-
دلم درد دارد اين روزها ...
زير بارانِ اين همه بي قراري ها ، قدم به قدم با خدايي كه قهر است با من و دنياي من ،
زير هق هق چشماني كه دلتنگند
پناه مي آورم به واژه هايي كه اين روزها با من غريبي مي كنند و اگر هم كنار هم بنشيند تنها به تصوير مي كشند:
منِ دلگيرِِ پر از بارانِ اين روزها ...
تتمه حروف ها را هم كه جمع كنم مي شود يك دنيا دلتنگي ... مي شود يك دنيا بي قراري !
از حساب و كتاب اين كلمات هيچ سر در نمي آورم . هنوز نمي دانم چگونه مي شود كه گذر اين همه لحظه هاي بي بهانه ، بيشتر صبرم مي دهد تا اميد رهايي ...
نگاهم را بالا مي برم
به اعتبار آسمان قسم كه آسمان هم هيچ وقت آبي نبود ! هر چه بالاتر رفتم بي رنگي محض بود ...من كه قناعت كرده بودم و دلخوش بودم به همين بي رنگي اما ، هجوم رنگين كمان ها اين روزها بيشتر آزارم مي دهد تا نشان عبور ...!
پلك هايم را آرام بر هم مي گذارم ...
مژه هايم سنگين مي شوند و گونه هايم خيسي دو قطره اشك را لمس ميكند و من
مروم مي كنم دلي را كه اين روزها گير كرده بين شانه هاي لرزان و روزگاري كه بي رحم و بي انتهاست ...
چقدر دلم غم دارد اين روزها ...
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن