بيابانهاي ايران
سپاس و ستايش خداوند توانا و بي همتا را سزاست كه در سراسر آفرينش، آيات حكمت در آثار رحمت خود را جلوه گر ساخت
وَفي كُلُ شَيءِ لَهُ آيهٌ تَدُل عَلي اَنهُ واحِدٌ
توجه به مناطق خشك براي تأمين نيازمنديهاي جمعيت روزافزون دنيا از يك طرف، و مسايل و مشكلات ساكنان در رابطه با ويژگيهاي اقليمي، كمبود آب، حساسيت خاكها و غيره از طرف ديگر، سبب شده است كه در سطح بينالمللي، ملي و منطقهاي، اقداماتي در جهت شناخت مسايل مناطق خشك و راههاي صحيح بهرهبرداري از منابع طبيعي آن در جهت بهبود وضع زندگي ساكنان اين مناطق، بعمل آيد.
سرزمين ايران كه تقريبا بين عرضهاي جغرافيايي 39 درجه و 44 دقيقه و 25 درجه و 5 دقيقه شمالي در جنوب غربي آسيا واقع شده است، قسمت اعظم آن تحت تسلط سلولهاي پرفشار مجاور حارهاي قرار دارد. استقرار اين سلولها حاكميت كم آبي اين سرزمين را توجيهميكند.
حجم و ارتفاع كوهستانها از جمله عواملي هستند كه يكپارچگي كمربند پرفشار را از هم گسيخته و اغلب نفوذ تودههاي هواي مرطوب غربي و بسته به فصول مختلف نفوذ تودههاي سرد شمالي و يا گرم جنوبي را به داخل ايران ميسرميسازند. در يك نگاه به نقشه پراكندگي نواحي كم آب دنيا و يكپارچگي سرزمينهاي خشك در آسياي مركزي و عربستان و شمال آفريقا، نقش مثبت ناهمواريها در تعديل نسبي و گسيختگي اثر پرفشار مجاور حارهاي در ايران را درك خواهيم كرد. از طرف ديگر عوامل بري بودن و يا در پناه سدهاي كوهستاني قرار گرفتن تعدادي از چالههاي داخلي ايران، نقش پرفشارهاي مجاور حارهاي را تشديد و تقويت نموده است. به طوري كه در نامساعدترين شرايط در مشرق ايران، بيابان لوت را به عنوان يكي از خشنترين چهرههاي بياباني دنيا ظاهر ساخته است. بنابراين ناهمواريها به دو صورت متضاد در تعديل و يا تشديد كم آبي در ايران نقش دارند. عامل ارتفاع نقش مثبت و امتداد ناهمواريها در زمينه خشكي هوا نقش منفي را به عهده دارند.
ايران مركزي تحت تأثير سيستمهاي چين خورده و تجديد حيات گسلهاي قديمي و ايجاد گسلهاي جديد به صورت فرا زمينها و فرو زمينهاي مجاور متعددي شكل گرفته است. وسعت و امتداد ساختماني اين فروزمينها تابع فرايندهاي دروني حاكم بر شكل زائي ايران مركزي و شرقي بوده است.
سپس در طول كواترنر فرايندهاي بيروني در جهت تغيير شكل ظاهري و به ويژه توسعه اين واحدهاي ساختماني نقش تعيين كنندهاي به عهده داشته است.
شواهد زمين شناسي به ويژه از اواسط دوران سوم گوياي تراكم رسوبات تبخيري فراوان در اين حوضههاميباشد . كه گاهي ضخامت آنها به بيش از 1000 مترميرسد حضور اين رسوبات و عكسالعمل آنها در مقابل ويژگيهاي عناصر اقليمي در طول كواترنر در تشديد شرايط بياباني به صورت قاطع مؤثر افتاده است. به طوري كهميتوان آن را به عنوان يكي از عوامل اصلي بيابان زائي حوضههاي داخلي در نظر گرفت. هر جا كه عامل زمينشناسي و عناصر اقليمي مساعد كم آبي و عوامل جغرافيايي مشتركا دخالت داشتهاند بيابانهاي واقعي با چهرهاي خشن و عوارضي مشخص و گاه استثنايي توسعه يافته اند.
ويژگي بياباني اين حوضهها با نسبت دخالت عناصر و عوامل فوق رابطه مستقيم دارد.
مجموعه بيابانهاي ايران جزء بيابانهاي گرم مجاور حارهاي است. اما حضور و دخالت پارهاي از عوامل جغرافيايي از جمله حجم و امتداد ناهمواريها – ارتفاع و عرض جغرافيائي و مجاورت با اقيانوس هند و بالاخره نفوذ شاخهاي از اين اقيانوس (خليج فارس) را به جنوب ايران؛ تغييراتي در شرايط اقليمي حاكم بر آنها اعمال نموده و به طور محلي خصوصيات نسبتا ويژهاي در هر يك از حوضههاي بزرگ بوجود آورده است. با توجه به نتايج اين دخالتها بيابانهاي ايران راميتوان به دو گروه اصلي تقسيم نمود :
1- بيابانهاي ساحلي
2- بيابانهاي داخلي
1- بيابانهاي ساحلي : به صورت نواري شرقي غربي با پهناي نابرابر از گواتر در مشرق تا خوزستان در مغرب ايران در سواحل شمالي درياي عمان و خليج فارس گسترده شده است. بزرگترين مشخصه اين بيابانها كه مهمترين عامل تفكيك آنها از بيابانهاي داخلي نيزميباشد وجود رطوبت نسبي بالا به ويژه در فصل گرم به علت مجاورت با اقيانوس هند و جهت بادهاي مرطوب دريايي در فضاي اين بيابانها است. حضور اين پديده تغييرات چشمگيري در نحوه دخالت فرايندهاي حاكم بر نواحي كم آب به وجودميآورد. تراكم پوشش نباتي را افزايش داده و از قدرت دخالت فرسايش باديميكاهد. ميزان تغيير از خاك را به ويژه در فصل گرم كاهشميدهد و بالاخره در شرايط مناسب حتي هوازدگي شيميايي را سببميشود (پديدهاي كه اصولا در بيابانهاي داخلي اتفاق نميافتد) در بيابانهاي ساحلي بر اثر جذب رطوبت هوا بوسيله خاك قشر سطحي نسبتا سختي تشكيلميشود. اما در بيابانهاي داخلي چنين قشر سطحي سختي با تركيب كانيشناسي متفاوت براثر پديده تبخير يعني دقيقا در جهت عكس تحول پديده بيابانهاي ساحلي به وجودميآيد.
بيابانهاي داخلي : تمام اين چالهها در اواخر دوران سوم به صورت حوضههاي رسوبگدازي محلي يا منطقهاي محل تمركز رسوبات تخريبي و اغلب تبخيري بودهاند.
بنابراين از طبيعت كانيشناسي يكساني برخوردار نيستند. از طرف ديگر چون ساختمان زمينشناسي زيربناي چالهها يكسان نيستند لذا رسوبات داخلي آنها در برابر حركات زمين ساخت پليو كواترنر به صور متفاوتي تغيير شكل يافتهاند. بلوك نيمه سخت لوت كه زيربناي بيابانهاي طبس، لوت و جازموريان را تشكيلميدهد مانع انعكاس اين حركات در رسوبات سطحي خود شده و دشتهائي هموار و ساختماني بوجود آوردهاند. در صورتي كه رسوبات ساير چالههاي بياباني كم وبيش تحت تأثير حركات زمين ساخت قرار گرفت و اغلب به شدت چين خورده اند. دشت كوير نمونه مشخصي از بيابانهاي نوع دوم است. موقع جغرافيايي اين چالهها در ارتباط با خطوط اصلي پيكرشناسي فلات ايران و اختلاف شرايط اقليمي حاكم برآنها چهرههاي متفاوت و متنوعي در طول كواترنر در اين بيابانها به وجود آورده است.
مطالعه محل اين بيابانها نقش فرايندهاي متفاوت بيروني در تحول آنها را به خوبي نشانميدهد. جديدترين حركات زمين ساخت كواترنر آخرين تغييرات پيكرشناسي را در اين حوضههاي بياباني به وجود آورده و به طوري كه واحدهاي اوليه مورفوتكتونيك را به واحدهاي كوچكتري تقسيم نموده و هر يك را به صورت حوضه آبگير مستقلي درآورده (حوضه اصفهان-سيرجان) و يا وسعت و شكل حوضههاي قبلي را تغيير داده است. (دشت كوير يك حوضه نيست بلكه ارتفاعات جزئي آن را به چند حوضه تقسيمميكند.)
توپوگرافي هموار و وسعت قابل توجه و بالاخره ارتفاع كم بعضي از اين حوضهها (دشت كوير – دشت لوت – جازموريان و …) در تشكيل و تقويت سلولهاي پرفشار مجاور حارهاي بسيار مؤثر بوده است.
از آنجا كه منشأ جريانهاي مرطوب از شمال غربي و غرب فلات ايران است ناچار در حركت به سمت مشرق و جنوب شرقي تودههاي هواي مرطوب قسمت اعظم رطوبت خود را از دستميدهند. به عبارت ديگر هر اندازه كه به مشرق ايران نزديك تر شويم درجه بري بودن هوا افزايشمييابد.
ارتفاعات شمالي-جنوبي كرمان در مشرق حوضه لوت و امتداد شرقي- غربي البرز در جنوب درياي خزر به صورت ديوارههاي عظيمي مانع ورود جريانهاي مرطوب به حوضههاي مجاور خودميشوند.
در نتيجه جهت اين كوهستانها در برابر جريانهاي مرطوب به شكل عامل تشديد كننده ديگري نقش خود را به حوضههاي مجاورش تحميلمينمايد.
بنابراين با در نظر گرفتن مسائل متنوع زمين ساختي و اقليمي حاكم بر فلات ايران مجموعه حوضههاي بياباني داخلي را به دو گروه تقسيمميكنيم :
1- بيابانهاي گرم با تابستانهاي بسيار گرم و زمستانهاي معتدل
2- بيابانهاي نبستا گرم با تابستانهاي گرم و زمستانهاي سرد
1- بيابانهاي گرم : اين بيابانها علاوه بر دخالت شرايط اقليمي تحت تأثير عوامل جغرافيايي بيابان زائي نيز قرار دارند (در پناه سدهاي كوهستاني قرار داشتن) مهمترين عامل تفكيك اين بيابانها ارتفاع آنها از سطح درياهاي آزاد است. به طوري كه پست ترين آنها گرمترين بيابانها نيزميباشد. لوت 56 متر- جازموريان 350 متر طبس و مرغاب كوه، در اين قلمرو قرار دارند. هرچند در فصل سرد امكان چند روز يخبندان در حاشيه آنها وجود دارد اما هرگز بارشهاي محدود جوي به صورت برف نازلنميشود. قلل مرتفع حاشيه اين بيابانها را براي مدتي محدود تاجي از برفميپوشاند (سيرچ - شتري - فاش كوه) در بيابانهاي گرم سهم قابل توجهي از باران اندك آن به علت تشعشع قبل از رسيدن به زمين تبخيرميشود بويژه در دشت لوت . در صورتي كه حجم باران اندكي بيشتر باشد قطراتي از ان به زمين رسيده و بلافاصله جذب خاك ميگردد. در دقها و زمينهاي رس خشكرودها آثار اين قطرات به وضوح بر قطعات خشكيده اين خاكها قابل مشاهده است و تنها در شرايط ريزشهاي شديد اتفاقي ممكن است سيلابي در خشكرودها جاري شود.
از نظر پيكرشناسي زمين به علت ضعف پوشش نباتي خاك فقير و كم ضخامت بيابانها به سرعت از بين مي روند. سنگ ها عريان در برابر عوامل تخريب قرار دارند. سيلاب هاي اتفاقي و مهيب نقش مسلط آب را در حاشيه بيابانها به عهده دارند. بيابان واقعي قلمرو تسلط باد است و اشكال كاوشي و تراكمي ماسه عوارض اصلي را تشكيل مي دهند. در حوضه هاي انتهايي يا هرجا كه سطح آبهاي زيرزميني بالا باشد، در صورت وجود محيط مناسب، عارضه كوير شكل مي گيرد. در امتداد خشكرودها و يا در نواري از حاشيه بيابان يعني در حد فاصل بيابان مطلق و كنارههاي محدوده بياباني كه زه آبه مسيلها به سطح زمين نزديك مي شوند پديده نبكا عارضه مسلط پيكرشناسي زمين است.
2- بيابانهاي نسبتا گرم : ساير بيابانهاي مركزي و شرقي ايران در اين گروه قرار دارند. در اين بيابانها تابستانهاي گرم و خشك و زمستانهاي سرد و نيمه خشك حكمفرماست. چون محور ارتفاعات حاشيه اين بيابانها در امتداد جريانهاي مرطوب قرار دارند و همين محورها از ارتفاع چنداني برخورار نيستند ، بنابراين نفوذ تودههاي هواي نيمه مرطوب و سرد و خشك در فصل زمستان به داخل آنها شرايطي غير از بيابانهاي گرم بوجودميآورد. عرض جغرافيايي و ارتفاع كف اين بيابانها در تشديد سرما در زمستان مؤثر است. زيرا هر اندازه كه به شمال غرب نزديكتر شويم از سرما و رطوبت بيشتري برخوردار خواهند بود. بدون استثناء در زمستان يخبندان حتي در پستترين نقاط بياباني ولو براي مدتي نسبتا كوتاه اتفاقميافتد و اغلب سطح بيابانها را قشر نازكي از برفميپوشاند. تخريب بر اثر يخبندان و ذوب يخ چه در كوهستانهاي حاشيهاي و چه در داخل بيابانها صورتميگيرد. بهترين نمونه اين بيابانها دشت كوير است كه وسيعترين بيابانهاي ايران نيزميباشد.
