چهره دنيا در نگاه امام علي (ع)
هر مسلماني با نگاه به برخي از کلمات قصار و حکمت هاي ،نامه ها و خطبه هاي نهج البلاغه و يا هر انسان آزاده و منصفي با مطالعه در تاريخ به اين ميرسد که در آئينهي پاک چشمان امام علي عليهالسلام تنها جمال حق تعالي پيدا و در دل روشن و مطهر آن بزرگوار فقط حضور حضرت حق حاضر و ناظر بود. به همين دليل مي توان گفت ، هر چه غير از خدا باشد در چشم و دل امام علي (ع) بيارزشترين و خوارترين است، اگر چه دنيا باشد.
دنيا با همهي زيبائيها و فريبندگيها و دلربائيهايش، نه تنها در چشم حقيقت بين علي عليهالسلام ارزشي ندارد، بلکه خوارترين و پستترين و بيارزشترين آفريدهي خدا است. دنيا با همهي قدرت و تواني که در فريب دادن انسانها و ذليل کردن آنها دارد، در برابر امام علي (ع) و ايمان و اخلاص و زهد او، ضعيفترين و بيارزشترين مخلوقات است. در چشم و دل امام عليهالسلام به گواهي نهجالبلاغه، چيزي رنگباختهتر و بيارزشتر و خوارتر از دنيا با همهي مظاهر فريبندهاش نيست. و امام علي (ع) انسان خداشناس و عارف روشن ضميري است، که در سايهي ايمان به خدا و در پرتو عرفان و شناخت هستي، دنيا را به خوبي و کمال شناخته و به مردم حقيقت طلب شناسانده، تا هرگز فريب جلوهي ناپايدار و لذت گذاري آن را نخورند. چرا که هر کس دل به دنيا سپرد، از حقيقت بازماند و در دام شيطان گرفتار شد. و هر انسان خداشناس و زاهدي که به دنيا دل نبست و فريب جلوهها و بازيهاي آن را نخورد، به حقيقت هستي و کمال مطلوب دست يافت. و پرواز روح امام علي (ع) تا ملکوت اعلي و جايگاه قرب حق تعالي، به دليل عدم وابستگي به دنيا و رهايي از هر چه رنگ تعلق مادي است.
روح ملکوتي، قلب تابناک و کلام حکمت آفرين امام علي بن ابيطالب (ع)- در محراب عبادت و نيايش حق تعالي جلب و شنيدني است. ضرار ابن ضمره ضبابي که از اصحاب خاص امام عليهالسلام است، سيماي روحاني و حالت ملکوتي امام را، براي معاويه اينگونه توصيف ميکند:
هنگامي که شب پردههاي تاريکي را بر سراسر گيتي گسترده بود، علي (ع) را ديدم که در محراب عبادت ايستاده و محاسن خود را به دست گرفته، مانند انسان مار گزيدهاي به خود ميپيچيد و در پيشگاه حق تعالي به گونهي انسان اندوه رسيده و ماتمزدهاي ميگريست و دربارهي دنيا ميفرمود:
يا دنيا، يا دنيا! اليک عني، ابي تعرضت؟ ام الي تشوقت؟
لا حان حينک، هيهات! غري غيري، لا حاجه لي فيک، قد طلقتک ثلاثا لا رجعه فيها، فعيشک قصير و خطرک يسير و املک حقير. آه من قله الزاد و طول الطريق و بعد السفر و عظيم المورد.1
«اي دنيا، اي دنيا! از من دور شو. آيا براي فريفتن خود را به من مينمايي! يا اينکه به من مشتاق و شيفته شدهاي؟
هرگز محبت تو در دل من جاي نميگيرد، ديگري را بفريب، زيرا مرا به تو نيازي نيست. اي دنيا من تو را سه طلاقه کردهام و امکان بازگشت به سوي تو نيست. چرا که دورهي زندگاني تو کوتاه، ارزش و منزلت تو اندک و آرزوي بهرهمندي از تو پست و حقير است. افسوس از کمي زاد و توشه، درازي راه، دوري سفر و عظمت رستاخيز».
امام عليهالسلام در نامهاي به عثمان ابن حنيف انصاري، که از سوي آن حضرت عهدهدار حکومت بصره بود، در ارتباط با دنيا و موضع صريح و روشن خود پيرامون آن چنين مرقوم فرمود:
اليک عني يا دنيا! فحبلک علي غاربک، قد انسللت من مخالبک و افلت من حبائلک و اجتنبت الذهاب في مداحضک..2
«اي دنيا از من دور شو! زيرا من زمام تو را به گردنت انداخته، خود را از چنگ تو بيرون کشيده، از دامهايت گريخته و از گام نهادن در لغزشگاههاي تو دوري گزيدهام...».
