ایمی پرامین
موفقیت تصادفی کلرپرومازین در مقابله با شیزوفرنی محرکی شد برای تهیه و آزمایش انواعی از داروهای مشابه شیمیایی. یکی از این داروها ایمی پرامین بود که در شرکت دارویی سویسی گایگی تهیه شد. وقتی دکتر رولان کان در کمال شگفتی متوجه شد که این دارو در مقابله با شیزوفرنی کاملاً بی اثر است، آن را در انواع دیگری از بیماری های روانی مورد ارزیابی قرار داد. او در سال 1957 گزارش داد که این دارو فعالیت ضد افسردگی چشمگیری دارد، یعنی اثری کاملاً عکس اثر کلرپرومازین!
لیتیم
این که لیتیم به عنوان دارویی روانی شناخته شود از همه نامحتمل تر بود. در اواخر دهه 1940 روان پزشک جوان استرالیایی به نام «جان کید» حدس زد که شاید هیجان همراه با بیماری شوریدگی – افسردگی ناشی از سوخت و ساز غیرطبیعی اسید اوریک باشد. برای آنکه نظریه اش را امتحان کند اسید اوریک را- به شکل نمک لیتیمی آن به همراه کربنات لیتیم – به جانوران آزمایشگاهی تزریق کرد و واکنش درمانی چشمگیری به دست آورد. گرچه «کید» یافته های خود را در یک مجله استرالیایی منتشر کرد، اما تا اواسط دهه 1950 تنها توجه تعداد اندکی از روان پزشکان به آن جلب شد.
از قضا در آن هنگام بود که یک پزشک دانمارکی به نام «موگنس شو» مقاله «کید» را خواند. او ترکیبات پیشنهادی «کید» را برای درمان شوریدگی امتحان کرد و آنها را مؤثر یافت. اما چندی نگذشت که روشن شد بخش اسید اوریک این دارو هیچ نقشی در تآثیر گذاری آن ندارد. اثر درمانی آن بدین علت بود که در آن از نمک لیتیمی اسید استفاده شده بود؛ معلوم شد که نمک های دیگر لیتیم نیز به همان اندازه مؤثرند.
چون نمک های لیتیم رواج گسترده ای دارند و نمی شود آنها را به عنوان دارو به ثبت رساند، شرکت های دارویی مایل نبودند آن را برای کاربرد بالینی در سطح وسیعی تولید کنند. عامل دیگری که مصرف بالینی لیتیم را به تأخیر انداخت این بود که احتمال داده می شد یون های لیتیم در مقادیر زیاد دارو بایون های سدیم بدن که از لحاظ شیمیایی به آن شبیه است رقابت کند، و با آثار سمّی خود خطر آفرین شود. بدین ترتیب تا سال 1970، یعنی بیش از 20 سال پس از شناخت ارزش نمک لیتیم در تخفیف بیماری شوریدگی – افسردگی، لیتیم در آمریکا کاربرد روان پزشکی پیدا کرد. یون ساده لیتیم مؤثرترین عاملی است که تاکنون برای درمان شوریدگی شناسایی شده است، اما ساز و کار اثرش هنوز در پس پرده ای از ابهام قرار دارد.