مفهوم صحرا – بيابان – كوير
صحرا:
صحرا اسم خاص سرزمين كم آب و نيمه كم آبي در شمال آفريقا است كه از اقيانوس اطلس تا كشور مصر گسترش دارد. به استثناي قسمتي از سواحل مديترانه و بعضي از محدودههاي پراكنده كوهستاني در داخل صحرا شرايط متفاوت بياباني بر همهجا مسلط است. بنابراين در نوشته اروپائيان گاهي كلمة صحرايي به عنوان معادل بياباني به كار رفته اما در بيشتر نوشته ها وقتي از پديده خاصي با صفت صحرايي ياد مي شود، مقصود همان ويژگي در سرزمين صحراست. مفهوم صحرا براي آفريقاييان و پژوهشگران نواحي خشك مشابه مفهوم خاصي مانند جازموريان – لوت – بجستان – مسيله – و … براي ما ايرانيان است. حتي اصطلاح اقليم صحرايي كه به كرات در مورد ايران استفاده شده است كاملا غلط است. زيرا اولا در صحرا اقليمهاي بسيار كم آب – كم آب و نيمه كم آب به طور پراكنده وجود دارد. لذا چنين كيفيات متفاوتي نمي تواند تحت يك عنوان بيان شود. ثانيا اصطلاح اقاليم صحرايي فقط ويژه صحرا در شمال آفريقاست. بنابراين براي آفرقاييان و اروپاييان مفهوم صحرا همان سرزمين شمال آفريقا با تمام ويژگي هاي آن است و اگر بخواهند از ساير نواحي كم آب و نيمه كم آب يا … دنيا صحبتي داشته باشند به هيچ وجه از اصطلاح صحرا يا صحرايي استفاده نمي كنند.
از طرف ديگر كلمه صحرا تقريبا در سراسر ايران بويژه بين روستاييان شايد يكي از پرمصرف ترين كلمات در مكالمات روزمره باشد. هنگامي كه روستايي به صحرا مي رود با مناظر و پديدههاي مختلف جغرافيايي روبرو خواهد بود كه در مناطق خاصي يكي از اين منظرهها ممكن است بيابان باشد. بنابراين و با توجه به مفهوم خاص صحرا در ايران استعمال اين كلمه به جاي بيابان صحيح نيست. كلمه صحرا در ايران به تمام پديده هاي جغرافيايي خارج از سكونتگاهها اطلاق مي شود. صحراي روستايي، باغ و مزرعه و زمين هاي زيركشت يا مراتعي است كه حيات روستايي و اقتصاد كشاورزي مملكت به آن متكي است و خوب مي دانيم كه ويژگي چنين سرزمين هايي تفاوت فاحشي با بيابان دارد. سعي كنيم واژه بيابان را كه در ايران مفهوم روشن و معيني دارد درست به كار گيريم و از اصطلاح صحرا به جاي آن بپرهيزيم.
اشتباه ديگر عده اي از جغرافيدانان ايران و بنابراين دانشجويان استعمال كلمات بيابان و كوير به يك مفهوم است. كوير پديده اي خاك شناسي است و در شرايط خاصي تشكيل و توسعه
مي يابد. از آنجا كه شرايط حاكم بر بيابان ها اغلب مساعد پيدايش كوير است و اين دو پديده بيشتر باهم وجود دارند، احتمالا چنين توهمي بوجود آورده است. هرجا كه بافت خاك ريزدانه و نمك به مفهوم عام وجود داشته باشد، با حضور آب به هرشكل (باران – جاري – زيرزميني) كوير تشكيل مي شود.هر تغييري در ميزان و تركيبي كاني شناسي نمك حاصل مي شود با نوع جديدي از كوير روبرو خواهيم بود. به همين دليل كويرها اقسام متفاوتي دارند. عامل زمان نيز در تغيير و تحول كوير دخالت دارد. لذا از نظر پيكر شناسي زمين نيز كويرها مورد توجه
مي باشند. در واقع كوير عارضه اي در يك بيابان است نه خود بيابان. گاهي وسعت كمي از يك بيابان را شامل است (دشت لوت) و زماني به خاطر گسترش فراوان حتي نام خود را به بيابان
مي دهد.(دشت كوير)
بيابانهاي ايران :
1- بيابانهاي ساحلي :
الف) بخش شرقي : جاسك ، چابهار
ب) بخش غربي : ميناب،سواحل شمالي خليج فارس – خوزستان
2- بيابانهاي داخلي :
الف) بيابانهاي گرم با تابستانهاي بسيار گرم و زمستانهاي معتدل
(لوت-جازموريان- مرغاب كوه و طبس و …)
ب) بيابانهاي نسبتا گرم با تابستانهاي گرم و زمستانهاي سرد
(سيستان-تربت-بجستان-بيارجمند-دامغان-دشتكوير-مسيله-دشتقزوين- اراك- عقدا-
دق سرخ- سياه كوه – روين – بافق- رفسنجان – گاوخوني- ابرقو – مروست- سيرجان و…)