آشنایی با اندوه و افسردگی پس از زایمان

زایمان در اندوه

دکتر بهنام اوحدی

شایع ترین گونه از نشانه های خلقی که از سوی زنان در دوره بی درنگ پس از زایمان آزموده می شود، «اندوه پس از زایمان» یا «اندوه بچه» است. اندوه پس از زایمان، رخداد به نسبت شایعی است که در 50 تا 80 درصد زنان رخ داده و دربردارنده نشانه های گذرا و تغییر (شیفت)های شتابان خلقی همچون گریان بودن، برانگیختگی (تحریک پذیری)، اضطراب، کاستی کنش مایه (انرژی)، از دست رفتن اشتها و آزمودن احساس کلی درهم شکستن و فرو ریختن، به ویژه در ارتباط با تکالیف نگهداری از نوزاد است. بنا بر تعریف، اندوه پس از زایمان در سرشت خود، گذرا و ناماندگار است. آغاز این رخداد، پس از روز سوم بعد از زایمان (هنگامی که مادر بیمارستان را ترک کرده) است. نشانه ها به گونه معمول، در روز پنجم پس از زایمان به فراز رسیده و خودبه خود تا روز دهم پس از زایمان از بین می روند. گزارش شده که 75 درصد زنانی که نشانه های اندوه پس از زایمان را آزموده اند، سیر و دوره زمانی مشخص و محدودی را سپری می کنند. به هرحال، 20 تا 25 درصد (یک چهارم تا یک پنجم) آنها ممکن است به سوی یک افسردگی پس زایمانی تمام عیار پیش روند. بدین ترتیب درمان اندوه پس از زایمان باید دربردارنده آموزش روانشناختی، تایید تجربه کافی مادر و دیده بانی نزدیک و بادقت درباره بدتر یا طولانی تر شدن نشانه هایی باشد که ممکن است نشان دهنده تکامل و رشد یک اختلال تمام عیار خلقی (افسردگی یک یا دوقطبی) یا اضطرابی باشد.


افسردگی پس از زایمان


در 10 تا 15 درصد زنان پس از زایمان «افسردگی پس از زایمان» رخ می دهد. نشانه ها و معیارهای افسردگی پس از زایمان، از نشانه ها و معیارهای اختلال افسردگی سترگ (شدید) تفکیک ناپذیرند اما شماری از مطالعات بیانگر این بوده اند که همبودی و همزمانی نشانه های اضطرابی در افسردگی های پس زایمانی بروز بیشتری به نسبت دیگر افسردگی ها دارد. عوامل خطربرانگیز افسردگی پس از زایمان، به طور کلی دربردارنده یک پیشینه شخصی یا خانوادگی افسردگی همانند یک پیشینه شخصی افسردگی های در رابطه با رخدادهای همانندآفرینی (تولیدمثلی) همچون «اختلال ناخوشی (ملال) پیش از خونریزی ماهیانه (pmdd)» یا افسردگی های پیشین پس از بارداری است. این و دیگر یافته ها بیان می دارد که یک زیرگروه زنان، به ویژه آنان که دارای پیشینه افسردگی بازگرد (تکرارشونده) هستند، ممکن است حساسیت افزون تری به دگرگونی های سطوح هورمون های همانندآفرینی همچون آنچه در پیش از خونریزی ماهیانه، پس از زایمان و پیش از یائسگی رخ می دهد، نشان دهند. این به معنای کمینه ساختن نقش متغیرهای روانشناختی به عنوان عوامل خطربرانگیز برای آغاز افسردگی در دوره پس از زایمان نیست. همانند افسردگی های پس از زایمان، زنانی که با مشکلات روانشناختی شدید و چندگانه یا دشواری های دیرپا (مزمن) بین فردی روبه رویند، در خطر افزون آزمودن یک اپیزود افسردگی سترگ (ماژور) در دوره پس از زایمان هستند. پژوهش ها نشان دهنده آن است که فشارزا (استرسور)های روانشناختی ممکن است مغز را به دگرگونی های پسین متابولیک یا هورمونی و... حساس سازند. در مطالعات بالینی، در افسردگی پس از زایمان، کارایی و اثربخشی داروی سرترالین گزارش شده است. با وجود نبود ناهنجاری هورمونی، استرادیول (زیرزبانی یا تزریقی) و پره مارین (استروژن) در درمان افسردگی یک قطبی پس از زایمان به کار برده شده است. هرچند در بیشتر موارد رفتاردرمانی شناختی یا شناخت درمانی به تنهایی حتی بدون تجویز سرترالین موثر بوده است. در موارد بسیار اندک و مقاوم به درمان، ممکن است سود جستن از الکتروشوک درمانی، همچون مواردی از روان پریشی پس از زایمان، لازم شود که همانند دوران بارداری سود جستن از آن بی خطر و بسیار کارآمد است.

اختلال دوقطبی پس از زایمان

زنان دارای یک پیشینه «اختلال (افسردگی) دوقطبی» بی استثنا در خطر بیشتری برای اپیزود بازگرد (تکراری) آن در دوره پس از زایمان هستند. با وجود آنکه عامل این خطر بازگشت بالاتر در دوره پس از زایمان، ناشناخته است، اما ممکن است با دگرگونی های ناگهانی در استروژن و پروژسترون، آشفتگی در محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-تیروئید، الگوهای نامنظم، به هم ریخته و کاهش یافته خواب، فشار (استرس) روانشناختی افزایش یافته مربوط به روند مادری و نگهداری و پاسداری از نوزاد یا هرگونه به هم پیوستن و آمیختگی این عوامل در رابطه باشد. افزون بر این، پژوهش ها نشان می دهند از دست رفتن ناگهانی ریتم ها و نظم های اجتماعی، به ویژه از هم گسیختگی خواب ممکن است ارتباط بین فشار (استرس) زندگی و خطر بازگشت و عود اختلال دوقطبی را در بیماران دوقطبی شدت بخشد. آنچنان که محرومیت از خواب ممکن است پیشایند شیدایی (مانیا) شود. بنابراین دیده بانی بالینی نزدیک و کوشش در یاری جستن از پشتیبانی های اجتماعی برای پیشگیری از درهم ریختگی و از هم گسیختگی خواب و پایدار ساختن ریتم ها و نظم های اجتماعی در نو (تازه)مادر دارای پیشینه اختلال دوقطبی ممکن است به گونه یی ویژه مهم باشد. سفارش می شود در موارد شدید برای این گونه زنان، طی 24 ساعت زایمان داروهای تثبیت گر خلق تجویز شود تا از خطر بالای بازگشت بیماری در دوره پس از زایمان ایمن بمانند. به دلیل متابولیسم شتابان در این زمینه سود جستن از والپروات سدیم (دپاکین) و کاربامازپین (تگرتول) ایمن تر از لیتیوم است که غلظت آن در شیر نصف اندازه آن در سرم مادر است. هرچند در موارد سود جستن از والپروات سدیم و کاربامازپین، وضعیت بالینی نوزاد و اندازه پلاکت و آنزیم های کبدی او باید به گونه منظم و با دقت دیده بانی شوند. سود جستن از بنزودیازپین ها همچون دیازپام (والیوم) و کلردیازوپوکساید، به دلیل ترشح بالا در شیر مادر توصیه نمی شود؛ به ویژه اینکه می تواند موجب سرکوب تنفس در نوزاد شود. در موارد بسیار لازم فقط زیر نظر پزشک می توان از اندازه های اندک گونه های کوتاه اثر بهره گرفت.

اختلالات اضطرابی پس از زایمان

از آنجا که همانند اختلال افسردگی تک قطبی، اختلالات اضطرابی به گونه معمول در زنان بیشتر از مردان دیده می شود، دیده بانی برای اختلالات اضطرابی همچون اختلال پانیک، نماهای گذرهراسی، هراس اجتماعی، ترس های اختصاصی و اختلال اضطراب فراگیر (gad) باید انجام شده و در موارد لازم درمان آن از سوی روانپزشک انجام شود.