پايان فيزيك - بخش اول
برگرفته از كتاب Stephen Hawking - The story of his life and work نوشته Kitty Ferguson
استيون ويليام هاوكينگ استاد كرسي لوكاشين
در 29 اوريل 1980 در سالن كنفرانس كوكرافت در كمبريج انگلستان جايي كه عرصه باليدن تامسون و راترفورد بود، دانشمندان و مقامات دانشگاه روي صندليهاي رديفشده بر كف شيبدار سالن كه مقابل ديواري پوشيده از وايتبرد و پرده اسلايد بود، گردهم آمده بودند. اين جلسه براي وضع اولين خطابه يك پروفسور جديد كرسي لوكاشين(Lucasian) رياضي برقرار شده بود. اين پروفسور استفن ويليام هاوكينگ رياضيدان و فيزيكدان 38 ساله بود.
عنوان خطابه يك سوال بود:
آيا دورنماي پايان فيزيك نظري ديده ميشود؟
و هاوكينگ با اعلام اين كه پاسخ او به اين سوال مثبت است، شنوندگان را شگفتزده كرد! او از حضار دعوت كرد تا به او بپيوندند و با گريزي شورانگيز از ميان زمان و مكان جاممقدس علم را بيابند. يعني نظريهاي كه جهان و هر چه را كه در آن روي ميدهد، تبيين كند.
استفن هاوكينگ در حالي كه يكي از شاگردانش خطابه او را براي جمعيت گرد آمده قرائت ميكرد. روي صندليچرخدار نشسته بود. در يك قضاوت ظاهري بهنظر نميرسيد كه او انتخاب مناسبي براي رهبري يك كار خطير باشد. فيزيك نظري براي او گريز بزرگي از يك زندان بود. زنداني بسيار بدتر از آنچه در مورد آزمايشگاههاي قديمي كاونديش به طعنه بيان ميشد. از اوايل بيست سالگي او با بيماري از كار افتادگي روزافزون كه از مرگ زودرس او خبر ميداد، ميساخت. هاوكينگ مبتلا به اسكلروز جانبي آميوتروفيك(Amyotrophic Lateral Sclerosis) يا ALS بود و زماني كه كرسي لوكاشين رو عهدهدار شد، ديگر توانايي راه رفتن، نوشتن، غذا خوردن، را نداشت و اگر سرش به پايين ميافتاد نميتوانست آن را بلند كند. صحبت كردن او غير مفهوم و فقط براي كساني كه وي را خوب ميشناختند قابل درك بود. براي خطابه لوكاشين، او با زحمت فراوان متن مورد نظر خود را قبلاْ ديكته كرده بود تا شاگردش بتواند، آن را قرائت كند. اما هاوكينگ معلول نبوده و نيست. او يك رياضيدان و فيزيكدان برجسته است و بسياري او را برجستهترين فيزيكدان پس از انيشتين ميدانند. كرسي لوكاشين يك مقام آكادميك ممتاز است كه زماني سر آيزاك نيوتن عهدهدار آن بود.
هاوكينگ ضمن مبارزه دائمي با بيماري لاعلاجش همواره در تلاش براي دستيابي به پاسخ اين سوال اصلي كيهانشناسي بوده است كه اين جهان از كجا آمده و به كجا ميرود؟ زندگي او تلاشي مستمر و پيگير در راه كشف حقايق اين جهان است. او به دنبال نظريه «همه چيز» است. نظريه جامعي كه بتواند قوانين حاكم بر جهان را در يك سري معادلات و قواعد خلاصه كند. موقعي كه نظريه نسبيت عمومي انيشتين را براي توضيح برخي ويژگيهاي فيزيكي سياهچالهها ناتوان ميبيند، به مكانيك كوانتومي متوسل ميشود. سعي ميكند اين دو را در هم آميزد. فرضيهاي مطرح ميكند. فرضيهاش را مورد سوال قرار ميدهد. در راه كشف حقيقت به سوالهايي برميخورد. فضاي خالي، خالي نيست! سياهچالهها سياه نيستند! آغازها ميتوانند پايانها باشند و …. حقيقت بسيار پيچيده و گريزان است. آيا هاوكينگ و دانشمندان ديگر روزي به نظريه همه چيز دست خواهند يافت؟
دانشمندان زيادي در اين زمينه تلاش ميكنند. برخي حداقل به اندازه هاوكينگ شهرت دارند. اما چيزي كه زندگي هاوكينگ را متمايز ميكند، اميد است. 39 سال از از زماني كه پزشكان براي هاوكينگ عمري دو يا سه ساله در حالي كه تكهگوشتي بيشتر نخواهد بود پيشبيني كرده بودند، ميگذرد. او هنوز با بيماريي كه تمام عضلات او را از كار انداخته است، مبارزه ميكند و كماكان به حيات پربار خود ادامه ميدهد. پيام او به ديگران همواره اين بوده است كه به بيمارياش نينديشند.