سلام بچه ها هر کدوم شعری رو که دائم توی دوره ی کودکی می خوندین بگید تا یه سر به عالم کودکیمون بزنیم
خب اول خودم میگم
بابا بزرگه پیره
الهی هرگز نمیره
عینک داره با عصا
حرف میزنه با أدا
خوشحاله مثل بنده
با ریش سفید میخنده
ها, ها ,ها, ها, ها ,ها ,ها
سلام بچه ها هر کدوم شعری رو که دائم توی دوره ی کودکی می خوندین بگید تا یه سر به عالم کودکیمون بزنیم
خب اول خودم میگم
بابا بزرگه پیره
الهی هرگز نمیره
عینک داره با عصا
حرف میزنه با أدا
خوشحاله مثل بنده
با ریش سفید میخنده
ها, ها ,ها, ها, ها ,ها ,ها
این شعر رو خیلی دوست دارم (سال4دبستان)
در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست میدیدند
یکی از روز های سرد پاییزی زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید خم شدو روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا خوب درحال من تامل کن
ریشه هایم زخاک بیرون است چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار من کجا طاقت تورا دارم
بینوا راسپس تکانی داد یار بی رحم و بی مروت او
سیمها پاره گشت و کاج افتاد برزمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط دید آن روز انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل را نیز با تبر تکه تکه بشکستند
راستی نسخه ی جدید شعر دو کاج رو هم بخونید جالبه
در كنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو كاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست میدیدند
روزی از روزهای پائیزی زیر رگبار و تازیانه باد
یكی از كاج ها به خود لرزید خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا خوب در حال من تأمل كن
ریشههایم ز خاك بیرون است چند روزی مرا تحمل كن
كاج همسایه گفت با نرمی دوستی را نمی برم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی ناگهان از برای من افتاد
مهربانی بگوش باد رسید باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ی ما هم کم کمک پا گرفت و سالم شد
میوه ی کاج ها فرو می ریخت دانه ها ریشه می زدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد ده ما نام یافت کاجستان
چه جالب منم شعر دو کاج رو خیلی دوس داشتم قبل از اینکه وارد مدرسه بشم حفظش کرده بودم ور ور میخوندمش بدون اینکه معنیشو درک کنم آخه آجیم دائم این شعر رو با صدای بلند میخوند
حالا یه شعر دیگه میذارم از سری شعرهایی که از دوران کودکی یادم مونده
تپولویم تپلو
صورتم مثل هلو
مامان خوبی دارم
خیلی هم دوسش دارم
می شینه توی خونه
می دوزه لباسامو دونه دونه
می پوشم خوشگل میشم
عین دسته گل میشم
![]()
![]()
شعر تحریف شده ی یه توپ دارمو یادمه
یه توپ دارم قل قلیه
سوراخ سوراخو گلیه
من این توپو نداشتم
ازسطل آشغالی ور داشام
بابام منو کتک زد
دو مشتو یه لگد زد
تو کتابا نوشته تنبلی کار زشته!
تنبل همیشه خوابه جاش تویه رخت خوابه!
پاشو پاشو بیدارش کن از رختخواب جداش کن
بشور دست و رویش شانه بکش به مویش
فقط همین قد یادمه، مادربزرگم برام می خوند. خدا رحمتش کنه!![]()
مانند دست است هر خانواده
هر کس یک انگشت در خانواده
بابا در این دست انگشت شست است
او نخستین انگشت دست است
انگشت دیگر یعنی نشانه
او مادر ماست خانم خانه
انگشت دیگر یعنی برادر
این جا نشسته پهلوی مادر
پس این یکی کیست؟ انگشت دیگر
آری درست است او هست خواهر
من هستم آخر انگشت کوچک
انگشت ها را دیدیم تک تک
ما پنج انگشت هستیم با هم
با هم شریکیم در شادی و غم
گر چه جداییم ما پنج انگشت
چون جمع گردیم هستیم یک مشت
یه روز یه آقا خرگوشه
اومد دمه خونه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت: آخ
وایسا جونم کارت دارم
من خرگوش بی ازارم
کاریت ندارم
از سوراخت بیا بیرون
نمیخوای مهمون
مادر موشه عاقل بود
زنی باهوش و کامل بود
نگاهی کرد به مهمون
گفت به بچه موش:
نترس جونم اون مهمونه
خیلی خوب و مهربونه
زود برو به اون سلام کن
بیارش خونه.
شعرای حسنی نگو بلا بگو ..... تنبله تنبلا بگو
یادش بخیر
طــــروات زندگـــی در جریان یادگیری است
ذهن های بسته بوی مـــــرگ میدهند...
http://up.pnu-club.com/images/vce8ofsvkn51mo3s63t.jpg