مثلا كوری شان به دو صورت بود؛ اینكه واقعا خود را با میل كشیدن و ته سنجاق سرخ كه به مردمك چشم شان فرو می بردند، كور می كردند حتی ممكن بود چشم شان را از حدقه بیرون بیاورند ...
در تهران قدیم از ضروریات گدایی این بود كه هر چه كثیف تر، ژنده تر، معیوب تر، علیل و ناتوان تر باشی، بهتر است؛ به قول خودشان كه می گفتند: «آمدیم ماما شست و می رویم مرده شور می شوید.»
اكثر گداها به صورت كور، شل، بی دست و پا یا چلاق بودند.اگر معایب شان طبیعی بود كه برایشان بهتر بود و اگر نبود این عیب ها را به وسیله متخصصان آن دوره به وجود می آوردند.
مثلا كوری شان به دو صورت بود؛ اینكه واقعا خود را با میل كشیدن و ته سنجاق سرخ كه به مردمك چشم شان فرو می بردند، كور می كردند حتی ممكن بود چشم شان را از حدقه بیرون بیاورند یا تصنعی كه به دستور و تمرین متخصصان كه غالبا از سكنه گودهای جنوب و زاغه های كوره پزخانه ها بودند، سفیدی چشم شان را به جای سیاهی نشان می دادند و به همین گونه فلج صورت، دست و پا كه یا ساختگی بود یا طبیعی.
خیلی از این افراد كه به گدایی عادت كرده بودند به خاطر پول نه تنها این كار را با خود می كردند بلكه با كودكان شان یا طفلانی كه از بچه دزدها می خریدند، همین كارها را انجام می دادند و چند عضو از بدن شان را معیوب می كردند.این كار را هم به خاطر اعتقاد مردم كه «كور اگر ناودان خانه اش هم از طلاباشد باز مستحق است» انجام می دادند.
از این موارد بدتر این بود كه برای جلب رقت بیشتر بینندگان، بدن های خود و فرزندان شان را مجروح می كردند؛ تولید جراحت هایی روی پوست و گوشت شكم، دست و پا به وسیله مواد اسیدی، آتش و آب جوش.نوع دیگر هم باد كردن شكم بود كه مشخص نبود با چه وسیله ای آن را متورم می كردند؛ تورمی در حد زن چندقلو آبستن پا به ماه و بلكه از آن بزرگ تر.
این افراد با این هیات و قیافه های چندش آور و دل ریش كننده سعی می كردند معركه به راه بیندازند و اگر مورد توجه قرار نمی گرفتند با ذلت خوانی به در خانه ها رفته و مردم را عاصی می كردند.با روی كار آمدن سیدضیاءالدین طباطبایی كه دستور به جمع آوری گداها داد، مردم تهران نفسی كشیدند و از شر افراد به ظاهر گدا خلاص شدند.
قوانین گدایی
از جمله قوانینی كه گداها برای خود وضع كرده بودند، نخست این بود كه شرم، حیا، شرف، غیرت، خجالت و حمیت را از خود دور و به جایش سماجت و پررویی را جایگزین كرده بودند، دوم برای ورود به محله گدایی، باید از سردسته اجازه بگیرند و سوم اینكه، قرار پرداختی روزانه را كه باید به او بپردازند، به تاخیر نیندازند.
گدایی چند نوع بود؛ نوعی گدایی وجود داشت كه گدا به دور كوچه و بازار بگردد كه باید زیر نظر سردسته كار بكند، دوم گدایی در نقاط معلوم مثل مسجد، حمام، در تكیه، سرگذر، كنار چلوپلویی و كله پزی بود.
در واقع با شروع احداث مسجد و حمام، گداهای خبره با نشستن خود یا نشاندن كسی به جای خود آنجا را پاتوق خود می كردند.