-
نهاد خانواده و خويشاوندى
خانواده يکى از ارجمندترين، نهادهاى انسانى است که از همان بدو پيدايش، همراه با تغييرات شئون مختلف زندگى بشر، دگرگونى يافته است. خانواده شالودهٔ حيات اجتماعى محسوب مىگردد و گذشته از وظيفه فرزندآورى و پرورش کودک که موجب استمرار و بقاءِ نوع بشر مىگردد، وظايف متعدد ديگرى از قبيل: فعاليتهاى اقتصادي، آموزش و پرورش و اجتماعى کردن فرد را نيز برعهده دارد. خانواده واسطهاى است که قبل از ارتباط مستقيم فرد با گروهها، سازمانها و مؤسسات اجتماعى نقش مهمى در انتقال ارزشها، هنجارها و ميراث فرهنگى جامعه برعهده دارد.
جنبههاى ژرف و نهان شخصيت انسان، ناشى از آموزش و پرورش در دوران کودکى است و از آنجا که نخستين سالهاى زندگى انسان، در محيط خانواده مىگذرد و در اين دوران پايهٔ شخصيت او گذاشته مىشود، مىتوان به اهميت خانواده و تأثيرى که در پرورش فرد و قواى روحى و اخلاقى او دارد، پى برد. در همين رابطه 'مالبرانش' (Malebranche) معتقد است که ارزشها و انفعالاتى که در دوران کودکى بهوسيلهٔ خانواده بر فرد تأثير مىگذارد، در پيشداورىهاى بعدى کودک اهميت زيادى داشته و اثر آن در تمام عمر باقى مىماند. 'استوتزل' اين دوران را نخستين 'قالب مرجع' آدميان دانسته و معتقد است که در نگرش انسان نسبت به زندگانى اجتماعي، سهم حتمى و قطعى ايفاء مىکند.
خانواده نهادى است اجتماعى که معناى آن در زمانها و مکانهاى مختلف يکسان نبوده بلکه تطور يافته است. خانواده به معناى کنوني، اجتماع ثابت و قانونى پدر و مادر و احياناً فرزندان است که تا هنگام رسيدن به سن قانونى و رشد و بلوغ جسمانى و عقلانى با پدر و مادر مىباشند. اتحاد موجود بين اعضاء خانواده مبتنى بر حقوق، مناسبات و تکاليفى است که بهنظر برخى از دانشمندان از طبيعت حيوانى انسان، حاصل شده است. اما اين عقيده را با مشاهدات علمي، تاريخى و اجتماعى نمىتوان اثبات نمود. هرچند که حب مادرى از ساخت اعضاء بدن مادر ناشى شده جميع حيوانات درجه اول، اين غريزه را دارا هستند. همچنين به زعم بعضي، حب پدرى و مسئوليتى که پدر در حمايت زن و فرزند برعهده دارد، به علت ضعف طبيعى زنان، انتخاب زن به همسرى از طرف مرد نيز از جهت رابطه خونى است که از پدر به فرزندان مىرسد. اما اين امور بنابر تحقيقات جامعهشناسان، امورى ظاهرى است و وظايف خانواده جنبهٔ اخلاقى دارد و ملاحظات اخلاقى را با نتايج غريزى نمىتوان يکسان دانست زيرا ضرورت طبيعى و قوانين اخلاقى متفاوت هستند.
- ضرورت طبيعى مجبور مىکند ولى قوانين اخلاقى مکلف و موظف مىسازد.
در حيوانات تنها غريزه است که ماشينوار روابط را محفوظ مىدارد ولى اعضاء خانوادهٔ انسان، نسبت به يکديگر وظايف و حقوقى معين دارند و از حيث ماهيت با خانوادهٔ حيوانى تفاوت آشکارى وجود دارد. بنابراين نمىتوان حيات حيوانات را با زندگى انسانها يکسان دانست.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن