ميگفتند 2 ترم بيشتر تا گرفتن مدرک فوق ليسانسش نمانده و در يکي از سازمانهاي دولتي پست مهميدارد. همه اعضاي خانوادهاش در آمريکا اقامت دارند و او به تنهايي در خانه شخصي چندصدمتري بالاي شهر تهران زندگي ميکند.
آن موقع من تازه سال دوم دانشگاه بودم. همه بچههاي دانشگاه از او خوششان ميآمد. خيلي شيکپوش بود و خودروي گرانقيمتي سوار ميشد. برخوردها و رفتارهايش با ديگران همگي نشان ميداد از خانواده صاحب نامي است.
وقتي از من خواستگاري کرد، از خوشحالي روي زمين بند نميشدم، شانس در خانهام را زده بود. بسرعت عقد کرديم. روزهاي خوشي داشتيم تا اينکه آن روز کذايي زنگ تلفن به صدا درآمد.
الو بفرماييد... چي؟.... اشتباه ميکني... نهاينطور نيست... اين دروغه!
وقتي چشمهايم را باز کردم، مادر و بقيه دور و برم بودند. يکي آب قند درست ميکرد و ديگري با دست نمناک به صورتم آب ميپاشيد.
حالم که جا آمد، پرس و جوها شروع شد: «کي بود پشت تلفن؟ چي ميگفت؟»
اما من که هنوز شوکه بودم، جوابي برايشان نداشتم. چطور ميتوانستم بگويم همسر آيندهام دروغگوي ماهري است که من و خانوادهام را با زيرکي فريب داده. او نه تنها مجرد نبوده بلکه در يکي از شهرستانهاي دورافتاده همسر و فرزند هم دارد.
حالا ديگر چارهاي ندارم جز اينکه از آن مرد دروغگو به جرم فريب در ازدواج به دادگاه شکايت کنم تا شايد اين طور بتوانم گوشهاي از حقوق از دست رفتهام را باز پس بگيرم، اما با آبروي رفته و احساسات به بازي گرفته شدهام، چه کنم؟
ترفندهاي مختلف
اغفال دختران با ترفندهاي عاطفي و ظاهر شدن در نقش خواستگاران دلباخته و معصوم يکي از شگردهاي تبهکاراني است که سوءاستفادههاي مالي و جنسي را در سر ميپرورانند و براي رسيدن به اين اهداف خود، کاملا برنامهريزي داشته و طعمههاي مورد نظر را هم بر همين اساس انتخاب ميکنند.
در اين ميان، برخي دختران جوان نيز بسادگي در دامهاي عاشقانه گرفتار ميشوند و با اسير شدن در تور احساسات، منطق خود را کنار ميگذارند و به خواستهاي غيرمنطقي طرف مقابل تن ميدهند.
سودجويان براي پيشبرد نقشههاي خود سراغ دختراني ميروند که اطمينان دارند فريب دادنشان آسان است.
اگر نگاهي به صفحات حوادث روزنامهها بيندازيد، در ميان اين خواستگارهاي قلابي فريبکار همه نوع جرمي ديده ميشود؛ از آزار و اذيت جنسي و تهيه فيلمهاي سياه تا کلاهبرداريهاي ميليوني از دختر جوان و خانوادهاش.
اگر چه هر کدام از خواستگاران فريبکار شگرد خاصي براي اغفال طعمههاي خود دارند و همين مساله هم موجب شده دست اين تبهکاران ديرتر رو شود، اما بررسي پروندههاي متعدد در اين زمينه نشان ميدهد سناريوي آنها تقريبا تهمايهاي شبيه به هم دارد؛ شيوهاي ناجوانمردانه براي فريب دادن يک دختر و خانوادهاش.
جواني که به جرم اغفال چند دختر و سوءاستفاده مالي و جنسي از آنها، پرونده کيفرياش در يکي از شعبات دادسراي تهران در دست بررسي است و خود نيز در بازداشت به سر ميبرد، درخصوص اينکه چطور طعمههاي خود را اغفال کرده، اين چنين ميگويد: «سراغ دختراني ميرفتم که به نظرم احساساتي و زودباور بودند و ميشد براحتي اغفالشان کرد. حرفهاي عاشقانه را از قبل حفظ کرده بودم و طوري با احساس اين جملات را بيان ميکردم که آنها باورشان ميشد من عاشق شدهام. اغفال اين دختران کار چندان مشکلي نبود. از طرفي، آنها معمولا پس از فريب خوردن شکايت نميکنند، چون ميترسند خانوادهشان با اطلاع از ماجرا، آنان را توبيخ کنند.»
زودباورها؛ طعمه چرب فريبکاران
خواستگاران فريبکار اغلب آدم حسابي هستند. خودشان را اين طور معرفي ميکنند؛ کارخانهدار، پسر سفير فلان کشور در ايران، مديرعامل يک شرکت بزرگ تجاري، دکتر، مهندس، تاجر و...
اما نکته جالبتر اينکه برخي از آنها پايشان را فراتر از اين ميگذارند و وانمود ميکنند مامور ويژه اطلاعات، پليس مخفي و... بوده و اغلب ناهار و شام را با اشخاص با نفوذ و سرشناس ميخورند.
البته دليل اين دروغ هم خيلي واضح است؛ اينکه دختر فريب خورده و خانوادهاش جرات شکايت نداشته باشند. تازه اگر خانواده دختر در جريان موضوع نباشد، شرايط به مراتب بدتر از اين خواهد بود.
دختر جوان پس از اينکه متوجه ميشود از طرف خواستگارش اغفال شده به جاي شکايت کردن، خودش را در خانه حبس ميکند و زانوي غم بغل ميگيرد و در تنهايي و خلوتش قلبي که يک نيزه در آن فرورفته را نقاشي ميکند!
يکي از پروندههاي مطرح شده درباره اين موضوع که در نتيجه خوشبيني و زودباوري بيش از حد دختري جوان اتفاق افتاده شکايت از جواني به نام پدرام است که به جرم اغفال به بهانه ازدواج شکايت کرده و طي مراحل بررسي پرونده مشخص شد اين جوان تاکنون چندين دختر ديگر را نيز به بهانه خواستگاري و ازدواج فريب داده و از آنها سوءاستفاده مالي کرده است.
ماجرا از اين قرار است که دختر جوان وقتي با مرد شيک پوش و خوش صحبتي مواجه ميشود که به گفته خودش يک دل نه صد دل عاشقش شده وقتي ميگويد لنگ 10 ميليون تومان پول ناقابل است بلافاصله به هر زحمتي که شده اين پول را جور ميکند و به او ميدهد به اين اميد که با برطرف شدن مشکل مالي به خواستگارياش بيايد و با او ازدواج کند. اما پدرام پس از گرفتن پول ديگر تماسي با دختر جوان نميگيرد و به تلفنهاي او نيز پاسخي نميدهد.
او نه تنها احساسات دخترک را به بازي گرفته بود بلکه 10 ميليون تومان هم از او کلاهبرداري کرده بود.
ماه عسل در جزاير قناري
سفر رويايي به آن سوي آبها هم يکي ديگر از دامهاي ماهرانهاي است که خواستگاران فريبکار براي کلاهبرداريهاي خودشان پهن ميکنند.
در پرونده جالبي که مدتي قبل مطرح شد، يک خواستگار قلابي پس از شناسايي زنان جواني که از همسرشان جدا شده و از وضعيت مالي خوبي برخوردار بودند يا دختراني که پدر متمولي داشتند، با آنها طرح دوستي ريخته و پس از جلب اعتمادشان با دادن وعده اقامت در کانادا از آنها خواستگاري ميکرد.
او براي اينکه طرف مقابلش را مطمئن کند که راست ميگويد، چندين بار وقتي اين زن جوان همراهش بود با برادرش که ساکن کانادا بود تماس ميگرفت و از او ميخواست که کارهاي اقامت وي و همسر آيندهاش را هرچه زودتر رديف کند تا مراسم عروسي آنها آنجا برگزار شود.
وقتي اعتماد زن جوان جلب ميشد، جوان کلاهبردار از او ميخواست تمام اموال و دارايياش را بفروشد تا با هم به خارج از کشور بروند.
حالا ديگر خودتان ميتوانيد بقيهاش را حدس بزنيد.
اين بازيگران حرفهاي
خواستگاران قلابي، بازيگرهاي حرفهاي هم هستند. 90درصد آنها در اولين برخورد، نقش بچهمايهداري را بازي ميکنند که کارخانه و تاجر هستند يا پزشک فوق تخصص، پروفسور، استاد يک دانشگاهمعتبر خارجي و... که چون کارشان خيلي حساس و مهم است، دائم يک پايشان ايران است و يک پايشان اروپا و آمريکا.
بهاين مورد توجه کنيد: زن جواني يک سال پس از ازدواج با مردي که خودش را شاگرد پروفسور حسابي معرفي کرده بود، متوجه شد همسرش تحصيلات متوسطه را نيز به پايان نرسانده است!
اين زن با مراجعه به شعبه 256 دادگاه خانواده، ضمن ارائه درخواست طلاق از شوهر فرارياش به قاضي گفت: منصور پيش از آنکه از من خواستگاري کند، با پدرم رابطه دوستانهاي داشت و هر از گاه به منزل ما مراجعه ميکرد. او ادعا کرده بود داراي مدارک دکتري فيزيک هستهاي و مهندسي کامپيوتر و پزشک متخصص زنان است.
از ازدواج با منصور بسيار خوشحال بودم و فکر ميکردم مرد روياهايم را پيدا کردهام. منصور که مردي خوش برخورد و مهربان بود، پس از عقد ما تبديل به پزشک خانوادگي شد و بيماري اقوام را درمان ميکرد.
از آنجا که تمامي نسخههايي که شوهرم براي اقوام مينوشت درست بود و او در تجويز دارو مرتکب اشتباه نميشد، روز به روز اعتماد من و والدينم به وي بيشتر ميشد تا اينکه کمکم برخي اظهارنظرهاي عجيب منصور و ناتواني او در جواب دادن به پرسشهايي که در ارتباط با فيزيک هستهاي، کامپيوتر و طبابت بود، شک ما را برانگيخت.مدتي از اين ماجرا گذشت تا اينکه يک سال پس از عقد، همسرم را دستگير کردند و با انجام تحقيقات متوجه شدم، وي متهم به دخالت در امور پزشکي شده و در اين زمينه هيچ مدرکي ندارد. حالا هم تصميم گرفتم، پس از پايان دوران محکوميتش با اجرا گذاشتن مهريهام از اين مرد شياد طلاق بگيرم.
آنها رد پا نميگذارند
فريب در ازدواج يا تدليس، از سوي يکي از همسران صورت ميگيرد و موجب ميشود عيبي پوشانده و مخفي شود يا وجود صفتي را که مورد نظر طرف مقابل بوده در خود وانمود کند؛ خواه اين مانورها به صورت عمل باشد، خواه به صورت نوشته يا لفظ.
البته شکايتي هم که در محاکم از افراد فريبکار ميشود، بيشتر شکايت کيفري است که مجازاتي را براي طرف مقابل به همراه دارد اما ممکن است به نتيجه دلخواه نرسد. البته افراد فريبکار نيز در دادگاه منکر همه چيز ميشوند و عنوان ميکنند طرف مقابل از اين مساله اطلاع داشته يا اينکه اين کار را از روي عشق و علاقه کردهاند.
از آنجا که در جرايم کيفري اقرار فرد به جرم مرتکب شده مهمترين عامل در اثبات جرم محسوب ميشود، ممکن است اثبات چنين جرمي نيز سخت و تا حدودي ناممکن باشد. باز هم بر اين نکته تاکيد ميکنيم که از نظر قانون، طلاق و فسخ ازدواج مساله سادهاي نيست که بسادگي رخ دهد و قانون هم در اغلب موارد تلاش ميکند آن را به تاخير بيندازد.
اثبات مسائل در محضر قانون کار سختي است و شما بايد مسيري طولاني را براي رسيدن به حق و حقوق خود طي کنيد، ضمن آنکه فرد فريبکار معمولا از خودش رد پايي باقي نميگذارد که شما کشف کنيد. بالاخره اگر قرار بود ردي از خود برجاي بگذارد که فريبکار نميشد!
به عنوان نمونه در پروندهاي با همين موضوع دختر جواني در مراجعه به دادگاه از خواستگاري که خود را خلبان معرفي کرده و با فريب او مبلغ زيادي به جيب زده و متواري شده، شکايت کرده بود.
دختر جوان قضيه را اينگونه تعريف کرده است: پس از مدت کوتاهي از آشناييمان وقتي با اصرارهاي مکرر او براي خواستگاري مواجه شدم، موضوع را با خانوادهام در ميان گذاشتم. اما هر بار مراسم خواستگاري به تعويق ميافتاد تا اينکه بالاخره آقاي خواستگار مدعي شد به مشکل مالي برخورده که البته موقتي است. سپس با لحني مودبانه و با هزار مقدمهچيني از من خواست اگر ميتوانم اين مبلغ را در اختيارش بگذارم تا به محض اينکه ظرف چند روز آينده تکليف فروش بخشي از داراييهايش روشن شود، همه چيز به روال عادي بازگردد.
من نيز بيخبر از همه جا با او به يک طلافروشي رفتم و همه طلاهايم را فروختم و به او دادم. اما از آن روز به بعد ديگر خبري از او نشد تا اينکه بعد از چند روز ديگر به يقين رسيدم او يک کلاهبردار بوده است.
حالا دختر جوان مدتي است از اين شعبه به آن شعبه دادسرا در به در به دنبال خواستگاري ميگردد که هيچ رد و نشاني از خودش باقي نگذاشته است.
حبس تا 2 سال براي فريب دهندگان
بازپرس شعبه هفتم دادسراي ناحيه 5 تهران در گفتگو با «جامجم» با بيان اينکه بر مبناي ماده 438 قانون مدني تدليس يا فريب در ازدواج عبارت از عملياتي است که زن، مرد يا شخص ثالثي مرتکب شده و منجر به فريب در امر ازدواج شود، ميافزايد: بر همين اساس و طبق ماده 647 قانون مجازات اسلامي فريب در ازدواج جرم محسوب شده و فريب دهنده بايد به مجازات برسد.
به گفته بازپرس حجتالله مشفق براساس ماده 647 قانون مجازات اسلامي چنانچه هر يک از زوجين پيش از عقد ازدواج طرف مقابل خود را به امور واهي از قبيل داشتن تحصيلات عاليه، تمکن مالي، موقعيت اجتماعي و شغل و سمت خاصي، تجرد و عدم سابقه ازدواج در گذشته و... فريب دهد و عقد بر مبناي هر يک از آنها واقع شود، مرتکب اين عمل به حبس تعزيري از 6 ماه تا 2 سال محکوم ميشود.
بازپرس مشفق درخصوص راهکارهاي موجود براي زنان و مرداني که در ازدواج توسط طرف مقابل مورد فريب واقع ميشوند، ميگويد : فرد فريب خورده يا ميتواند از طريق کيفري شکايت کند که در اين صورت از 6 ماه تا 2 سال حبس براي وي تعيين ميشود يا ميتواند اقدام حقوقي کرده و تقاضاي حق فسخ کند. از آنجا که فسخ ازدواج تشريفات خاص طلاق را ندارد، فريب خورده ميتواند براحتي نسبت به فسخ ازدواج اقدام کند.
بررسي پروندههاي شکايات مطرح شده در دادسراها و دادگاههاي خانواده بيانگر اين است که دروغ در بيان کردن تحصيلات عاليه، شغل با جايگاه اجتماعي بالا و درآمد ماهانه چند ميليوني و يا حتي ادعاي فرزندي سفير فلان کشور خارجي در ايران يا پسر فلان وزير و مسوول کشوري، رايجترين موارد مطرح شده از سوي مردان براي ازدواج و در مقابل پنهان کردن ازدواج در گذشته و گرفتن شناسنامه المثني بيشترين دروغي است که زنان با ارتکاب آن خواستگار خود را فريب دادهاند که در هر دوي اين موارد فريب خورده شکايت خود را تحت عنوان فريب در ازدواج به دادگاه ارائه ميکند.
