چکيده:
ارزشها ازجملــه واژگـاني است که در دهه هاي اخير بخشي از کتابها و مقالات مديريتي را به خود اختصاص داده است. مفهوم و جايگاه ارزشها در مديريت و ارتباط آن با ساختار، روشها، فرايند و عملکرد مديريت از مواردي است که در اين مقاله به آن پرداختـه مي شود.اهميت اين موضوع در شرايط فعلي جامعه ايراني، بخصوص با وجود ديدگاههاي بومي تحت عناوين توسعه، تئوري بومي مديريت و مديريت اسلامي که هريک توجه ويژه اي به فرهنگ جامعه و ارزشهاي آن دارند، ضرورت پرداختن به مقوله مهم ارزشها در مديريت را محرز مي سازد. مقاله حاضر صرفاً جستجويي است اجمالي که مي تواند زمينه را براي پژوهشگراني فراهم سازد که درصدد سنجش رابطه بين ارزشهاي ملي با سبکها و عملکردهاي مديريتي کشور هستند.
کلمات کليدي: ارزشها ؛ تئوريهاي مديريت ؛ ارزشهاي اجتماعي ؛ تحول سازماني ؛ رهبـري ؛ سبکهاي رهبري ؛ ارتباطات ؛ فرهنگ ؛ فرهنگ و ارزشها ؛ فرهنگ سازماني
مقدمه
گرچه پيشينه بحث درمورد تئوري هاي مديريت و چگونگي تحقق آنها در جوامعي با ?رهنگهاي مختل? به اواسط قرن بيستم ميلادي برمي گردد، يعني زماني که قدرتهاي پيروز جنگ جهاني دوم درصدد ارائه الگوي خاص خود براي ممالک تحت ن?وذ برآمدند، امري که الگوي مديريت توسعه را مطرح و موجب پيدايش گرايشي به نام مديريت تطبيقي در دانش مديريت شد، اما در دهه هاي اخير به و?ور از پديده اي به نام ?رهنگ سازماني و ?ــرهنگ ملــي و حتي ?رهنگ جهاني در شاخه هاي مديريت، بخصوص در حوزه هاي ر?تار سازماني، خط مشي گذاري و مديريت استراتژيک سخن به ميان آمده است. بعدها تئوري بومي مديريت مطرح شد و در دو دهه اخير در ايران از مديريت اسلامي گ?ته شد و دريک دهه اخير دامنه اين بحث به ساير کشـورهاي مسلمان نيز کشيد. بي گمان محوري ترين عنصر ?رهنگ، ارزشهاست. وقتي که از سبکهاي مديريتي امريکايي، ژاپني يا هر جامعه ديگر سخن به ميان مي آيد، عنصر اصلي تمايز بخش ارزشهاست. طرح ارزشها در مديريت گرچه در حوزه مديريت ?راملي نضج گر?ت اما بعدها در اکثر حوزه ها موردتوجه قرار گر?ت.
دراين مقاله با اتکاء به نظريه آيت الله مصباح يزدي(1) و استاداني چون مرحوم دکتر منوچهر کيا (2)و مرحوم دکتر عبدالله زنديه(3) که تاکيد ويژه اي بر ارزشها و نقش مهم آن در تئوريهاي مديريت داشته اند کوشش شده است، مناطق، محلها و منا?ذي که حضور ارزشها در تئوريهاي مديريت عيان است، معر?ي شوند. از آنجا که ممکن است مديريت اسلامي موردقبول همه مخاطبان نباشد، تلاش مي شود بحث ارزشها عامتر از جامعه اسلامي مطرح شود. چرا که اگر پذير?تيم ارزشها در ساختار، روشها، ?رايند و عملکرد مديريت موثرند، خود به خود تاثيرپذيري مديريت درجامعه اسلامي اثبات شده است و به همين منوال در ساير جوامع با ارزشهاي خاص خود.
