مقدمه
بحث نفقه زن، از ديرباز، در فقه شيعه همواره زير بخشى از مبحث كلى تر (نفقات) بوده است. اين بحث مى تواند با توجه به گسترش و تحول نهادهاى اجتماعى و در نتيجه تحول روابط اجتماعى، همواره دچار تحول باشد.
اين نوشته، سير بحث را در ميان فقهاى شيعه، برمى نمايد و مبانى و ادله آن را پيش مى كشد. در بخش نخست، دلايل وجوب نفقه زن و شروط آن ياد شده و در ضمن بحث از شروط وجوب نفقه، به اطاعت و تمكين زن از همسر، زمينه ها و حدود آن پرداخته مى شود.
در بخش دوم، تحت عنوان (مقدار نفقه)، از دو بحث (حيطه نفقه) (خوراك، پوشاك، لوازم منزل، هزينه درمان و…) و بحث (اندازه نفقه) (مقدار خوراك، تعداد پوشاك و…)، سخن گفته شده است.
اين مباحث، بر مبناى مطرح شده در كتب فقهى، حدود و مرزهاى شرعى را به وجود مى آورد، اما همچنان كه خواهد آمد، اين حدود و مرزها مى تواند با توجه به تعهدات و مقررات عرفى، توسعه يابد و تضييق گردد و وظايف زن و شوهر را با توجه به فرهنگ هاى مختلف به گونه هاى متنوع سامان دهد، در حالى كه اين امر مورد امضاى شارع نيز قرار دارد.
گفتنى است، نفقه زن و احكام آن بايد با توجه به نظام خانوادگى مسلمانان و ديدگاه اسلام نسبت به انسان و در كلّى مرتبط نگريسته شود تا بتواند در مقابل طرح هاى ديگر (آنچه در غرب مطرح است) پاسخ گوى مشكلات باشد، نه مشكل زا و دفاع ناپذير.
اين بحث در فضاى تقنين و حكم مطرح است، نه در فضاى اجرا و آنچه در جوامع مختلف بدان عمل مى شود. راه كارهاى عملى براى اجراى قانون و حكم، خود بحثى مستقل و بيرون از موضوع اين نوشته است.
و در آخر، بايد اذعان كرد: در خانواده اى كه محبّت، عشق، تفاهم و مشاركت وجود دارد، بسيارى از بحث هاى قانونى، خشك و غير لازم به نظر مى رسد و اين مباحث بيشتر در هنگام اختلاف و دعاوى مطرح مى شود.
(نفقه) اسم مصدر (انفاق) و به معناى آن چيزى است كه انفاق مى شود و انفاق مال، به معناى بذل و صرف آن است.1
از آن جا كه زن، در ازدواج دائم مسئوليت هايى را در طول زندگى مشترك خود به عهده دارد كه توان جسمى او را مى طلبد و فرصتى را از او مى گيرد، نفقه، حق و امتياز او قرار داده شده است; مسئوليت هايى، مانند: باردارى و حضانت فرزند، رسيدگى و انجام امور شخصى در خانه2، خارج نشدن از خانه بدون اجازه شوهر و تمكين در برابر همسر.
مرحوم علامه طباطبايى، در ذيل آيه (ولاتتمنّوا ما فضّل الله…) در ضمن توضيح اين مطلب كه مرد و زن نبايد آرزوى مزايا و امتيازاتى را بكشند كه خداوند براى هريك از آنان قرار داده، برخوردارى از حقّ نفقه را يكى از موارد امتياز زنان نسبت به مردان مى شمارد.3
زن مى تواند تا آن جا كه با استيفاى حقوق مرد و خانواده مزاحمت نداشته باشد، خود به كار درآمدزا بپردازد،4 ليكن چنين چيزى بر او فرض نشده; گويى كه حق نفقه نوعى تسهيل براى زنان است كه عدم وضع آن باعث به سختى و دشوارى افتادن آنان مى شود.
دلايل: در منابع تشريع اسلامى، نوشتار بسيارى درباره وجوب نفقه زن وجود دارد. در قرآن كريم، آيات متعددى در اين زمينه نازل شده; از جمله اين آيات است:
(والوالدان يُرضعن اولادهنَّ حولين كاملَين لِمَن ارادَ أن يُتمَّ الرَّضاعة وعلى المولود له رزقهنَّ وكسوتُهُنَّ بالمعروف);5
و مادران، دو سال كامل فرزندان خود را شير دهند; آن كسى كه مى خواهد فرزند را شير تمام دهد. و به عهده صاحب فرزند [پدر] است كه خوراك و پوشاك مادر را به حدّ متعارف و پسنديده بدهد.
(لِينفق ذو سعة مِن سعته و مَن قُدر عليه رزقه فلينفق مما آتيه الله لايُكلّفُ اللهُ نفساً إلاّ ما اتيها، سيجعل الله بعد عسر يسراً);6
بايد مرد دارا به اندازه وسعت و توانايى خود، نفقه زن شيرده را بدهد و آن كه رزق و روزى او تنگ است از آنچه خدا به او داده انفاق كند كه خدا هيچ كس را جز به مقدار آنچه توانايى داده، تكليف نمى كند. و خدا به زودى بعد از هر سختى آسانى قرار مى دهد.
(الرجال قوّامون على النساء بما فضّل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا مِن اموالهم);7
مردان عهده دار و سرپرست زنان هستند به آن دليل كه خداوند بعضى را بر بعضى برترى داده و به دليل آن كه مردان از مال خود به زنان نفقه مى دهند.
روايات بسيارى نيز از معصومان(ع) درباره وجوب نفقه زن وارد شده است كه براى نمونه، يك روايت ذكر مى شود. شيخ صدوق(ره) در خصال با سند خود از حريز نقل مى كند كه به امام صادق(ع) عرض كردم:
(مَن الّذى اجبَرُ عليه وتلزمُنى نفقتُهُ؟);
آن كسى كه مجبور بدان مى شوم و نفقه او بر من لازم مى شود، كيست;
حضرت فرمود:
(الوالدان والولد والزّوجة);
والدين (پدر و مادر)، فرزند و همسر.8
در ميان فقهاى شيعه نيز وجوب نفقه زن، امرى اجماعى و متفق عليه به شمار مى رود بلكه اين امر به گفته مؤلف جواهرالكلام در بين امت اسلامى اجماعى است.9 شرايط:
الف. ازدواج دائم: نفقه، در زمينه ازدواج دايم مطرح مى شود; يعنى در زمينه اى كه زن در طول زندگى مشترك خود ملزم به رعايت حقوقى گرديده كه ازدواج دايم بر او الزام كرده است.
در روايات به شرط (دائم بودن ازدواج) تصريح شده و ازدواج موقت از آن استثنا مى شود10 تمامى فقها، در اين باره اتفاق نظر دارند.
ب. اطاعت و عدم نشوز: يكى ديگر از شروط وجوب نفقه زن، (عدم نشوز) وى است. نشوز زن در لغت، برترى جستن، عصيان و دشمنى در برابر همسر است.11 حدود اطاعت
گفتيم كه نشوز به معناى عصيان و در برابر اطاعت و پذيرش است. درباره حيطه اطاعت زن از همسر و دايره مسئول آن سه ديدگاه وجود دارد:
ديدگاه اوّل: اطاعت و پذيرش در برابر استمتاعات جنسى; جمعى از فقها عدم نشوز را به معناى آن مى دانند كه زن تمكين كامل كند و استمتاع را در هر زمان و هر مكان بپذيرد; از آن جمله اند: قاضى بن البراج(ره) در المهذّب،12 ان حمزه(ره) در الوسيله الى نيل الفضيله،13 شهيد اوّل(ره) در اللمعة الدمشقيه،14 شهيد ثانى(ره) در الروضة البهيه15 و محقق حلّى(ره) در شرايع الاسلام.
محقق(ره) درباره شروط نفقه مى گويد:
شرط وجوب نفقه دو چيز است: الف. دائم بودن عقد; ب. تمكين كامل. و آن خلوت كردن زن با مرد است، به گونه اى كه اين امر اختصاص به مكان يا زمانى خاص نداشته باشد. پس اگر زن خود را در يك زمان و نه در زمانى ديگر يا در يك مكان و نه در مكانى ديگر، كه استمتاع در آن ممكن و جايز است، در اختيار مرد بگذارد، تمكين حاصل نمى شود.16
ديدگاه دوم: پذيرش استمتاعات جنسى و عدم خروج از خانه بدون اجازه همسر; برخى از فقها از جمله علامه حلّى(ره) در قواعد الاحكام،17 آيت الله خويى(ره) در منهاج الصالحين18 و امام خمينى(ره) در تحرير الوسيله19 در تحقق عدم نشوز براى خارج نشدن از خانه بدون اجازه همسر موضوعيت قائل شده اند. امام خمينى، در تحريرالوسيله در اين باره مى نويسد:
نشوز زن با خارج شدن او از طاعت همسر صورت مى گيرد; آن طاعتى كه بر او واجب است. خارج شدن از اطاعت، يعنى: عدم تمكين و برطرف نكردن آنچه دل زدگى همسر را به بار مى آورد و با تمتّع و التذاذ نمى سازد. بلكه ترك نظافت و آرايش نيز از اين شمار است كه همسر او اقتضاى چنين امورى را داشته باشد. و هم چنين، خارج شدن زن از خانه، بدون اجازه همسر و غير اينها.
