فروردین ماهی هستم و در تهران به دنیا آمدهام، فارغالتحصیل اقتصاد نظری میباشم...
گفتگو با خانوادههای هنری به این دلیل دلنشین است كه میتوانی با چند هنرمند كه از یك كانون گرم برخاستهاند آشنا شوی و با عقاید مشتركشان خو بگیری. خصوصا اگر پدر این خانواده هم یكی از پیشكسوتان عرصه بازیگری بوده و فرزندانی تربیت كرده باشد كه هر كدام در مقام خاص خودشان ایستاده و با مقاومت روز به روز كارهای قابل توجهی را به كارنامهشان میافزایند. صحبت از جلیل فرجاد و دختران نازنینش مارال و مونا است كه علاوه بر حضور در عرصههای هنری به موفقیتهای فراوانی دست یافتهاند و صاحب جایگاه مناسبی در عالم هنر هستند. وقتی با جلیل فرجاد كه در سالهای نه چندان دور و در دهه 60 شمسی مرد اول مجموعهها و فیلمهای تلویزیونی بود و سپس با دختر كوچكش مونا به بهانه ساختمان پزشكان به گفتگو نشستیم جز محبت و انرژی مثبت چیزی از آنها ندیدم. در زمانی كه پیش پدر و دو دخترش بودم فقط از آنها درس خوبی و احترام فرا گرفتم.
با حضور دخترانم در بازیگری مخالف بودم
مونا: فروردین ماهی هستم و در تهران به دنیا آمدهام، فارغالتحصیل اقتصاد نظری میباشم. فقط یك خواهر دارم و فرزند دوم خانواده هستم. یك خانوادهسبز هنری دارم كه در راس آن پدرم جلیل فرجاد و مادرم قرار دارد و بعد هم مارال و من. پدرم تحصیلكرده رشته كارگردانی است ولی من و خواهرم در رشتههایی غیر از بازیگری و كارگردانی تحصیل كردهایم. مادرم هم حسابدار بودهاند و در امور هنری فعالیت ندارند. از سن دو سالگی به همراه پدرم در سریال «بهاران» حضور یافتم كه اتفاقا نقش پدرم را هم خود ایشان بازی میكردند. بعد از آن هم در كارهای زیادی به عنوان بازیگر كودك حضور داشتم ولی مدتی در كارهایم وقفه افتاد و كار نكردم؛ از 18 سالگی به بعد دوباره فعالیتم را بیشتر كردم و تاكنون در كارهای زیادی به ایفای نقش پرداختهام.
پدر: از ابتدا با حضور دخترانم در عرصه هنر مخالف بودم چرا كه حرفه ما به نوعی امنیت شغلی ندارد و با مشكلات فراوانی روبهروست، به همین دلیل دوست نداشتم هیچكدام از اعضای خانوادهام وارد این حرفه بشوند، اما مارال و مونا از كودكی با من همراه بودند و با تمام مسایل بازیگری آشنایی پیدا كردند و همین باعث شد كه به مرور وارد این عرصه شده و پیشرفت كنند؛ البته شاید هم علاقه شدید من به بازیگری سبب شد كه آنها حرفه من را پیش بگیرند. به نوعی این علاقه موروثی بوده است؟!
بازیگری با شهرت همراه است
مونا: شهرت یكی از فاكتورهای بازیگری است و همیشه برای من دلچسب بوده، ولی در صورتی كه با محبوبیت توام باشد، چون كار ما با مردم ارتباط مستقیم دارد و من علاقهمندم كه مردم مرا دوست داشته باشند. معروف بودن كمی دشوار است ولی وقتی من كاری را انجام میدهم و مردم از آن خوششان میآید برای من ارزش دارد. من وقتی شغلم را دوست دارم باید این مسایل را هم دوست داشته باشم. بازیگری شغل من است و دوست دارم تا لحظهای كه زنده هستم آن را ادامه بدهم و در مسیر پیشرفت گام بردارم؛ در هرحال من شهرت و محبوبیت را توامان میپسندم.
پدر: بازیگری همیشه با شهرت همراه است و باید آن را پذیرفت. همیشه مردم به من و بچهها لطف و عنایت دارند، من همیشه سپاسگزار و قدردان مردم هستم. شاید این شهرت محدودیتهایی را در زندگی شخصی هنرمند ایجاد كند و راحتی زندگی را از او بگیرد ولی باید در برخورد با مخاطبان محترم و با آغوشی باز پذیرای آنها بود. من همیشه تلاشم این است كه با مردم باشم و به هیچ وجه سعی نمیكنم آنها را در برخورد با خودم برنجانم یا از آنها دوری كنم. من با مردم بودن را بسیار دوست دارم و همیشه سعی كردهام كه برخورد شایستهای با آنان داشته باشم.
مارال رقیبم نیست
مونا: تمام كارهای مارال را مكررا پیگیری و دنبال میكنم و حتی خودم مشتاقتر از خود او آثارش را میبینم. مارال به هیچوجه رقیب من محسوب نمیشود و بعضا حتی اگر نتوانم كاری را بپذیرم و خواهرم آن را بازی كند بسیار خوشحال میشوم و بالعكس، چون مارال هم نسبت به من همین حس را دارد. همین كه یكی از اعضای خانواده فرجاد در كاری باشد برای من جای افتخار است. ضمن اینكه بسیاری از مواقع من و مارال را به دلیل شباهتهایی كه به هم داریم اشتباه میگیرند؛ پس هیچ فرقی نمیكند كه كدام یك از ما در كاری حضور داشته باشیم.