امام علي عليهالسلام در يکي از خطبههاي بليغ نهجالبلاغه، که طي آن موضع صريح و قاطع خود را در گسترش عدل، پيکار با ستم و دفاع بيامان از مظلوم بيان کرده است. در رابطه با هديهاي که اشعت ابن قيس منافق به قصد فريب آن حضرت، براي امام (ع) آورده بود، تا مگر به اين وسيله آن
بزرگوار را از منهج عدل و صراط مستقيم حق، به بيراههي فساد و ستم بکشاند، فرمود:
... و ان دنياکم عندي لا هون من ورقه في فم جراده تقضمها.
ما لعلي و لنعيم يفني و لذه لا تبقي، نعوذ بالله من سبات العقل و قبح الزلل و به نستعين.3
«همانا دنياي شما در نظر من از برگ جويده شدهاي که در دهان ملخي باشد، بيارزشتر و خوارتر است. علي را با نعمتهاي زوالپذير و لذت و کامراني ناپايدار چه کار؟
به خدا پناه ميبريم از غفلت عقل و زشتي لغزش در راه خدا و تنها از او ياري ميجوئيم»
امام علي (ع) در پرتو شناخت خدا، معرفت کامل رسولالله (ص) و آگاهي از فرهنگ اسلام و فلسفهي شريعت، دنيا را به خوبي شناخته و چهرهي زشت و ناميمون آن را از پس نقابهاي فريب و جلوههاي کاذب و فريبا شناسايي کرده و به همين دليل لحظهاي در ستيز با آن آرام نگرفته است. و در رابطه با پيکار با دنيا و مظاهر فريبندهي آن، به پيروزي نهايي دست يافته و خود فرموده است:
انا کاب الدنيا لوجهها و قادرها بقدرها و ناظرها بعينها...4
«من دنيا را با چهره و صورتش به زمين کوبيدهام و آن را به درستي اندازهگيري کرده و به حقيقت آن بينا و آگاهم...».
در انديشه و نظر امام علي (ع) دستيابي به آخرت و بهرهمندي از رحمت و برکت و فيوضات بيپايان الهي در سراي جاويدان آخرت، در کنار برخورداري از دنيا و بهرهمندي از لذتها و خوشيها و عشرتهاي دنيا، امکانپذير نيست. چرا که دلسپاري و روي آوري به هر يک از ايندو، باعث پرهيز از ديگري است. و در همين رابطه امام عليهالسلام فرمود:
ان الدنيا و الاخره عدوان متفاوتان، و سبيلان مختلفان. فمن احب الدنيا و تولاها ابغض الاخره و عاداها و هما بمنزله المشرق و المغرب و ماش بينهما کلما قرب من واحد بعد من الاخر و هما بعد ضرتان.5
«به راستي که دنيا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه گوناگون ميباشند. بنابراين هر کس که دنيا را دوست داشته و به آن دل ميبندد، آخرت را دشمن داشته و از آن نفرت دارد. و اين دو (دنيا و آخرت) در مثل مشرق و مغرب عالم را مانند. و کسي که در ميان ايندو راه ميپيمايد، چنانست که هرگاه به يکي از آنها نزديک شود، بيگمان از ديگري دور خواهد شد. و در مثالي ديگر، دنيا و آخرت مانند دو زن از يک شوهر ميباشند، که پيوسته با يکديگر ناسازگارند.»
امام علي (ع) در بيان زشتي و شومي دنيا در چشمان خويش، که جز جمال دوست نديده و سواي حقيقت را نميجويد، فرموده:
و الله لدنياکم هذه اهون في عيني من عراق خنزير في يد مجذوم6
«به خدا سوگند، که دنياي شما در چشم من، از استخوان بيگوشت خوک در دست بيماري که گرفتار مرض جذام باشد، خوارتر و بيارزشتر است.»
امام عليهالسلام دنيا را در چشم و نگاه خردمندان پرهيزگار، به سايهي گذرا و ناپايداري تشبيه کرده و فرموده:
... فانها عند ذوي العقول کفيء الظل، بينا تراه سابغا حتي قلص و زائدا حتي نقص.7
«بنابراين دنيا در نگاه خردمندان، مانند بازگشت سايهاي است که تا آن را گسترده ميبيني جمع شود و چون آن را زياده بيني اندک ميشود.»
امام عليهالسلام در توصيف دنيا و چگونگي احوال آن ميفرمايد:
... فان الدنيا رنق مشربها، ردغ مشرعها، يونق منظرها و يوبق مخبرها. غرور حائل و ضوء آفل و ظل زائل و سناد مائل...8
«به راستي که دنيا آبشخورش تيره و تار، سرچشمهي آن گلآلود و چشماندازش شگفتآور است. حقيقت دنيا هلاک کننده و جانفرسا و فريبنده و نابود شونده است.
دنيا بمانند روشنايي روي در غروب نهاده، سايهاي از ميان رونده و تکيهگاهي ويران شونده است»
امام علي (ع) پيش از دوران خلافت خود در نامهاي به سلمان فارسي، که خدايش بيامرزد چنين نوشت:
اما بعد فانما مثل الدنيا مثل الحيه، لين مسها، قاتل سمها فاعرض عما يعجبک فيها...9
«اما بعد، دنيا در مثل ماري را ميماند، که دست کشيدن به آن نرم و خوش آيند است، ولي زهري کشنده دارد. بنابراين از آنچه که تو را ميفريبد دوري و پرهيز کن...».
نامهاي که امام عليهالسلام به حارث همداني نوشتند، در رابطه با زوال پذيري و ناپايداري دنيا فرمود:
... و اعتبر بما مضي من الدنيا ما بقي منها، فان بعضها يشبه بعضا و آخرها لا حق باولها و کلها حائل مفارق... و اياک ان ينزل بک الموت و انت ابق من ربک في طلب الدنيا10
«براي آينده از گذشته پند بگير، چرا که همهي امور جهان مانند يکديگر و پايان آنها پيوسته به آغازش و همه زوالپذير و فراقانگيز است.
و بپرهيز از اينکه مرگ تو را دريابد، در حالي که تو به خاطر فراهم آوردن دنيا از رحمت پروردگارت بدور باشي».
امام يکتاپرستان حق طلب علي عليهالسلام، در رابطه با پرهيز از دنيا و دلبستگي به آن، طي خطبهاي بليغ و شيوا زشتيهاي دنيا را بيان فرموده، که ما به دليل پرهيز از زيادهگويي نسبت به سرزنش دنيا، تنها فرازي از آن خطبه را نقل ميکنيم:
اما بعد فاني احذرکم الدنيا فانها حلوه حضره، حفت بالشهوات و تحببت بالعاجله و راقت بالقليل و تحلت بالامال و تزينت بالغرور، لا تدوم حبرتها و لا تومن فجعتها، غراره ضراره، حائله زائله، نافده بائده، اکاله غواله، لاتعدو اذا تناهت الي امنيه اهل الرغبه فيها و الرضاء بها ان تکون کما قال الله تعالي:
مثل الحيوة الدنيا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشيما تذروه الرياح و کان الله علي کل شيء مقتدرا.11
لم يکن امرو منها في حبره الا اعقبته بعدها عبره و لم يلق من سرائها بطنا الا منحته من ضرائها ظهرا و لم تطله فيها ديمه رخاء الا هتنت عليه مزنه بلاء.12
«پس از حمد و ستايش خدا و درود بر پيامبر گرامي او، من شما را از گرايش به دنيا پرهيز ميدهم. چرا که دنيا- به کام دنياخواهان- شيرين و- در چشم آنها- با طراوت و سر سبز است. دنيا به شهوتها و خواهشهاي زودگذر پوشيده شده است، و با آنچه که به زودي از ميان ميرود اظهار دوستي ميکند. و با زيورهاي اندک دل شما را بشگفت ميآورد و با آرزوهاي شما خود را ميآرايد و با فريب و نيرنگ جلوهگري ميکند. شادي دنيا پايدار نيست و کسي از درد و اندوه آن در امان نبوده و بسيار فريبا و زيانبخش است. دنيا دگرگون کنندهي احوال است و زوالپذير، نابود کننده است و کشنده و شکمبارهايست که همه را هلاک ميکند.
هنگامي که آرزوي دنياطلبان و آنها که به دنيا خشنودند به نهايت برسد، دنيا از اين که هست تجاوز نميکند و به فرمودهي خداي سبحان:
(مثل دنيا مانند گياه زمين است، که با آب فرو فرستاده از آسمان در آميخت (سر سبز شد)، ولي به زودي چنان خشک شد، که بادها آن را- به هر سوي- پراکنده ميسازند. و خداي بزرگ به انجام هر کاري توانا است(.
هيچ کس از دنيا شادمان نبوده، مگر اينکه در پي آن گريهي گلوگيري به او روي آورده است. و از خوشيهاي دنيا به کسي نرسيده، مگر اينکه پس از آن از بديهاي آن به وي زياني رسيده است. باران فراخي و فراواني نعمت و خوشبختي دنيا کسي را تر نکرده، مگر اينکه ابر بلا و محنت پياپي بر او باريده است...».
امام علي بن ابيطالب عليه صلوات الله، در خطبهها و حکمتهاي نهجالبلاغه به ضرورت و مناسبتهاي گوناگون، با تشبيهات و استعارههاي متفاوت به بيان زشتيها و ناهنجاريها و ناپايداري دنيا پرداخته است. و با بياني رسا و منطقي گويا انديشمندان مومن و خردپيشگان عارف را از دلبستگي و گرايش به دنيا پرهيز داده و همهي پيروان اسلام و رهروان مذهب تشيع را از پيوند و روي آوري به دنيا و مظاهر فريباي آن برحذر داشته است. در اين رابطه به فرازي از خطبه 112 امام عليهالسلام توجه کنيد.
