مقدمه
به موجب ماده 1258 قانون مدني، «دلايل اثبات دعوا از قرار زير است: 1ـ اقرار 2ـ اسناد كتبي 3ـ شهادت 4ـ اماره 5ـ قسم». در قانون جديد آيين دادرسي مدني نيز مقررات اقرار، در مواد 202 به بعد؛ اسناد، در مواد 206 به بعد؛ گواهي، در مواد 229 به بعد؛ معاينهي محل و تحقيق محلي، در مواد 248 به بعد؛ رجوع به كارشناس در مواد 257 به بعد و سوگند در مواد 270 به بعد آورده شده است. اما در اين كتاب، در تقدم و تأخر بررسي ادلهي اثبات دعوا، به فراواني استناد به آنها در دادرسي و طواري (رخدادها ـ اتفاقات) ناشي از استناد به آنها مورد نظر قرار گرفته است و بنابراين اسناد، گواهي، سوگند، اقرار، كارشناسي، معاينهي محل و تحقيق محلي و سپس امارات بررسي ميشود. [1] سند، هنوز هم مهمترين و رايجترين دليل ادعاهاي اصحاب دعوا در دعاوي و امور غير كيفري است. در حقيقت، در عقود و قراردادها كه مبناي بيشتر روابط حقوقي را تشكيل ميدهد، طرفين معمولاً دليل وجود چنين رابطهي حقوقي را به قوت حافظهي يك يا چند گواه و عمر دراز و صداقت آنها واگذار نمينمايند بلكه با تنظيم سند، دليل وقوع عقد و قراردادي را كه منعقد ميكنند تدارك مينمايند. تعريف سند، اركان، انواع، شرايط و توان اثباتي و اجرايي اسناد در قانون مدني و مقررات ثبتي آمده است و در تأليفات حقوق مدني و ثبتي به گونهاي مشروح مطالعه ميشود و «حقوق ماهوي سند» به گونهاي كوتاه اما گويا بررسي ميشود تا زمينهي گفتگو دربارهي سند، از زوايهي دادرسي مدني يا «حقوق شكلي» آن فراهم شود. [2]
هر گاه در دعوايي نوشتهاي مورد استناد قرار گيرد، يكي از مهمترين نكاتي كه مورد توجه قرار ميگيرد قابليت استناد آن از زاويهي ماهوي است. اما با اين همه، موضوع به كارگيري سند در دعاوي و امور حقوقي و اثبات ادعا يا استناد به آن، داراي زاويههاي ديگري با چنان اهميتي است كه توجه نكردن به آنها ميتواند بهرهگيري از سند را ناشدني كرده و يا موجب شود نوشتهاي كه در اصل نميتواند دليل قرار گيرد، ادعايي واهي را اثبات كند. بررسي سند از اين زوايهها در آيين دادرسي مدني انجام ميشود و در مبحث دوم، شرح آن خواهد آمد. [3]
تعريف سند سند در لغت به چيزي گفته ميشود كه به آن اعتماد مينمايند و در اصطلاح چنانكه ماده «1284» ق.م ميگويد: «سند عبارت است از هر نوشته كه در مقام دعوي يا دفاع قابل استناد باشد». منظور از نوشته، خط يا علامتي است كه در روي صفحه نمايان باشد خواه از خطوط متداول باشد يا غير متداول، مانند رمزها و علاماتي كه دو يا چند نفر براي روابط بين خود قرار دادهاند. صفحهاي كه نوشته بر آن نمايان است فرقي نمينمايد كه كاغذ يا پارچه باشد يا آنكه چوب، سنگ، آجر، فلز و يا ماده ديگري . خطي كه بر صفحه نمايان است فرقي ندارد كه به وسيله ماده رنگي با دست نوشته شده يا ماشين كپي و يا چاپ شده باشد همچناني كه فرق نمينمايد كه بر صفحه حك شده باشذد يا آنكه به وسيله آلتي برجستگي بر صفحه ايجاد كرده باشند. براي آنكه در اصطلاح حقوقي به نوشتهاي سند گفته شود، بايد آن نوشته قابليت آن را داشته باشد كه بتواند دليل در دادرسي قرار گيرد. يعني بتوان براي اثبات ادعاء در مقام دعوي حق، يا دفاع از دعوي جق، آن را بكار برد، خواه آنكه دعوائي مطرح نشده باشد يا آنكه پيش آمد دعوائي را تنظيم كنندگان احتمال ندهند، مانند قباله نكاح والا هر نوشته سند محسوب نميگردد. سند معمولاً در اعمال حقوقي مانند عقود، ايقاعات، از قبيل بيع، اجاره، نكاح، طلاق، فسخ و رجوع نوشته ميشود و استثنائاً در اعمال مادي و وقايع خارج سند تنظيم ميگردد، مانند تولد، وفات كه در اسناد سجلي به وسيله اداره آمادر و ثبت احوال ميشود. اسناد از نظر درجة اعتباري كه به آن داده ميشود بر دو نوع است: رسمي و عادي. ماده «1286» ق.م ميگويد: «سند بر دو نوع است: رسمي و عادي» كه هر يك در فصل جداگانهاي بيان ميگردد. [4]
ماده 1283 ق.م. نيز در تعريف سند به معني خاص ميگويد: «سند عبارت است از هر نوشته كه در مقام دعوا يا دفاع قابل استناد باشد». بر طبق اين تعريف، دليلي سند محسوب است كه داراي دو شرط اساسي باشد: 1) نوشته باشد ؛ 2) در مقام دعوا يا دفاع قابل استناد باشد. امضاي سند را بايد به عنوان شرط سوم بر آن افزود، هر چند كه پارهاي از نوشتهها، نياز به امضاء ندارد و دلالت عرف بر تصيم نهايي تنظيم كننده جاي نشان ويژة امضاء را ميگيرد. [5] سند از منظر فقه هر چند تصور شده در فقه با سند كتبي به عنوان دليل اثباتي مخالفت شده ولي به نظر ما براي حجيت سند كتبي ميتوان جتي به آيه 282 سوره بقره استناد نمود كه ميفرمايد: يا ايها الذين امنوا اذا تداينتم بدين الي اجل مُسمّي فاكتبوه و ليكتب بينكم كاتب بالعدل ... فليكتب و ليملل الذي عليه الحق. در اين آيه بر مومنين تكليف شده كه اگر وامي از كسي ميگيرند، آن را به صورت مكتوب در آورند و نوشتن بدهي توسط يك فرد عادل، ضروري دانسته شده است. همچنين براي پرهيز از كم و زياد نمودن دين و شرايط آن، نويسنده را ـ كه بايد بدهكار دين باشد ـ مكلف به املاي دين يا نوشتن و همراه دقت در تحرير مطالب نموده است. اگر تكليف به ثبت دين در اين آيه وجود دارد، قطعاً بايستي سند مكتوب مربوط به دين بتواند در جايي هر چند اجمالي كارآيي داشته باشد و حجيّت آن فراتر از ضرورت پيشگيري از فراموشي مد نظر قرار گيرد. در مورد وصيت نيز ظاهراً حكم مشابهي در قرآن كريم وجود دارد. ناگفته نماند از منظر فقه اعتبار سند در چنين صورتي تابع اعتبار اقرار خواهد بود زيرا اگر سندي با اين مشخصات تهيه شد، اقرار به دين محسوب ميشود. شايد هم علت مسكوت گذاشتن اعتبار سند كتبي به عنوان دليل، ماهيت اقرار داشتن آن بوده باشد كه از اعتبار و شرايط آن در بحث اقرار بحث نموديم و قانونگذار بحث از اعتبار آن را تكرار مكرر دانسته باشد . بعلاوه، بنا به حكم عقل ـ كه يكي از ادلة استنباط احكام فقهي ميباشد ـ، بايد بيتعهدي مردم و رنگ باختن اخلاقيات در جامعه را با استفاده از تكنولوژي مدرن در امر تنظيم اسناد و تربيت افراد مجرب در اين امر جبران نمود و اينكه عاقلان سند را به عنوان يكي از ادلة مهم اثبات دعوي قرار ميدهند. همچنين امروزه افراد در مناسبات خود از خط استفاده ميكنند و قادر به تنظيم سند كتبي ميباشند، و سند كتبي براي پرهيز از فراموشي محتواي اعمال حقوقي وسيله مهمي است، مضاف بر اينكه تكنيكهاي بررسي جعل و كشف خدشه به مفاد اسناد روز بروز پيشرفتهتر ميشود، لذا نميتوان از ارزش اثباتي اين دليل غافل شد و اعتبار آنرا تنها در قالب اقرار مورد بررسي قرارداد يا شهادت را در اثبات مدعا، قويتر از آن دانست و حكم به بطلان سند رسمي در مقام معارضه با شهادت شهود داد. امروزه، نيز دولتها با صرف هزينههاي كلان و به كارگيري آخرين دستاوردهاي تكنولوژيك و تربيت نيروهاي متخصص سعي در ارزش دادن روز افزون به اسناد مينمايند. امري كه بهترين خدمت به آحاد جامعه از جهت جلوگيري از تزلزل مالكيت افراد، صدور اسناد معارض، تعاقب معاملات معارض توسط مالك بر موضوع واحد، جعل و تزوير بوده و در پيشگيري از ايجاد دعاوي تصرف و اختلافات مربوط به مالكيت نقش به سزايي دارد. تاريخ نشان ميدهد كه قبل از تصويب قانون ثبت اسناد و املاك هزارها مشكل ملكي وجود داشته كه با تصويب قانون ثبت موارد مذكور به حداقل رسيده است. [6] مفهوم سند در مرحلة اثبات معني عام و خاص سند : واژة سند به دو معني عام و خاص به كار رفته است: 1) به معني عام، سند عبارت از هر تكيهگاه و راهنماي مورد اعتماد است كه بتواند اعتقاد ديگران را به درستي ادعا جلب كند، خواه نوشته باشد يا گفته و اماره و اقرار؛ چنان كه گفته ميشود فلان خبر يا حديث داراي سند معتبر است و مقصود اين است كه شخصيتهاي معتبر و مورد اعتمادي آن را نقل كردهاند. همچنين است وقتي كه گفته ميشود فلان سند تاريخي دربارة رويدادي ارائه شد، يا ادعاي خواهان مستند به دليلي نيست ... و مانند اينها؛ 2) به معني خاص، نوشتهاي است كه، در مقام اثبات دعوا يا دفاع از آن، ميتواند راه وصول يا واقعيت باشد. در اين معنيف ديگر سند مرادف با دليل و مدرك نيست؛ چهرة خاصي از آن مفهوم عام است كه به صورت نوشته در آمده و مكتوب است نه منقول. بند 2 ماده 1258 ق.م. كه «اسناد كتبي» را در زمرة دلائل اثبات دعوا آورده است، اشاره به همين معني خاص است كه با قيد «كتبي» از مفهوم عام سند يا دليل جدا ميشود. پس، نبايد قيد كتبي را در اين تركيب حشو قبيح پنداست. و به همين مناسبت در قوانين جديدتر هم قيد كتبي براي سند تكرار شده است. [7] انواع سند اسناد را ميتوان از جهات گوناگون دستهبندي نمودغ اما قانون مدني اسناد را به دو دستهي رسمي و عادي تقسيم كرده است (ماده 1286 ق.م.). با اين همه، سند رسمي اسناد تنظيم شده در بيرون از ايران و سپس سند عادي، در زير بررسي ميشوند. سند رسمي پس از تعريف سند رسمي، اعتبار و سپس توان اجرايي و اثباتي آن، آورده ميشود. تعريف سند رسمي به موجب ماده 1287 ق.م. «اسنادي كه در ادارهي ثبت اسناد و املاك و يا دفاتر اسناد رسمي يا در نزد ساير مأمورين رسمي، در حدود صلاحيت آنها و بر طبق مقررات قانوني تنظيم شده باشند رسمي است». بنابراين سند در صورتي رسمي شمرده ميشود كه داراي اركاني باشد، اين اركان در زير بررسي ميشود. افزون بر آن مناسب است به اعتبار، توان اجرايي و اثباتي آن نيز اشاره شود. [8] امتيازهاي سند رسمي بر سند عادي اول - سند رسمي، داراي قوة اثباتي است از اين قوه اثباتي در حقوق فرانسه با دو كلمة Force probante ياد ميكنند. يعني اين كه سند رسمي، خودش، خودش را اثبات ميكند. هم مفاد آن را و هم تاريخ آن را و هم امضاءهاي آن را و به دليل ديگري براي اثبات آن، نياز نيست. بنابراين، سند رسمي هم واجد جنبة ثبوتي حق است و هم واجد جنبة اثباتي حق. اين معني از سند رسمي، آن را در عرض حكم قطعي و حكم نهايي دادگاه قرار ميدهد و ميتوان گفت كه دارندة سند رسمي، معاف از اقامة دعوي است.
در صورتي كه سند عادي، به طور كامل داراي اين دو جنبة از حق نيست. زيرا در ميران راه اثبات، خود محتاج به دليل ديگري خواهد بود و اگر مورد انكار و ترديد طرف واقع شود و يا مواجه با ادعاي جعل گردد و شخص صاحب سند، نتواند دليل قوي بر اصالت سند و رد ادعاي طرف، اقامه كند، اين احتمال وجود دارد كه سند او از عداد دلايل خارج شود و در نهايت در دعواي خود محكوم شود و به اين ترتيب، سند عادي، فاقد جنبة ثبوتي حقي كه در آن آمده است نيز خواهد بود. البته، بايد دانست كه اين امتياز سند رسمي بر سند عادي، مانع از ادعاي بياعتباري سند رسمي، خواه به ادعاي جعل خواه به ادعاي عذر موجه نيست. مادة 70 ق.ث. اصلاحي در 7/5/1312 از اعتبار سند رسمي سخن ميگويند. به موجب اين ماده: «سندي كه مطابق قوانين به ثبت رسيده، رسمي است و تمام محتويات و امضاءهاي مندرجه در آن، معتبر خواهد بود. مگر اين كه مجعوليت آن سند ثابت شود. انكار مندرجات اسناد رسمي راجع به اخذ تمام يا قسمتي از وجه يا مال و يا تعهد به تأديه وجه يا تسليم مال، مسموع نيست. مأمورين قضايي يا اداري كه از راه حقوقي يا جزايي، انكار فوق را مورد رسيدگي قرار داده و يا به نحوي از انحاء، مندرجات سند رسمي را در خصوص رسيد وجه يا مال يا تعهد به تأدية وجه يا تسليم مال معتبر ندانند، به شش ماه تا يك سال انفصال موقت محكوم خواهند شد».