-
ذهن ضد جنسي منشاء انحراف جنسي است
نويسنده: اشو
مترجم: مرجان فرجي
آيا واقعاً ميتوان با غرقه ساختن خويش در آميزش جنسي، يكباره از آن دست شست؟ ظاهراً ذهن و جسم من هيچوقت از آن دست بردار نيستند.
اما چرا براي كنار گذاشتن آن آن قدر عجله داري؟ اگر عجولانه عمل كني، هرگز از دستش خلاص نخواهي شد. خود تعجيل و خود ميل به ترك آن، اجازه نخواهد داد كه آن را تمام و كمال درك كني. تو چه طور ميتواني چيزي را كه از قبل نادرست ميداني و درصدد ترك آن هستي، درك كني؟ تو گوش نداده حكم را صادر كردهاي! به تمايلات جنسي خودت اجازه بده حرفش را بزند.
شنيدهام كه ملانصرالدين را به سمت قاضي دادگاه انتخاب كرده بودند. در رسيدگي به اولين پرونده، او سخنان يكي از طرفين دعوا را شنيد و گفت: «كافي است، اكنون راي محكمه را بشنويد!»
منشي دادگاه پاك گيج شده بود، چون هنوز سخنان طرف ديگر دعوا را نشنيده بود. او خم شد و يواشكي دم گوش ملانصرالدين گفت: «چه كار ميكنيد قربان؟ قضاوت؟ شما كه هنوز صحبتهاي طرف مقابل را نشنيدهايد!»
ملانصرالدين گفت: منظورت چيه، طرف مقابل؟ ميخواهي گيج شوم؟ الان همه چيز روشن است! و اگر صحبتهاي طرف ديگر دعوا را بشنوم، «همه چيز را با هم قاطي ميكنم و آن وقت قضاوت بسيار دشوار خواهد بود!»
اما آيا اين قضاوت است؟ تو كه حرف طرف مقابل را نشنيدهأي. تو سالهاست حرف اربابان كليسا را شنيدهاي _ آنها خيلي پرگو و صريحاللهجهاند. همهي انرژي جنسي آنها شده لاطائلاتگويي بر عليه مسائل جنسي _ خودت پاي صحبتهايشان بودهاي. آنها هرگز به غريزهي جنسي تو فرصت ندادهاند تا حرفش را بزند. نه، اين درست نيست. تعصب چشمانت را بسته است. چرا؟ كسي چه ميداند! چه بسا اين همان كاري است كه نبايد آن را كنار گذاشت. يك طرفه قضاوت نكن. تعصب را كنار بگذار. پذيرا باش. تنها چيزي كه ميتوانم بگويم اين است كه گشوده و پذيرا باش. عميقاً به مراقبه بپرداز. هنگام معاشقه بگذار كه مراقبه زمام امور را به دست بگيرد. مراقب باش! همهي تعصبها و پيشداوريهايي كه با آن بزرگ شدهاي، فراموش كن _ همهي آن شرطي شدنها بر عليه مسائل جنسي فقط تو را هواييتر ميكند و بعد تو خيال ميكني كه مشكل تو اميال جنسي است. انرژي جنسي به خودي خود اشكال نيست. اين ذهن ضد جنسي است كه انحراف جنسي را تا به اين جا كشانده است.
بسياري از طرفداران متعصب و ناآگاه و افراطي با نام مذهب، منبع انحراف جنسي بودهاند. واقعاً چه اتفاقي روي داده است؟ آنها بودا را از بيرون زير نظر داشتهاند و بعد ديدند كه از اميال جنسي خبري نيست، اين بود كه رسماً اعلام كردند كه ميل جنسي بايد از ميان برداشته شود. تو فقط هنگامي ميتواني بودا شوي كه اين ميل را در خود كشته باشي_ آنها از اين برداشت خود حرف و حديث ساختند و آن را قانون كردند و اين همانا سرنا زدن از دهانهي گشاد آن بود. ميل جنسي بودا ناپديد شد، چون او به منبع دروني خود دست يافته بود، نه بر عكس! اين طور نبود كه او از اميال جنسي دست بردارد و بودا شود _ اول بودا شد و بعد آن اميال خود به خود محو شدند. اما مردم از بيرون ميديدند كه اين ميل در بودا مرده _ پس پيش خود چنين قضاوت كردند كه اگر ميخواهي بودا شوي، ميل جنسي را در خود خفه كن. بودا به پول علاقهاي نداشت و آنها فكر كردند «اگر ميخواهي بودا شوي، نسبت به پول بياعتنا باش.»
اما همهي اين رويكردها سرتاپا اشتباهاند! اين سوء تعبير ناشي از عوضي گرفتن معلول به جاي علت است. علت در درون بيداري است. او از وجود معنوي آگاه شد. وقتي اين بيداري به شخص دست داد، او چنان در سعادت غوطه ميخورد كه ديگر هيجانات و اميال جنسي براي او معنايي ندارد. در اين حالت كيست كه لحظات كوتاه لذتجويي را از ديگران گدايي كند؟ كيست كه كاسهي گدايي به دست بگيرد؟ كاسهي گدايي پيش اين و آن دراز كني، كه چند لحظهيي را با كسي خوش باشي؟ و تو خوب ميداني كه هم تو گدايي و هم او، و هر دو دست گدايي پيش هم دراز كردهايد: «تو به من چند لحظهيي لذت ببخش و من هم به تو چند لحظهيي لذت ميبخشم.» هر دو سائليد! و سائل را چه به بخشش؟ اما من نميگويم كه اشكالي در آن هست. تا زماني كه بيداري به سراغت نيامده و همه چيز به منوال سابق ادامه دارد، اشكالي وجود ندارد. فعلاً قضاوت نكن. قضاوت كردن اشكال كار است. فقط بيشتر گوش به زنگ باش، پذيرا باش، با انرژيهايت راحتتر تا كن. و گرنه به همان مشكلي كه سالهاست قديسان مسيحي به آن گرفتار بودهاند، گرفتار ميشوي.
شنيدهام كه جروم، قديس بسيار مشهور مسيحي، چنان مخالف جسم بود كه هر روز بدنش را تازيانه ميزد، به طوري كه خون از بدنش جاري بود، و هزاران نفر از مردم از دور و نزديك ميآمدند تا اين رياضت او را از نزديك شاهد باشند. اما هر دو طرف بيمارند. جروم يك مازوخيست (خودآزار) است و مردمي كه به دورش جمع ميشوند تا اين پديده را ببينند، ساديست (ديگر آزار) هستند. آن تماشاچيها ميخواهند ديگران را شكنجه كنند، آنها ميل شديدي به شكنجه كردن دارند ولي خودشان از اين كار عاجزند! و اين مرد دارد اين كار را به جاي آنها انجام ميدهد؛ پس به تماشاي اين صحنه اكتفا كرده و از آن لذت ميبرند؛ اينها هر دو بيمارند.
جروم جسم را «جسم دني» و انبار نجاست ميخواند و به اين طريق انزجارش را نسبت به جسم ابراز ميكرد. مناظر دختران زيبا در غارش او را عذاب ميدادند. او ازدواج را مجاز اعلام كرد، اما از روي ناچاري و با كراهت تمام_ چون تنها راه توليد دختران بكر و دست نخورده همين بود. دليل ازدواج، توليد دختران باكره _ اين بيعيبترين موجودات روي زمين. بنابراين آميزش جنسي بلايي واجب است، و گرنه چيزي جز گناه نيست.
مرد ديگري به نام كلمنت الكساندريا نوشته است كه: «بايد تا آن جا كه ممكن است هر زني را از زن بودنش شرمسار ساخت، چون زن دري به سوي جهنم است.»
هميشه اين جور آدمها مايهي حيرت من هستند. اگر زن دروازهي جهنم است، پس هيچ زني نميتواند به جهنم وارد شود. در نميتواند كه وارد خودش شود! مرد ميتواند از طريق زن به جهنم وارد شود. بسيار خوب، پس زنها چي؟ حتماً جاي آنها در بهشت است! و تكليف مردها چيست؟ اگر زن دروازهي جهنم است، پس مردها چه گناهي دارند؟ چون همهي اين كتابهاي مقدس را كه مردها نوشتهاند و همهي قديسين مرد بودهاند.
در حقيقت زنها هرگز به اندازهي مردها عصبي و رواننژند نبودهاند: به همين دليل هم كمتر به زنان قديس برميخوريد. زنها طبيعيتر بودهاند، خاكيتر بودهاند. آنها به آن اندازه كه مردها حماقت خود را در طول تاريخ ثابت كردهاند، احمق نبودهاند. آنها از ظرافت و وقار بيشتري برخوردارند، با موجوديت خودشان راحتتر كنار ميآيند، بيشتر در زمين ريشه دارند و متمركزترند. از اين رو، شما نميتوانيد لنگهي كلمنت الكساندريا را در ميان زنها پيدا كنيد كه گفته باشد مردها دروازه جهنماند!
البته چنين نيست كه زن عارف نداشته باشيم. نه، ميرا، رابيا و لالا در كشمير نمونههايي از اين دست زنان هستند. اما هرگز چنين حرفهايي بر زبان نراندهاند. بر عكس، ميرا گفته است كه عشق دري به سوي خداست.
و قديس ديگري به نام ارجن خود را اخته كرد. اي جاني، اي خودكش خود شكنجهگر! همهي اين سركوبها بود كه مرض هولناكي را به جان دنياي مسيحيت انداخت. راهبهيي به نام ماتيلده ماگدبورگي احساس كرد دستهاي خداوند پستانهايش را نوازش ميكنند. حالا چرا خدا تو را به دردسر بيندازد؟! مسلم است كه وقتي از مردها دوري ميكني، مجبوري به خيالبافي روي بياوري و به روياهايت رنگ و لعاب بدهي! راهبهيي ديگر به نام كريستينابنر امر به او مشتبه شده بود كه از عيسي مسيح باردار است. راهبان بسياري هم بودند كه در رويا با مريم باكره آميزش داشتند و به خاطر همين سركوب دهشتناك، ديرها و صومعهها مقر آمد و شد ارواح شيطاني شد. اين شياطين خبيث يا در قالب ساكوبي _ دختران زيبارويي كه به روي رختخواب «قديس بعد از اينها» شيرجه ميرفتند _ و يا در قالب اينكوبي _ مردان جذاب و دلربايي كه خواب را از چشم راهبهها ربوده و يا مزاحم مراقبهي آنان بودند _ در ميآمدند. بيماري برخاسته در عالم مسيحيت باعث شد كه مردم به همه جور خيالبافي و روياپردازي روي آورند و بسياري از راهبهها در دادگاه اقرار كنند كه شيطان در شب به سراغشان آمده و با آنها عشقبازي كرده است. آنها حتي به وضوح آلت جنسي او را نيز تشريح ميكردند: آلتي دو شاخه! كه حتماً هر دو سوراخ را در آن واحد جوابگو باشد!
آسيبشناسي مشتي آدم بيمار، كه به نهايت رواننژندي رسيدهاند! و آن راهبهها، در دادگاه اعتراف كردند كه يكبار كه با اهريمن معاشقه كنيد، ديگر هيچ مردي قادر نيست تو را ارضاء كند. از هم خوابي با او چنان انزالي به تو دست ميدهد كه در آن كسي را ياراي رقابت با او نيست. اين چرنديات نه تنها در مسيحيت اتفاق افتاد، بلكه عالمگير شد. اما مسيحيت تا حد نبوغ در آن پيش رفت.
خواهش ميكنم با اميال جنسي به شكل بيمارگون مخالفت نكن، و گرنه به دام اميال جنسي بيشتر و شديدتري كشيده ميشوي. اگر بخواهي از دستش خلاص شوي، هيچ وقت از دست آن نفس راحت نخواهي كشيد. بله، درجهيي از تعالي هست كه در آن ميل جنسي ناپديد ميشود، اما چنين نيست كه تو مخالف آن باشي. اين كشش فقط هنگامي از بين ميرود كه تو در وجودت مايهي سرمستي و نشاط بهتري بيابي. اما پيش از آن هرگز. ابتدا بايد سروكلهي جنس مرغوبتر پيدا شود تا جنس بنجلتر خود به خود از صحنه خارج گردد.
بگذار اين قاعدهي اصلي زندگي تو باشد: هرگز مخالف پستتر نباش. هميشه به دنبال برتر باش. و لحظهيي كه برتر بر تو آشكار شد، ناگهان خواهي ديد كه گرايش به پستتر خود به خود از ميان خواهد رفت.
ميپرسي: آيا واقعاً ممكن است با غرق شدن در اميال جنسي، آن را به كلي كنار گذاشت؟
من اين را نميگويم. حرف من اين است كه اگر خود را در آن غرق كني، ميتواني آن را بفهمي، درك، آزادي است. درك، رهايي بخش است. من مخالف اميال جنسي نيستم، بنابراين براي كنار گذاشتن آن عجله نكن. اگر ميخواهي آن را از خودت براني، چه طور ميتواني آن را بفهمي؟ و اگر آن را درك نكني، هرگز ناپديد نخواهد شد! و وقتي ناپديد شود، اين طور نيست كه اين ميل به كلي از وجودت پاك شود. چنين نيست كه تو موجودي غير جنسي شوي. وقتي ميل جنسي از بين رفت، در حقيقت تو نسبت به هميشه حساستر ميشوي، زيرا وجود تو همهي انرژي را به خود جذب خواهد كرد.
يك بودا بسيار حساستر از توست. وقتي او ميبويد، با شدت و قوت بيشتري نسبت به تو ميبويد. وقتي لمس ميكند با تماميت بيشتري لمس ميكند. وقتي به گلها مينگرد، آنها را زيباتر از آن چه تو ميتواني ببيني، ميبيند _ زيرا كل انرژي جنسي او متمركز نيست؛ بلكه به سراسر بدنش انتشار يافته است. به همين دليل هم بودا اين قدر زيباست. آن وقار _ آن شكوه اسرارآميز و فوق طبيعي _ از كجا ميآيد؟ اين همان نيروي جنسي است كه تغيير شكل و حالت داده است. اين نيلوفر همان لجني است كه از آن بد ميگفتي و آن را به باد نكوهش ميگرفتي. بنابراين هرگز بر ضد اميال جنسي به شكل بيمارگون نباش، كه ميتواند به نيلوفر آبي تو بدل شود. و وقتي نيروي جنسي واقعاً تغيير شكل داد، آن گاه درمييابي كه اين نيرو چه عطيهي گرانبهايي بود كه خداوند به تو ارزاني كرده بود. اين همهي زندگي توست، همهي انرژي توست. چه در سطوح پايينتر، چه در سطوح بالاتر، اين تنها انرژييي است كه در اختيار داري. پس ضديت را كنار بگذار، و گرنه سركوبگر خواهي شد و سركوبگر از درك كردن عاجز است. و كسي كه نتوانست درك كند، هرگز تغيير شكل نداده و دگرگون نخواهد شد.
منبع
Salamat Iran Healers Parastari.com Hejamat.com HBI HIC EMS Iranian Health Portal
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن