براي بحث پيرامون هر پديده اي ابتدا بايد آنرا شناخت و بعد به مسائل ديگر آن پرداخت بنابراين به منظور بررسي مطلوبتر و درک بهتر شرايط اقتصادي کشورهاي در حال توسعه ابتدا ويژگيها و خصوصيات کشورهاي در حال توسعه شناخته شوند .

ويژگيها‌ي مشترک کشورهاي در حال توسعه
· پايين بودن سطح درآمد سرانه
· کمبود سرمايه و نرخ ناچيز تمرکز سرمايه
· وجود پديده دوگانگي
· وابستگي اقتصادي
· نرخ بالاي رشد جمعيت
· نرخ بالاي بيکاري
· بزرگ بودن بخش کشاورزي با بهره وري پايين

پائين بودن سطح درآمد سرانه
فقر عمومي و گسترده مهمترين و بارزترين ويژگي کشورهاي درحال توسعه است . فقر در اين کشور يک پديده مطلق است و سطح پايين زندگي ناشي از پايين بودن سطوح درآمد سرانه در اين کشورهاست.
علاوه بر پايين بودن سطح درآمد سرانه ، توزيع ناعادلانه درآمد نيز موجب تشديد پديده فقر در اين کشورها شده است . به واسطه وجود فقر ، سوء تغذيه در سطح نسبتاً وسيعي در اين کشورها قابل مشاهده است و از آنجايي که يک رابطه مستقيم بين تغذيه و کارايي جسمي و فکري وجود دارد لذا سوء تغذيه از عواملي است که در روند توسعه کشورهاي در حال توسعه اختلال ايجاد مي کند .جهل و بي سوادي عمومي ، سطح پائين بهداشت عمومي و نبود ديگر امکانات رفاهي از ديگر عوامل ناخوشايندي هستند که به واسطه وجود پديده فقر و سطح پايين درآمد سرانه در اين کشورها ديده مي شوند.

کمبود سرمايه و نرخ ناچيز تمرکز سرمايه :
در اين کشورها ا‌ز شيوه‌هاي کهنه و قديمي براي توليد استفاده مي شود و بهره‌وري توليد بسيار ناچيز است . در شهر سطح درآمدها در اين کشورها بسيار پايين است. اين امر به نوبه خود کمبود پس اندازها را به دنبال دارد که در نهايت در اين کشورها منابع مالي کافي جهت سرمايه گذاريهاي کلان اقتصادي وجود نداشته باشد.
البته بايد در نظر گرفت که بيشتر کشورهاي در حال توسعه از سرمايه هاي کلان بالقوه و منابع طبيعي سرشاري برخوردار هستند اما متأسفانه اين کشورها قادر به استفاده بهينه و مطلوب از اين سرمايه ها نيستند و در استفاده بالفعل سرمايه ها عاجز مانده‌اند .زيرا به دليل عدم دسترسي به تکنولوژي مدرن براي استخراج و کمبود سرمايه اکثر اين منابع يا به صورت دست نخورده باقي مانده‌اند يا اين که به نحو مطلوبي از آنها استفاده نشده است.

وجود پديده دوگانگي
پديده دوگانگي در کشورهاي درحال توسعه با نظام سرمايه داري بيشتر به چشم مي خورد . اين کشورها تحت عنوان جوامع يا اقتصاد دوگانه خوانده مي شوند
ساختار اقتصادي اين جوامع از دو بخش کاملاً مجزا و متمايز ولي در مجاورت يکديگر تشکيل شده است يک بخش کاملاً مدرن و پيشرفته و بخش ديگري سنتي و عقب افتاده است . بخش مدرن و پيشرفته غالباً از رشد شتابان و تغيير و تحولات سريع ، تکنولوژي مدرن ، درآمد بالا ، و سرمايه کافي برخوردار است درحاليکه بخش سنتي و عقب افتاده داراي سرمايه کمتر ، کارآيي پايين ، شيوه توليدي معيشتي و تحولات محدود مي باشد.
دو بخش مدرن و سنتي فاقد هرگونه ارتباط منسجم و پيوستگي لازم مي باشد زيرا ساختار و ماهيت اين دو روش از هر جهت با يکديگر متفاوت است . علت اصلي اين دو‌گانگي فقدان شبکه هاي حمل و نقل ، خطوط ارتباطي و روابط ناکافي در مجموعه اقتصاد اين کشورهاست . يکي از ويژگيهاي مشترک کشورهاي در حال توسعه فاصله عظيم طبقاتي است. از نظر رواج تحصيلات و آموزش و تخصص نيروي انساني پديده دوگانگي در اين جوامع به چشم مي خورد.

وابستگي اقتصادي
وابستگي اقتصادي در کشورهاي در حال توسعه شکلهاي مختلفي تحقق يافته است:
وابستگي به صادرات يک محصول :
بخش عظيم درآمد ملي در اين کشور ها و نيز درآمد ارزي آنها از طريق صادرات يک محصول که عمدتاً مواد اوليه معدني و يا محصولات کشاورزي است فراهم مي شود. بدين منظور گاه از اين کشورها تحت عنوان کشورهاي تک محصولي نام مي برند مانند کشور کوبا که درآمد ارزي آن عمدتاً از طريق صادرات شکر تأمين مي شود.
وابستگي به واردات کالاهاي صنعتي: به طور کلي انتقال تکنولوژي ،مواد مصرفي و حتي مواد غذايي مورد نياز از کشورهاي توسعه يافته است .
وابستگي به سرمايه هاي خارجي :کشورهاي در حال توسعه به دليل نرخ نا‌چيز پس انداز ملي قادر به سرمايه‌گذاريهاي داخلي نمي‌باشند لذا به سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي روي مي‌آورند که عملاً وابستگي آنها را تشديد مي‌کند و پاي شرکتهاي چند مليتي و دول خارجي را مستقيماً به صحنه اقتصادي اين کشورها باز مي کند .
اقتصاد اين کشورها بدليل وابستگي هاي اشاره شده به اقتصاد ديگر کشورها وابسته است و در برابر نوسانات قيمت هاي جهاني آسيب پذير مي باشند و در صورت بروز بحرانهاي بين المللي و سيکلهاي تجاري ، اقتصاد ملي اين کشورها شديداً تحت تأثير قرار مي گيرد.

نرخ بالاي رشد جمعيت
اين ويژگي مشترک در بين کشورهاي در حال توسعه موجب گرديده تا نرخ رشد جمعيت که ما به‌التفاوت بين نرخ زاد و ولد و نرخ مرگ و مير است در اين کشورها در مقايسه با کشورهاي پيشرفته بسيار بالا باشد.
به دليل بالا بودن نرخ زاد و ولد نسبت به جمعيت غير شاغل به تعداد جمعيت فعال و شاغل که بار تکفل نام دارد در اين جوامع بسيار بالاست . افزايش جمعيت غير شاغل که به طور معمول سن آنها کمتر از 15 سال و يا بيشتر از 65 سال است موجب افزايش بار تکفل در اين کشورها شده است به هر حال نرخ بالاي رشد جمعيت و نرخ بالاي بار تکفل در کشورهاي در حال توسعه موجب کاهش درآمد سرانه و تشديد فقر در اين جوامع شده است .

نرخ بالاي بيکاري
دليل عمده نرخ بالاي بيکاري در اين جوامع عدم استفاده کامل و صحيح از عوامل توليد به ويژه نيروي کار است . در اين کشورها نرخ بيکاري آشکار و نرخ بيکاري پنهان و کم کاري در سطح بسيار بالا وجود دارد و طبق آمار از مرز 30 درصد گذشته است منظور از نرخ بيکاري آشکار ، درصدي از جمعيت فعال است که داراي شغل نيستند و منظور از بيکاري پنهان درصدي از جمعيت شاغل هستند که بدن تغيير در تفکيک و سطح محصول مي توان آنها را از جريان توليد خارج کرد يعني توليد نهايي آنها صفر است .
از جمله عواملي که باعث افزايش بيکاري در کشورهاي در حال توسعه به شمار مي رود پديده شهرنشيني است . در واقع در اين کشورها عدم هماهنگي بخش صنعت با نيازهاي جامعه و ايجاد اشتغال لازم براي جذب نيرو کار از عوامل اساسي در افزايش نرخ بيکاري است که نرخ بالاي رشد جمعيت نيز به اين مسأله دامن مي زند و باعث تشديد نرخ بيکاري مي‌شود.

بزرگ بودن بخش کشاورزي با بهره‌وري پايين
در کشورهاي در حال توسعه بخش کشاورزي بزرگترين بخش اقتصادي است . در واقع اقتصاد اکثر کشورهاي درحال توسعه ، اقتصاد کشاورزي محسوب مي شود . با وجود درصد بالاي شاغلين و تمرکز فعاليت ها در بخش کشاورزي ، متأسفانه درصد بهره‌وري در اين بخش بسيار پايين است . عدم کارآيي و پايين بودن بهره‌وري بخش کشاورزي در کشورهاي در حال توسعه ناشي از دلايلي چون:
· عدم استفاده صحيح از امکانات بالقوه کشاورزي
· استفاده وسيع از ابزارهاي ابتدائي و عدم استفاده از تکنولوژي نوين
· بکارگيري روش هاي توليد غير اقتصادي
· بکارگيري شيوه هاي نادرست مالکيت ارضي
کشورهاي درحال توسعه کم و بيش داراي مشترکات ديگري هستند از جمله :
مهاجرت بي رويه روستائيان و کشاورزان به شهرها
رشد بي رويه و بي تناسب بخش خدماتي
تورم شديد اقتصادي
صنعتي شدن محدود و ناقص
نبود زمينه هاي رشد انديشه هاي علمي و تکنولوژيکي
نبود زير‌بناهاي اقتصادي
فرار مغزها و سرمايه هاي داخلي
تأثير گذاري قدرت هاي استعماري بر تمامي ارکان اجتماعي ، اقتصادي اين کشورها و . . .

ويژگيهاي غير مشترک کشورهاي در حال توسعه
شرايط طبيعي جغرافيايي و جمعيت
ساختار اقتصادي ، سياسي ، فرهنگي و تاريخي متفاوت
براي درک بهتر تفاوت‌ها و ويژگيهاي غير مشترک مي‌توان کشورهاي در حال توسعه را به سه گروه تقسيم کرد:
اولين گروه کشورهايي هستند که داراي کمترين نرخ توسعه مي باشند کمترين تغييرات علمي و فني در اين کشورها صورت گرفته است . اين کشورها با اينکه استقلال سياسي کسب کرده‌اند اما کمترين پيشرفت را داشته‌اند و از جمله فقيرترين کشورها هستند مثل نپال و چادو و ...........
دومين گروه نسبت به گروه اول پيشرفت و تغييرات علمي و فني قابل ملاحظه تري داشته‌اند . اين کشورها در بخش کشاورزي خود مسلط مي باشند و يا صادر کننده مواد خام مي باشند مثل هند ، برزيل ، آرژانتين و .......
سومين گروه کشورهاي نفت خيز هستند که از نظر درآمد‌ي در وضع خوبي به سر مي برند اما از نظر پيشرفتها ي علمي و فني و سطح توسعه‌يافتگي از گروه دوم عقب‌ترند .

شرايط طبيعي ، جغرافيايي و جمعيتي
بعضي از کشورهاي درحال توسعه از منابع سرشار زير زميني برخوردار هستند و طبيعتاً از محل صادرات اين منابع مي‌توانند درآمد قابل ملاحظه اي کسب نمايند و در مقابل کشورهاي ديگر از نظر منابع زير زميني بسيار فقير هستند. از نظر مساحت و وسعت خاک کشورهاي در حال توسعه تفاوت هاي بسياري با يکديگر دارند.
از ديگر موارد اختلاف بين کشورهاي در حال توسعه تفاوت از نظر جمعيت است.
ساختار اقتصادي ، سياسي ، فرهنگي و تاريخي متفاوت
اين تفاوت را مي توان تا حد زيادي در گذشته آنها جستجو کرد . اکثر اين کشورها در گذشته تحت استثمار دولتهاي خارجي مختلفي بوده‌اند و ساختار فرهنگي ، اقتصادي و حتي سياسي هر کدام تحت تأثير کشور استعمارگر شکل گرفته است . همچنين بعضي از اين کشورها هرگز مستعمره نبوده‌اند و داراي تاريخ و تمدن قديمي هستند مثل مصر و ايران .
در حال حاضر ساختار اقتصادي برخي از اين کشورها نظير کره جنوبي ، چين ، سنگاپور و هند و ....... چنان متحول شده و به پيشرفتهاي فني و صنعتي نايل آمده‌اند . به هر حال وجود اين کشورها باعث گرديده تا برخي از صاحبنظران اقتصادي آنها را به عنوان يک گروه مجزا مابين گروه کشورهاي صنعتي و پيشرفته نظير آلمان ، امريکا ، ژاپن و ...... و گروه کشورهاي توسعه نيافته مانند افغانستان ، نپال ، و بنگلادش و ..... قلمداد کرد .در مقابل در ميان کشورهاي در حال توسعه کشورهايي نظير افغانستان ، نپال و بنگلادش و....... وجود دارند که هنوز از روشهاي سنتي و بومي براي توليد استفاده مي کنند و نشاني از صنعتي شدن در اين کشورها ديده نمي‌شود. تمرکز قدرت سياسي در اين کشورها غالباً با قدرت سياسي همراه است.

منبع:توسعه اقتصادي وبرنامه ريزي( انتشارات دانشگاه پيام نور) تاليف دکتر يگانه موسوي جهرمي