روش تحقيق درايــن مقــاله، توصي?ي و جمع آوري اطلاعات به صورت کتابخانه اي بوده است. بديهي است به دليل گستردگي و پيچيدگي موضوع، امکان ورود به عمق و تحليل جامع همه نظريه ها و تئوري ها و ارزيابي آنان وجود نداشته است. انتظار مي رود انديشمندان و پژوهشگران توانمند با مطالعات و پژوهشهاي علمي و ميداني، ضمن شناسايي نظام ارزشي جامعه و معر?ي ويژگيها و عناصر آن، ارتباط اين نظام ارزشي با نظام مديريتي کشور، بخصوص سبک رهبري مديران را موردتوجه قرار دهند.
تعاريف
ارزشها غالباً به ايده هايي اطلاق مي شوند که انسانها درباره خوب و بد، مطلوب و نامطلوب دارند. در ?رهنگ ?لس?ي »لالاند« چهار م?هوم براي ارزش ارائه شده است؛ اول ارزش به عنوان چيزي که ?رد يا گروهي به آن علاقه دارند. دوم چيزي که کم و بيش درميان عده اي موردتوجه واحترام است. سوم وقتي که ?رد يا گروهي در رسيدن به هد? خود،ارضا مي شوند. و چهارم از جنبه اقتصادي که ارزش کالا و عمل مطرح است (محسني، 1374، ص 217). از نگاه انديشمنداني که مقوله ?رهنگ و ارزشها توسط آنها مورد مطالعه قرار گر?ته است، ارزشها در سطوح ?ردي، گروهي، ملي و ?راملي قــابل تــوجــه است از ديـدگاه جامعه شناسان ارزشهاي اجتماعي تنها درصورتي وجود دارند که ا?رادي وجود داشته باشند که بتوانند اشياء و اشخاص را ارزشيابي کنند. در اين راستا، نقش اجتماعي مهمترين مکانيسمي است که به واسطه آن مي توان ارزشها را توجيه و سمبوليک کرد. در جامعه نقشهاي مت?اوت اجتماعي ?رد را نمي توان داراي ارزش اجتماعي يکسان دانست. (محسني، ص 218) ارزشهاي اجتماعي به مدلهاي کلي ر?تار، احکام جمعي و هنجارهاي کرداري که موردپذيرش عمومي و خواست جامعه قرار گر?ته اند اطلاق مي شوند. (بابايي، 1372، ص 265) ر سطوح کلي جامعه ارزش ندارد. باتوجه به کثرت تعاري? درمورد ارزشها و بخاطر پرهيز از اطاله کلام مواردي از آن به شرح زير تلخيص مي گردد:
1 - ارزش گاه درقالب يک هد? و گاه رسيدن به هد? و با بهاء دادن به يک موردمطرح مي شود. گونه هاي بسياري از ارزشها قابل شناسايي و تشخيص اند ازجمله ارزشهاي اقتصادي، اخلاقي، سياسي، حقوقي، ?رهنگي و ديني (سازگارا، 1377، ص 105)
2 - آنچه نوع و ميزان و مرتبت ارزشها را تحقق مي بخشد، ?رهنگ است. ?رهنگ به ارزشها هويت مي بخشد. به عبارت ديگر، معيار ارزشها ازطريق ?رهنگ شناسايي مي شود. رابطه متقابل بين ?رهنگ و ارزشهاي قابل قبول و مطرود در هر جامعه اي وجود دارد. چرا که ارزشها نيز موجب شناخت و ت?اوت ?رهنگ مي شوند. (سازگارا، ص 113). ?رهنگ طبق ارزشهاي خود الگوها و مدل هاي خاصي ?راهم مي سازد و از اين طريق مدلهاي ر?تاري و آرماني را در جامعه تدارک مي بيند. طي ارزيابي ارزشها و ارائه الگوها از طريق ?رهنگ، هويت »من« يا »ما« درهر جامعه اي معين مي گردد (سازگارا، ص 213).
3 - ارزشها، نظامهايي از نمادهايي هستند که درقالب ايده هاي انتزاعي اخلاقي مربوط به خوب و بد، مناسب و نامناسب، درست و نادرست سازماندهي شده اند. اين نمادهاي اساسي مشترک عبارتند از: زبان، تکنولوژي، عقيده، هنجار، ذخيره هاي علمي و... (ترنر، 1378، ص 75).
4 - ارزشها انتزاعي هستند، آنقدر کلي که قابليت به کارگيري در موقعيتهاي بسيار مت?اوت را دارند اما هنجارها که عبارتند از استانداردهاي ر?تاري قابل قبول در درون يک گروه که اعضاي آن در آن سهيم اند و آن را رعايت مي کنند، به ما مي گويند که در يک وضعيت خاص چه چيزي موردانتظار است و براي انجام دادن آن مناسب است. (ترنر، ص 75). هنجار يا نرم، معيارهاي قطعي است که ر?تار مردم از آن پيروي مي کنند. درواقع اين نرمها نظامهايي از نمادهايي هستند که به ا?راد مي گـويند در موقعيتهاي خاص از آنها توقع مي رود که چه ر?تار و کنش متقابلي داشته باشند (ترنـر، ص 97). لـذا در مواقعي که نرم به کار مي رود منظور راههاي عمل وانجام دادن است نه طرق ?کر کردن (سازگارا، ص 103).
5 - اگر نقشهاي اجتماعي را منشأ ر?تارهاي موردانتظار از ا?راد بدانيم و هنجارها را معيارهاي قطعي ر?تار مردم، مي توان ارزشها را ضوابط اخلاقي، مرامي و بايدهايي دانست که در هر گروه اجتماعي موثر بوده و با شدت و ضع? ر?تار گروه و اعضايش، يعني آنچه را که آنها انجام داده يا ?رو مي گذارند، تشکيل داده و براي گروه وحدت دروني ايجاد مي کند (بابايي، ص 269).
6 - ازنظر انديشمندان ?لس?ه اسلامي، ارزشها يک سلسله اصول کلي، ثابت و مطلق اند که تحت هيچ شرايطي تغييرنمي کنند، اما مصداق آنها تغييرپذير است. از اين منظر ملاک کلي ارزش اخلاقي، مصلحت عمومي ?رد و جامعه و مصلحت واقعي انسان است. يعني هر چيزي که موجب کمال واقعي انسان است، نه چيزي که دلخواه ا?راد و مورد خوشايند آنهاست. البته اگر ملاک اصلي ارزش در اسلام، کمال نهايي است، مصداق آن قرب الهي است. در نظام اسلامي، هد? کسب رضاي خداست. در اين نظام، ارزشها نه کاملاً مطلق و ثابت اند که در هيچ شرايط زماني و مکاني تغيير نکنند و نه اينکه هميشه تابع شرايط زماني و مکاني باشد، بلکه اصول آن ثابت و مصداقها متغيراند. (مصباح يزدي، 1376، ص 230)
7 - درمورد رابطه ارزشها و روشها و ت?اوت آنها بايد گ?ت: در سوالات روشي، بحث بر سر اين است که چگونه مي توان از نقطه ال? به ب رسيد؟ اگر اين نقاط بر روي هوا يا زمين باشد بايد براي کش? پاسخ از علم مکانيک پرسيد. اگر درجامعه باشد بايد از علم جامعه شناسي و روانشناسي پرسيد... … دين از اين نظر که دين است متک?ل و متعهد پاسخ دادن به سوالات روشي و مــديــريتــي نيست. چرا که اينها جنبه هاي عقلاني است. جنبه روشي حکومت هم عقلاني است. يعني عاقلان بايد بنشينند و با کمک يکديگر امر حکومت را از حيث مديريت، سامان بدهند. دقيقاً به همان نحو که بايد مسايل طب و بهداشت خود را تنظيم کنند. در قلمرو ارزشها، مجموعه اي از ارزشهاي درجه اول و عام وجود دارد که مقبول تمام عقلا و مطلوب همــه انسـانهــاست و هيــچ کس - علي الاصول - با آنها مخال?تي ندارد، مثل عدالت، مبارزه با ستم …... درواقع اين ارزشها خود ملاک حقانيت دين هستند. اگر دين مردم را به سوي عدالت سوق ندهد در حقانيت آن شک مي شود. اديان اين ارزشهاي عام و درجه اول را به مردم آموزش مي دهند. اين ارزشها ماهيتاً ديني نيستند. دين به منزله پشتوانه اين ارزشهاي اخلاقي اي?اي نقش مي کند. به لحاظ منطقي اين ارزشها ?راديني هستند. ارزشهاي درجه دومي و سومي نيز وجود دارند که يا منبعث از ارزشهاي عالي ترند (مثل حسن قناعت و قبح تکبر) يا منبعث از دينداري که ذاتاً ديني هستند (مثل توکل، رضا، شکر نعمت، حرمت، ريا ...) و يا از قبل احکام عملي و جوارحي اند (مثل حرمت شراب وجوب حجاب براي زنـان) کــه احکـام ?قهي تلقي مي شوند (سروش، 1376، ص 5 - 364). از اين منظر حکومت دوجنبه دارد: يک جنبه مديريتي و روشي که کاملاً غيرديني است و دوم جنبه ارزشي که يا ذاتاً ?راديني و يا ذاتاً ديني است و حکومت خادم آن است.
