-
نهاد خانواده
نهاد خانواده
خانوار یک واحد آماری است که چنانچه بخواهیم تعریفی از آن ارائه دهیم می توان گفت که منظور از خانوار تعداد افرادی است که زیر یک سقف زندگی می کنند و دور یک سفره غذا می خورند و به عبارت دیگر اصطلاح خانوار را برای تعداد افرادی بکار می بریم که دارای هزینه مشترک اقتصادی باشند . بنابراین با توجه به تعریف فوق این اصطلاح فردی را که به تنهائی زندگی می کند و یا گروهی از افراد که بطور دسته جمعی زندگی می کنند نظیر سربازان پادگانها ، دانشجویان دانشگاه نظامی ، زندانیان ، آسایشگاههای معلولین و ... را نیز شامل می گردد . به عنوان مثال امروز درصد قابل توجهی از خانوارهای ساکن در شهرهای بزرگ صنعتی کشورهای غربی را خانوارهای یک نفره تشکیل می دهد .
واما خانواده یک واحد زیستی یا بیولوژیک است که تشکیل آن مبتنی بر پیوند زناشوئی است و به عبارت دیگر به مجموعه افرادی گفته می شود که بر اساس ازدواج دارای رابطه سببی یا نسبی بوده و با یکدیگر خویشاوندند .
خانواده یکی از نهادهای اجتماعی نخستین است که شالوده حیات اجتماعی محسوب گردیده و گذشته از وظیفه تکثیر نسل و کودک پروری و در نتیجه ابقاء نوع بشر ، وظایف متعدد دیگری از قبیل تولید اقتصادی ، آموزش و پرورش ، جامعه پذیر کردن و فرهنگ پذیر کردن فرد را نیز بر عهده دارد و بنابراین خانواده به عنوان عامل واسطی است که قبل از ارتباط مستقیم فرد با گروهها ، سازمانها و موسسات جامعه ، نقش مهمی در انتقال هنجارهای اجتماعی به وی ایفاء می نماید و از سوی دیگر با توجه به اینکه خانواده با نظام پایگاهی جامعه در ارتباط است . موقعیت فرد نیز تا حدودی مبتنی بر موقعیت اجتماعی خانواده اش خواهد بود .
امروزه مطالعه خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی و سلول اصلی جامعه ، یا کوچکترین واحد بنیادی جامعه مورد توجه بسیاری از جامعه شناسان است و خصوصاً این توجه معطوف به تغییراتی است که در ارتباط با گسترش صنعت و رشد شهرنشینی در ابعاد و ویژگیهای خانواده حادث شده و می شود . عده ای در دهه های پیش بر اساس آنچه که بر غرب گذشته ، عقیده بر این داشتند که نهاد خانواده به مرور به سستی می گراید و وضعیت تدریجی این نهاد را در مقابل تحولات سریع اقتصادی و تکنیکی تمدن غرب تا مرز اضمحلال پیش بینی می کردند ولی در حال حاضر این نظریه بدبینانه نه تنها در غرب بطور کامل تائید نمی شود ، بلکه اصولاً در کشورهای مشرق زمین که هریک فرهنگی جدا از فرهنگ غرب دارند به هیچ عنوان صادق نیست . حتی در جوامعی نیز که سعی در از میان برداشتن ضرورت مقرارت قانونی و مذهبی ازدواج را داشتند بزودی به مشکلات و پیامدهای این طرز زندگی زناشوئی واقف گشته و بتدریج مجبور شدند به عمل ازدواج جنبه قانونی داده و مقررات جدیدی را برای حفظ خانواده به عنوان سلول زندگی اجتماعی مورد توجه قرار دهند . خانواده را می توان بطورکلی به دو نوع متفاوت تقسیم نمود :
-
خانواده هسته ای
خانواده زن و شوهری یا مستقل ، نوعی از خانواده است که از زن و شوهر وفرزندان یا زن و شوهر بدون فرزند تشکیل می گردد و اصطلاحاً خانواده هسته ای نیز نامیده می شود .
خانواده هسته ای اساساً ، بنیان جوامع صنعتی کنونی را تشکیل داده و در ارتباط با گسترش شهرنشینی و توسعه صنعت در شهرها شکل گرفته است . تفاوتهائی چند خانواده هسته ای را از سایر انواع خانواده متمایز می سازد که اهم آنها عبارتند از : تفاوت در ابعاد و تفاوت در کارکرد . در ارتباط با ابعاد ، خانواده هسته ای در مقایسه با انواع خانواده گسترده دارای ابعاد کوچکتری است و متشکل از زن و شوهر و فرزندان ازدواج نکرده می باشد . نوع بارز خانواده هسته ای را در شهرهای صنعتی غربی می توان ملاحظه نمود . دراین خانواده نیز می توان انواعی تشخیص داد که از آن سخن خواهیم گفت . در ایران خانواده هسته ای ، نزدیک به 73 درصد از خانواده های شهری و 72 درصد از خانواده های روستائی را شامل می شود که ویژگیهای خاص خود را دارد .
از خصوصیات دیگر این نوع خانواده یکی آنست که کارکردهای دیرین آن به عهده موسساتی خارج محیط خانوادگی قرار گرفته است و دیگر آن که خانواده هسته ای هیچگاه گسترش نمی یابد و به مجرد رسیدن فرزندان خانواده به سن قانونی و ورود در اجتماع به عنوان عضوی فعال از خانواده دوری می گزینند و خود مستقلاً خانواده جدیدی به وجود می آورند. بنابراین خانواده زن و شوهری یا هسته ای با پراکنده شدن اعضاء آن و سپس با فوت پدر و مادر و یا در صورت جدائی آنها از یکدیگر ، متلاشی می گردد .
خانواده هسته ای خود می تواند به انواع مختلفی تقسیم گردد که برای هریک از انواع آن باید ضوابطی را در نظر گرفت که اهم آنها عبارتند از :
- شغل رئیس خانوار
- طرز انتخاب همسر
- میزان وابستگی به شبکه خویشاوندی
- نقش زن و مرد
- بعد خانواده
- نوع معیشت
یکی از صاحبنظران بر اساس ملاک های فوق خانواده زن و شوهری شهری را به سه نوع خانواده تقسیم نموده است :
- خانواده مستقل زن و شوهری « نوع اول »
- خانواده مستقل زن و شوهری « نوع دوم »
- خانواده زن و شوهری مهاجر
-
خانواده زن و شوهری مهاجر
این نوع خانواده بیشتر از مهاجرین روستاها یا شهرکها تشکیل شده که از چند سال پیش در شهرهای بزرگ زندگی می کنند . هنوز جامعه شهری آنها را کاملاً جذب نکرده است و هم از لحاظ اجتماعی و هم از لحاظ مکانی می توان آنها را از " حاشیه نشین " نامید .
رئیس خانواده در خدمات جزء یا به عنوان کارگر غیر ماهر در بعضی صنایع ( خصوصاً صنایع ساختمانی ) مشغول کار است . بخاطر فقدان شبکه خویشاوندی در شهر محل اقامت ، خانواده تعهدات اجتماعی زیاد ندارد و به همین جهت هم افراد آن احساس " غربت " زیاد می کنند . مرد معمولاً بی سواد است و در امور خانوادگی برتری کامل خود را حفظ کرده است . مسکن فقیرانه است و گاهی چند خانواده بصورت جمعی زندگی می کنند .