و احذرکم الدنيا فانها منزل قلعه و ليست بدار نجعه و قد تزينت بغرورها و غرت بزينتها، دار هانت علي ربها:
فخلط حلالها بحرامها و خيرها بشرها و حياتها بموتها و حلوها بمرها، لم يصفها الله تعالي لاوليائه و لم يضن بها علي اعدائه، خيرها زهيد و شرها عتيد و جمعها ينفد و ملکها يسلب و عامرها يخرب. فما خير دار تنقض نقض البناء؟ و عمر يفني فيها فناء الزاد؟ و مده تنقطع انقطاع السير؟
اجعلوا ما افترض الله عليکم من طلبتکم و اسالوه من اداء حقه ما سالکم...13
«شما را از- دلبستگي- به دنيا پرهيز ميدهم، چرا که دنيا سراي جاويدان و خانهي سرسبزي نيست. دنيا خود را با جلوههاي فريبنده آراسته و با اين آرايش- شما را- ميفريبد.
دنيا در پيشگاه پروردگار سرايي خوار و ناچيز است، که حلال آن را حرامش آميخته، خوبي آن با بديهايش، زندگاني آن با مرگ و شيريني آن با تلخي و ناگواريش بهم آميخته است.
خداي بزرگ دنيا را براي دوستان خود گوارا نساخته و از واگذاري آن به دشمنانش دريغ نکرده است. خير و خوبي دنيا اندک و زشتي و بدي آن فراهم آمده است، آنچه از دنيا فراهم آورند فاني شود، دولت آن پاينده نيست و آبادانيش ويران شود.
چه خيريست در سرايي که مانند ساختمان روي به ويراني نهاده است؟
چه خيريست در عمري که در آن توشهي سراي جاويدان از ميان ميرود؟
و چه خيريست در فرصتي که مانند زمان پيمودن راهي به پايان ميرسد؟
خواست و مطلوب شما چيزهايي باشد، که خدا انجام آن را بر شما واجب کرده است. و در بجا آوردن آنچه که خدا از شما خواسته، از وي ياري بجوئيد...».
امام عليهالسلام در بيان فريبندگي دنيا و توصيف گذرايي و زيانرساني آن فرمود:
الدنيا تغر و تضر و تمر، ان الله سبحانه لم يرضها ثوابا لاوليائه و لا عقابا لا عدائه. و ان اهل الدنيا کرکب بيناهم حلوا اذ صاح بهم سائقهم فارتحلوا.14
«دنيا فريب ميدهد، زيان ميرساند و ميگذرد. همانا خداي سبحان- به دليل پستي و حقارت دنيا- راضي نشد که دنيا را پاداش دوستان خود و کيفر دشمنانش قرار دهد. مردم در دنيا بمانند کاروانياني هستند، که هر جا در ميان راه فرود آمدهاند- تا اندکي استراحت کنند- ناگهان قافلهسالار آنها فرمان حرکت ميدهد و کاروانيان به فرمان او کوچ ميکنند».
همهي آنچه که تا به حال در مذمت و سرزنش دنيا از زبان و کلام اميرالمومنين امام علي (ع) نقل شد، بيان اندکي از بيارزشي و ناپايداري دنيا در کلام آن بزرگوار است. صفحات روشن نهجالبلاغه و خطبهها، حکمتها، نامهها و کلمات قصار آن بيانگر نهايت نفرت امام عليهالسلام از دنيا و زشتيها و فريبندگي ها و پستيهاي آن است.
براي مطالعه بيشتر دوستداران کلام امير سخن شماره هاي خطبههاي ديگر نهجالبلاغه ترجمه فيضالاسلام به شمارههاي 156 و217 و233 و232 و230 و228 و181 و172 و145 و129 و113 و52 و105 و53 و34 و28 و3 و160 و112 و110 و82 و81 و62 و نامههاي امام (ع) به شمارههاي 48 و39 و43 و33 و17 و32 و31 و22 و69 و68 و49 و3 و به سخنان حکمتآميز امام (ع) که با عنوان حکمت در نهجالبلاغه گرد اوري شده است را به شمارههاي 397 و364 و362 و103 و86 و351 و336 و182 و121 و243 و223 و100 و407 و359 و به گفتارهاي کوتاه امام علي ( ع) که در نهجالبلاغه با عنوان کلام جمعآوري شده به شمارههاي 42، 130 و194، ارجاع مي دهيم تا خود بيشتر در اين خصوص پژوهش نمايد .
گردآورنده :علي هاديان کارشناس فرهنگي اداره کل تبليغات اسلامي همدان