ارزشها و علوم
گـرچه ارزشها به دليل ريشه اي که درجهان بيني و باورهاي اساسي دارد در ?لس?ه هم قابل بحث است. اما از آنجا که در اين مقاله بيشتر نظر بر رديابي محلهاي ارتباط ارزشها با علوم کاربردي و بويژه مديريت است، صر?اً به تعدادي از علوم انساني که ارزشها به نحوي در آنها حضور دارند اشاره مي شود: علاوه بر علم اقتصاد که ارزش در آن براي سنجش مطلوبيت کالا و کــار مـوردتوجه است، شايد بتوان جامعه شناسي را از شاخص ترين علومي دانست که به جدّ به بحث ?رهنگ و ارزشها پرداخته است. ازنظر جامعه شناسان ?رهنگ غالباً به عنوان يکي از م?اهيم گسترده و نادقيق مدنظر است که عامل توحيد بخش ارزشهاي اجتماعي تلقي مي شود که به ارزشها نوعي يگانگي مي بخشد. (محسني، ص 205). ?رهنگ - که ارزشها يکي از زيرسيستم هاي آن است - جامعه اي را از جامعه ديگر متمايز ساخته و تقويت کننده همکاري و روابط ميان ا?راد است، ?رهنگ و ارزشها درميان تعدادي از ا?راد جامعه، مشترک و از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود. همان طوري که پيشتر ذکر شد جامعه شناسان، نقش اجتماعي را بهترين مکانيسم توجيــه و سمبليـک کـردن ارزشها مي دانند (محسني، ص 218). درجامعه شناسي ارزش هايي مطالعه مي شود که مطلق و 219).
برخلا? جامعه شناسي که ارزشهاي اجتماعي موردتوجه است، در علم روانشناسي غالباً بحث ارزشها درسطح ?رد موردبررسي قرار مي گيرد. درعلم سياست با پرداختن به موضوعاتي چون ارزشهاي قومي، ملي و جهانــي، ?ــرهنگ و ارزش موردتوجه قرار مي گيرد. بخصوص درحوزه سياستگذاري که مشترک بين سياست و اداره است، نقش ارزشها حائزاهميت است.(4) شايد بتوان گ?ت در مديريت که يک رشته بين رشته اي و از علومي ماننــد روانشنــاســي، انســان شناسي، جامعه شناسي، اقتصاد، حقوق و سياست نيز بهره مي برد، ارزشها حضور پررنگ تري داشته و درتمام نقاط سيستم به چشم مي خورد.
ارزشها و مديريت: اگر مديريت را يک سيستم بدانيم، حضور ارزشها در زيرسيستم هاي متعدد آن بـه چشم مي خورد که به برخي از آنها اشاره مي شود:
?رهنگ سازماني به عنوان يکي از مهمترين زيرسيستم هاي مديريت، بارزترين جايي است که ارزشها در آن رشد مي کند. با پذيرش اين اصل که ارزشهاي مشترک ازجمله عناصر ?رهنگ سازماني بوده و به همراه باورها تجلي ?رهنگ سازماني هستند (استانلي ديويس، 1373، ص 221) و ارزشهاي اصلي سازمان، که به مقيــاس وسيـع مــوردتوجه همگان قرار مي گيرند، معر? ?رهنگ آن سازمان هستند (رابينز، مباني ر?تار سازماني، 1373، ص 379) و موازين اخلاقي سازمان، يک سيستم ارزشي هستند که سرلوحه کار اعضاي سازمان قرارگر?ته است (ج?ري و کارون، 1380، ص 34) و توجه به اينکه ?رهنگ سازماني سيستمي مرکب از چندين ارزش مشترک است که کارکنان را رهبري مي کند و اينکه اغلب در کنار روشهاي مديريت اجرايي، سازمان و نتايج آن را در سطح بالا به منابع انساني منعکس مي کند (ج?ري و کارون، ص 77) و درصورتي که ارزشهاي سازماني را نــاشي از عــوامل متعددي مثل سمبل ها، ساختار قدرت، ساختـار ســازماني، رهبري، داستانها و اسطوره ها و سيستم هاي ســازمــان بدانيـم (tim hannagan, 2002, p 146) ارتباط متقابل ?رهنگ سازماني و ارزشها و سيستم مديريت، به خوبي عيان مي گردد. ادگارشاين مي گويد: »پارادايــم هــاي ?رهنگي در سازمان شکل مي گيرند به نحوي که چگونگي ?کر واحساس ا?راد سازمان درباره مسايل و موقعيتها و روابط آنها را مشخـص ســازد« وي سطــوح مختل?ي را براي ?رهنگ، به عنوان ماني?ست قائــل است که مصنــوعـات در سطـح اول و ارزشها در سطـح دوم قــرارمـي گيـرند (tonni thompson, 2001,p 183) پيتر دراکر نيز براين باور است که سازمانها بايد براي خود معيــار و ارزشهايي داشته باشند، مردم هم همين طور. براي اينکه ?رد در سازمان، کارآمد و موثر باشد ارزشهاي او بايد با ارزشها و معيارهاي سازمان، سازگاري و همخواني داشته باشد (دراکر، 1371، ص 212). در مقوله مديريت تغيير نيز برخي بر اين باورند که نظامهاي ارزشي سازمان اغلب آمادگي و ميزان آن براي انجام تغييرات را تعيين مي کند (اپل و استام?، 1379، ص 15). و در توسعه سازماني نيز تغييرات ارزشها ملازم با هر نوع توسعه و تغيير شمرده مي شود. ازمنظر ديگر، هر نوع تحول و توسعه سازماني را مستلزم وجود ?رهنگ آن مي دانند. به تعبير ديگر تحول سازماني داراي دو رکن ?رهنگي و ساختاري است. هنگامي که هد?، تحول مديريت است، هر دو رکن بايد تغيير کند. رکن ?رهنگي دربرگيرنده باورها، ارزشهـا و نگاههاي مديريت است و اين رکن ?رهنگي است که نوع نگاه و نگــرش را تعييــن مــي کند (باقريان، 1379، ص 26).
ص 40) و ارزشها که عبارتند از مجموعه ديدگاههايي که بين نيک و بد، مطلوب و نامطلوب ت?اوت قائل مي شوند، در انتخاب اهدا? استراتژي و رسيدن به آنها و ارزيابي نتايج مثبت و من?ي تاثير دارند (گلوک و جاچ، 127). در مطالعات تطبيقي هم، محيطهاي اجتماعي و ?رهنگي از اهميت بسزايي برخوردارند. در اين پژوهشها بر محيط ?رهنگي، ارزشها واعتقادات، هنجارهاي اجتمــاعي و حتي ا?سانه ها و داستانها تاکيد مي شود (راگونات، 1371).
درواقع به لحاظ اينکه بيشتر ا?راد ذين?ع در سازمان نيز اعضاي جامعه تلقي مي شوند، لذا بيشتر ارزشها و عقايد آنها از تاثيرات اجتماعي و ?رهنگي نشأت مي گيرد (ج?ري، 1380، ص 77).
تصميم گيري و خط مشي گذاري از ديگر عناصر سيستم است که عميقاً تحت تاثير ارزشهاي جامعه است. علاوه بر تاثيري که ازطريق ارزشهـاي مديران، کارکنان و ديگر ا?راد مرتبط بر ?ــراينــد تصميم گيــري و خط مشي گذاري به وجود مي آيد، نظام ?کري، اخلاقي و ارزشي جامعه نيز به طور مدام بر تصميمهاي مديران تاثير مي گذارند (باقريان، ص 15). ازسوي ديگر، اينکه در مرحله شناخت مسئله، چه چيزي را مسئله بدانيم، با کدام اولويت، بازهم متأثر از ارزشهاي محيطي است. سازماندهي که از آن تحت عناوين وظاي? مدير، اصول مديريت و نيز گامي از ?رايند مديريت نام برده مي شود از ديگر زيرسيستم هايي است که ارزشها به نحوي بر چگونگي و نتايج آن تاثير مي گذارند. تمرکز و عدم تمرکز، پهنا و بلندي هرم سازمان، حيطه نظارت، ص? و ستاد و نحوه ارتباط آنها با هم، ميزان پذيرش مشارکت و ت?ويض اختيار در سازمان مکانيسم هاي ارتباط بين واحدها ازجمله مسايلي است که تحت تاثير ارزشهاي حاکم بر سازمان و داخل سازمان قرار دارند. سازمانهاي علي، اشکال و چگونگي عمل آنها نيز از ديگر مواردي است که در حوزه سازماندهي متأثر از ارزشهاي جامعه و نوع نگرش آن به انسان و جايگاه خواهدبود. علاوه بر زيرسيستم هاي نامبرده موارد ديگري نيز يا?ت مي شوند که محل تاثيرگذاري ارزشها بر آنها ازجمله: تعارض، استرس و کنترل که وضعيت هريک و نحوه برخورد سازمان و مديران با آنها تاحد زيادي بستگي بر ?رهنگ ســازمـاني و ارزشهاي حاکم بر آنها دارد (شکل 2).
ارزشها و تئوري هاي مديريت: شايد بتوان، باتوجه به آنچه گ?ته شد، ردپاي ارزشها را در همه تئوري هاي مديريت از کلاسيک ها - و حتي پيشتر از آن - گر?ته تا نظريه هاي جديد مديريتـي را پيگيري کرد. ماکس وبر و ديگر نظريه پردازان کلاسيک، گرچه نه به صراحت، اما تلويحاً واقعيتي به نام ارزشها و خواستهاي شخصي ا?راد را با تاکيد بر مجزا دانستن آن از ر?تارهاي رسمي و اداري پذير?ته اند. آنچه در تقسيم بندي منابع قدرت از وبر نقل شده است و يا برخي اصول چهارده گانه مديريت ?ايول و حداقل دو اصل از اصول مديريت علمي تيلور، هريک به نحوي بر پذيرش ت?اوتها و ارزشهاي ا?راد در سازمان گواهي مي دهند. بدون شک مکتب نئوکلاسيک ها، که با مطالعات هاثورن آغاز شد، ارتباط بين ارزشهاي ا?راد و عملکرد آنها در سازمان را موردتاييد قرار داده است و در ادامه نظريه هاي ر?تارگرايان و ا?رادي چون مازلو، هرزبرگ، مک گريگور، چتربارناد، هرسي، بلانچارد و... … هريک به نحوي مهر تاييدي بر ن?وذ ارزشها در سازمان و عملکرد آن نهاده اند. و بعدها با تولد نظريه نوين که ترکيبي از نگرشهاي سيستمي و اقتضا است و با پذيرش عنصر مهمي چون محيط در سيستم مديريت، تقريباً کمتر تئوري مديريت مي توان يا?ت که مستقيم يا غيرمستقيم مقوله ?رهنگ و ارزشها را در سازمان موردتوجه قرار نداده باشد. بخصوص تئوري هاي ر?تار سازماني و مديــريت تطبيقــي و مــديريت استراتژيک آن چنان نقش ارزشها را پررنگ ديدند که بدون توجه به ارزشها و ?رهنگها هريک از آنان از هويت مستقل دور مي شوند. در تئوريهاي جديدي همچون مديريت کي?يت جامع، مديريت برمبناي هد?، مهندسي ارزش و مهندسي مجـدد، نقش ?ــرهنگ و ارزشهــا بي محوري تر از گذشته است.