و نشوز، با ترك اطاعت در آنچه بر زن واجب نيست، تحقق نمى يابد. پس اگر زن از كارهاى خانه و حوايج همسرش، مانند: شستن يا خياطى يا آشپزى يا غير اينها حتى ريختن آب براى او و آماده كردن رخت خواب امتناع كند، نشوز تحقق نمى يابد.20
ديدگاه سوم: اطاعت در برابر امورى كه با شئون همسرى ارتباط دارد. علامه طباطبايى در تفسير الميزان دايره وجوب اطاعت زن از همسر خويش را امور مربوط به شئون همسرى و امور خانواده مطرح كرده و اعتقاد دارد كه اطاعت تا اين محدوده وسعت و نفوذ دارد. ايشان در تفسير آيه (فالصّالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله)21 ضمن بيان اين نظر مى نويسد:
قيمومت و سرپرستى مرد به آن حد نيست كه براى همسر خود در دارايى هايش، اراده و تصرف او را اجازه ندهد و نگذارد زن در حفظ حقوق فردى و اجتماعى خود و دفاع از آنها و كسب مقدماتى كه براى رسيدن بدان لازم است، مستقل باشد.
معناى آيه اين است كه چون مرد از مال خود در ازاى استمتاع، نفقه مى دهد پس بر زن است كه از مرد در هر آنچه به استمتاع و مباشرت مربوط مى شود، در وقت حضور او اطاعت كند و اين كه در غياب او حافظ مرد باشد، به اين معنى كه در زمان غياب او به او خيانت نكند و با ديگرى هم بستر نشود و در مال شوهر كه در اختيار اوست و براى ازدواج و زندگى مشترك تحت تسلط او قرار گرفته، خيانت نورزد.22
بنابراين، علامه طباطبايى(ره) بر اين اعتقاد است كه شئون همسرى شامل سه امر پذيرش استمتاع، عدم خيانت به مرد و همبستر نشدن با ديگرى، و عدم خيانت در مال همسر است.
اما ادله هريك از اين سه ديدگاه در ضمن بحث از ادله حيطه اطاعت و عدم نشوز مطرح مى گردد.
در آيه 34سوره نساء، كه مجموعه كاملى از روابط همسران و بحث نفقه است، آمده:
(الرجال قوّامون على النساء بما فضّل الله بعضَهُم على بعض و بما أنفقوا مِن أموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله واللاتى تَخافون نشوزهنَّ فعظوهنَّ واهجروهنَّ في المضاجع واضربوهنَّ فإن أطعنَكم فلاتبغوا عليهنَّ سبيلاً إنَّ الله كان عليّاً كبيراً.)
علامه طباطبايى(ره) در تفسير اين آيات درباره (قوّامون) مى گويد:
[قوامون جمع قوام است] و قيّم آن كسى است كه براى اداره امور كسى به پا مى خيزد و قوّام و قيّام صيغه مبالغه است و براى شدت و مبالغه به كار مى رود.23
بنابراين، مفاد آيه از اين نظر، نوعى حقّ اداره كردن و تدبير خانواده بر مرد است و اين امر، اولاً، به دليل برترى هاى داده شده از سوى خداوند براى مرد به شمار مى رود، (بما فضّل الله بعضهم على بعض) و نيز به دليل تأمين مخارج زن از سوى مرد است: (وبما أنفقوا مِن أموالهم).
(قانتات) از مصدر (قُنوت) مشتق شده و قنوت،دوام اطاعت و خضوع معنى مى شود24 و اطاعت، عمل به وظيفه با رغبت و خضوع است. پس در مفهوم قنوت، خضوع بيشتر و شديدتر وجود دارد.25
اين بخش آيه: (فالصالحات قانتات حافظات بما حفظ الله) با (واللاتى تخافون نشوزهنَّ…) تقابل دارد و مفاد آن زنان صالحى است كه در استيفاى حقوق همسران خود، به طور ثابت، حالت خضوع مؤكد و اطاعت دارند و از نشوز و عصيان به دورند.
علامه طباطبايى(ره) در تفسير (حافظات للغيب بما حفظ الله) مى گويد:
بنابر ظاهر آيه، (ما) در اين عبارت مصدريه و (باء) براى آلت و وسيله به كار رفته و معناى اين جمله چنين است: آن زنان صالح، قانت و مطيع همسران خود هستند و [در غياب همسران خود] حقوق آنان را حفظ مى كنند. خاستگاه اين حق، قيمومتى است كه خدا به آنان سپرده.26 پس خداوند بر زنان اطاعت و حفظ غيب همسر را بر زنان واجب كرده است.
و شايد (باء) براى مقابله باشد كه در اين صورت، معناى آيه چنين خواهد بود: همانا وجوب قنوت و حفظ غيب، در مقابل حقوقى به شمار مى رود كه خداوند براى زنان كرده است، زيرا خداوند امر زنان را در اجتماع بشرى احيا كرده و بر مردان مهريه و نفقه زنان را واجب گردانيده است ـ ليكن معناى اوّل ظهور بيشترى دارد.27
بنابراين، از وظايف زن در قبال همسرش، اطاعت و قنوت و حفظ حقوق همسر در غياب اوست; وظايفى كه اگر بدان عمل نشود، نشوز و عصيان و نحوه برخورد با آن را به دنبال خواهد داشت: (واللاتى تخافون نشوزهنَّ فعظوهنَّ…).
مرحوم علامه، اعتقاد دارد كه دايره اطاعت و حفظ حقوق مرد، شامل آن چيزهايى است كه به شئون همسرى ارتباط دارد، نه امورى كه موجب سلب اراده و تصرف زن در دارايى هايش مى شود و نه حقوق فردى و اجتماعى او. و با توجه به مفاد آيه چون مرد از مال خود، در ازاى استمتاع، نفقه مى دهد، حقّ استمتاع دارد و زن بايد در اين باره از او اطاعت كند و در غياب او با ديگرى هم بستر نشود و در مال همسر خود كه به دليل ازدواج در اختيار او قرار گرفته، خيانت نكند.
اما درباره حقوق مرد نسبت به زن، دو دسته روايت وجود دارد:
الف. رواياتى كه به طور كلى به بيان حقوق مى پردازد، بى آن كه در آنها به اين نكته اشاره شود كه: اگر اين حقوق استيفا نشود، تأثيرى در حقّ نفقه زن مى گذارد يا خير؟
(قال ابوجعفر الباقر(ع): جائت امرئة إلى النَّبى(ص) فقالت: يا رسول الله ما حقُّ الزَّوج على المرئة؟
فقال لها: أن تُطيعَه ولا تعصيه ولا تصدّق مِن بيته إلاّ بإذنه و لا تصوم تطوُّعاً إلاّ بإذنه ولا تمنعه نفسها و إن كانت على ظهر تتب ولا تخرج من بيتها إلا بإذنه وإن خرجت بغير اذنه لعنتها ملائكة السماء وملائكة الارض وملائكة الغضب وملائكة الرحمة حتى ترجع إلى بيتها.
قالت: يا رسول الله مَن أعظم الناس حقّاً على الرجل؟
قال: والده.
قالت: من أعظم الناس حقاً على المرئة؟
قال: زوجُها);28
امام باقر(ع) فرمود: زنى نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: اى رسول خدا(ص) حقّ همسر بر زنش چيست؟
پيامبر فرمود: اين كه از او اطاعت كند و او را نافرمانى نكند. از خانه او جز با اجازه او چيزى صدقه ندهد. جز با اجازه او روزه مستحب نگيرد. مانع تمتع او از خود نشود، اگرچه بر جهاز شتر نشسته باشد و از خانه اش جز با اجازه شوهرش خارج نشود كه اگر بدون اجازه او خارج شود، ملائك آسمان و زمين و ملائك غضب و رحمت او را تا زمانى كه به خانه اش برگردد، لعنت خواهند كرد.
تمامى راويان سلسله سند اين روايت، ثقه هستند و سند روايت صحيح است اما دلالت روايت: حقوق مرد از همه بزرگ تر و در نتيجه، در هنگام تزاحم با حقوق نزديكان زن (مادر و پدر، برادر و خواهر، بستگان) و ديگران، مقدم است.
از حقوق مرد تمكين زن در استمتاعات (بهره هاى جنسى) مى باشد و ظاهراً خارج نشدن بدون اجازه شوهر براى تأمين همين حق است، يعنى: خروجى كه با امكان استمتاع منافات داشته باشد. احتمال دارد رضايت شوهر در روزه مستحبى نيز بازگشت به همين مطلب داشته باشد چرا كه حق استمتاع مقيّد به زمان و مكانى نيست. همچنان كه در روايت تأكيد شده كه حتى اگر بر روى جهاز شتر باشد. و در روايتى ديگر از رسول الله(ص) آمده است: (تعرضُ نفسها عليه غدوة وعشية;29 زن بايد خود را به شوهرش صبح و شام عرضه كند و براى هم بسترى آماده باشد).
اين كه زن بدون رضايت همسر خود، نمى تواند صدقه بدهد، ظاهراً به دليل صورت پذيرفتن تصرف در مال شوهر بدون رضايت اوست كه بنابر آيه 34 سوره نساء، مرد حقّ سرپرستى و اداره امور خانواده را دارد، زيرا درآمد خانواده را او تأمين مى كند و بايد مصارف و هزينه ها تحت نظر و با رضايت وى باشد.
از ديگر حقوق مورد اشاره در روايت اين است كه زن بايد از همسر خود اطاعت كند. اين امر با جمله (ولاتعصيه; بر او عصيان نكند)، تأكيد شده است.
درباره حيطه اطاعت از همسر، دو روايت و دو احتمال وجود دارد:
اوّل: حيطه اطاعت، همان موارد ذكر شده در بعد از اين جمله از حديث است. به عبارت ديگر، اين جمله ذكر عام قبل از خاص به شمار مى رود و حقوق ديگر، از مصاديق اين حق است.
دوم: آنچه در حيطه زندگى مشترك خانوادگى صورت مى گيرد و در آن مؤثر است، بايد با توافق همسر باشد. بنابراين، موارد ذكر شده در روايت، نمونه است و حقوق، منحصر در آنها نيست. همچنان كه در روايت ديگرى از رسول الله(ص)، حضرت پس از بيان برخى حقوق ديگر، از جمله آرايش و آراستگى زن براى همسر مى فرمايند: حقوق ديگرى بيش از اينها نيز وجود دارد.30 اين امر مى تواند احتمال دوم را در معناى روايت تقويت كند.
ب. در مقابل روايات حقوق، روايات ديگرى وجود دارد كه در آنها به حقوق اشاره شده كه اگر استيفا نشوند، حقّ نفقه زن ساقط خواهد شد. در اين باره دو روايت وجود دارد. روايت اوّل:
(خطب النبي(ص) فقال… يا أيها الناس إنَّ النساء عندكم عوان لايملكن لأنفسهن ضرّاً ولا نفعاً اخذتموهنَّ بأمانةالله واستحللتم فروجهنَّ بكلمات الله. فلكم عليهنَّ حق ولهنَّ عليكم حق ومن حقكم عليهن أن لاتواطئن فراشكم ولايعصينكم في معروف، فإذا فعلن ذلك فلهنَّ رزقهن وكسوتهن بالمعروف ولاتضربوهنَّ…);31
شيخ صدوق(ره) در كتاب (خصال) نقل مى كند كه پيامبر در ايام تشريق در حجةالوداع خطبه اى ايراد كرد. در بخشى از آن خطبه فرمود: اى مردم! همانا زنان نزد شما عاريه اند و براى خود سود و زيانى نتوانند خواست. شما آنها را به امانت خدايى گرفته ايد و با كلمات او آنان را بر خود حلال كرده ايد. شما بر آنها حقى داريد و آنها نيز بر شما حقى دارند. حقّ شما بر آنها اين است كه كسى را جز شما به هم بسترى نگيرند و در كار معروف و پسنديده از شما نافرمانى نكنند. پس اگر چنين كردند، حقّ خوراك و پوشاك به نحو معروف و پسنديده دارند و آنها را تأديب بدنى نكنيد و مورد ضرب قرار ندهيد…
اين خطبه در كتاب (تحف العقول) نيز با تفاوت هايى نقل شده است:
(عن النبي(ص) أنَّه قال في خطبة الوداع: إنَّ لنسائكم عليكم حقاً ولكم عليهنَّ حقاً، حقُّكُم عليهنَّ أن لايوطئن أحداً فرشكم ولا يدخلن بيوتكم أحداً تكرهونه إلاّ باذنكم وأن لايأتين بفاحشة فإن فعلن فإنَّ الله قد أذن لكم أن تعضلوهنَّ وتهجروهنَّ فى المضاجع وتضربوهنَّ ضربا غير مبرَّج فإذا انتهين وأطعنكم فعليكم رزقهنَّ وكسوتهنَّ بالمعروف أخذتموهنَّ بأمانة الله واستحللتم فروجهنَّ بكتاب الله فاتقوا الله في النساء واستوصوا لهنَّ خيراً…);32
