دختری با نام مونا- ۲۹ ساله کارشناس حسابداری ، به دنبال برقراری رابطه پنهانی با شوهر زن جوانی به نام طاهره بهرامی و در انتقامی کور، صبح ۱۵ اردیبهشت سال ۸۹ با طرح نقشه قبلی با یک ظرف چهار لیتری اسید به خانه طاهره رفت و او و دختر خردسالش را هدف اسیدپاشی قرار داد.
مونا مدتی بعد با ردیابی‌های ویژه پلیسی دستگیر و به اسیدپاشی اعتراف کرد. او در جلسه محاکمه به هیأت قضایی دادگاه کیفری استان همدان گفت: جعفر- همسر طاهره- راننده مینی‌بوس محل کارم بود که یک سال قبل با هم آشنا شدیم.
او مدتی پس از دوستی‌مان قول ازدواج داد و گفت می‌خواهد از همسرش جدا شود اما با گذشت این مدت، هر وقت از او می‌پرسیدم چرا با هم ازدواج نمی‌کنیم، می‌گفت همسرش حاضر به جدایی نیست. مدتی بعد هم متوجه شدم جعفر از ارتباط پنهانی‌مان فیلم و عکس گرفته و از آنجا که مرا به ماده مخدر شیشه معتاد کرده بود، مجبور به اطاعت از حرف‌هایش بودم.
از سوی دیگر، به دلیل این که جعفر ذهنیت بسیار بدی از طاهره برایم ساخته بود، در تصمیمی هولناک به خانه طاهره رفتم و ظرف اسید را به صورتش پاشیدم. در همان لحظه دخترش- پانیذ- هم آنجا بود که او نیز آسیب دید. بدین ترتیب قضات دادگاه پس از پایان جلسه محاکمه، دختر اسیدپاش را به قصاص اعضای بدن و پرداخت دیه محکوم کردند. سپس پرونده برای اعلام نظر نهایی به دیوان عالی کشور ارسال شد.
صبح دیروز قربانی اسیدپاشی- گفت: باور نمی‌کنم او خودکشی کرده باشد. من و خانواده‌ام با شنیدن این خبر شوکه شده و باورمان نمی‌شود که او مرده باشد.
وی در ادامه گفت: صبح دیروز از زندان مرکزی همدان با ما تماس گرفتند و خبر دادند «مونا» خودش را حلق‌آویز کرده است. بلافاصله سایر زنان زندانی با اطلاع از موضوع مأموران را باخبر کرده و او با آمبولانس به بیمارستان بعثت- همدان- منتقل شد اما پزشکان پس از معاینات لازم، مرگ او را تأیید کردند.
طاهره در ادامه افزود: با این که مونا با این کارش چشم‌ها، صورت و به عبارتی زندگی‌ام را از من گرفت اما هرگز راضی به مرگش نبودم. حال آن که حکم قصاص از نظر قانونی و شرعی حق قانونی‌ام بود، اما مونا هیچ وقت در جلسات محاکمه و یا بعد از حادثه یک بار هم توبه نکرد و با من حرفی نزد. البته در جلسه دادگاه جمله‌ای گفت که هرگز آن را فراموش نمی‌کنم. «تو چیزی نداشتی؛ حالا هم که اسید پاشیدم، هیچ چیز نداری و باید تا آخر عمر خانه‌نشین باشی.» با این حال کینه‌ای از او به دل نگرفتم و تصمیم داشتم در هنگام قصاص مانند «آمنه» که مجید را بخشید، من هم مونا را ببخشم.
وی درباره مجازات قصاص «مونا» گفت: وقتی حکم قصاص از سوی دادگاه کیفری استان همدان صادر شد، به خانواده‌ام گفتم من نمی‌توانم حکم را اجرا کنم. چه کسی حاضر است به جای من حکم را اجرا کند که همه گفتند: «ما هم نمی‌توانیم.» برخوردها نیز طوری بود که از قصاص مونا گذشت کنم. اما مونا و خانواده‌اش یک بار هم با ما تماس نگرفتند.
قربانی اسیدپاشی ادامه داد: حدود یک هفته قبل که با کمک روزنامه و مردم نیکوکار به زیارت امام رضا(ع) رفته بودم در صحن امام هشتم(ع) با دل شکسته‌ام راز و نیاز می‌کردم و به آقا گفتم: شما خودتان از حال و روزم خبر دارید و مونا هم محکوم به قصاص شده است اما نمی‌توانم این حکم را اجرا کنم. پس آینده و سرنوشت خودم و «مونا» را به خداوند واگذار می‌کنم. حالا هم که از زیارت بازگشته‌ام خبر مرگ ناگهانی مونا را شنیدم. از یک طرف خوشحالم که حکم قصاص به دست من اجرا نشده است اما از سوی دیگر از مرگ او بسیار غمگین و شوکه‌ام، چرا که او هم جوان بوده و هزاران آرزو داشت، هر چند به بیراهه رفت و مرتکب گناه و اشتباه بزرگی شد. شاید هم او تاوان گناهش را داده است، چراکه دنیا دار مکافات است.