خانواده زن و شوهری یا هسته ای به شکل غربی در ایران بسیار جدید است و در مراکز شهری و صنعتی در حال گسترش است ، بهمین لحاظ میتوان گفت که تغییرات خانواده در ایران یعنی تغییرحجم یا ابعاد خانواده ، تغییر کارکردهای خانواده و دگرگونی روابط درون خانواده بیشتر متوجه شهرها و مراکز صنعتی گواینکه در شهرها نیز هنوز شبکه های خویشاوندی کم و بیش قدرت خود را حفظ کرده و میان خانواده و جامعه به عنوان رابط نقش دارند .
وجود خانواده زن و شوهری با اضافات و اهمیت آن در ایران ، که نمونه آن را در کشورهای صنعتی غرب به ندرت می توان یافت ، تمایز و تفاوت خانواده های هسته ای را در کشورهای صنعتی و ایران روشنتر می سازد در اینجا ذکر این نکته ضروری است که با توجه به ویژگیهای خانواده های زن و شوهری جدید که از سوئی ابعاد آن کاهش یافته و روابط حاکم بر آن نیز به سوی نوعی رابطه دموکراتیک گرایش پیدا کرده است ، ولی از سوئی دیگر در محدوده شبکه قدرتمند خویشاوندی هنوز از کارکرهای بیشماری برخوردار است ، نمی توان اصطلاح پدر سالاری را که غالباً بکار برده می شود ، تکرار کرد زیرا به صرف اینکه مرد نان آور خانواده باشد و مسئولیت بیشتری بر عهده وی باشد، این اصطلاح را نمی توان مورد استفاده قرار داد و بنابراین بهتر است از اصطلاح " پدرسری " که واقعیت امر را بهتر مشخص می سازد استفاده کنیم . گو اینکه جامعه شناسان اصطلاح خانواده پدر مداری یا مرد مداری ، یا مرد محوری را نیز در مورد خانواده هائی که مسئولیت های زن و مرد و تصمیم گیریهای آنان مشترک بوده و تقریباً نوعی تساوی در این موارد دیده می شود ، نیز بکار برده اند .
-
خانواده گسترده
خانواده گسترده خانواده ای است که بر اساس بستگی های نسبی و سبی استوار است و شامل چند گروه خونی و چند گروه زناشوئی است ، خانواده گسترده فرزندان خود را پس از ازدواج در خود جای می دهد و گسترش آن نیز به همین لحاظ است و به این ترتیب ممکن است چند نسل زیر یک سقف و در یک خانه مشترک زندگی نمایند . این نوع خانواده که بیشتر اختصاص به جوامع مبتنی بر اقتصاد کشاورزی و شبانی دارد ممکن است شکل پدر سالاری یا مادر سالاری ، پدر مکانی یا مادر مکانی و صورتهائی از این قبیل را به خود بگیرد ، یا به عبارت دیگر بر حسب قدرت و تسلط مادر یا پدر خانواده با انواع فوق در آید . در این شکل از خانواده ، پدر و مادر اصلی ، مرکز ثقل خانواده را تشکیل داده و پسرها و نوه ها و عروسها از آنها اطاعت می کنند و اگر پدرو مادر به علت کبر سن نتوانند وظائف سرپرستی را انجام دهند ، پسر ارشد جای آنها را می گیرد . دخترها پس از ازدواج خانه پدری را ترک کرده و بنابراین غالباً خانواده گسترده به شکل پدر مکانی است و مواردی که داماد در خانه پدر زن مسکن گزیند نادر است .