پيامبر(ص) فرمود: همانا زنان بر شما حقى دارند و شما بر زنانتان حقى. حق شما بر آنان اين است كه با كسى غير از شما هم بستر نشوند و اين كه كسى را كه شما خوش نمى داريد، بدون اجازه شما به خانه تان راه ندهند و اين كه دچار هرزگى نشوند. پس اگر [هريك از اين كارها را] انجام دادند، خداوند به شما اجازه داده است كه آنها را منع كنيد و در بستر از آنها دورى كنيد و آنها را به نحوى غير شديد و آرام بزنيد. اگر نهى كردن شما را پذيرفتند و از شما اطاعت كردند، روزى و پوشاك آنها به نحو متعارف و پسنديده به عهده شماست. شما آنها را به امانت خدايى گرفته ايد و آنها را با كتاب خدا بر خود حلال كرده ايد. پس درباره زنان تقواى الهى پيشه كنيد و آنها را به خير و نيكى سفارش كنيد. روايت دوم:
(عن أبي عبدالله الصادق(ع) قال: قال رسول الله(ص): أيما امرئة خرجت مِن بيتها بغير إذن زوجها فلا نفقة لها حتى ترجع);33
امام صادق(ع) فرمود: رسول الله(ص) فرموده است: هر زنى كه بدون اجازه همسرش از خانه خارج شود تا زمانى كه بر گردد، نفقه اى برايش نيست.
سند روايت اوّل در كتاب خصال سند صحيحى نيست، زيرا خطبه به واسطه عبدالله بن عمر (فرزند خليفه دوم) از پيامبر(ص) نقل شده و عبدالله بن عمر فردى غير موثق به شمار مى رود و در تحف العقول خطبه بدون ذكر سلسله سند و به نحو مرسل نقل شده است. از آن جا كه اين روايت در كتب اهل سنت نيز از طريقى ديگر نقل شده، به طور مسلم پيامبر(ص) چنين خطبه اى را در حجةالوداع نفرمود. اگر احتمال تعمّد در كذب، در جمله مورد بحث، منتفى باشد، احتمال نسيان و خطا به دليل تفاوت در نقل ها منتفى نيست، زيرا دو نقل خصال و تحف العقول، در جمله مورد بحث و در ديگر جمله ها با هم تفاوت هايى دارند، هرچند نقل خصال، به حسب متن متقن تر و مستحكم تر به نظر مى رسد.
بنابراين، اين روايت را نمى توان دليل دانست و تنها مى تواند مؤيد باشد.
در اين روايت، درباره حقوق مرد به چند نكته اشاره شده است: زنان بستر همسر خود را محل رفت و آمد ديگران نكنند كه كنايه از هم بسترى با ديگران است، و در امر معروف و پسنديده از همسران خود نافرمانى نكنند.
آنچه اين روايت، از حقوق مرد بيان مى كند كه اگر استيفا نشود، در مقابل آن، حقّ نفقه زن ساقط خواهد شد، تمامى موارد را شامل نمى شود، زيرا حقّ هم بسترى و استمتاع از حقوق مسلّمى به شمار مى رود كه در روايات، يادى از آن نشده است، جز اين كه عبارت عام (لايعصينكم في معروف; شما را در امر معروف و پسنديده اى نافرمانى نكنند) شامل آن خواهد بود.
در روايت دوم كه از نظر سند بدون اشكال است، اين نكته بيان شده كه زن نبايد بدون اجازه همسر خود از خانه خارج شود كه در غير اين صورت نفقه او تا زمانى كه به خانه برگردد، منتفى خواهد بود. اين مطلب خود اين نكته را بيان مى كند كه در روايت، خروجى مورد نظر است كه با حقّ استمتاع مرد منافات داشته باشد; براى مثال: شامل خروج هاى كوتاه مدت و به طور كلى خروج هاى سازگار نمى شود. وگرنه ترتب سقوط نفقه بر خروج، مثلاً به مدت يك ساعت و به همان مقدارِ يك ساعت، معنايى نخواهد داشت. گويا به همين دليل، بسيارى از فقها براى خروج از خانه بدون اجازه همسر خصوصيتى نمى دانند و در تحقق نشوز تنها عدم تمكين در مقابل استمتاعات را ذكر كرده اند.
