گل سرخی نثار تو
وقتی کوچک بود و از او سئوال می کردی که "دوست داری بزرگ شدی چه کاره شوی؟" بلافاصله بدون اینکه تردیدی در دل راه بدهد، می گفت "دکتر؟!!"
و وقتی که علتش را سئوال می کردی در حالی که تبسمی بر لب داشت می گفت "دوست دارم آدم هایی که یک پایشان توی این دنیا و پای دیگرشان توی آن دنیاست، آن یکی پایشان را هم بگیرم و بیندازم توی این دنیا تا روی دو پا بایستند و با خوشی زندگی کنند."
او با زبان ساده، هدف و انگیزه خود را از دکتر شدن نجات جان بیماران و حس انسان دوستی و کمک به دردمندان می دانست نه چیز دیگری ... . اکنون او و خیلی از کسانی که در کوچکی آرزوی دکتر شدن داشتند، بزرگ شده اند و به خاطر محدودیت ها نتوانسته اند دکتر شوند اما هدف خود را گم نکرده اند و امروز با اهداء خون خود گل سرخی نثار بیماران نیازمند به خون می کنند تا به هدف اصلی خود که همانا نجات جان بیماران بود، برسند.