چه درمورد جامعه بزرگ براساس نظام ارزشي خاص، که معين کننده اهدا? و جهت بخش ر?تارها باشد، انجام مي گيرد و اصولاً نظام ارزشي نقشي جز همين بخش را ندارد. البته ممکن است اثرپذيري نظام ر?تاري از نظام ارزشي آگاهانه و تبيين شده نباشد ولي گزينش يک نظام ر?تاري و ترجيح آن بر ساير نظامهاي م?روض، همواره مبتني بر پذير?تن قبلي يک نظام ارزشي متناسب با آن سيستم ر?تاري است و درواقع پذير?تن همان نظام ارزشي است که هرچند به صورت ناخودآگاه، نظام ر?تاري خاصي را تعيين مي کند. (تبيين م?هوم مديريت اسلامي، ص 25).
2 - مرحوم دکتر کيا با ارائه مجموعه قضايايي، »تئوري مديريت برمبناي اخلاق« را ارائه داده است.
3 - مرحوم دکتر زنديه در مقاله اي تحت عنوان »?رضيه هايي در قلمرو مديريت اسلامي« نکات قابل ملاحظه اي را مطرح ساخته است.
4 - در ايـن مــورد بــه کتـاب »تصميم گيري و خط مشي گذاري عمومي« نوشته دکتر سيدمهدي الواني مراجعه شود.
منابع:
1 - الواني، سيدمهدي، مديريت عمومي، تهران، نشرني، 1379، چ چهاردهم.
2 - استانلي، ديويس، مديريت ?رهنگ سازماني، ترجمه ناصر ميرسپاسي، تهران، نشر مرواريد، 1373.
3 - اپل بام، گالوي و استام? لوکالين، مديريت استراتژيک، ترجمه عباس منوريان، تهران، مرکز آموزش مديريت دولتي، 1379.
4 - بابايي،عبدالله، ارتباط ارزشهاي انساني، تهران، انتشارات دستان، 1372.
5 - باقريان، محمد، م?اهيم و چارچوب مديريت راهبردي با نگرشهاي بومي، تهران، مرکز آموزش مديريت دولتي، 1379.
6 - جانـاتـان، اچ، تـرنر، م?اهيم و کاربردهاي جامعه شناسي، ترجمه محمد ?ولادي و محمدعزيز بختياري، تهران، موسسه امام خميني، 1378.
7 - ج?ري، هريسون و کارول جان، مديريت استراتژيک، ترجمه بهروز قاسمي، تهران، نشر آبتين، 1380.
8 - دراکر، پيتر، چالشهاي مديريت در سده 21، ترجمه محمود طلوع، تهران، نشر رسا، 1379.
9 - رابينز، استي?ن پي، مباني ر?تار سازماني، ترجمه علي پارسائيان و سيدمحمد اعرابي، تهران، پژوهشهاي ?رهنگي، 1373.
10 - راگونات، مديريت تطبيقي، ترجمه عباس منوريان، تهران، دانشگاه آزاد اسلامي، 1371.
11 - کيا، منوچهر، تئوري هاي مديريت و مدلهاي سازمان، تهران، مرکز آموزش مديريت دولتي، 1377.
12 - گلوک، ا? ويليام جاچ، آزلارنس، سياست بازرگاني و مديريت استراتژيک ترجمه خليل شوريني، تهران، يادواره کتاب، 1371.
13 - سازگارا، پروين، نگاهي به جامعه شناسي با تاکيد بر ?رهنگ، تهران، نشر کوير، 1377.
14 - سروش، عبدالکريم، مدارا و مديريت، تهران، نشر صراط، 1376.
15- محسني، منوچهر، جامعه شناسي عمومي، تهران، کتابخانه طهوري، 1374.
16 - محمد ا?ندي، حسن، نگرش توحيدي در مديريت و امور عمومي، تهران، مرکز آموزش مديريت دولتي، 1376.
17 - مصباح يزدي، محمدتقي، پيش نيازهاي مديريت اسلامي، تهران، موسسه امام خميني، 1376.
18 - زنديه، عبدالله، ?رضيه هايي در مديريت اسلامي، (مديريت دولتي)، تهران، مرکز آموزش مديريت دولتي.
19 - جمعي از نويسندگان، تبيين م?هوم مديريت اسلامي، تهران، مرکــز آمــوزش مــديريـت دولتي1378