مؤيد اين مطلب روايتى است كه رسول الله(ص) به زنى اجازه نداد تا براى حاضر شدن بر بستر پدر بيمارش نيز سپس حضور در مراسم نماز ميت پدرش حاضر شود، چرا كه همسرش به او سفارش كرده بود كه در خانه بماند.34
اما عبارت (لايعصينَكم في معروف; شما را در امر معروف عصيان نكنند) ضابط كلى است كه ديگر موارد از مصاديق آن به شمار مى رود: اين كه زن، كسى را كه شوهر تمايل ندارد به خانه اش بيايد، بدون رضايت او به خانه نياورد و….
احتمال دارد آيه (عاشروهنّ بالمعروف; با زنان خود به نيكى معاشرت كنيد) نيز به اين مطلب دلالت داشته باشد، زيرا معاشرت از باب مفاعله است و در طرفينى (دو طرفى) استعمال مى شود. پس همچنان كه زندگى كردن و معاشرت مرد با همسر خود، بايد به نحو معروف و پسنديده باشد، زن نيز بايد متقابلاً با همسر خود به نحو پسنديده و معروف رفتار كند.
بنابراين، در كنار سه ديدگاه مطرح شده درباره حيطه اطاعت زن، مى توان ديدگاه چهارمى را مطرح كرد كه براساس آن ملاك و ضابطه كلى براى اطاعت زن از همسر خود در زندگى مشترك خانوادگى، اطاعت كار پسنديده و معروف است.
قيد (معروف) كه در آيات مربوط به روابط زن و مرد نيز در قرآن بسيار ذكر شده، به چه معنى است؟ معروف به هر چيزى گفته مى شود كه عقل يا شرع، خوبى آن را درك مى كنند و منكر آن چيزى است كه عقل يا شرع انكار و تقبيح مى كنند.35 معناى ديگرى كه فقها آن را به كار مى بندند، معروف به معناى عرف و مقررات و امور عرفى پذيرفته شده است.36
مى توان گفت، بازگشت اين معنى (معروف به معناى عرف) به همان معناى اوّل است، چرا كه عقل و شرع تبعيت از تعهدات و قوانين عرفى (مدوّن و غير مدوّن) را تا آن جا كه با ضوابط عقلى و شرعى منافات نداشته باشد، مستحسن و صحيح مى شمارند.37
بنابراين تعريف، تمامى تعهداتى كه عرف چه به صورت مدوّن و قانونى براى زن وضع كرده و چه تعهداتى كه در عرف جامعه به صورت غير مدوّن لحاظ شده، در حيطه تعهدات زن است كه بايد به آنها گردن نهد.38 اين تعهدات به حسب زمان و مكان، مى تواند تغيير يابد و دچار توسعه و تضييق شود و با تغيير و توسعه نهادها و روابط اجتماعى شكل هاى جديد و متنوع بيابد. شرع نيز با توجه به همين تحول نهادها و روابط اجتماعى، معيار عرف و معروف را معيارى كلى و فراگير براى تمامى زمان ها و جوامع مطرح كرده است. براساس اين احتمال كه در كنار سه ديدگاه ذكر شده مى تواند مطرح باشد، شرع گاه در تعهدات عرفى، حدود و شرايط خاصى وضع كرده است (مانند: حقّ استمتاع در هر زمان و هر مكان) و در باقى مواردى كه شرع درباره آنها اظهارنظر نكرده و سكوت برگزيده، تعهدات عرفى زن، چه به صورت مدوّن و قانونى و چه به صورت غير مدوّن، اعتبار دارد و الزام مى آورد. گاه حتى عهدها و قراردادهاى فردى و جزئى نيز مى تواند اين تعهدات را توسعه دهد يا تضييق كند; چنان كه رسول الله(ص) على(ع) و زهرا(س) را به اين گونه تقسيم كار گماشت كه كارهاى منزل را زهرا(س) و كارهاى بيرون از خانه را على(ع) انجام دهد. روشن است كه در اين امر، شأن تشريع و قانون گذارى پيامبر(ص) خصوصيتى ندارد.
