-
دوباره صدایم کن
نیمکت عاشقی یادت هست؟
کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..
بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان میریخت..
او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز میکشید،
اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ میکشد.
بگو، صدایم کن، بیا تا دوباره ما شویم،
مرحمیبر سوز دلم باش، نگاه کن، پاییز به من میخندد، بیا داغ جداییمان را به دلش بگذاریم.
بیا کلاغها را پر دهیم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند.
دوباره صدایم کن..
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن