کودک کم توان ذهنی

خانواده ها و بويژه زوج هاي جوان ، آرزومند داشتن فرزنداني سالم ، زيبا و باهوش هستند. در اين ميان بواسطه برخي عوامل درصدي از نوزادان زماني كه پا به عرصه وجود مي نهند ، با درجاتيب از عقب ماندگي ذهني روبرو هستند و يا اينكه در دوران رشد اوليه خود به اين عارضه دچار مي شوند. به نظر مي رسد ، كم تواني ذهني كودك ، يكي از مهمترين مواردي است كه خانواده ها را در معرض آسيب جدي قرار مي دهد . چنانچه زوجي كه اينك صاحب چنين فرزندي شده اند ، با سعه صدر ، تحمل و پذيرش واقعيت كم تواني ذهني كودك ، با مسئله برخورد نكنند ، مشاهده شده است كه ممكن است ادامه زندگي مشترك آنان با خطر جدي روبرو شده و در برخي موارد به جدائي منجر گردد.

حضور كودك كم توان ذهني در خانواده نه تنها بر روابط بين زوج تأثير مي گذارد بلكه در تمامي ارتباطات اجتماعي ، خانوادگي ، اقتصادي و … آنان نيز بشدت مؤثر است. به جرأت مي توان كم تواني ذهني كودك را از نظر شدت تأثير بر مسائل خانواده ، مهمترين نوع ناتواني و معلوليت دانست. در ساليان گذشته ، برخورد با عقب ماندگي ذهني ، در تلاش خانواده براي سپردن فرزند به مراكز نگهداري شبانه روزي خلاصه مي شد و اين امر حتي در مورد كودكاني كه از بهره هوشي كافي براي يادگيري فعاليت هاي روزمره زندگي برخوردار بودند ، انجام مي گرفت . محدوديت مراكز شبانه روزي باعث ايجاد فهرست هاي نوبت در مراكز بهزيستي شده بود . در همين زمان در كشورهاي توسعه يافته با تغيير نگرش ها نسبت به كم تواني ذهني و پذيرش افراد كم توان ذهني براي برخورداري از يك زندگي در خور و شايسته ، گسترش مراكز روزانه توانبخشي و انجام برنامه هاي توانبخشي مناسب را شاهد بوديم كه منجر به ايجاد شرايط مطلوبي براي زندگي اين گروه از افراد شد. بعنوان مثال در سوئد ، در حالي كه اميد به زندگي براي اين افراد در سال 1930 حدود 5/2 سال بوده است ، در حال حاضر به 57 سال رسيده است و هم اكنون هيچ مركز نگهداري شبانه روزي در آن كشور براي كم توانان ذهني وجود ندارد. در ايران هم در ده سال اخير قدم هاي مؤثري براي گسترش مراكز روزانه توانبخشي برداشته شده است كه تصوير كم تواني ذهني را با آنچه در ساليان قبل شاهد بوده ايم ، متفاوت كرده است.

اينك بدنبال سلسله مقالاتي كه در زمينه حضور كودك معلول در خانواده داشته ايم و به طرح مباحثي در مورد كودكان نابينا ، ناشنوا پرداخته ايم از اين قسمت بحث خود را در مورد كودك كم توان ذهني آغاز مي كنيم . با اين اميد كه اين مباحث بتواند هم زمينه ارتقاء آگاهي خانواده ها را فراهم نمايد و هم در مورد روش هاي برخورد با آنان با توجه به نگرش هاي جديد ، اطلاعاتي در اختيار جامعه قرار دهيم . بنابراين بهتر است بحث را با تعريف عقب ماندگي (كم تواني) ذهني شروع كنيم . چنانچه عملكرد هوشي فرد به صورت معني داري پائين تر از حد طبيعي باشد و اين عملكرد با محدوديت هايي در رفتارهاي سازشي و تطبيقي همراه باشد او را كم توان ذهني مي نامند با اين شرط كه شروع مشخص آن در د.وره رشد و تكامل فرد باشد. به تعبير ديگر در هر جامعه سطح عملكرد هوشي افراد به صورت طبيعي مشخص است حال چنانچه فردي در مقايسه با ديگران داراي محدوديت هاي عملكرد هوشي باشد مي توان وي را كم توان ذهني ناميد. براي سنجش دقيق تر اين عملكرد از “ بهره هوشي “ و اندازه گيري آن استفاده مي شود. آزمون هاي مختلفي براي تعيين بهره هوشي وجود دارد كه مي بايد براي هر جامعه اي به صورت “ استاندارد يا هنجار “ درآمده باشد. تعيين بهره هوشي از تقسيم سن عقلي (كه بر اساس آزمون هوش تعيين مي شود) بر سن تقويمي (همان سن شناسنامه فرد ) ضربدر 100 ، بدست مي آيد و بر همين اساس اقدام به سطح بندي ميزان كم تواني ذهني افراد مبتلا مي نمايند. بر اين اساس جدول زير نمايانگر سطح بندي ميزان كم تواني ذهني خواهد بود .


خفيف 70-55


متوسط 54-40


شديد 39-25


خيلي شديد 24 و كمتر







دكتر محمد كمالي ،‌دكتر توانبخشي