نفيسه معتكف، مترجم بيش از 160 عنوان كتاب در زمينه موفقيت، در اين مطلب بهترين توصيههايي كه در كتابهاي موفقيت درباره موضوع « شكست عشقي» خوانده است را در اختيار شما قرار ميدهد. زندگي انسانها در تعامل با همنوع معنا پيدا ميكند و در همين تعاملات انساني است كه احساساتي مانند عشق، دوستداشتن، وابستگي، تنفر و بيزاري بروز و ظهور پيدا ميكنند. در بين پيامكها و نامههاي متعددي كه به تحريريه تپش رسيده يك كلمه بارها و بارها بهصورتهاي مختلف مطرح شده است: «شكست عشقي». پاسخهاي ايشان به سوالاتي در اين زمينه كه با بازخواني يكي از ترجمههايشان همراه شد، خالي از لطف نيست.
عشق شكسته و دنياي بدون عشق
زماني كه عشق، فضاي بين 2 نفر را كاملا پر ميكند و به تمام ابعاد شخصيت آنها معنا و شكل ميدهد، عاشق و معشوق دنيا را زيبا ميبينند، ذهنشان فقط بر موارد مثبت تمركز دارد و عشق ناب خود را به تمام كائنات ساطع ميكنند. اما اگر به هر دليلي شكست عشقي بين آنها رخنهاي ايجاد كند، روابط و تجربههاي مشترك آنها قطع ميشود و سعي ميكنند يكديگر را فراموش كنند كه البته اين فراموش كردن و پشت سرگذاشتن فضاي عميق و نافذ عشقي به هيچ وجه كار آساني نيست و تا مدتي در كارهاي روزمره هردو طرف اختلال ايجاد ميكند. در اين زمان اين 2 نفر، دنيا را بر خلاف سابق تيره و تار ميبينند و كمكم به مرحله بيتفاوتي، شك، ترديد، منفيگرايي و افسردگي ميرسند.بيرون آوردن عاشق شكست خورده از فضاي ياس و ناكامي كاري دشوار است. البته راهحلهايي براي پاككردن صورت مسئله وجود دارد كه ميتوان با استفاده از آنها از شكست به پيروزي رسيد.
گذشت از دل شكن
گذشت كردن از اين فرد در مراحل اوليه كار سادهاي نيست. حتما ميپرسيد چرا؟زيرا شكست عشقي باعث شده فرد دچار احساس غم و نااميدي شديد شود و قبول اينكه يك رابطه عاشقانه تمام شده، سخت است. در اين شرايط احساس تنهايي و گريه كردن، طبيعي است. براي فرد شكست خورده تصور اينكه زندگي بدون شريك عشقي ادامه پيدا كند، وحشتناك است و از طرفي فرد دچار توهم ميشود كه مبادا تا آخر عمر، عشقي براي خود پيدا نكند در نتيجه او، در برابر شريك عشقي كه باعث شده چنين شرايط درد آوري را تحمل كند سراپا خشم و غضب است.در اين شرايط او مدام در اين فكر است كه چه خطايي از او سرزده كه باعث شكست شده و كمكم دچار احساس گناه ميشود و از طرف ديگر به برقراري رابطه شريك جدا شدهاش با فردي ديگر بهشدت احساس حسادت ميكند.مجموعه اين احساسات باعث ميشود فرد تا مدتي تعادل روحي و رواني درستي نداشته باشد و به قولي، يك پارچه آيه ياس شود.
تكرار يعني سم
تكرار خاطرات شكست مثل سم عمل ميكند و بازنگري مداوم و دمادم باعث ميشود فرد دچار ارتعاشات منفي شود و اين امواج ساطع شده از او روي ديگران و حتي شريك عشقي بالقوه آيندهاش تاثير بگذارد و در نتيجه در دايره بد اقبالي دست و پا بزند.
بركت الهي
در اوايل شكست، دوري كردن شخص از ديگران و محيطهاي عمومي طبيعي است چون فرد دچار غم، غصه، عصبانيت، سردرگمي، احساس گناه و حسادت ميشود و خودش و كل كائنات را جرياني منفي ميبيند ولي با گذشت زمان بايد كمكم بهخود آمده و با عزمي راسخ شكست عشقياش را بركت الهي بداند كه درهاي خوشبختي را به سويش باز ميكند.
كليد نهايي عشق بهخود
مهمترين نكته و كليد اصلي رهايي از اين وضعيت عشق بهخود است و نهايت اين عشق بهخود ميشود عشق به خدا.عاشق آسيب ديده بايد بهخودش اين فرصت را بدهد تا بتواند دوباره روي پاي خودش بايستد، تجربههاي جديدي كسب كند و بتواند كمكم شعلههاي پرسوز و گداز عشق گذشته را فراموش كند.او بايد قالبهاي ذهني جديدي براي خود بسازد.او ميتواند با نامه نگاري با خدا، عقدههاي دلش را خالي كند.او بايد الگوهاي تفكرات ذهنياش را تغيير دهد و بهدليل تجربه گرانبهايي كه از شكست به دست آورده در انتظار خوشبختي مجدد در زندگياش باشد.او بايد باورهاي مذهبي و ايمان و اتصال الهي را در خود تقويت كند كه اين امر كمك بزرگي در مرهم گذاشتن بر شكست عشقي است.او بايد منفيگرايي را از خود دور كند تا بتواند موارد و نكتههاي مثبت زندگي را ببيند.او بايد توجه داشته باشد كه زندگي به او تعلق دارد نه به كسي ديگر و به اين باور ايمان داشته باشد كه تمام احساسات منفي ناشي از شكست عشقي موقت است و به محض اينكه مسير حقيقي زندگي را پيش بگيرد مسلما بهترين مواهب الهي منتظرش خواهند بود.
بخشي از كتاب
خدا جونم، احساس ميكنم پشيزي ارزش ندارم. زندگيام ناكامي محض است. احساس ميكنم كه صرفا بازندهام، ميشود لطفا كمكم كني تا بدانم چگونه اين احساس را زير و رو كنم. خدا جونم، خيلي حرفها به من زده شده كه بهشدت احساساتم را جريحهدار كرده است. من اصلا نميدانم كه چه كسي هستم و چرا به دنيا آمدهام. ميشود لطفا جنبه والاتر مرا برايم شكوفا كني و در تغيير اين احساس راهنمايم باشي؟ اگر از تنها ماندن وحشت داري و شريك زندگي نداري بيشتر به اين دليل است كه به تو ياد ندادهاند چگونه خودت را دوست بداري چطور به احساساتت احترام بگذاري و دنبالهرو احساساتت باشي. به همين دليل است كه احساس ناامني ميكني. به احتمال زياد به تو ياد دادهاند به هرچه ديگران به تو ميگويند تن بدهي تا تاييد و عشق و محبت آنان را به دست بياوري، نه عشق و محبت خودت را.
منبع:اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir