را متقاعد کند که مهارتهایش با چالشهایی هماهنگ هستند و پیشرفت او به دست خودش است.
3- سومین علت والدین : 1- کودکان خود را تشویق کنیم تا باور کنند که میتوانند مسائل خودشان را حل کنند ما باید در مواردی که کودکان درمانده و گرفتار می.شوند از بر عهده گرفتن کار نیمه تمام آنها خودداری کنیم به جای آن ، آن ها را حمایت و تشویق کنیم و بپرسیم که اگر این طور عمل کنی ، چه میشود. و این سؤالات به آنان یاری میدهد روش و راه حلهایی تازه بیابند. 2- در موقعیتی مناسب اتکا به نفس را در آنان تشویق کنیم 3- با نشان دادن تعهد و دلسوزی خود نسبت به آنان از طریق علاقهمند نشان دادن خود به کارهایی که آنان در خانه و مدرسه انجام میدهند و نیز حمایت کردن از آنها در زمانی که به شدت ناراحت هستند و گوش کردن به حرفهایشان به آنان قدرت و توان بدهیم. 4- به کودکان نگوئیم که تو حتماً باید بالاترین نمره را بگیری 5- یا همیشه رخ کشیدن دیگران بر او ، ببین او چقدر زرنگ ، و مقایسه کردن با دیگران میباشد .
شکست در زندگی همیشه دغدغه خاطر انسان بوده است به همین علت بسیاری از انسانها ترجیح میدهند کمتر تجربه کنند و حتی ظاهر خود را به گونهای جلوه دهند تا کمتر احساس شکست بکنند زیرا در دوران کودکی کوچکترین اشتباهات ، باران سرزنش و تحقیرها را به همراه داشته است.
و همین باعث میشود که کودکان در درسها شکست خورده و حتی در بزرگترها کمتر کسی به سوی تجربه کردن پیش نمیروند. اگر انسانها تجربیات جدید کسب نکنند ، بیشتر منتظر خواهند ماند تا کسی به تجربه جدیدی دست یابد تا به دنبال او روانه شوند و این باعث میشود جامعهای را از پیشتاز بودن باز دارد.
برخی از ویژگیهای کودکان ناموفق
1- انتظارات پایین نتایج ، است که ، بر این باورند که ، بدون توجه به آنچه که در مدرسه انجام دهند نتیجه همیشه منفی خواهد بود ( به عنوان مثال نمرات بد ) علاوه بر این آنها ناتوان و یا برای جلوگیری از غلبه بر نتیجه منفی است.
2- فقدان کنترل تصور بر رفتار خود و رویدادهای زیست محیطی ، اقدامات خود شخص نمیتواند منجر به موفقیت است.
3- عدم اعتماد به نفس در مهارتها و تواناییهای خودکارآمدی انتظارات پایین، این کودکان معتقدند که مشکلات مدرسهشان را توسط عدم وجود خود را از توانایی و هوش کم ایجاد میشود ، حتی زمانی که آنها توانایی کافی و هوش طبیعی است. آنها متقاعد شدهاند که آنها قادر به انجام کارهای مورد نیاز برای رسیدن به نتیجه مثبت
4- دست کم گرفتن آنها عملکرد خود را زمانی که آنها به خوبی در مدرسه ، نسبت دادن موفقیت به شانس یا فرصت ، به عنوان مثال، من خوش شانس بودم که این تست آسان بود.
5- آنها از یک وضعیت شکست یا تجربه را در موقعیتهای دیگر تعمیم که در آن کنترل امکانپذیر است از آنجا که آنها انتظار شکست تمام وقت ، صرفنظر از مهارت و تواناییهای واقعی خود ، تمام وقت آنها
6- نداشتن تمرکز بر روی نقاط قوت و مهارت خود
موفقیت والدین در تربیت فرزندان
از لحظات با هم بودن استفاده کنید عزت نفس کودکان شدیداً تحت تأثیر کیفیت اوقاتی است که با آنها میگذرانید؛ نه مقدار زمانی که میگذرانید. زندگی پر مشغله باعث شده بسیاری از والدین به جای توجه به فرزندانشان تنها به این فکر کنند که کار بعدی که باید بکنند چیست. اگر کودکان اوقات با کیفیتی را در طول روز با والدین خود نگذرانند، ممکن است سوء رفتار از خود نشان دهند، چون احساس میکنند توجه منفی والدین به آنها بهتر از بیتوجهی است.
