سلام می کنم.

سریع عبور می کنم،

تا خطوط چهره ام آشکارنکند؛
چیزی شبیه بمب ساعتی

درقفسه سینه ام می زند.


بمبی که


روی ساعت بیست و پنج تنظیم شده

و هیچ وقت منفجر نمی شود.


فقط تیک تاک می کند


تا ازیاد نبرم
هرکجای عشقی ایستادم
دربهترین شرایط
ضلع سوم بودم.






نیلوفرلاری پور