برای تو و خویش
چشمانی آرزو میكنم
كه چراغها و نشانهها را
در ظلماتمان ببیند.
گوشی
كه صداها و شناسهها را
در بیهوشیمان بشنود.
روحی
كه این همه را
در خود گیرد و بپذیرد.
و زبانی
كه در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش بیرون كشد
و بگذارد
از آن چیزها كه در بندمان كشیده است
سخن بگوییم .
مارگوت بیکل