عمل بلندتر از حرف سخن میگوید آمارها نشان میدهد که کودکان در روز بیش از دو هزار درخواست دریافت میکنند که باید اجابت کنند. نتیجتاً بسیاری از آنها دیگر گوش شنوایی برای حرفهای والدین خود ندارند.
روش هایی برای احساس اقتدار و توانایی به کودکان ارایه دهید. اگر والدین چنین کاری منکنند ، کودکان خود راههای نامناسبی برای احساس اقتدار خواهند یافت. بعضی روشها برای این که فرزندان احساس اقتدار و توانایی کنند عبارتند از نظرخواهی از آنها ،دادن حق انتخاب کمک کردن در امورخانه (حتی در صورتی که خودتان با دردسر کمتری میتوانید کارهای مزبور را انجام دهید).
از پیامدهای طبیعی استفاده کنید. بسیاری از اوقات وقتی والدین در موضوعی رأساً مداخله میکنند، فرصتهای یادگیری را از فرزندان خود میدزدند. به جای عیب جویی و یادآوریهای مداوم اجازه دهید پیامدهای طبیعی رفتار بچهها با آنها سخن بگوید.
از پیامدهای منطقی استفاده کنید. اغلب ممکن است پیامدهای طبیعی رفتارها خیلی سخت و شدید باشد یا از نظر زمانی این قدر دیر اتفاق بیفتد که از نظر تربیتی قابل استفاده نباشد. وقتی موضوع به این شکل است، استفاده از پیامدهای منطقی مؤثر است. این نکته حایز اهمیت است که حتماً پیامدهای منطقی ، منطقاً با رفتاری که بچه انجام داده مرتبط باشد، تنها در این صورت پیامد منطقی میتواند از نظر تربیتی کارساز باشد. برای مثال اگر فرزندتان فراموش کرده فیلمی که از ویدیو کلوپ امانت گرفته برگرداند و یک هفته تمام نوار ویدیو روی زمین افتاده، برنگرداندن نوار تنها خشم و رنجش در فرزند ایجاد میکند ، به جای آن ، نوار را به کلوپ برگردانید و هزینه کرایه فیلم را از پول توجیبی او کم کنید. در این برخورد، بچه میتواند منطق نظم را بفهمد.
از درگیری بپرهیزید. اگر فرزندتان در پی قشقرق راه انداختن است تا میزان صبر و شکیبایی شما را آزمایش کند، یا بی ادبانه صحبت میکند، والدین باید اتاق را ترک کند و بگویند" هر وقت خواستی دوباره مؤدب باشی برگرد تا صحبت کنیم". صحنه را با عصبانیت یا در حالی که شکست خورده به نظر میرسید ترک نکنید. کار انجام شده را از شخص انجام دهنده متمایز کنید. هرگز به کودکان نگویید " تو بد هستی " به جای این به کودکان کمک کنید تا متوجه شوند چه کاری از کارهایشان نادرست یا غیر قابل قبول بوده است. رفتارهای بچهها ممکن است نادرست باشند، مهم نیست چه کاری میکنند اما کودکان همچنان نیاز دارند که دوست داشته شوند.
ثبات رأی داشته باشید تا آخر سر حرف خود باشید. بچهها نیاز به پیامهای قاطع و صریح دارند. البته این هم مهم است که به همین اندازه بر سر حرف خودتان مصر باشید. مثلاً اگر کودکی میداند که بعد از ساعت هشت دیگر آب نبات به او داده نمیشود، مهم نیست چه قدر اخم و گریه و جنجال یا خواهش میکند، به هیچ وجه نباید بعد از ساعت هشت آب نبات داده شود. اغلب والدین به دنبال راهحلهای مصلحت آمیز هستند . این کار باعث تربیت بچههایی میشود که احساس مغلوب بودن دارند. فراموش نکنید که میخواهید کودکانتان در بزرگسالی چگونه اشخاصی باشند و در تربیت کودک متفکرانه تر برخورد کنید.
همزمان مهربان و قاطع باشید. والدین اغلب وقتی فرزندانشان درست رفتار نمیکنند یا به حرف شان گوش نمیکنند آزرده میشوند و شکیبایی خود را از کف میدهند. این حالت به آسانی به عصبانیت میانجامد. بسیار مهم است که حتماً تا حد ممکن آرام بمانید. قاطع بودن نیاز به فریاد کشیدن ندارد.
منبع کتاب :
ایجاد انگیزه در کودکان، نویسنده الیزابت هارتلی بروئر
(فاطمه لشکری)