اصلاح نرخ ارز پاشنه آشیل طرح هدفمندسازی
چندین بار با این سوال مواجه شدم که نظرم در مورد اصلاح نرخ ارز در شرایط جدید چیست؟ جواب این سوال را بیش از یک سال پیش در مقاله مشترکی با محمد داده بودیم و دوباره اینجا بهش لینک میدهم. یک مقاله منتشرنشده هم در ادامه نوشتیم که به این سوال میپرداخت که اگر ما طرفدار نرخهای تعادلی هستیم چرا اساسن از "اصلاح" نرخ ارز صحبت میکنیم؟ مگر نرخ فعلی "تعادلی" نیست؟ (عرضه و تقاضای ارز دست آخر در تعادل هستند و ما مازاد عرضه یا تقاضای جدی مشاهده نمیکنیم). به نظر ما سوال سوال درست و جدی بود. پاسخی که سعی کردیم در مقاله بعدی (که امیدوارم یک روزی تمامش کنیم) بدهیم این بود که در شرایط وجود درآمدهای نفتی بحث قیمت تعادلی نرخ ارز کمی پیچیده و متفاوت از تئوریهای مرسوم است. وقتی درآمد ارزی اقتصاد از بخشهای رقابتکننده (صنعت و کشاورزی و توریسم) تامین میشود نرخ ارز تعادلی (در میانمدت و بلندمدت) عملن سیگنالهای لازم را میدهد. وقتی درآمد نفتی را وارد قضیه میکنیم کفه نرخ ارز ناگهان به سمت واردات سنگین میشود. اینجا مجبوریم یکی از دو موضوع را اتخاذ کنیم: یا معتقد باشیم که درآمد نفتی هم جزوی از واقعیت اقتصاد است و سرمایهگذاری در بقیه بخشهای اقتصاد باید بر اساس آن شکل بگیرد یا اینکه به علت برونزا بودن این درآمدها معتقد به سیاستگذاری فعال برای مدیریت درآمدهای نفتی باشیم. اگر فرض اول را بپذیریم حرف ما برای اصلاح نرخ ارز احتمالن حرف غیراقتصادی و ناسازگاری است. اگر فرض دوم را بپذیریم در آن صورت عملن میتوان به تعداد زیادی قیمت تعادلی فکر کرد که از تصمیمات دولت برای تنظیم سبد مصرف درآمدهای نفتی ناشی میشود و برخی از این تعادلها بهتر از بقیه است. در این صورت حرف مقاله ما اقتصادی است.
حامد قدوسی