قهر -عادت یا بیماری
اگر منظور از قهر, زمانی برای استراحت و فاصله باشد, خوب است. اما معنی دراز مدت آن, یک بیماری است. قهر کردن نشانهء تنبیه دیگران است و از خشم و عصبانیت دستور می گیرد و برای خود و دیگران تولید نگرانی و اضطراب می کند و ...

قهر کردن, یک عادت زشت و لوس است و یک رفتار تهدید کننده تلقی می شود. قهر کردن از قوهء انتقام نیز تبعیت می کند و یکی از ذلیل ترین و خوارترین کارهاست. انسان های ضعیف و ناتوان, قهر می کنند و اگر قدرت داشته باشند, حذف می کنند! امروز از پدر و دوست و همسرت قهر می کنی, چونکه آنان را نمی توانی حذف کنی! اما اگر قدرت داشته باشی و به جای پدرت و یا دوست و همسرت, کسی دیگر می بود, دستور قتل او را صادر می کردی!

در زمان فعلی که زنان از قدرت کمتری نسبت به مردان برخوردار هستند, بیشتر از مردان, به رفتار قهر کردن متوسل می شوند و اگر زنان قدرت را به دست بگیرند, آیا می توانند مخالفین خود را بیشتر از مردان تحمل کنند!؟ آیا قهر آنان به رفتاری خطرناک تر تبدیل نمی شود!؟ حتی فکر کردن و طرح این موضوع می تواند, زنان را به قهر از خود من نیز وا دارد! قهر کردن در طبیعت و سرشت انسان نیست و بعدا وارد انسان شده است. از انتظارات و توقعات ناشی می شود. هرجا و مکانی که قهر, در آنجا, یک شیوه برای تنبیه باشد, در آن محل و محیط, ظلم و استبداد نیز خواهد بود. آن محل فرقی نمی کند که خانواده باشد و یا محفل روشنفکری و غیره...

بالاترین رقم و شدیدترین قهرها, در بین زن و شوهرها رخ می دهد و نامحرمترین و غریبه ترین و دشمن ترین نیز, از بین زن و شوهرها بیرون می آید. انسان های ضعیف و نادان, دست به قهر کردن می زنند. انسان آگاه, هیچگاه متوسل به قهر نمی شود. او اختلاف و مشکلاتش را با صبر و شکیبایی و دیالوگ و میهمانی و جشن و رقص و آواز حل می کند. اگر اختلافاتمان را در خانواده, و با دوستان و آشنایان, عاقلانه و در صلح و صفا و صمیمیت حل کنیم, تعداد زندان ها و زندانی ها و قانون شکنی ها و جرم ها و اعدام ها و شکنجه ها نیز از دنیا رخت بر می بندد.

شاید, بچه ها برای رسیدن به خواستهء خود متوسل به قهر می شوند. و ما والدین غافل از اینکه اینان چه ابزاری خطرناک را برای رسیدن به اهدافشان در ما تمرین می کنند, هستیم. قهر کردن به قوی بودن و نبودن مبادلات کلامی نیز ربطی ندارد, چرا که زنان از ارتباط کلامی بالایی برخوردار هستند و در عین حال, بیشتر متوسل به قهر کردن می شوند. قهر کردن یک ابزار کلاسیک و قدیمی, برای به دست آوردن نفس است! قهر, دوست نفس است. پسوند و پیشوندهایی که در پس و پشت قهر کردن خوابیده است را نباید دست کم گرفت. "دیگر دوستت ندارم" با دوست نداشتن دیگران آنان را به خیال خود تنبیه می کنیم! دوست داشتن لطف من و تو نیست, دوست داشتن یک نیاز خودجوش است و همین حالا هم, باید به آن پاسخ داده شود.

مهرورزی, فروتنی و متواضع بودن, اگر برای ارضای خودخواهی و حس انانیت باشد, قهر در پس و ادامهء آن انتظار می رود. هر آن چیزی که در طبیعت انسان نباشد, و به مرور بر او وارد شده باشد, حتی دوست داشتن آن نیز, یک توهم است. یک القای روانی به خود است. قهر, نشانهء طمع و توقع نیز می تواند باشد. کار و عملی که بدون علاقه و در عدم دوست داشتن انجام شود, هم خودجوش نخواهد بود و هم قهری پنهان و آشکار نیز به همراه خواهد داشت. اگر زندگی ما خودجوش نباشد, از خداوند و طبیعت نیز قهر خواهیم کرد و این قهر در حداقل آن, مخفی و قایم خواهد بود. و اثر آن به شکل های گوناگون, خود را بروز خواهد داد .

قهر کردن, شکل ها و نمادهای مختلفی دارد. از قهرهای سر بستنی, قهرهای مخفی و نامرئی گرفته تا قهرهایی که منجر به شکنجه و طغیان و دستور ستاندن جان انسان ها می شود. چارهء مشکلات در قهر کردن نیست بلکه در آشتی کردن با کودک درون خود و دیگران است! والدینی که سر مشکلات خود قهر را انتخاب می کنند و ساعت ها و روزها و شاید هفته ها باهم صحبت نمی کنند, از فرزندان آنان می شود انتظار داشت که از والدین خود قهر نکنند!؟

مدیریت و حکومت های مستبد و خودکامهء خانوادگی, در نهایت, منجر به قهرها و سکوت های اجتماع و توده های مردم می شود و این سکوت و قهرها, آرامش قبل از طوفان را معنی می کند. کسی که مسبب قهر می شود, با کسی که قهر می کند, هر دو از بین می روند و قهر باقی می ماند و کسی که مسبب آشتی می شود, با کسی که آشتی می کند, هر دو متولد می شوند و آنچه باقی می ماند, صلح و صفا و عشق و صمیمیت است.