در واقع، برخى از حقوقى كه در دو روايت مورد بحث ذكر شده، مانند اين كه زن نبايد كسى را كه همسرش تمايل ندارد، بدون اجازه او به خانه راه دهد و نيز برخى حقوق مطرح شده در روايات حقوق، مانند اين كه زن بايد براى همسر خود آراسته و با زينت باشد، از موارد حقوق عرفى اى است كه براى جامعه كوچك خانواده لحاظ مى شود و خصوصيت تعبّدى ندارد.
در هر صورت، اگر اين احتمال را هم نپذيريم و هركدام از سه ديدگاه مطرح شده را قبول كنيم، مى توان گستره تعهدات زن در برابر همسر را، كه در زمان ما در سطحى متفاوت و در جوامع مختلف به گونه هاى گوناگون شكل گرفته است، با تمسك به الزام آور بودن تعهدات عرفى (ولو در عرض تعهدات شرعى) تبيين و توجيه كرد. بر اين اساس، عرف مدوّن، و در صورت نبودن قانون مدوّن در زمينه اى، عرف غير مدوّن مرجع و تعيين كننده خواهد بود. زمينه ها
سرپرستى مرد در خانواده و اطاعت زن در برابر همسر، با توجه به گستره آن برخاسته از اين واقعيت است كه هر جامعه اى، از جمله خانواده، نياز به تصميم گيرنده نهايى دارد.39
در ديدگاه اسلامى سرپرستى و عهده دارى خانواده به مرد داده شده است:
(الرجال قوّامون على النساء بما فضّل الله بعضهم على بعض وبما أنفقوا مِن أموالهم.)
خاستگاه سرپرستى مرد در خانواده از دو زمينه ذكر شده در آيه است:
ييكم. توانايى ذاتى: (بما فضل الله بعضهم على بعض).
دوم. توانايى مالى: (بما انفقوا من أموالهم).
از آن جا كه اين زمينه ها در مباحث خانواده و حقوق زن و مرد و به طور كلى در مباحث مربوط به زنان تأثيرگذار و مهم است، و ديدگاه هاى معارض برگرفته از غرب درباره خانواده، زن و حقوق زن در جامعه ما نيز مطرح شده، سزاوار مى نمايد كه با تفصيل بيشترى از آنها سخن گفته شود; به ويژه آن كه دايره اطاعت زن از مرد در خانواده، براساس احتمال مطرح شده در اين نوشته، وسيع تر و گسترده تر مى نمايد:
يكم. توانايى ذاتى: تعقل، عامل ذاتى اى به شمار مى رود كه منشأ حقّ سرپرستى مرد است. على(ع) در خطبه اى40 مى گويد:
(اِنّ النساء نواقص العقول… أما نقصان عقولهن فشهادة امرئتين كشهادة الرجل الواحد);
همانا زنان از حيث عقل نقصان دارند… اما نقصان عقل آنان به دليل مساوى بودن شهادت دو زن با شهادت يك مرد است.
پيش از هرچيز براى اين كه در تاريكى حركت نكنيم و با ديدگاه هاى عرفى خود قضاوت نكنيم، بايد به تفاوت مفهومى كلماتى، چون: (عقل) و (فكر) و (هوش) توجه كنيم:
فكر، نيروى نتيجه گيرى و استنتاج را گويند و تفكر زاياندن معلومات و كشف مجهولات به وسيله معلومات است كه علوم نتيجه آن به شمار مى روند.
هوش، در علم روان شناسى به مجموعه اى از توانايى ها; توانايى آموختن و بهره گيرى از تجربه، توانايى استدلال به شيوه انتزاعى، توانايى انطباق با نوسانات و توانايى برانگيختن خود براى انجام سريع كار، اطلاق مى شود.41
اما عقل در اصطلاح وحى (قرآن و روايات) نيروى سنجش و اندازه گيرى است. عقل ارزيابى و سنجش خود را در دو امر انجام مى دهد: سنجش راه هايى كه فكر براى رسيدن به خواسته ها و اهداف ارائه مى كند كه على(ع) مى فرمود:
(كفاك من عقلك ما أوضح لك سبيل غيّك مِن رشدك);42
از عقل تو همين بس كه راه گم راهى ات را از راه رشد تو آشكار و متمايز كند.
و ديگر، سنجش در اصل اهداف و خوبى ها و بدى ها. على(ع) مى فرمايد:
(إنّما يدرك الخير كله بالعقل);43
همانا تمامى خير و خوبى با عقل درك مى شود و مى توان به آن رسيد.
و نيز مى فرمود:
(العقل رسول الحق);44
عقل رسول حق است.