من بازیگرپرورم
مونا: اوایل در كارها با پدرم همبازی بودم ولی به مرور در كارهای دیگر هم بازی كردم. تاكنون چند تجربه مشترك هم با مارال داشتهام.
پدر: بچهها به نوعی در تئاتر بزرگ شدند و بعدها مارال در كلاسهای «حمید سمندریان» هم شركت كرد و با آشنایی كامل وارد این عرصه شد. من هم به آنها توصیه كردم كه این كار را جدی بگیرند و با علم این كار را شروع كنند، ضمن اینكه بسیار علاقهمند بودم كه ابتدا وارد تئاتر شوند تا بتوانند پایههای كاریشان را قوی ساخته و به این باور برسند كه اگر توانایی و علاقه به ادامه كار دارند وارد عرصه سینما و تلویزیون شوند. هم اینك خوشحالم كه تجربیاتم را در اختیارشان گذاشته و از هیچ مساعدتی در این امر به آنها دریغ نكردهام، خصوصا در اوایل ورودشان به این عرصه كه سن و سال كم و نیاز به كمك داشتند.
مونا: مادرم هم این را پذیرفته كه با سه هنرپیشه زندگی كند! این واقعا سخت است ولی مادرم همیشه میگوید: «من بازیگرپرورم.» ایشان كارهای ما را بسیار دوست دارند و همیشه مشتاق تماشای آنها میباشند و از مشوقین ما محسوب میشوند. كار بازیگری دشواریهای خاص خودش را دارد، ولی مادرم واقعا شرایط ما را درك كرده و هیچ انتقادی از مشكلات ناشی ازكار و حرفه ما نداشته است. در بسیاری از مواقع حتی عهدهدار وظایف ما نیز میشود، از این بابت همیشه از او سپاسگزاریم.
پدر: چون همسرم بازیگری را دوست دارند با علاقه بسیار كار ما را پیگیری میكند و واقعا مشوق ماست. كار هنری با مشكلات فراوانی همراه است كه این مشكلات نباید به خانواده راه پیدا كند، چرا كه كانون خانواده سرچشمه آرامش است و نباید با این مسایل آلوده شود. خوشبختانه همسرم هم همیشه ما را حمایت كرده و همین باعث شده كه ما به خوبی به كارهایمان برسیم. به نظر من 50 درصد موفقیتهایی را كه من و دخترانم كسب كردهایم، مدیون همسرم هستیم.
مونا: همین كه مادرم به ما رسیدگی میكنند بسیار حائز اهمیت است و مایه آرامش من، مارال و همچنین پدرم میباشد، كه اگر این آرامش نبود شاید ما هم با مشكل مواجه میشدیم.
با هوویم شوخی میكردم
مونا: فضای كاری ساختمان پزشكان بسیار خوب بود و گروه از كار كردن در كنار هم واقعا لذت میبردند. به حدی كه وقتی ساخت سریال از 90 قسمت به 55 قسمت كاهش یافت من بسیار ناراحت شدم چون نمیتوانستم از گروه جدا شوم چرا كه گروه واقعا خوب بودند و همین باعث شد كه كار را واقعا دوست داشته باشیم. حضور در ساختمان پزشكان سراسر خاطرههای خوب به همراه داشت و اتفاقات جالبی را برای همه ما رقم میزد. گروه بازیگران هم بسیار خوب بودند و ارتباط خوبی با هم داشتیم؛ خصوصا با «فرناز رهنما» بازیگر نقش نازنین كه در سریال، هووی من بود شوخیهای زیادی در خصوص نقشهایمان داشتیم و این بسیار جالب بود. از اینكه در این سریال با فرناز رهنما آشنا شدم خوشحالم و برای او آرزوی موفقیت دارم.
كلا خانواده ما تجربه حضور در كارهای طنز و نقشهای كمدی را نداشتهاند. در هر حال از حضور در ساختمان پزشكان راضیام و امیدارم مردم هم این كار را پسندیده باشند. تا اینجا كه همیشه مردم باانرژی از من استقبال كردهاند و كارهایم را پسندیدهاند. خانوادهام هم كار را بسیار دوست دارند و پیگیری میكنند. در پایان هم عنوان میكنم، خرسندم كه این سریال یك طنز شرافتمندانه را به مخاطبان عرضه كرده و سعی نداشته به هر قیمتی بیننده را به خنده وا دارد.
نقش كتی باید پررنگتر میشد
مونا: با پیشنهاد سروش صحت وارد كار ساختمان پزشكان شدم و از همان ابتدا میدانستم كه باید نقشی را بازی كنم كه سنش از من بزرگتر است؛ به همین دلیل با توجه به اینكه نقش خوبی بود و تنوع زیادی برای من داشت آن را بدون وجود متنهای سریال پذیرفتم. نقش «كتی» را بسیار دوست داشتم ولی خوب بود كه یك مقدار پررنگتر میشد. البته با اینكه حضور این نقش كمرنگ است ولی همیشه همه از او حرف میزنند و به نوعی یكی از پایههای اصلی سریال بوده و نقش اساسی در شكلگیری اتفاقها دارد. تا به حال چنین نقشی یعنی نقش خانم روانپزشكی كه بسیار خودخواه و متكبر است و از همسرش جدا شده، نداشتهام و خوشحالم كه نقش آبرومندانهای شده است