ترس از آبروريزي، دليل شکايت نکردن
يک آسيبشناس اجتماعي بارزترين نمود فريب را در آغاز آشنايي و همچنين در ادامه اين رابطه دانسته و معتقد است: دروغ گفتن در مورد سن، شغل، ميزان تحصيلات و حتي ازدواج و طلاق قبلي از سوي زن يا مرد به قصد عوض کردن واقعيت به کار ميرود، اما در نهايت حقيقت دير يا زود آشکار ميشود که متاسفانه در موارد بسياري زيانهاي جبران ناپذيري در پي دارد.
ابهري معتقد است: برخي پنهانکاريها در خصوص مشکلاتي همچون ناهنجاريهاي رفتاري، مخفي کردن بيماري و يا بعضي کاستيهاي جسمي و روحي در زندگي آينده ميتواند آثار غير قابل انکاري بر سلامت روابط داشته باشد. به طور نمونه برخي بيماريها مانند صرع يا ناراحتيهاي ژنتيک در صورتي که از طرف مقابل مخفي نگه داشته شود، بتدريج با آشکار شدن نشانههاي آن اثرات منفي خود را در رابطه زوجين ميگذارد که در نهايت يکي از طرفين با طرح مساله فريب داده شدن دچار احساس سرخوردگي شده ترجيح ميدهد به اين رابطه پر فريب پايان دهد که البته اين تصميم نيز با مشکلات بسياري همراه است.
وي ميگويد: به دليل برخي نقايص حقوقي و قانوني وترس از آبروريزي به طور معمول اغلب دختران فريب خورده از اعلام شکايت عليه خواستگاران قلابي امتناع ميکنند، به همين سبب هم زمينه براي شيادان به منظور ادامه فعاليتهاي مجرمانهشان فراهم ميشود. از سوي ديگر بررسيها بيانگر اين است که اين قبيل دختران بهخاطر وجود محروميت و محدوديتهاي خانوادگي قادر نيستند تمام مسائل را با خانوادههايشان در ميان بگذارند که همين امر صدمات روحي جبرانناپذيري را به آنها تحميل ميکند.
اين آسيبشناس اما به نکته مهم و تاثيرگذاري در بروز پديده فريب در ازدواج ميان زوجهاي جوان اشاره ميکند و ميگويد: سادگي و زودباوري برخي دختران اجازه فريب دادن را به برخي مردان ميدهد. اين درحالي است که در پارهاي موارد بزرگترها احساس خطر نموده و نسبت به واقع بينتر بودن دختران و گاه پسران در امر ازدواج نکاتي را گوشزد ميکنند، اما متاسفانه بخصوص برخي دختران به آساني زمينه فريب داده شدن را فراهم ميآورند. اينگونه افراد جاي هيچ گله و شکايتي باقي نميگذارند؛ چراکهاين فريبخوردگان مصداق عيني مثال «خود کرده را تدبير نيست» هستند.
کابوس فريب
وقتي اعضاي خانواده و دوستانم با هزار خواهش و التماس به پايم افتادند که همه چيز را از نو شروع کنم و درسم را ادامه دهم، دوباره راهي دانشگاه شدم. همان جايي که هر گوشه و کنارش برايم يادآور خاطرات تلخ گذشته بود.
هفته اول احساس ميکردم همه مرا به چشم يک آدم احمق ميبينند. هفته دوم کمي اوضاع بهتر شد، اما وقتي همکلاسيها سراغ اوضاع و احوال زندگي ام را ميگرفتند دوباره داغم تازه ميشد. مدتها بود تحمل هيچکس را نداشتم، بخصوص تحمل همکلاسيهاي پسر را. دوستان صميميام توصيه ميکردند پيش يک مشاور بروم تا شايد با راهنمايي او راحتتر با شرايط فعليام کنار بيايم و به مرور اتفاق تلخ گذشته را فراموش کنم.
حالا با گذشت يک سال از آن روزهاي سخت هنوز هم وقتي پسري به من پيشنهاد ازدواج ميدهد و يا خودم از کسي خوشم ميآيد، دلهره غريبي همه وجودم را فرا ميگيرد. حس ميکنم او ميآيد تا مرا فريب دهد و من يک بار ديگر طعمهاي خواهم شد براي فريب دادن، اما خدا کند واقعيت غير از اين رقم بخورد. تهيه کننده:پوران محمدي