گرفتند آدمی را توی تبریز

به جرم نقض قانون اساسی
و بعض گفتمانهای سیاسی

ولی آن مرد دور اندیش، از پیش
قراری را نهاده با زنخویش

که از زندان اگر آمد زمانی
به نام من پیامی یانشانی

اگر خودکار آبی بود متنش
بدان باشد درست و بی غل وغش

اگر با رنگ قرمز بود خودکار
بدان باشد تمام از رویاجبار

تمامش اعتراف زور زوری ست
سراپایش دروغ و یاوه گوییست

گذشت و روزی آمد نامه از مرد
گرفت آن نامه را بانوی پردرد

گشود و دید با خودکار آبی
نوشته شوی با خطکتابی

عزیزم، عشق من ، حالت چطوراست؟
بگو بی بنده احوالت چطوراست؟

اگر از ما بپرسی، خوب بشنو
ملالی نیست غیر از دوری تو

من این جاراحتم، کیفور کیفور
بساط عیش و عشرت جوروا جور

در این جا سینما و باشگاه است
غذا، آجیل، میوه رو به راه است

کتک باچوب یا شلاق و باطوم
تماما شایعاتی هستموهوم

هر آن کس گوید این جا چوب دار است
بدان این هم دروغی شاخدار است

در این جااسترس جایی ندارد
درفش و داغ معناییندارد

کجا تفتیش های اعتقادی ست؟
کجا سلول های انفرادی ست؟

همه این جارفیق و دوست هستیم
چو گردو داخل یک پوستهستیم

در این جا بازجو اصلن نداریم
شکنجه یا کتک عمرن نداریم

به جای آن اتاقفکر داریم
روش های بدیع و بکرداریم

عزیزم، حال من خوب است این جا
گذشت عمر، مطلوب است این جا

کسی را هیچکاری با کسی نیست
نشانی از غم و دلواپسی نیست

همه چیزشتمامن بیست این جا
فقط خود کار قرمز نیست این جا