نقش اصلی را در تربیت فرزندان ، پدر به عهده دارد ، دایره همسر گزینی محدود و تعهدات اجتماعی زیاد است . غالباً فرزندان پی شغل پدران را می گیرند و وظایف متعددی بر عهده خانواده است . شیوه تولید خانوادگی و همیاری و تعاون مترتب بر آن ، اجتماعی کردن و فرهنگی کردن کودکان ، ( طی جریان جامعه پذیری و فرهنگ پذیری ) نگهداری از پیران و حمایت کامل ازاعضاء از جمله وظائف سنگین این خانواده است . بگفته ساموئل کنیگ یک جامعه کشاورزی طبعاً مناسب برای روش خانوادگی پدر سالاری است و یک خانواده کشاورزی از آنجا که بیش از هر چیز جنبه اقتصادی دارد ( یعنی خانواده واحد اقتصادی نیز محسوب می گردد ) نیازمند بیک سر است و از دیر باز زمام امور بدست مرد بوده است . گذشته از این در جامعه روستائی یا عشایری خانه نه تنها مرکز فعالیتهای اقتصادی است ، بلکه همچنین محل کلیه فعالیتهای دیگر اعم از تربیتی و اجتماعی و تفریحی و تا اندازه زیادی مذهبی به شمار می رود . در نتیجه رشته ای که افراد خانوار را به هم پیون می زند بسیار نیرومند است و اعضاء خانواده تحت یک شبکه استوار خویشاوندی از نقطه نظر روابط به هم وابسته اند .
در ارتباط با انواع خانواده گسترده از نوعی خانواده پیوسته یا جمعی می توان نام برد که در بین اسلاوهای جنوبی و کشورهای اسکاندیناوی تحت عنوان " زادروگاه " معروف بود . این نوع خانواده که بهتر است آن را گروه خانوادگی نامید ، در حقیقت به گونه یک گروه تعاونی بود که مشترکاً به کار کشاورزی پرداخته ، غذا به صورت دسته جمعی و برگرد میزی صرف می شد و هرکس بر اساس نظمی که مبتنی بر سن و جنس بود د رجای معینی قرار می گرفت . اعضاء زادروگا با تکیه بر میراث خانوادگی زندگی نموده نظام پدر سالاری بر آن حاکم بود .
انواعی از خانواده پیوسته در هندوستان و در ژاپن وجوددارد که مبنای موجودیت آنها فعالیتهای اقتصادی و همبستگی مذهبی است .
خانواده " ستاکی " نیز نوع دیگری از خانواده گسترده است که تنها یکی از پسران پس از ازدواج وارث امور مزرعه می گردد و بقیه فرزندان بین مجرد ماندن و جدا شدن از خانواده یکی را باید انتخاب کنند و بطور کلی در ارتباط با ملاکهای متعددی می توان خانواده گسترده را تقسیم بندی نمود و در همین رابطه می توان از اصطلاحات متعددی تحت عنوان پدرنامی ، مادر نامی ، پدر مکانی ، مادر مکانی ، پدرسالاری ، مادر سالاری ، پدرشاهی ، پدرسری ، مادر سری ، پدرمداری ، پدر تباری ، مادر تباری و ... نام برد .
" لوپله " جامعه شناس فرانسوی ، در ارتباط با تاءثیر عوامل جغرافیائی و محیطی ، تقسیم بندی دیگری از خانواده ارائه داده است : او می گوید دشتهای پهناور و استپ های وسیع مساعد برای زندگی چادر نشینی شبانی است و چنین محیطی خانواده وسیع پدر سالاری را با سلسله مراتب استوار ، روحیه قوی ، اعتقادات مذهبی و احترام به سنت های گذشتگان و روابط خویشاوندی قوی بوجود می آورد در حالیکه در کشوری مثل نروژ که از یک رشته بریدگیهای طبیعی در میان مجاری آب و دره ها تشکیل شده است ، بجای روحیه قوی و همبستگی و پیوستگی استوار خویشاوندی جلکه های وسیع و استپ ها ، به فرد گرائی و اهمیت استقلال شخصیت برمی خوریم و بنابراین پدر در چنین محیطی بجای خانواده گسترده پدر سالاری که چندین نسل را در بر می گیرد و نسل جدید را نیز برای اطاعت و تبعیت از سنت های نیاکان بار می آورد ، خانواده ای پا می گیرد که در آن حس استقلال و ابتکار در فرزندان از اهمیت ویژه ای برخوردار است .
به اختصار می توان تقسیم بندی " لوپله " را به صورت زیر عنوان نمود :
- خانواده پدر سالاری ، یعنی خانواده ای که در آن پدر قدرت تام و مطلق داشته و فرزندان حتی پس از ازدواج نیز تحت حمایت خانواده هستند ، در این خانواده رعایت فرمان و امر بزرگتران و احترام به سنت گذشتگان ، قانون اصلی است . در این خانواده در واقع شخصیت فرد در خانواده مستحیل گردیده و بنابراین تصمیم بر عهده خانواده است و نه فرد .
- خانواده شخصیت پرور ، خانواده ای است که در آن بدلیل انزوای جغرافیائی و ویژگیهای محیطی ، شخصیت فردی و دموکراسی اهمیت می یابد و بنابراین دیگر در آن اطاعت محض و کورکورانه و سنت پرستی خانواده پدرسالاری دیده نمی شود ، این خانواده در مناطقی پا می گیرندکه ازلحاظ جغرافیائی کاملاً با نواحی استپی متفاوت بوده و امکان تشکیل جوامع وسیع وجود ندارد .
- خانواده ناپایدار و متزلزل ، نوع سوم را لوپله خانواده ناپایدار و متزلزل نامیده است یعنی خانواده ای که نه افراد را بر طبق آداب نیاکان پرورش می دهد و نه به کودکان حس استقلال و اتکاء به نفس می دهد .
-
ساخت خانواده روستایی و عشایری
خانواده های روستائی و عشایری در ایران گرچه دارای ساختی مبتنی بر پدر سالاری بوده و زیر نفوذ و تسلط مرد قرار دارد ولی نمی توان آنها را " خانواده گسترده " یا " وسیع " و یا " پدری توسعه یافته " تلقی نمود زیرا در ایران تنها 6 درصد از کل خانواده های ایرانی که روسای آنها بیشتر از خرده مالکین قدیمی ، یا خانها و کلانتران ایلی و یا تجار بزرگ و بورژواهای شهری هستنددر این رده قرار می گیرند ، در حالیکه 73 درصد از خانواده های شهری و 72 درصد ا زخانواده های روستائی را خانواده زن و شوهری تشکیل می دهند .
اما به این نکته باید واقف بودکه این نوع خانواده های زن و شوهری ، خصوصیات خانواده زن و شوهری یا هسته ای غربی را در بر نداشته ، بلکه در ایران تحت تاءثیر زندگی کوچ نشینی و کشاورزی ویژگیهای خاص خود را داشته و تحت نفوذ و نظارت و ارتباط نزدیک با شبکه خویشاوندی قرار دارد .شبکه های خویشاوندی در روستا و عشایر را میتوان در قالب " طایفه " " تیره " " بنکوا " " مال " مشاهده نمود . زن و شوهری یا هسته ای به شکل غربی در ایران بسیار جدید بوده و درمراکز شهری و صنعتی در حال گسترش است و به همین لحاظ می توان گفت که تحولات خانواده در ایران در ارتباط با تغییر حجم و ابعاد کاهش کارکردها و دگرگونی در روابط آن و بطور کلی آنچه که تحت عنوان انتقال خانواده از حالت سنتی به حالت جدید غربی صورت گرفته است متوجه قشرهائی از جمعیت شهرهای بزرگ است ، گو اینکه در شهرها نیز با تمام اهمیتی که این تغییرات در ساخت اجتماعی – اقتصادی خانواده داشته است ، معهذا هنوز شبکه های خویشاوندی کم وبیش قدرت خود را حفظ نموده و به عنوان رابط میان خانواده و جامعه به ایفای نقش می پردازند .
در بین عشایر ، هر چادر متعلق به یک خانوار مستقل بوده که به عنوان واحدی تولید مصرف محسوب می گردد . به عبارت دیگر نشان ظاهری و خارجی وجود چنین واحد اجتماعی چادر است .
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن